لیبرالیسم دچار افول شده اما نمرده است
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، پروفسور نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلابامای آمریکا است. او درجه لیسانس خود را از دانشگاه کالیفرنیا، فوق لیسانس را از دانشگاه میسوری و دکتری را از دانشگاه سنتلوئیس آمریکا اخذ کرده است. مطالعات دفاعی و سیاست خارجی، کشورهای در حال توسعه بهویژه کشورهای خاورمیانه، سیاست بینالملل، اقتصاد سیاسی، حقوق بینالملل و مدیریت منازعه ازجمله حوزههای مطالعاتی انتصار است. انتصار از اساتید مطرح مطالعات خاورمیانه در سطح بینالمللی است و کتاب «سیاست کردها در خاورمیانه» از وی منبعی قابل توجه در مطالعات کردی است. انتصار در گفتوگو با عصر اندیشه میگوید با دیدگاههای پروفسور جان مرشایمر درخصوص تضعیف شدن لیبرالیسم موافق است اما این به معنای پایان لیبرالیسم نیست. به اعتقاد او مخالفت ترامپ با رژیمها و سازمانهای بینالمللی چون ناتو و سازمان تجارت جهانی را نیز نباید به معنای مخالفت ماهوی با این سازمانها تعبیر کرد.
جان مرشایمر در کتاب «توهم بزرگ: رویاهای لیبرالی و روابط بینالملل» عقیده دارد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم یعنی سیاست خارجی هژمونی لیبرال محکوم به شکست است. نظر شما در این خصوص چیست و چرا اساساً آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم چنین سیاست خارجیای را دنبال کرده است؟
به طور کلی با نظریات مرشایمر در مورد چالشهایی که امروزه هژمونی لیبرال با آن روبروست موافقم. پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا تنها کشور غربی بود که توانست از آسیبها و ویرانیهای جنگ در امان باشد و در موقعیتی منحصر به فرد قرار داشت که هم میتوانست بازسازی کشورهای غربی آسیبدیده را دنبال کند و هم با چالش نوظهور اتحاد جماهیر شوروی به مقابله برخیزد. از سوی دیگر اروپا در موقعیتی قرار نداشت که بتواند با سلطه سیاسی و اقتصادی آمریکا مقابله کند و به همین خاطر هژمونی واشنگتن در قطب در حال رشد غرب را پذیرفت.
هژمونی لیبرال همچنین باعث شد تا برای آمریکا متحدانی در اروپا و آسیا ایجاد شود که زیر چتر هژمونی واشنگتن اقدام به بازسازی مناطق جنگزده خود پس از جنگ جهانی کنند. به طور خلاصه دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم، فرصت با ارزشی برای آمریکا بود تا رویکرد مورد نظر خود تحتعنوان هژمونی لیبرال را با شعار صلح و ثبات جهانی ترویج و توسعه دهد.
مرشایمر معتقد است نه در سیستم دوقطبی زمان جنگ سرد و نه در سیستم سیاسی چندقطبی، امکان هژمونی لیبرال وجود ندارد و تنها در سیستم سیاسی تکقطبی است که آمریکا میتواند هژمونی لیبرال مورد نظر خود را دنبال کند. به عبارت دیگر مرشایمر معتقد است پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا لازم است یک سیاست خارجی رئالیستی را دنبال کند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
اگرچه دوره جنگ سرد بهطور کلی با سیستم دوقطبی توصیف میشود، اما این سیستم دوقطبی بیشتر در مسیر غرب قرار داشت. آنچه مشخص است، اتحاد جماهیر شوروی هیچگاه نتوانست یک جایگزین کارآمد در مقابل هژمونی جهانی لیبرال به رهبری آمریکا قرار دهد. در واقع اگرچه اتحاد جماهیر شوروی موفق شد یک بدیل نظامی قدرتمند را در برخی نقاط جهان در مقابل غرب ایجاد کند، اما بلوک شرق همزمان با جنگ سرد در حوزه اقتصادی ضعیف عمل کرد. به همین دلیل نیز برخی اندیشمندان غربی بهویژه در آمریکا بر این اعتقاد بودند که اتحاد جماهیر شوروی در نهایت از داخل فروخواهد پاشید و لذا سیاست خارجی هژمونی لیبرال آمریکا، اضمحلال شوروی و بلوک شرق را شتاب خواهد داد.
بر اساس سیستم هژمونی لیبرال، برخی سازمانها و نهادهای بینالمللی مانند ناتو، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی به طور کلی ملزومات و ابزارهایی برای حفظ هژمونی طولانیمدت آمریکا هستند. نظر شما در این خصوص چیست؟
کلیت ساختار طراحی شده در نظام بینالملل پس از جنگ سرد، ساختاری است که به دنبال حفظ هژمونی بینالمللی لیبرال است. نهادها و سازمانهای مورد اشاره در سؤال نیز سازمانها و نهادهایی هستند که در نظم سیاسی به رهبری غرب و در دوره جنگ سرد ایجاد شدند و بدون این نهادها نظم لیبرال هژمونی قادر نخواهد بود منافع خود را حفظ کند. برخی از این مؤسسات مربوط به دوره جنگ سرد هستند و برخی دیگر کوشیدند خود را پس از دوران جنگ سرد بازتولید کنند و دوران جدید نیز روابط خود را با سایر بازیگران در نظام بینالمللی حفظ کنند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی آمریکا با برخی رژیمهای بینالمللی ازجمله سازمان تجارت جهانی و ناتو به شدت مخالف است. از آنجا که رژیمهای بینالمللی بعد از جنگ جهانی دوم در راستای تثبیت هژمونی لیبرالِ ایالات متحده آمریکا ایجاد شد و در نتیجه کارکرد این رژیمها، هژمونی لیبرال تثبیت و تقویت شد آیا میتوان ترامپ را ضد لیبرال دانست؟
ترامپ مقابل و علیه نهادها و سازمانهای بینالمللی نیست، بلکه میخواهد این نهادها و سازمانها را در جهت اهداف و منافع خود به کار گیرد و وقتی او متوجه میشود سیاستها و رویکردهای مؤسسات و نهادهای بینالمللی اهداف مورد نظرش را برآورده نمیکند، با این رژیمها مخالفت میورزد. به عبارت دیگر ترامپ به رژیمها و نهادهای بینالمللی بهعنوان وسیلهای جهت دنبال کردن و به حداکثر رساندن منافع و اهداف آمریکا مینگرد نه چیز دیگری.
براساس نظرات مرشایمر، لیبرالیسم بهعنوان یک سیستم سیاسی و لیبرالیسم بهعنوان رویکردی در سیاست خارجی دو موضوع متفاوت است. از سوی دیگر در سیاست خارجی، امکان شکست هژمونی لیبرال وجود دارد، زیرا هژمونی لیبرال در مقابل ناسیونالیسم و رئالیسم قرار میگیرد. در حال حاضر نیز با توجه به افزایش ملیگرایی افراطی و احزاب دست راستی و تندرو در اروپا، آیا میتوان گفت لیبرالیسم به پایان خود رسیده است؟
لیبرالیسم طی سالهای گذشته به دفعات در کشورهای غربی بهویژه آمریکا به چالش کشیده شده است. نیروهای بنیادگرا و ملیگرای افراطی نیز در کشورهایی که به طور سنتی ایدهها و اهداف لیبرال را دنبال میکردند، به مرز هشداردهنده و نگرانکنندهای رسیدهاند. با این حال اگرچه شواهد عملی حاکی از کاهش اقبال به لیبرالیسم است، اما به نظرم این به این معنا نیست که لیبرالیسم به پایان کار خود نزدیک شده است.
برخی معتقدند ظهور چین و بازگشت دوباره روسیه باعث خواهد شد آمریکا سیاستهای رئالیستی را دنبال کند. نظر شما در این ارتباط چیست؟
هم چین و هم روسیه نقشی ثانویه در روابط بینالملل ایفا میکنند. این دو کشور تاکنون هیچ نشانه جدی و خطرآفرینی از به چالش کشیدن سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا از خود نشان ندادهاند. البته چین و به میزان کمتری روسیه، طی سالهای اخیر اقدامات و فعالیتهای قابل توجهی را برای حفظ و دفاع از منافع ملی خود در مناطق مختلفی از جهان دنبال کردهاند، اما ظهور مجدد این دو کشور به معنای ساخت یک نظم جدید در روابط بینالملل نیست.
کدام مکتب روابط بینالملل میتواند تحولات فعلی روابط بینالملل را بهتر توصیف کند؟
در عصر ترامپیسم تئوری سیستمهای پیچیده، (the theory of compellence)، تئوری غالب روابط بینالملل است. این تئوری ممکن است در طولانی مدت در روابط بینالملل دوام نیاورد، اما همین تئوری امروزه در آمریکا در حال تجدید حیات است. مشکل رشته روابط بینالملل هم این است که برای مدت طولانی تحتتأثیر و سلطه کشورهای غربی بهویژه آمریکا قرار داشته و دارد و هرکدام از تئوریهای روابط بینالملل که در ادبیات و گفتار و مباحث سیاست خارجی آمریکاییها مسلط و برجسته شود، همان تئوری نیز بر سایر تئوریها در روابط بینالملل غلبه پیدا خواهد کرد و تئوری برجسته روابط بینالملل خواهد شد./1370/د101/ف
منبع: عصر اندیشه