اشاره: آزاد سازی سهام بورس چند وقتی در تیتر اخبار کشور قرار گرفته بود. دولت مردم را به حضور در بازار بورس تشویق میکرد و خیلی از مردم و حتی برخی کارخانهداران نیز وارد این بازار عظیم شدند. کمبود آموزش کافی برای حضور در این بازار و عرضه اموال دولتی در این بازار بزرگ دو دغدغه اصلی در این زمینه بود.
به همین منظور خبرنگار
سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا در گفتوگویی با دکتر حمیدرضا مقصودی، فارغالتحصیل رشتۀ دکتری تخصصی علوم اقتصادی از دانشگاه امام صادق(ع) به مسأله بورس در کشور پرداخت. بخش اول از این گفتوگو تقدیم مخاطبین محترم میشود.
رسا ـ درباره حباب بورسی که به دلیل آزاد سازی سهام عدالت شکل میگیرد، توضیحی میدهید؟
اگر مسأله حبابی باشد که در بورس ایجاد شده خوب اگر بترکد میگویند اموال مردم میترکد؛ پس این به نظر من حباب نیست؛ حداقل تا سال ۱۴۰۰ بهخوبی تا ۴۰۰۰ واحد هم رشد میکند و شاخص بورس از ۱۳۰۰۰۰۰ به ۴۰۰۰۰۰۰ میرسد. البته همین الان دارند اموال مردم را به ثمن بخس عرضه میکنند و هیچ شرکت و نظام قابل اعتباری برای اعتبار سنجی ورود افراد به بازار بورس وجود ندارد.
در نهایت کسانی را میبینید که دارند سهام مردم را میخرند و باید در مستندهای اختاپوس دنبال آنها بروید؛ یعنی سرمایهدارها یا برخی از شرکتهای دولتی این سهام را خریداری میکنند و اقتصاد را به اقتصاد کارگزارانی تبدیل میکنند. در واقع دولت دارد سرمایهای را در بورس به نام مردم عرضه میکند. سال بعد هم به خریدن اموالی که متعلق به بیتالمال و اموال عمومی بود شروع میکنند و به شرکتهای متعلق به سرمایهداران میدهند. اگر ما در زمینۀ اقتصاد حاج قاسمهایی را داشته باشیم انشاءلله نمیتوانند به هدفشان برسند.
اقتصادی که بر روی پس اندازهای مالی مردم تکیه میکند!
رسا ـ اصلاً چه استدلالهایی برای شکلگیری بورس وجود دارد؟
بهانهای که برای شکلگیری بورس مطرح میشود این میباشد که در یک جامعه، سرمایههای خرد زیادی وجود دارد؛ اما پخش و پراکنده هستند برای همین بورس یا همان بازار سرمایه میآید و برای جمع کردن این سرمایههای خرد، برنامهها و اقداماتی را انجام میدهد؛ چراکه این سرمایههای خرد به تنهایی نمیتوانند کارایی داشته باشند و برای همین اگر اینها در کنار هم قرار بگیرند به سرمایهای کلان تبدیل میشوند و میتوان با آن کار اقتصادی بزرگی را انجام داد.
به عنوان مثال شما ده میلیون تومان دارید که با این مقدار پول نمیتوانید یک تولیدی راه بیاندازید؛ برای همین این پول را در یک بانک یا بورس قرار میدهید تا هم چرخ یک تولیدی را بچرخاند و هم سودی از این پول داشته باشید. یک فرد دیگری هم پنج میلیون تومان دارد و در بورس یا بانک قرار میدهد و دیگری هم به همین شکل الی آخر.
قانون سود بیشتر پشتوانه بورس!
در اقتصاد قانونی وجود دارد به اسم اعداد بزرگ که میگوید؛ «یک به تنهایی ارزش خاصی ندارد، اما اگر یک در کنار یک دیگری قرار گیرد با ارزش میشود.» ما در زبان فارسی ضربالمثلی مشابه داریم که میگوید: «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود». با همین استدلال بازار سرمایه و بازار پول ایجاد شدند. استدلالی از این عمیقتر هم ندارند که بخواهند پشتوانه خودشان قرار دهند.
قانون دیگری در اقتصاد تحت عنوان قانون صعودی بودن بازده مقیاس وجود دارد. اگر مقیاس تولید زیاد شود، تولید به صرفه خواهد بود بهعنوان مثال، یک شرکت دانش بنیان، یک دستگاه ضدعفونی کننده را اختراع میکند. هنگامی که میخواهد این دستگاه را به مقیاس اقتصادی برساند، نیاز به سرمایه کلان اولیه دارد. حالا او میخواهد با قیمت پنجاه میلیون تومان این دستگاه را در بازار عرضه کند؛ ولی اگر بپرسید که چگونه میتواند هزینه این دستگاه را کاهش دهد، میگوید که تولید انبوه باعث کاهش قیمت خواهد بود. برای همین این استدلال نیز پشتوانه فکری شکلگیری بورس قرار میگیرد.
عکسی از فعالیت بورس در ایران
بدین صورت که نظام سرمایهداری باید پولهای کلانی را جمع کند تا بتواند سرمایه اولیه به کارخانهها بدهد تا کالای ارزان قیمت به دست مردم برساند. از طرفی هم پول کلان در همهجا وجود ندارد؛ زیرا معدود خانوادهای یکجا به عنوان مثال پانصد میلیون تومان در خانه دارد بنابراین چنین نظامی مجبور است پولهای خرد را کنار هم جمع کند تا پولی کلان شود و با آن به بنگاههای تولیدی کمک کند.
رسا ـ مختصری درباره تاریخچه شکلگیری بورس بفرمایید.
پیش از وقوع جمهوری اسلامی، حتی اندکی قبلتر از رضا پهلوی و چه بسا میتوانیم بورس را در ایران از آغاز مشروطیت مشاهده کنیم. از حدود سال ۱۲۵۰ هجری شمسی بانک استقراضی بورس در ایران تأسیس شد. بعد رفته رفته بانکهای دیگری نیز وارد جریان اقتصادی ایران شدند. تولید در ایران تا زمان سلطنت پهلوی به صورت خانگی بود اما از زمان پهلوی اول، تصمیم بر این شد که کارخانههای بزرگ نیز به راه بیفتند و جریان تولید را از آن خود کنند.
چنین جریانی در کشورهای غربی حدود ۲۷۰ یا ۳۰۰ سال پیش اتفاق افتاد. آنها میخواستند کارخانه به راه بیاندازند؛ اما از طرفی کارخانهها سرمایهای را برای ساخته شدن نیز میخواستند که سرمایهداران هم ریسک نمیکردند که تمام پول خودشان را در جایی بگذارند که معلوم نیست سودی داشته باشد.
علاقهمند کردن مردم نسبت به وام و سهامداری!
برای همین نظام سرمایهداری یک پیشنهادی داد و گفت که بیایید پولهای مردم را جمع کنیم و در ازای آن هر وقت که خواستند مقداری پول به آنها بدهیم؛ بدین صورت بانک شکل گرفت. اندکی گذشت و مردم به کارخانه و کارخانهداری علاقهمند شدند برای همین به جای پولهایی که به این شرکتها و کارخانهها میدادند، ورقهای طراحی کردند تا مردم سهامداری کنند. اوراق سهام کاغذی از آن موقع منتشر شد که در حقیقت به بورس اوراق کاغذی یا اوراق بهادار تبدیل شد.
رسا ـ دقیقا این اتفاق چه زمانی در ایران رقم خورد؟
این اتفاق با ۲۰۰ سال تأخیر و در زمان زمان پهلوی به وقوع پیوست. ما کارخانهداری کردن را در آن زمان شروع کردیم. امین الضرب شروع کرد از رویۀ کارخانه برق آورد و پس از او افراد دیگر آمدند. برخی از آنها با یکسری صنایع مونتاژ در دهه چهل که خودرو وارد ایران شد، گفتند: «این کارخانه است که صنعت را در ایران راه میاندازد.»
بنای صنعت بر کارخانهداری، سرمایه و تولید انبوه است بهطور مثال؛ شما فرض کنید میتوانید در خانهتان گاوی داشته باشید و با آن شیر و همه چیز هم تولید کنید یا میتوانید کارخانه راه بندازید و ۵۰۰ گاو داشته باشید و بیشتر کار کنید. چیزی که آنها پسندیدند گاو داری بود. استدلال آنها این بود که قیمت ارزانتر میشود، کیفیت بالاتر میرود، استاندارد سازی میکنیم، چرخ صنعت راه میافتد و در کل اینگونه پیشرفت خواهیم کرد! بدین ترتیب کارخانه در ایران شکل گرفت.
مرکز معاملات بورس در آمستردام
برای تأمین سرمایۀ این کارخانه نیز بانک را تأسیس کردند تا از آن کمک بگیرند. بعد از مدتی دیدند کفایت نمیکند و به فکر ایجاد بازار سرمایه افتادند. برای همین اقدام به فروختن سهام کارخانه بین مردم کردند تا از پول آن استفاده کنند و سودش را بین مردم توزیع کنند. بنابراین بازار بورس پیش از انقلاب اینگونه شکل گرفت. حالا ۱۰ الی ۱۵ مسأله هم وجود دارد که آنها را بعداً میگویم تا بدانید چه مغلطهای در این موضوع نهفته است.
رسا ـ و با همین شیب تا بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد؟
بله تا بعد از انقلاب ادامه پیدا میکند. انقلاب که به وقوع پیوست و انقلابیها اموال شاه را گرفتند یک ثروتی به دست دولت افتاد که باید آن را جمع میکرد. شما فقط یک سرمایه کوچکی که شاه با خودش از کشور خارج کرد را نگاه کنید. شاه فقط ۳۵ میلیارد دلار از ایران خارج کرد؛ قیمت دلار و قدرت خرید دلار از ابتدای انقلاب ۷ برابر کم شده، با این احتساب شما ۳۵ میلیارد دلار را ضرب در ۷ کنید.
رسا ـ به عبارتی میشود ۲۴۵.
درست است. ۲۴۵ میلیارد دلار میشود؛ یعنی نصف تولید کل ایران در یک سال! این تازه اموالی بود که با خود از کشور خارج کرد. بسیاری از اموال محمدرضا و پدرش به دست انقلابیها افتاد و از آن طرف خیلی از طرفداران شاه فرار کردند و اموالشان باقی ماند؛ کارخانههایشان مصادره شد. حالا ما ماندیم و دولتی که همۀ اموال دست او افتاده است.
رسا ـ ۳۵ میلیارد دلار به ایران برگشت؟
ببینید بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴ آقای هاشمی چند وام کلان گرفت که همان ۳۵ میلیارد دلار بود. این مبلغ کل وامی بود که گرفتند تا تولید را راه بیندازند؛ البته بیشتر آن برای فاضلاب خرج شد تا اینکه برای تولید خرج شود! داستان چگونگی گرفتن وام ۳۵ میلیارد دلاری آقای هاشمی هم داستانی دارد که چگونه این وام جمعیت ما را کم کرد!
رسا ـ پس راه اندازی سیستم تولید چه شد؟
شروع کردند اوراق قرضه بانکی را بین مردم پخش کردند تا پول جمع کنند و بهوسیله آن سیستم تولید را راه بیندازند. نفت هم فروختند، از سپرده مردم هم کمک گرفتند تا این سیستم راه بیفتد؛ اما هنوز دارند این کار را میکنند که سیستم تولید راه بیفتد که راه نمیافتد. از اواخر قاجار و پهلوی تاکنون همۀ هزینهها را بردند به این سمت که تولید راه بیفتد؛ اما شما همۀ سرمایههای کشور را نزدیک به بیش از صد سال است خرج این ساختار تولید میکنید اما تولید شکل نمیگیرد.
تلاشهای بینتیجه برای بخش صنعت و تولید
در مقابل بخش کشاورزی ما که خیلی هم از سوی دولت حمایت نشده است و هر وقت هم رفتند از کشاورز با قیمت تضمینی خرید کردند، بخش کشاورزی را زمین زدند. با این کار هم جلوی قیمت گرفته میشود و هم جلوی صادرات. در مقابل، شما با بخش صنعت دولا پهنا حساب میکنید تا تولید کند، صادرات کند، مواد اولیه وارد کند، تسهیلات بگیرد؛ اما آن کارخانهها به کجا رسیدند؟ گفتند اموال دولتی که زیاد است برای همین این اموال را به مردم بفروشیم.
آقای صالح آبادی که در دهه ۷۰ وارد بورس شد، از همان وقت دوباره این رویه شکل گرفت و عرضههای اساسی در بورس اتفاق افتاد که هنوزم همان اتفاق موجود است. اموالی که متعلق به مردم است مرتب در بازار سرمایه فروخته میشود بدون اینکه مکانیسم ارزیابی دقیق از قیمتگذاری ناظر به این اموال در کشور وجود داشته باشد. در خصوصیسازی نیز همین اتفاق افتاد، بعضی از کارخانهها به ثمن بخس و بدون کارشناسی صحیح به بازار سرمایه فروخته شدند. هر زمانی که دولتها تب خصوصیسازی را داغ کردند شاخص آن بالا رفت و اموال را بیشتر داخل بازار ریختند. با ایجاد پشتیبانی رسانهای نیز احساس امنیت اقتصادی را ایجاد کردند و گفتند ارزش شاخص بورس در لحظه بالا میرود.
رسا ـ مثل همین امسال.
بله، فوج عظیمی از اموال دولتی امسال در بورس عرضه شد و فوج عظیمی از مردم نیز به سمت بورس حرکت داده شدند که بحث اصلیاش بحث سهام عدالت است. دولت با این کار تصمیم گرفته است تا مردم ایران بورس باز شوند. استدلالشان این است که میخواهیم تولید را راه بیندازیم در حالی که تولید در صد سال اخیر بارها چنین حمایتهایی را تجربه کرده است. این تیپ حمایتها همیشه وجود داشته است و اصولا تولید کنندههای خرد و کلان همیشه طلبکارند.
رسا ـ مانند بهانههای مختلفی که برای حقوق کارگران، فشار بهواسطه بیمه و ... میآورند؟
حالا هر کسی به هر بهانهای! صد سال است تولید کننده را لای پر قو گرفتهایم و به آنها با روشهای مختلفی از جمله بورس، بانک و حتی بیمه پول تزریق میکنیم اما رشد نمیکند؛ این کار درست است؟! هیچ کسی هم در این صد سال گذشته نیامده بگوید که این ساختار تولید نیست که مشکل دارد؛ مشکل پولی است که باید به تولید بدهند اما اصلا به تولید نمیرسد!
رسا ـ خب اینطور که ما میبینیم علیالظاهر چرخه درست است، یعنی فرآیندی که باید پول از مردم گرفته شود و به کارخانهها داده شود، صورت میگیرد و خوب نباید مشکلی باشد؛ اما با آنچه که میبینیم و شما هم فرمودید اینطور احتمال میدهیم که مشکلی اساسی وجود دارد.
بله، با این همه کمکهایی که دارد به تولید میشود، باز میبینید وقتی از همان تولید کننده پرسش میشود که چرا فلان چیز را تولید نمیکنید در پاسخ میگوید؛ دانش فنی تولید این محصول را ندارم. ما هنوز نمیتوانیم سوزن تهگرد در ایران تولید کنیم! این مثال در کتاب آدام اسمیت است که در کارگاهها و تولیدیهای کوچک سوزن تهگرد تولید میکردند. یعنی ما در تولید محصولی که چند صد سال است که تولید میشود، شاهد این هستیم که مهندسان میگویند دانش فنی تولید این محصول را نداریم./گ404/ف
خبرنگار: محمدجواد سهرابی
اولاً باید کامل بخونی و بعد اظهار نظر کنی و ثانیاً تو صاحب چه نظر اقتصادی هستی که نظر یک دکترای اقتصاد رو نفی میکنی؟؟
اگر نیستی که پس اشتباهی اومدی...