چارچوب حرکتهای آتش به اختیار را فقه مشخص میکند
اشاره: هر امر و فرمانی یک لوازمی را به دنبال خود دارد. آتش به اختیار نیز از آن فرمانهایی است که اجرای آن لازمههای مهمی را دارد که رهبر انقلاب در سخنرانیهایشان چه قبل از صدور این فرمان و چه پس از صدور فرمان به آن لوازم اشاره کردهاند و به توضیح و تفصیل آن لوازم نیز پرداختهاند. آتش به اختیار سه لازمۀ عقلانیت انقلابی، پایبندی به اصول فکری امامین انقلاب و قانونگرایی را به دنبال دارد.
از این رو خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در گفتوگو با حجتالاسلام دکتر قاسم ابراهیمیپور عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به لازمۀ وجود عقلانیت انقلابی در فرمان آتش به اختیار پرداخت.
رسا ـ از نظر شما چه مواردی باید در جانب فرمان آتش به اختیار رعایت شود؟
ذیل فرمان آتش به اختیار از نظر لغوی و اینکه یک واژۀ نظامی است بحثهای زیادی صورت گرفته. از اینها بگذریم در مجموع در جامعه این معنا شده است که هر شخصی مبتنی بر اصول، متکی بر عقلانیت و در یک موقعیت ویژهای خودش دست به عمل بزند قبل از آنکه منتظر اجازه یا فرمان کسی بماند که به او بگوید این کار را انجام بده یا نده.
افراد در برابر حوادث مسؤولیت دارند
به طور اجمالی میتوان این گونه مطرح کرد که ایفای مسؤولیت اجتماعی با همۀ چارچوبهای عقلانی و اصول عقیدتی البته با سرعت عملی که منتظر تبادل نظر و کسب اجازه نباشد اگر این تعریف را بپذیریم؛ یعنی افراد در برابر پدیدهها و حوادث اجتماعی مسؤولیت دارند و باید در لحظه نقش خودشان را دنبال کنند.
منتهی روشن است این کار، وظیفۀ هرکسی نیست؛ یعنی فردی که اطلاعات کافی از اصول و چارچوب دارد و عقلانیت بر رفتار خودش حاکم است مخاطب این دستور قرار میگیرد. طبق بیانات رهبر معظم انقلاب، انسان نادان هر چه بیشتر احساس مسؤولیت کند، خطر بیشتری وجود خواهد داشت. مصداق بارز این مثال هم گروههای داعش، سلفیها، وهابیها و غیره هستند که آنها نادانترین افراد اسلاماند و در عین حال بیشترین احساس مسؤولیت و وظیفه را در قبال اسلام برای خود متصورند در عین حال خطرناکترین اعمال هم در جهان از این افراد صورت میگیرد.
همۀ افراد مخاطب آتش به اختیار نیستند
اگر ما مخاطب فرمان آتش به اختیار را همۀ انسانها در نظر بگیریم و منظور از همۀ انسانها یعنی انسانهایی که اطلاعات کافی ندارند قطعاً وضعمان همانند وضعی که در جریان سلفیها وجود دارد میشود. پس مخاطب، افراد مطلع، آگاه و متکی به اصول و مبانی هستند. این یکی از لازمههای تئوری فرمان «آتش به اختیار» هست.
حالا اگر بخواهیم وارد اصل شویم باید ببینیم آن چیزی که در عرصۀ عمل برای ما تعیین و تکلیف میکند فقه هست؛ یعنی ما علومی مانند کلام، فلسفه و عرفان داریم؛ اما آنها در عرصۀ عمل جایگاه کافی و لازم را ندارند. اگر چه دورادور ممکن است مبانی معطوف به عمل را تأمین کنند.
فقه چارچوبی برای مقابله با آسیبها
اما در عرصۀ عمل عرصه برای فقه است و هیچ علمی در عرض و اندازه فقه وجود ندارد. فقه برای مقابله با آسیبهای اجتماعی به معنای عام، یک اصول و راهبردهایی را طراحی کرده که این اصول میتوانند به فرمان «آتش به اختیار» یک نظم و چارچوبی بدهند و آن را از وضعیت آشفته و معلق خارج کنند.
فقه ما مبتنی بر کلام است. ما در کلام یک اصل اساسی داریم و آن این است که حکومت و قانونگذاری مخصوص خداوند و کسی که خداوند به او اجازه داده و در ادامۀ این سلسله مراتب، قانونگذاری مخصوص معصومین و نایبان آنها مانند فقها میشود. همچنین اطاعت از این حاکمان نیز واجب میباشد. اگر حکومت بهغیر از اینها بود بههیچوجه اطاعت و همکاری با آن حکومت نباید صورت بگیرد حتی نباید از آن حکومت جایزه گرفت و کمکی به آن حکومت کرد.
آتش به اختیار در حکومت جور
کمک به آن حکومت برای نمونه در فقه اقتصادی نمیتوان خمس و زکات را به حاکم جور پرداخت کرد. در فقه قضایی هم نمیتوان به آنها شکایت برد؛ یعنی اگر قاضی از جانب حاکم جور نصب شده به حق نیز حکم صادر کند، آن حکم ضمانت اجرایی نخواهد داشت؛ با این وجود که آن قاضی به حق حکم داده باشد.
حالا اگر حاکم، حاکم جور بود، آتش به اختیار به این معنی میشود که شما تا حد توان با آن حکومت جور مقابله کنید؛ یعنی خمس و زکات پرداخت نکنید؛ مراجعه قضایی نداشته باشید و با آن حکومت همکاری نکنید. همانطور که در داستان صفوان بن مهران جمال گفته شده؛ در نقلی از امام کاظم(ع) که ایشان به صفوان فرمودند: «چرا شترهایت را به این مرد ظالم ستمگر کرایه دادی؟» این موارد مصداقهای آتش به اختیار در هنگام حاکمیت جور است.
آتش به اختیار در ولایت فقیه
اما امروز که حکومت، حکومتی مشروع با ولی فقیه است که دلایل خاص خود را دارد، آتش به اختیار چه معنی میتواند داشته باشد؟ و یا بر اساس چه اصولی گفته میشود که نظام ما نظام مشروع و اسلامی است؟ البته لزومی ندارد همۀ عرصهها و همۀ رفتارهای کارگزاران آن حکومت مشروع و اسلامی باشد. دولت ما لزوماً دولت اسلامی نیست؛ یعنی کاملا اسلامی نیست؛ فرهنگ ما کاملا اسلامی نیست؛ نهادهای ما کاملا اسلامی نیست.
همینطور مسؤولان ردههای مختلف، برای مثال در آموزش و پرورش مشکلات زیادی وجود دارد. نمیتوانیم بگوییم کاملا اسلامی است. دانشگاههای ما دارای اشکالهای ساختاری، محتوایی و غیره فراوانی است. پس در یک نظام اسلامی و مشروع که لزوماً در همۀ ابعاد، ساختارها، نهادها، قوانین و کارگزاران آن اسلامی نیستند، ما نیازمند یک واکنش ویژه در عرصههای مختلف هستیم.
معنای آتش به اختیار
آتش به اختیار یعنی بتوانید براساس اصول کلامی، قواعد و احکام فقهی در عرصههای مختلف، رفتار متناسب با آن اصول و احکام را انجام بدهید. حالا در یک جایی ممکن است آتش به اختیار این باشد که من با این آقا همکاری نکنم و این رشوه را نگیرم و جایی نیز ممکن است به شکلی گستردهتر به همراه افشاگری، انتقاد و حتی کمی مطالبهگری کار کنم. منتهی مهم این است که همۀ این موارد در قالب و چارچوب همان اصول کلامی و احکام فقهی باشد.
رسا ـ بحث عقلانیت و حکمت انقلابی در موضوع آتش به اختیار از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است؟
دربارۀ عقلانیت انقلابی باید آن را تبلور عقل در عمل یعنی رفتار مبتنی بر عقل دانست. اگر عقلانیت بر رفتار ما حاکم شود گاهی بر هدف معطوف هست؛ یعنی باید این سؤال را بپرسیم که آیا هدف ما عقلانی است یا خیر؟ به این معنا که شخصی که میخواهد بدون اجازه و آتش به اختیار کاری را انجام دهد همیشه از خود بپرسد آیا این کار من عقلانی است یا خیر؟
عقلانیت در هدفگذاری
روشن است که آن کار عقلانی به عقل، فقه، قانون و عرف ما برمیگردد؛ یعنی اگر من میخواهم کاری را انجام بدهم بررسی کنم تا ببینم عقلانی است یا خیر و اینکه آیا شرع و قانون اجازۀ چنین کاری را به من میدهد؟ بهطور مثال اگر قانون به من اجازه نمیدهد تا کسی را حبس کنم، باید تابع قانون باشم؛ چراکه من پلیس یا ضابط قضایی نیستم پس این رفتار عقلانی نیست.
هدف وسیله را توجیه نمیکند
سطح دیگر از عقلانیت وجود دارد که به رفتار فرد میپردازد. البته در اینجا ممکن است هدف عقلانی باشد، ولی رفتاری که برای رسیدن به آن هدف انجام میدهیم عقلانی نباشد؛ مانند همان قاعدۀ معروف غربیها که میگویند: «هدف وسیله را توجیه میکند!» البته برخلاف آن قاعده؛ یعنی هدف، هدف درستی است بهعنوان مثال من میخواهم جلوی ظلم را بگیرم که هدفی عقلانی است؛ اما از چه راهی؟ از راه ظلم به دیگران یا از راه افشای حریم خصوصی مردم و غیره؟ خیر.
پس عقلانیت در راه، وسیله و خود عمل نیز مطرح میشود. در اینجا لزوم عقلانی بودن هدف وسیله را توجیه نمیکند و وسیله هم باید بر عقل، شرع، قانون و عرف متکی باشد. بنابراین فردی که میخواهد آتش به اختیار عمل کند باید هم هدف و هم رفتارش عقلانی باشد. اگر فردی نمیتواند تشخیص دهد، آن فرد نباید آتش به اختیار عمل کند؛ چراکه این فرمان عمومی و همگانی نیست و فردی که دارای قدرت تشخیص نیست، هرچه بیشتر بخواهد آتش به اختیار عمل کند خطرناکتر میشود.
هر کس به اندازۀ خودش عمل کند
بهدلیل آن که حفظ انقلاب واجب است، اگر بنده اطلاع یافتم که در موردی بنده قانونی و شرعی نمیتوانم در موضوعی حضور و مداخله پیدا کنم، میتوانم به کارهای دیگری چون مطالبهگری و پرسشگری رو بیاورم. در اینجا میتوان به مراجع قضائی نیز مراجعه کرد. به این فعالیتها نیز آتش به اختیار میگویند؛ آتش به اختیار بودن فقط این نیست که همانجا و همان لحظه وارد معرکه شوم.
رسا ـ در مسألۀ آتش به اختیار گاهی انسان اجراگر است و گاهی نیاز به علم دارد، در این مورد توضیحی میفرمایید؟
به نکتۀ خیلی خوبی اشاره کردید، گاهی ما نیروهای بسیار پرانگیزه و مؤمنی داریم که هم میداند هدف عقلانی چیست و هم میداند باید چه کاری را انجام بدهد؛ اما باعث نمیشود آن شخص به طور حتم مهارت، آگاهی و علم متناسب با هدف خویش را داشته باشد. وقتی آن فرد میبیند فرد دیگری این علم را دارد، باید کار را واگذار کند.
گمشدۀ مؤمن
گاهی چنین چیزی وجود ندارد بلکه نیاز به تولید علم و شاگردی کردن حتی در برابر بیگانه احساس میشود. ما در اینجا نیازمند تعلیم هستیم؛ یعنی مقدمۀ آتش به اختیار بودن این هست که فرد برود و این علم را بهخوبی فرا بگیرد؛ برای مثال علوم انسانی غربی آسیب زیادی به جامعه وارد میکند، هم به لحاظ معرفتی و هم به لحاظ اجتماعی؛ حالا آتش به اختیار آیا آن است که من بروم با دانشگاه، علم و استاد برخورد فیزیکی کنم یا بروم این علم را فرا بگیرم و سپس آن را نقد کنم.
پس علم به معنای خود علم و هم به معنای اطلاعات و آگاهی که مورد نیاز عمل بر اساس فرمان آتش به اختیار هست گام اول یک مؤمن انقلابی است که باید برای کسب آن بهخوبی تلاش کند و در این مسیر خستگی به خود راه ندهد. انشاءلله موفق باشید.
رسا ـ بسیار ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید./882/گ402/ف
خبرنگار: مهدی شهیدی
التماس تفکر