۰۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۵
کد خبر: ۶۵۸۸۰۶

منع نقل حدیث از انگاره تا آگاهی

منع نقل حدیث از انگاره تا آگاهی
حجت الاسلام جباران عضو هیأت علمی گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نوشتاری به موضوع «منع نقل حدیث از انگاره تا آگاهی» پرداخت.

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمدرضا جباران عضو هیأت علمی گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:

نسل­ های پس از عصر تشریع بخش عظیمی از احکام و معارف دینی را از طریق سنت معصومی که عبارت از قول و فعل و تقریر معصومان است، دریافت کرده و می­ کنند. به همین دلیل علم حدیث و توابع آن مثل رجال و درایه که این دسترسی را از انحراف حفظ می­ کنند، از علوم ارجمند دینی بشمارند و در باره آن­ها کتاب­ های ارزشمندی نگاشته شده است. و باز به همین دلیل است که صرفنظر از حدیث در فرهنگ اسلامی امکان ­پذیر نیست.

با این همه افراط در اشتغال به این فنّ، برخی را از توجّه کافی به قرآن کریم که اصل و اساس دین است و سنت معصومی نیز بر محور آن شکل گرفته و با اتّکا به هویت آن معنی پیدا می­ کند، بازداشته است. شکل­ گیری اهل حدیث در میان اهل سنت و اخباری گری در بین شیعیان، بروز کامل این افراط است. در دوره ­های اخیر مخصوصا پس از مشروطه نهضت بازگشت به قرآن شکل گرفت که شخصیت­ های بزرگی در آن سهم دارند. مشکلی که این نهضت را رنج می دهد، این است که شخصیت ­های اثرگذارش بر تعریف واحدی از «بازگشت به قرآن» و روش واحدی برای این بازگشت توافق ندارند.

در روزهای اخیر در فضای مجازی از آقای عبدالعلی بازرگان در این راستا سخنانی منتشر شد که با وقایع تاریخ انطباق ندارند. این نوشته به منظور نقد آن گفتار فراهم آمده است.

سخنان آقای بازرگان حاوی چند ادعاست:

  1. به فراوانی از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «از من چیزی نقل نکنید»
  2. امامان شیعه نه خود چیزی نوشته­اند نه کسی را به نوشتن تشویق کرده ­اند.
  3. اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال 220 هجری نوشته شده است.
  4. اولین کتاب های حدیثی شیعه پس از سال 330 هجری نوشته شده است.

پیش از ورود به نقد این دعاوی تذکر دو نکته لازم است: نخست این که سخنان آقای بازرگان چنان که خواهد آمد، همه بر خلاف تاریخ منقول است. از آنجا که گوینده را مبرّا از غرض­ورزی می­ دانیم، این خلاف­ گویی را باید بر ناآگاهی ایشان از مباحث این حوزه حمل کنیم و دلسوزانه به ایشان متذکر شویم که برای حفظ شئون دانشوری از ورود غیرتخصصی به حوزه ­هایی که نیازمند تخصص است، بپرهیزند. دوم این که گوینده این سخنان دارای رویکرد مشخصی نیست.

توضیح این که مواجهه با سنت با دو رویکرد سنی و شیعی ممکن است و هر یک از این دو رویکرد الزامات و لوازمی دارند. سنت رسول خدا(ص) با رویکرد سُنّی انقطاعی صد ساله دارد که با منع خلیفه دوم از کتابت و نشر احادیث آغاز شد و با تجویز عمر بن عبدالعزیز پایان یافت؛ به همین دلیل با این رویکرد سنت منقول از قطعیت لازم برخوردار نیست؛ ولی با رویکرد شیعی به رغم التزام حاکمیت به منع خلیفه دوم، سنت قولی و فعلی رسول خدا (ص) به وسیله امامان اهل بیت(ع) بازخوانی می­ شد و در فرهنگ شیعی استمرار داشت. بر این اساس در رویکرد شیعی هیچ انقطاعی در نقل سنت نبوی نیست.

ادعای اول منع نقل حدیث توسط رسول خدا

این سخن با اشکالات زیادی مواجه است:

یک. منع دیگران از نقل حدیث به این معنی است که آن حضرت برای پیروان خود هیچ سفارش و توصیه ­ای نداشته است و حتی لازم نمی­ دیده ابهامات کتاب الاهی را برای امّت خود توضیح دهد؟ می­ دانیم که چنین رفتاری با روش رهبران دینی مخالف است. نمی ­توان پذیرفت کسی که خود را رسول خدا برای همه مردمان در همه اعصار آینده می­داند بخواهد با پیروان خود به طور کلی قطع ارتباط کند.

دو. این سخن با این ساختار خود را تکذیب می­ کند. اگر رسول خدا(ص) به فراوانی به اصحاب خود فرموده از من چیزی نقل نکنید، آقای بازرگان این سخن رسول را از چه طریقی به دست آورده؟ همین که این یک سخن برای ایشان نقل شده، معلوم می­ شود چنین گزاره­ای صادق نیست.

سه. این سخن هیچ مستندی در کتب شیعه و سنی ندارد. در کتب اهل سنت احادیثی در منع از کتابت حدیث نقل شده ولی در نهی از نقل حدیث هیچ حدیثی در دست نیست.

حدیث منع کتابت نیز با آن که از تعدادی از اصحاب رسول خدا(ص) با اسناد مختلف و الفاظ متفاوت از رسول خدا(ص) روایت شده، از جهات مختلفی مورد انتقاد است: نخست از ناحیه سند؛ به گفته برخی از حدیث شناسان اهل سنت صحیح ­ترین سندی که از این حدیث در دست حدیث­ شناسان موجود است احادیثی است که  همام بن يحيى از ‏زید بن اسلم از عطاء بین یسار از ابوسعید خدری نقل کرده است. [1] در این سند، همام بن يحيى و ‏زید بن اسلم غیر قابل اعتمادند. رجالیون همام بن یحیی را به خاطر حافظه ضعیفش نکوهش کرده و به صراحت گفته­ اند منقولاتش قابل اعتماد نیست. زید بن اسلم تابعی و از فقهای مدینه است که در سال 136 د رگذشته از وابستگان (موالی) عمر بن خطاب بود و بیشتر با او می ­نشست.

رجالیون اهل سنت درباره او نوشته­ اند: قرآن را به رأی خود تفسیر می­کرد، حافظه ­اش عیبی داشت و در حدیث تدلیس می­ کرد. او خود گفته است در روزی که خلیفه به در خانه فاطمه رفت من هیزم با خود می­ بردم. ابن عدی از رجالیون اهل سنت در کتاب خود او را در زمره ضعیفان آورده. انتقاد دیگر به این حدیث این است که جز صد سال اول تاریخ اسلام که حکومت اسلامی تحت سیطره نام خلیفه دوم قرار داشت، حتی در زمان رسول خدا(ص) هم به این حدیث عمل نشد.

اگر رسول خدا اصحابش را از نوشتن حدیث نهی کرده بود، چرا اصحاب او حتی امیرالمؤمنین علی ع به این نهی التفاتی نکردند و کتب حدیث نوشتند. (در آینده در باره این کتاب­ ها سخن خواهیم گفت) و چرا خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز با این نهی مخالفت کرد و فرمان کتابت حدیث داد و چرا همه علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی به نوشتن کتاب روی آوردند.

انتقاد دیگر به این حدیث این است که احادیث معتبری بر خلاف آن دلالت دارند که به زودی با آن­ها آشنا خواهید شد. با این همه این احادیث بر منع کتابت دلالت دارند نه بر منع نقل حدیث. طبق این احادیث رسول خداص فرمود نوشته ها را از بین ببرید و در ادامه فرمود:  «حدثوا عني و لا حرج، از من نقل کنید اشکالی ندارد». [2]                      

چهار. احادیث زیادی با سند معتبر از رسول خدا(ص) در دست داریم که اصحاب خود را به نقل سخنانش سفارش و تشویق کرده است. از جمله:

کراجکی از علمای شیعه در قرن پنجم روایت کرده است: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا حَدِيثاً فَأَدَّاهُ كَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلِّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِع[3]‏ شاداب و خرم کسی که سخنی از ما بشنود و آن را همان طور که شنیده برساند، بسا شنونده ­ای که از رساننده سخن هشیارتر است». این حدیث را احمد بن حنبل از علمای بزرگ اهل سنت، در قرن دوم با اندکی تفاوت در عبارت نقل کرده است.[4]

کلینی از امام صادق(ع)[5] و علی بن ابراهیم قمی از امام باقر(ع)[6] و احمد بن حنبل از محمد بن جبیر بن مطعم[7] نقل کرده که رسول خدا(ص) در جمع اصحاب در مسجد خیف در آخرین روز از ایام تشریق فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَ حَفِظَهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرُ فَقِيهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه، شاداب بنده­ای که سخن مرا بشنود و به خاطر بسپارد و حفظ کند و به کسی که آن را نشنیده برساند؛ بسا کسی که دانشی را با خود حمل می­ کند و خود دانشمند نیست و بسا کسی که دانشی را به دانشمندتر از خود می ­رساند»‏

طبق نقل­های فراوان رسول خدا(ص) در جاهای مختلف قبل یا پس از آن که مطلبی را به اصحاب خود ابلاغ کرد، فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِب، ای مردم! آنان که حاضرند به آنان که غایبند برسانند».[8]

در کتب متعدد شیعه و سنی نقل شده که وقتی یکی از اصحاب در ضرورت نوشتن حدیث شک کرده بود، آن حضرت در حالی که به دهانش اشاره می ­کرد، به او فرمود: «اكتب فو الّذي نفسي بيده ما خرج منه إلّا حقّ،[9] بنویس قسم به آن که جانم در دست اوست جز حق از این بیرون نمی­ آید».

دلیل و شاهد بر این که رسول خدا(ص) اصحاب خود را به کتابت و نقل سخنان خویش تشویق می­کرده به قدری فراوان است که می­ توان از آن­ها کتاب مستقلی پرداخت. از جمله این شواهد:

یک. سنت نقل چهل حدیث در جهان اسلام که بر مبنای سخنی از رسول خدا(ص) شکل گرفته است. در حدیثی که امام رضا(ع) در صحیفه خود نقل کرده، رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً يَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِما،[10] هر کس برای امت من چهل حدیث که از آن بهره­ای ببرند، حفظ کند، خداوند تعالی در روز قیامت او را فقیهی دانشمند مبعوث خواهد کرد».

بر این اساس بسیاری از عالمان دین به این امید که مشمول این حدیث باشند و در روز قیامت فقیه و عالم شمرده شوند، کتابهای چهل حدیث نگاشتند از کتاب های مشهور چهل حدیث، اربعین شیخ منتجب الدين، علي بن عبيد الله بن بابويه الرازي،‏ متوفای 585، اربعین شهید اول متوفای  786 ق‏، اربعین شیخ بهایی و کتاب الاربعون الصغری تالیف أبى بكر أحمد بن الحسين البيهقي متوفی 458 است. در عصر ما نیز تعدادی از دانشمندان از جمله امام خمینی(قده) کتاب چهل حدیث نوشته ­اند.

دو. از مشهورات تاریخ اسلام پس از وفات رسول خدا(ص) واقعه حدیث شویی است که در زمان خلیفه اول و با طراحی خلیفه دوم اتفاق افتاد. اگر رسول خدا(ص) نقل حدیث و به تبع آن کتابت حدیث را منع کرده بود، خلیفه و هم فکرانش چه چیزی را می­ شستند یا به آتش می­ کشیدند؟ و نقل چه چیزی را ممنوع کردند؟

سه. این که رسول خدا(ص) در بستر احتضار فرمود: برایم کتف و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید.[11] این سخن اگر بر جواز و بلکه رجحان نقل حدیث دلالت ندارد، چه معنی دیگری می ­تواند داشته باشد. اگر رسول خدا(ص) نوشتن و نقل حدیث را منع کرده برای چه می­ خواست چنین سندی تنظیم کند.

چهار. احادیث زیادی از رسول خدا به دست آمده که شنونده را از دروغ بستن به خویش برحذر می دارد. از جمله فرمود: « مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار، هر کس به عمد دروغی به من ببندد جایگاه خویش را در آتش آماده سازد»[12] اگر نقل حدیث در جامعه اسلامی ممنوع باشد، چگونه می ­توان به رسول خدا دروغ بست.

نتیجه سخن این که این نسبت به رسول خدا (ص) که فرموده است از من چیزی نقل نکنید از مصادیق دروغ بستن به آن حضرت است.

ادعای دوم امامان شیعه نه خود چیزی نوشته ­اند نه کسی را به نوشتن تشویق کرده ­اند.

بر خلاف این ادعا امامان(ع) هم خود توشته ­اند و هم اصحاب را به نوشتن تشویق می­ کردند. برای این که روشن شود تشویق به نوشتن سیره پیوسته معصومین بوده، موضع رسول خدا(ص) را نیز بیان می­ کنیم. از آن حضرت سخنان زیادی در این باب نقل شده از جمله می­ فرماید: «قَيِّدُوا العِلمَ بالكِتابِ علم را، با نوشتن در بند كشيد».[13] منظور از علم در این سخن شریف همان سخنانی است که از خود در باره دین می ­فرمود. همچنین می ­فرماید: هر که دانش یا سخنی از من بنویسد، تا هنگامی که آن دانش و سخن باقی باشد، پیوسته برای او پاداش می­ نویسند».[14]

امام حسن مجتبی(ع) به جوانان خاندان خویش می­فرمود: «إنّكُم صِغارُ قَومٍ و يُوشِكُ أن تَكونوا كِبارَ قَومٍ آخَرينَ، فَتَعَلَّمُوا العِلمَ، فَمَن لم يَستَطِعْ مِنكُم أن يَحفَظَهُ فَلْيَكتُبْهُ و ليَضَعْهُ في بَيتِهِ، شما خردسالانِ قومى (نسلى) هستيد كه به زودى بزرگان قوم (نسلى) ديگر می ­شويد. پس دانش بياموزيد و هر يك از شما نمى­تواند علم را در حافظه نگه دارد، آن را بنويسد و در خانه نگهدارد». إمام صادق(ع): «اكتُبُوا ؛ فإنَّكُم لا تَحفَظُونَ إلاّ بالكِتابِ[15]بنويسيد؛ زيرا جز با نوشتن، حفظ نمی كنيد».

پیرو تشویق و توصیه رسول خدا(ص) و امامان شیعه، اصحاب ایشان به نوشتن روی آوردند و کتاب هایی در حدیث جمع­آوری کردند. آقای سید محمد رضا جلالی در کتاب تدوین السنة الشریفة، 22 نفر از صحابه را نام برده که از احادیث رسول خدا ص کتاب پرداخته بودند. [16] امیرالمؤمنین(ع)، سلمان فارسی،[17] ابوذر، عایشه، جابر بن عبدالله، ابو رافع غلام آزاد شده پیامبر[18] انس بن مالک، سعد بن عباده، معاذ بن جبل، حنظلة بن ربيع الكاتب، عبدالله بن عمر و ابوبکر از آن جمله­اند.

خلیفه اول در کتاب خود پانصد حدیث از سخنان پیامبر ص جمع کرده بود. او این کتاب را پیش عایشه گذاشته بود. ولی پس از رسول خدا ص و با شروع جریان حدیث شویی آن را از عایشه گرفت و سوزاند.[19]

برخی از این کتاب­ ها تا دوره­ های بعد نیز موجود بوده­ اند. مثلا کتاب القضایا و السنن و الاحکام که به وسیله ابورافع کاتب رسول خدا(ص) یا پسرانش کاتبان امیرالمؤمنین(ع) نوشته شده بود، در قرن دوم هم موجود بوده و زیربنای فقه زیدی شده همچنین کتاب ابوبکر بن عمرو بن حزم و کتاب صحیفه صادقه نوشته عبدالله بن عمرو بن عاص تا زمان امام صادق­(ع) موجود بوده است کتاب صحیفه صادقه در زمان امام صادق به وسیله فرزند عبدالله بن عاص منتشر شد. این کتاب حتی تاریخ و مدت نگارش و اولین حدیثش برای محدثان شناخته شده است. طبق روایتی امام صادق (ع) یکی از شاگردانش را برای دیدن مفاد کتاب ابوبکر بن عمرو در یک مسأله خاص نزد فرزندان او فرستاد.[20]

در منابع حدیثی ده ­ها کتاب به امامان معصوم نسبت داده شده. از امیرالمؤمنین(ع) حدود 30 کتاب یاد شده که مهم­ترین آنها کتاب جامعه و کتاب جفر است جامعه کتابی است درباره‌ی‌ احکام حلال و حرام که با املای پیامبر(ص) و خط علی(ع) نگارش یافت.[21] و جفر درباره حوادث و اتفاقات است. امام علی(ع) آن ‌را در پوست نوشته بود.[22] از فاطمه زهرا (س)، حاصل گفتگوی آن حضرت با فرشتگان با نام «مصحف فاطمه» با خط علی بن ابیطالب به یادگار مانده و در نزد ائمه باقی بود.[23] رسالةالحقوق و کتاب صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) باقی مانده. [24] کتابی با نام تفسیر از امام محمد باقر(ع) روایت شده که تا زمان سیدبن طاووس بخش ­هایی از اصل آن موجود بوده است.

توحید مفضل و کتاب اهلیلجة از امام صادق(ع) است. موضوع این دو کتاب خداشناسی و توحید است. علمای شیعه، گفته‌اند کتاب توحید مفضل املای امام صادق(ع) بر مفَضَّل بن عُمَر جُعْفی کوفی است.[25]ولی کتاب اِهلیلَجه را خود امام نوشته و سپس متن دستخط خود را در اختیار مفضّل گذاشته است.[26]

صحیفة الرضا از کتاب های معتبر شیعه و از اصول اولیه، مجموعه روایاتی است که امام رضا علیه‌السّلام به واسطه پدران خویش از رسول خدا (ص) روایت کرده‌. این کتاب درباره موضوعاتی چون توحید، علم، عبادات و احکام، تفسیر، فضایل حضرت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و اهل بیت، اخلاق و آداب، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، طب و مسائل بهداشتی حدیث نقل کرده است.[27] آنچه نام بردیم برخی از کتاب هایی است که به امامان شیعه نسبت داده م ی­شود و نسخه­های برخی از آن­ها هنوز در دست شیعیان و در کتابخانه­ های معتبر دنیا موجود است. و غالبا به زبان­ های دیگر از جمله فارسی و اردو نیز ترجمه شده ­اند[28]

ادعای سوم اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال 220 هجری نوشته شده است.

گوینده در این باب ادعا کرده است که هفت فقیه مشهور اهل سنت خود هیچ کتابی ننوشته و اولین کتاب حدیثی اهل سنت در سال 220 به وسیله محمد بن اسماعیل بخاری نوشته شده.

عمر بن عبدالعزیز در سال 99 به خلافت رسید، خلافت او تا سال 101 ادامه داشت. به نقل بخاری او در نام ه­ای که به فرماندار خود در مدینه ابوبکر بن حزم نوشت از اندراس حدیث اظهار نگرانی کرد و به او دستور داد که به نوشتن و جمع حدیث اقدام کند.[29] ابن عبدالعزیز پس از دو سال و پنج ماه خلافت از دنیا رفت. ما نمی ­دانیم این نامه را در چه مقطعی از عمر خلافت خود نوشته؛ ولی در هیچ تاریخی، از امتثال ابوبکر بن حزم نشانی به دست نیامده؛ با این حال نگارش حدیث از همان زمان آغاز شده و تا پیش از تولد محمد بن اسماعیل حدود ده رساله و جامع حدیثی نگاشته شده است. من به ذکر چند کتاب که پیش از این تاریخ نوشته شده اکتفا می­کنم.

  1. طبق نقل محمد بن جعفر کتّانی، محمد بن مسلم زهری متوفای 124 در زمان عمر بن عبدالعزیز رساله­ ای در حدیث تدوین و برای او ارسال کرد.
  2. حافظ ذهبی معتقد است سنن و فروع، برای اولین بار پس از انتقال قدرت به بنی عباس تدوین شد. حکومت عباسیان در سال 132 با بیعت ابوالعباس سفاح آغاز شده. منظور از سنن روایاتی است که روش ­های رسول خدا(ص) در گذران زندگی را حکایت می­ کنند و منظور از فروع سخنانی است که در باره احکام فرعی دین از رسول خدا(ص) صادر شده است.
  3. قدیمی ترین متن مدونی که از اهل سنت در دست داریم صحیفه همام بن منبّه است که در سال 130 درگذشته است.
  4. ابوحنیفه بین سال­ های 80 تا 150 می ­زیسته. خطیب خوارزمی پانزده مسند از او احیا کرده که تحت عنوان جامع المسانید موجود است. مسند به کتاب هایی اطلاق می­ شود که یک منقولات یک نفر از دیگری را جمع ­آوری کرده است مثلا مسند زید کتابی است حاوی احادیثی که زیدبن علی (ع) نقل کرده است.
  5. مالک بن انس امام مالکی­ ها بین سال های 93 و 179 می زیسته و به درخواست منصور عباسی کتاب موطأ را نوشته است. او برای نوشتن موطأ از میان صد هزار حدیث ده هزار روایت را انتخاب کرد و برای تنقیح روایات، پیوسته به آنها مراجعه می ­کرد و با محک قرآن و حدیث می­ سنجید تا آن که بالاخره شمار روایات به سه هزار روایت، تقلیل یافت.[30]
  6. محمد بن ادریس شافعی بین سال های 150 تا 204 می زیسته وکتاب اُمّ را نوشته که فقه مستند به روایات است.
  7. احمد بن حنبل بین 164 و 241 می زیسته و کتاب مسند را با حدود 30000 حدیث و فضائل الصحابه و فضائل امیرالمؤمنین و چند کتاب حدیثی دیگر را نوشته است. بر این اساس این سخن که پیش از محمد بن اسماعیل بخاری در بین اهل سنت کتاب حدیثی نوشته نشده ناشی از ناآگاهی گوینده آن است.

ادعای چهارم اولین کتاب های حدیثی شیعه حدود سال 330 هجری نوشته شده است.

در این بخش نیز به کتبی اشاره می­کنیم که محدثان شیعه پیش از این تاریخ نوشته ­اند.

پس از آن که اکثر نزدیک به همه کتب حدیثی اصحاب رسول خدا (ص) به وسیله دو خلیفه شسته یا سوزانده شد، اصحاب ائمه شیعه به سفارش آن حضرات کتابت و جمع­ آوری سخنان ایشان را آغاز کردند. حاصل این تلاش که حدود دو قرن و نیم طول کشید، بیش از شش هزار و ششصد نوشته است که نام آن­ها در فهرست­ های شیعه آمده و روایات آن­ها در ضمن جوامع روایی پس از دوره حضور حفظ شده و تعدادی از آن­ها هنوز هم به طور مستقل موجودند. مثل کتاب مسائل علی بن جعفر پسر امام صادق(ع)، کتاب مسعدة بن زیاد از اصحاب امام باقر و صادق (ع) و کتاب مبعث از علي بن إبراهيم بن هاشم از اصحاب امام عسکری(ع).

از این تعداد چهار صد کتاب که از همه معتبرترند، با عنوان اصول چهارصدگانه شناخته می ­شوند. همان ­ها هستند که دستمایه اصلى مؤلفان جوامع بزرگ حدیثى را فراهم آورده ­اند. تعداد قابل توجهى از این اصول نزد شیخ حر عاملى و قسمتى نزد علامه مجلسى و بخشى هم نزد محدّث نورى نگاهدارى مى­شده شیخ آقا بزرگ تهرانى در الذریعة الى تصانیف الشیعة(ج2) از یکصد و هفده اصل و ترجمه مصنّفان آنها یاد کرده است.[31]

روش انتقال کتب حدیث

به احتمال زیاد برای خوانندگان جالب باشد که بدانند کتاب­ های حدیث با چه سازوکاری از نسلی به نسل دیگر منتقل شده ­اند. آگاهی از این روش ­ها و سازوکارها موجب می­ شود نسبت به موجودی کتب حدیث اطمینان بیشتری داشته باشیم. پیش از پیدای صنعت چاپ کتاب به صورت محدود و با روش نسخه ­برداری تکثیر می­ شد به همین دلیل احتمال تحریف کتا ب­­های گذشتگان به آسانی صورت می ­گرفت راویان حدیث برای حفاظت از سخنان معصومان و انتقال درست آن­ها به نسل­ های بعد روش­ هایی ابداع کردند طبق بررسی علمای درایة برای انتقال حدیث از شخصی به شخص دیگر هشت روش وجود داشته.

وقتی یک محدث، کتابی در حدیث می ­نوشت، ممکن بود احادیث آن را تک تک برای شاگردان خود بخواند و آن­ها بنویسند یا حفظ کنند؛ این راه با آن که مطمئن ­ترین راه انتقال بود، همیشه امکان­ پذیر نبود. به همین دلیل راه­ های دیگری ابداع شد که انتقال کتاب را تسهیل می­ کرد. این راه ها عبارتند از کتابت، قرائت، اجازه و مناوله. کتابت این است که استاد حدیث، کتاب خود را در اختیار شاگرد می­ گذاشت تا آن را رونویسی کند.

قرائت یعنی این که شاگرد کتابی را که نوشته برای استادش بخواند و استاد صحت احادیث آن را تأیید کند. اجازه یعنی این که استاد به شاگردش بگوید من به تو اجازه می ­دهم احادیث کتاب مرا نقل کنی و مناوله به این معنی است که استاد کتاب خود را به شاگردش بدهد. محدثان معمولا برای اطمینان بیشتر، این روش­ ها را به صورت ترکیبی به کار می­ بردند به این معنی که مثلا پس از رونویسی کتاب استاد، آن را برای استاد می­ خواندند و از او اجازه روایت هم می­ گرفتند. با آن که می­ دانیم اِعمال این همه دقت اگرچه همیشه امکان­ پذیر نبوده، و در موارد زیادی به خاطر شرایط نامساعد سیاسی اجتماعی کاستی ­های زیادی بر محدثان تحمیل شده، آگاهی از وجود این روش ­های سخت­گیرانه ما را قانع می ­کند که میراث حدیثی و روایی موجود چیزی نیست که به این آسانی از آن عبور کرد.  

منابع:

آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، دارالاضواء، سوم، بیروت، ۱۴۰۳ق،

ابن ادریس، سرائر، حقيق وتقديم السيد محمد مهدي الموسوي الخرسان، العتبة العلوية المقدسة، اول، نجف، 1429ق.

ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تصحيح وتعليق علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، سوم، قم، بی تا

ابن حنبل، مسند، دار صادر

ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، بی­نا، قم، بی­تا.

ابن طاووس، الأمان من أخطار الأسفار والأزمان، تحقيق و نشر مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث، اول، قم، 1409ق.

ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ادارة الطباعة المنیریة، قاهرة

ابوریّة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، دارالمعارف، قاهرة

احمدی میانجی، مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، دارالحدیث، اول، قم، 1998م.

امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1، ص 638، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، 1406ق.

باقری بیدهندی، ناصر، (1376) اصحاب اجماع، علوم حدیث شماره 6.

بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، دارالقلم، اول، بیروت، 1407ق.

بکائی، محمد حسن، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، ن‍ش‍ر ق‍ب‍ل‍ه دان‍ش‍گ‍اه‌ ام‍ام‌ ص‍ادق‌(ع‌)، اول، تهران، ۱۳۷۴ش.

تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، مرکز نشر کتاب، تهران، ۱۳۳۸.

جبل عاملی، شزف الدین، النص و الاجتهاد، انتشارات اسوه

جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، مکتب الإعلام الإسلامي، مرکز النشر قم.

حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، المطبعة العثمانیة، حیدر آباد.

حلى، حسن بن يوسف بن مطهر، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، تحقیق حسين درگاهي، بی­نا، اول، 1411.

خطیب بغدادی، تقیید العلم، تحقیق یوسف العش، دار احیاء السنّة، 1395ق.

دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن دارمی، بی­نا، مدینه، 1386ق.

شوشترى، نور الله بن شريف الدين‏، الصوارم المُهرقة في نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهيثمي)، تحقیق جلال الدين محدث، بی­نا، 1367.

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق و تصحیح محسن کوچه باغی،‏ قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، دوم، 1404ق.

ضمیری، محمدرضا، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی،

طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم‏، المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام،

عدة من المحدثین، الاصول الستة عشرة، دار الشبستري للمطبوعات، قم

على بن موسى، امام هشتم عليه السلام‏، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام‏،

عياشى، محمد بن مسعود، تحقیق هاشم رسولي محلاتي،  المكتبة العلمية الإسلامية، تهران، بی­تا.

ناشر: غروی یوسفی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، مجمع الفكر الإسلامي، اول، بی­جا، 1417ق.

فیض کاشانی، الوافی، تحقیق ضياء الدين حسيني، مكتبة الامام أمير المؤمنين علي (ع) العامة، اول، اصفهان، 1406 ق.

قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، تصحيح طيب موسوي جزائري، مؤسسة دار الكتاب، سوم، 1404ق.

کراجکی، کنزالفوائد، مكتبة المصطفوي، دوم، قم، 1369 ش

کلینی، کافی، تصحیح وتعليق علي أكبر الغفاري، دار الكتب الإسلامية، پنجم، 1363.

كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، کتاب الزهد، تحقیق ميرزا غلام رضا عرفانيان، چاپخانه: العلمية، قم، 1399ق.

مددی، احمد، علوم اعتباری و روش­های واقع­گرایانه، چاپ شده در «جایگاه شناسی علم اصول» به کوشش حمیدرضا حسنی و مهدی علی­پور، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، اول، قم 1385.   

نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، پنجم، قم، 1416ق.

[1] . نگ. احمدی میانجی، مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، ج‏1، ص: 525

[2] . تفصیل این بحث را در کتاب مکاتیب الرسول ج 1، ص 524 تا 541 ملاحظه کنید.

[3] . کراجکی، کنزالفوائد، ج 2، ص 31.

[4] . ابن حنبل، مسند، ج 1، ص 437.

[5] . کلینی، کافی، ج 1، ص 403.

[6] . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج 1، ص 173.

[7] . ابن حنبل، مسند، ج 4، ص 80.

[8] . از جمله نگ. کلینی، کافی، ج 4، ص 36 و كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، کتاب الزهد، ص 56 و عياشى، محمد بن مسعود، تفسیر، ج 1، ص 334 و ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 59 و ابن حنبل، مسند، ج 1، ص 85 و دارمی، سنن، ج 2، ص 68.

[9] . علامه حلى، حسن بن يوسف بن مطهر، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام‏ المقدمة، ص: 6 و ابن حنبل، مسند، ج 2، ص 162 و ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ج 1، ص 71 و حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 5 و خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص 80.

[10] . على بن موسى، امام هشتم عليه السلام‏، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام‏، ص 65.

[11] . شوشترى، نور الله بن شريف الدين‏، الصوارم المُهرقة في نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهيثمي)، ص 224.

[12] .  طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم‏، المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام، ص: 176

[13] . ابن ادریس، سرائر، ج 1، ص 12.

[14] . جبل عاملی، شزف الدین، النص و الاجتهاد، ص 139.

[15] . الاصول الستة عشرة، ص 28.

[16] . نگ. جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، ص 202 تا ص 231.

[17] . ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۳۸.  

[18] . نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴.

[19] . غروی یوسفی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج 1، ص 43.

[20] . نگ. مددی، ص 68 -72.

[21] . نگ. فیض کاشانی، الوافی، ج 1، ص 255

[22] . صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق و تصحیح محسن کوچه باغی،‏ ص 157 – 159، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

[23] . صفار، بصائر الدرجات، ص 157- 158

[24] . امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1، ص 638، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، 1406ق.

[25] . ابن طاووس، الأمان، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۰؛ تستری، قاموس الرجال، مکتبة الصدر، ج۱۴، ص۱۴۳.

[26] . آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۴۸۲.

[27] . نگ. محمدرضا ضمیری، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، صفحه ۳۷۰- 371.

[28] . از جمله نگ. بکائی، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲ و 3.

[29] . بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، ج 1، ص 33، باب کیف یقبض العلم.

[30] . اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۳۱۰-۳۱۱.

[31] . باقری بیدهندی، ناصر، (1376) اصحاب اجماع، علوم حدیث شماره 6.

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۶
سلام و درود فراوان دارم برای استاد جباران
کتاب مجموعه اشعار ایشان در موضوع عاشورا را بار ها خواندم و بسیار زیبا و دلنشین است
0
0