۲۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۶۶۵۹۶۲
حجت الاسلام باقر زاده در گفت‌وگوی تفصیلی با رسا:

دولتمردان و حامیان دولت باید پاسخگو باشند، نه مطالبه گر!

دولتمردان و حامیان دولت باید پاسخگو باشند، نه مطالبه گر!
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ضمن بررسی علل اپوزیسیون شدن برخی دولت‌ها، وظایف حوزه علمیه در راستای اسلامی سازی علوم انسانی را تشریح کرد.

اشاره: دولت ها معمولا به خاطر اینکه در اواخر عمر خود و یا برخی حتی در همان ابتدا با ناکارآمدی و نوعی بی تفاوتی نسبت به مسائل و مشکلات مختلف جامعه رو به رو می شوند پس از پایان دوره دچار نوعی انزوا و گوشه گیری می شوند این دولت ها مردم و جریان های سیاسی، حتی موافقان خود را نیز از دست داده و برای باقی ماندن و ادامه حیات سیاسی خود به نوعی دست به اقدامات و سخنانی می زنند که بوی اپوزیسیون از آن به مشام می رسد البته در این زمینه جدای از غش کردن این دولت ها به سمت و سوی ضد  انقلاب و اقدامات ضد امنیت ملی نقش اطرافیان نفوذی و بیگانگان را نیز نباید دست کم گرفت.

به هر حال این اقدامات از سوی هر دولتی که سر بزند نشانه توجیه کم کاری ها، ضعف ها و فرار رو به جلوی آنها از قبول ناکارآمدی در دوران مسؤولیت است؛ دولتی که به جای پاسخ دادن به عملکردهای خود در دوره ریاست جمهوری و قبول اشتباهات و در برخی موارد افتضاحات، خود را طلبکار نظام می داند!

از منظر رهبر معظم انقلاب به عنوان یک متفکر و اندیشمند اسلامی، هدف نهایی انقلاب اسلامی رسیدن به تمدن اسلامی در زنجیره ای منطقی و مستمر است که بر چهار رکن دین، عقلانیت، علم و اخلاق بنا شده است و برای تحقق آن بایستی پنج مرحله انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی در مسیر تمدن سازی پشت سر گذاشته شوند.

با توجه به اینکه هم اکنون بر اساس رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در مرحله دولت سازی قرار داریم بر آن شدیم تا موانع و مشکلاتی که بر سراین راه با عظمت قرار دارد را مورد بررسی قرار دهیم.

از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، پای سخنان حجت الاسلام محمدرضا باقر زاده عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) نشسته است تا ضمن جریان شناسی دولت هایی که پس از انقلاب اسلامی روی کار آمده اند، موانع و مشکلاتی که بر سر راه دولت سازی اسلامی و در یک نگاه کلی، اسلامی سازی وجود دارد مورد تحلیل قرار گیرد.

حجت الاسلام باقر زاده اعتقاد دارد یکی از علت هایی که در رسیدن به دولت اسلامی دچار کندی هستیم، خلأ تئوریک در این زمینه است و این که رهبر معظم انقلاب بر اسلامی سازی علوم انسانی تأکید دارند ناشی از همین حقیقت است و تا زمانی که سیاست بر اساس مدل های غربی به عنوان علم قدرت تعریف می شود و بر اساس مدل نهج البلاغه، علم عدالت دانسته نمی شود، در زمینه اسلامی سازی با مشکل مواجه خواهیم بود.

متن این گفت‌وگو در ادامه تقدیم خوانندگان محترم می شود.

//////////////

رسا ـ موانع و مشکلاتی که بر سر راه اسلامی سازی وجود دارد را چگونه ارزیابی می کنید؟

ما در 40 سال گذشته (که عمر زیادی نیست برای کار بزرگی به نام اسلامی سازی یک کشور و اسلامی سازی یک منطقه و اسلامی سازی یک جهان)، سنگ بنایی را می خواهیم بگذاریم که اگر درست بنا شود، دستمایه بیداری ملت ها شده و به الگویی موفق برای همه ملت ها تبدیل خواهد شد و باید دانست که آن الگو عبارت از اجرای اسلام در یک کشور و یک جامعه از لحاظ ابعاد سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.

دولت ها گاهی اوقات در این کار بزرگ موفق نیستند، علت کجاست؟ یکی از این علت ها این است که کار اسلامی سازی بسیار بزرگ است؛ ما در اسلامی سازی خودمان چقدر موفق بوده ایم؟ چقدر تئوری برای اسلامی سازی خودمان وجود دارد؟ شاهد هستیم که فلاسفه، فقها و عرفا در این زمینه نظریات متفاوتی دارند و حتی برخی فرقه های انحرافی نیز همچون دراویش به وجود آمده است که مدعی هستند ما می خواهیم خود را بر اساس آموزه های الهی بسازیم.

ما باید در گام نخست اسلامی سازی، میزان بزرگ بودن و عظمت آن را بپذیریم، آن وقت برخی از ناکارآمدی ها برای‌مان قابل هضم و پذیرش خواهد بود، زیرا کار اسلامی سازی یک کشور، منطقه و جهان کار آسان و کوچکی نیست؛ حالا برخی ممکن است بگویند ما چه کاری به جهان داریم؟ بسیار خوب، ما کاری به جهان نداریم، منطقه را هم کنار می گذاریم، اما باز هم اسلامی سازی یک کشور کار کوچکی نیست؛ یعنی اگر بخواهیم کشور خودمان را بر اساس اسلام طراحی کنیم و آن را بر اساس مبانی اسلام بسازیم، این کار، کار بسیار بزرگی است و موانع بیشماری از شیاطین جن و انس و تئوری های شیطانی بر سر راهش وجود دارد.

رسا ـ چرا برخی دولت‌های بعد از انقلاب ناکارآمد بوده و حتی تا مرز اپوزیسیونی پیش می روند؟

تعداد بازدید : 1

 

این نکته به ضعف تئوریک دولتمردها مربوط می شود؛ ما یکی از خلأهایی که امروز داریم مربوط به کمبود نیروی انسانی و تربیت نیروی انسانی بوده و نیروی انسانی در کشور ما در تراز انقلاب اسلامی مورد نیاز است؛ این که رهبر معظم انقلاب و برخی از شخصیت های بزرگوار علمی در حوزه های علمیه همواره این دغدغه را مطرح کرده اند که ما برای طی این مسیر(اسلامی سازی) جز اینکه راننده های لوکوموتیو انقلاب اسلامی تربیت کنیم، نداریم، بخاطر همین است که امروز با خلأ نیرو انسانی مورد نیاز مواجه هستیم.

یکی از علت هایی که دولت های بعد از انقلاب ناکارآمدی دارند و برخی از آنها تا مرز اپوزیسیونی پیش می روند، این است که با آموزه های اسلامی در زمینه دولت سازی بسیار فاصله دارند؛ نباید گفته شود «شما اینهمه ادعا دارید، بعد برای اسلامی سازی نیروی کافی ندارید؟» زیرا نیروی لازم برای انقلاب اسلامی چیز کمی نیست، چراکه این موضوع چیزی است که امیرمؤمنان(ع) علی‌رغم فاصله کمی که از زمان رسول خدا(ص) داشتند نیز تجربه کردند یا حتی خود رسول اکرم(ص) نیروی کافی برای این کار نداشتند.

اصلاً همین که امام زمان(عج) تاکنون ظهور نکرده اند به معنای این است که هنوز آن 313 نفری که ایشان برای ظهور خودشان نیاز دارند وجود ندارند؛ انسان های در تراز انقلاب اسلامی مسأله کمی نیست و مردم ما باید نسبت به این قضیه اطلاع داشته باشند که برای ساختن یک کشور و منطقه افرادی در تراز حاج قاسم سلیمانی نیاز داریم.

امروز دولتی نیاز داریم که رییس، دولتمردان، ورزا، استانداران و فرماندارانش در  تراز حاج قاسم سلیمانی باشند

ما امروز دولتی نیاز داریم که رییس، دولتمردان، وزرا، استانداران و فرماندارانش در  تراز حاج قاسم سلیمانی باشند، بنابراین یکی از علت هایی که دولت های پس از انقلاب در مسیر انقلاب اسلامی و حرکت دادن قطار انقلاب با مشکل مواجه هستند، خلأ تئوریک در دولتمردان است؛ شاهد هستیم که گاهی دولت هایی همچون دولت اصلاحات، دولت میرحسین موسوی، دولت هاشمی رفسنجانی و دولت احمدی نژاد با تئوری های غربی می خواهند کشور را بسازند و توجهی به مبانی ناب اسلامی همچون قرآن، نهج البلاغه، فقه و اجتهاد نداشتند.

این فقر تئوریک سبب شده است تا دولت حاضر بر اساس اندیشه های انحرافی نسبت به سیاست خارجی که ایران را قطعه ای از پازل قدرت جهانی آمریکا و اذنابش می داند، کشور را بسازد؛ یعنی دولتمردان ما می پندارند کشور زمانی به ساحل امن می رسد که خطری برای زاده خواهی های استکبار، اشغالگران، دزدها و غارتگران نداشته باشد.

رسا ـ ارزیابی شما از عملکرد دولت آقای روحانی چیست؟

دولت کنونی می پندارد زمانی که ایران به یک دولت خنثی، بی هویت و بدون آرمان تبدیل شود به توسعه و امنیت دست پیدا می کنیم؛ این تفکر می گوید امنیت ما از سوی آمریکا تهدید می شود، زیرا ما برای آمریکا ضد امنیت هستیم و زمانی که از آنها پرسید شود راه گذر از این چالش قدرتمند شدن است یا خلع سلاح؟ می گویند «خلع سلاح»!

دولتمردان کنونی می گوید علت این که برجام موفق نشد این است که ما پای میز مذاکره بودیم، اما شما موشک ها را آزمایش می کردید! در حالی که نظام اسلامی برای این که به طرف مذاکره بفهماند برجام ربطی به قدرت موشکی اش ندارد، چاره ای جز آزمایش موشک ها نداشت؛ افزون بر این، حال که در خلال مذاکرات مسأله «آزمایش موشک ها» به وقوع پیوست، پس چرا طرف های برجام که برجام را مرتبط به کاهش قدرت موشکی می دانستند، میز مذاکره را ترک نکردند؟ بدون شک مسأله «آزمایش موشک ها» خدمتی به برجام بود تا طرف های مذاکره نتوانند پس از انعقاد قرارداد نسبت به توان موشکی ایران خدشه وارد کنند، اما برخی به اشتباه یا مغرضانه همین موضوع را مزاحم برجام تلقی می کنند، در حالی که این یک فکر از پایه غلط است.

یکی از علل ناکارآمدی دولت ها همین افکار غلط است که نتیجه اش را امروز در این که دولتمردان 7 سال کشور را معطل برجام کرده اند، مشاهده می کنیم؛ امروز دولتمردان همه چیز کشور، حتی آب خوردن و باران و نعمت های الهی را به گلابی های برجام پیوند زده اند؛ برجام یعنی عقب نشینی، زیرا به این معنا است که ما 3 هزار تا سانتریفیوژ داشته باشیم، نه 20 هزارتا یا آن مقداری که به آن نیازمندیم.

افکار غلط و سازشکاری هزینه دارد؛ رهبر معظم انقلاب فرمودند اگر مقاومت هزینه دارد، سازشکاری نیز هزینه خواهد داشت، زیرا وقتی ما عقب نشینی کنیم، حمله دشمن طبیعی است؛ به عنوان مثال اگر ما در یک بیابانی با یک سگ مواجه شویم، اگر در برابر آن بایستیم، او عقب می نشیند، اما اگر از ترس آن فرار کنیم رهایمان نمی کند و به دنبالمان می آید، بنابراین اگر دشمن در ما احساس ضعف کند زیاده خواهی هایش را افزایش می دهد.

ضعف مسؤولان؛ علت جری تر شدن دشمن

تعداد بازدید : 2

 

اگر امروز مشاهده می کنیم که دشمن هر روز جری تر می شود، از آن جهت است که احساس می کند مسؤولان ما دچار ضعف هستند و از آن می ترسند؛ رهبر معظم انقلاب صداقت و شجاعت و ایمان تیم مذاکره کننده را تأیید کردند، اما تحلیل غلط آنها از این که «چگونه امنیت ملت را تأمین کنند» را مورد تأیید قرار ندادند، زیرا راهبرد ما در مقابل زیاده خواهی عقب نشینی و عقبگرد نیست، بلکه مقاومت و ایستادگی و قاطعیت است.

یکی دیگر از علت هایی که بعضی ازدولت های پس از انقلاب به اپوزیسیون تبدیل می شوند، «سخت تر شدن راه» است؛ ما هر چه جلوتر می رویم و به عصر ظهور نزدیک می شویم و دشمن را تحت فشار قرار می دهیم، دست و پا زدنش نیز بیشتر می شود، لذا دولتمردها اگر ایمان قوی نداشته باشند بیشتر دچار تردید می شوند.

این که برخی می گویند تا همین مقدار مقابله با آمریکا بس است و باید عقب گرد کرده و دیگر «مرگ بر آمریکا» نگوییم، از آن جهت است که دشمن امروز تحت فشار قرار گرفته و دست و پا می زند و ممکن است کارهای خطرناکی از آن سر بزند؛ به عنوان مثال دشمن با تبلیغات مخرب خود سعی می کند مسؤولان را دچار تزلزل و اشتباه محاسباتی کند؛ این در حالی است که اگر قوی باشیم دشمن هیچ اقدامی نمی تواند علیه ما داشته باشد؛ اگر قوی باشیم و از نقاط قوت خودمان اطلاع داشته بر آن اشراف داشته باشیم، دشمن را شکست خواهیم داشت.

ما امروز نقاط قوت خود را یافته ایم و در برابر دشمن بازدارندگی داشته و از قدرت بازدارنده نظامی برخورداریم؛ البته این بدان معنا نیست که دشمن به ما حمله کند و ما در برابرش از خود دفاع کنیم، بلکه حتی فکر حمله به خود را از ذهن دشمن پاک کرده ایم.

برخی افراد با امام خمینی(ره) از هواپیما پیاده شده اند و یک عکس یادگاری گرفته اند، بعد از 40 سال هنوز هم نان همان عکس یادگاری را می خورند!

یکی دیگر از علت هایی که برخی دولت ها اپوزیسیون می شوند این است که از ابتدا انقلابی نبوده اند؛ گاهی ناراحت می شویم که برخی انقلابی ها در مسیر خود دچار تردید شده و عقبگرد کرده اند و همین موضوع ممکن است به دلسردی ما بیانجامد، در حالی که این افراد از ابتدا انقلابی نبوده اند، بلکه با موج وارد انقلاب شده اند؛ برخی افراد با امام خمینی(ره) از هواپیما پیاده شده اند و یک عکس یادگاری گرفته اند، بعد از 40 سال هنوز هم نان همان عکس یادگاری را می خورند!

این افراد از ابتدا دلشان با انقلاب نبوده و فکرش را هم نمی کردند که انقلاب هزینه هایی همچون تحریم داشته باشد، بلکه می پنداشتند انقلاب نوعی تغییر وضعیت از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی است و شاهی می رود و شاهی دیگر می آید و می خواستند بعد از انقلاب شاه شوند! این افراد فکرش را هم نمی کردند بعد از انقلاب از سوی افکار عمومی درباره دارایی های خود و آقازاده هایشان مورد بازخواست قرار می گیرند.

رسا ـ برخی مسؤولان همواره درصدد آن هستند که اشتباهات خود را پای اصل انقلاب و نظام اسلامی بنویسند و در توجیه ناکارآمدی های خود از رهبری مایه می گذارند؛ علت این مسأله را چه می دانید؟

اگر برخی افراد امروز ضد انقلاب شده اند، علتش آن است که می گویند «شما کجا بوده اید که تازه از راه رسیده اید، ما بودیم که انقلاب کردیم» و معتقد هستند انقلابی گری مساوی با خواسته های خودشان است؛ به بیان دیگر اینگونه افراد قائل به نوعی عصمت برای صحابه انقلاب هستند.

یکی از نکاتی که باید به آن همواره توجه داشته باشیم این است که برخی مسؤولان اشتباهات خود را پای اصل ولایت فقیه و رهبری و نظام می نویسند و سوء عملکرد خود را ناشی از ناکارآمدی نظام می دانند و اگر با انتقادات مواجه شوند، می گویند عملکرد ما مورد تأیید رهبری و در قالب سیاست های نظام بوده است، در حالی که اینگونه نیست.

رهبر معظم انقلاب نشان داده است که در عملکرد دولت ها، دست دولتمردان را باز نگه داشته است و دولت کنونی نیز از دولت های گذشته استثنا نیست؛ دولتمردان اصرار داشتند که راه نجات کشور «برجام» است، اما رهبری تأکید کردند که اگر می خواهید برجام بنویسید، شرایط 9 گانه را رعایت کرده و قبل از آن که چیزی را متعهد شوند چیزی را به نفع کشور از آنها اخذ کنند؛ به بیان دیگر رهبری فرمودند مذاکره باید نوعی «بده، بستان» باشد، یعنی آقایان دولتمردان اگر اهل مذاکره برد ـ برد هستید، یک چیزی را بدهید و یک چیزی را بگیرید، نه اینکه همه چیز را تحویل غربی ها دهید و 7 سال منتظر باشید تا آنها برایتان کاری کنند!

در جریان مذاکرات، رهبر انقلاب به دولتمردان «اجازه» مذاکره دادند، اما آن را «تأیید» نکردند و باید دانست که میان این دو مقوله تفاوت های بسیاری وجود دارد؛ رهبری نفرمودند «بروید برجام بنویسید» که امروز دولتمردان بگویند ما از حرف ایشان تبعیت کرده ایم، بلکه این خودشان بودند که اصرار کردند هم باید چرخ سانریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد، از همین جهت برجامی را نوشتند که امروز شاهد هستیم که نه چرخ اقتصاد و نه چرخ سانتریفیوژ، هیچکدام نمی چرخد! زیرا این برجام سنگ بنای غلطی بود و این نسخه را نیز خود دولتی ها پیچیدند و به واسطه آن مردم را فریب داده و رأی آوردند.

رهبری در واقع اجازه دادند از نقطه ضعف دولتمردان به نفع بیداری نسل جوان استفاده شود؛ ایشان در جریان مذاکرات فرمودند «من خوش‌بین نیستم»، چگونه می شود ایشان نسخه ای داده باشند و خودشان به آن خوش‌بین نباشند؟ پس باید دانست که این نسخه از سوی رهبر انقلاب پیچیده نشده است؛ چگونه می توان چیزی را به رهبری نسبت داد که خودشان درباره آن چیز فرموده است «خوش بین نیستم»؟ این سخن یعنی رهبر معظم انقلاب به نسخه دولتمردان خوش بین نبوده اند، پس دولت باید امروز نسبت به نسخه خودش پاسخگو باشد.

دولتمردان و حامیان دولت باید پاسخگو باشند، نه مطالبه گر!

امروز هم دولتمردان و هم حامیان آنها اعم از طیف های سیاسی مختلف و کسانی که می گفتند با روی کار آمدن دولت آقای روحانی همه چیز گل و بلبل می شود، هیچکدام نسبت به کارهای خود پاسخگو نیستند!

جالب این است که امروز هم دولتمردان و هم حامیان آنها اعم از طیف های سیاسی مختلف و کسانی که می گفتند با روی کار آمدن دولت آقای روحانی همه چیز گل و بلبل می شود، هیچکدام نسبت به کارهای خود پاسخگو نیستند و مشکلات را می خواهند گردن نظام بیاندازند و بگویند نظام ناکارآمد است؛ امروز دولتمردان و حامیان دولت باید پاسخگو باشند، نه مطالبه گر! زیرا خودشان عامل به وجود آمدن مشکلات هستند.

رهبر معظم انقلاب خطاب به دولتمردان فرمودند در فرصت باقیمانده که سه تا 100 روز است، برای مردم کاری بکنید و به این ایام به عنوان وقت اضافه نگاه نکنید؛ امروز کسانی در کشور هستند که ناکارآمدی خود را می خواهند پای نظام اسلامی بزنند، در حالی که در انقلاب اسلامی باید نسبت به مدیریت نوعی سعه صدر از جانب رهبری وجود داشته باشد، چراکه رییس جمهور، منتخب مردم است و رهبری نمی تواند مقابل خواست مردم بایستند.

مردم پس از اتمام دوره نخست ریاست جمهوری آقای روحانی می توانستند اشتباه خود را تصحیح کنند، اما این کار را نکرده و دولتی را که در 4 ساله اول نتوانسته بود کاری کند را برای چهار سال دیگر برای خود انتخاب کردند؛ این در حالی است که مردم در انتخابات مجلس توانستند مجلس انقلابی را روی کار بیاورند؛ امروز نیز چاره حل مشکلات این است که مردم دولت جوان و انقلابی را روی کار بیاورد؛ امروز تا انتخابات ریاست جمهوری فرصتی باقی نمانده و هم دولت و هم مردم می توانند مشکلات و اشتباهات خود را تصحیح کنند.

یکی دیگر از علت هایی که می توان برای ریشه یابی علل اپوزیسیون شدن برخی دولت ها به آن اشاره کرد، «هوای نفس» است؛ بر اساس سیر و سلوک های انسانی و عرفانی، شهوت ریاست آخرین چیزی است که انسان ها می توانند از شر آن خلاص شوند؛ به بیان دیگر در فرایند خودسازی، آخریم مرحله ای که انسان ها می توانند از آن رها شوند، شهوت ریاست و قدرت است؛ از این رو رسیدن به قدرت، بقای در قدرت، بازگشت به قدرت و افزایش قدرت انگیزه های بسیار قوی میان برخی مسؤولان وجود دارد، بنابراین یکی از علت هایی که برخی دولت ها اپوزیسیون می شوند این است که احساس می کنند قدرتشان از آنها سلب شده است.

//////////////

رسا ـ برخی کارشناسان معتقدند یکی از موانع موجود بر سر راه اسلامی سازی، فقدان تئوری های لازم یا کمبود علوم انسانی اسلامی است، نظر حضرتعالی در این زمینه چیست؟

تا زمانی که سیاست بر اساس مدل های غربی به عنوان علم قدرت تعریف می شود و بر اساس مدل نهج البلاغه، علم عدالت دانسته نمی شود، در زمینه اسلامی سازی با مشکل مواجه خواهیم بود

یکی از علت هایی که ما در رسیدن به دولت اسلامی دچار کندی هستیم، خلأ تئوریک در این زمینه است و این که رهبر معظم انقلاب بر اسلامی سازی علوم انسانی تأکید دارند ناشی از همین حقیقت است؛ تا زمانی که دانشجویان ما سیاست و علم سیاست را بر اساس مدل های غربی فرامی گیرند در زمینه اسلامی سازی راه به جایی نخواهیم برد؛ به بیان دیگر تا زمانی که سیاست بر اساس مدل های غربی به عنوان علم قدرت تعریف می شود و بر اساس مدل نهج البلاغه، علم عدالت دانسته نمی شود، در زمینه اسلامی سازی با مشکل مواجه خواهیم بود.

ما هنوز متأسفانه «ولایت مطلقه» را بر اساس خاستگاه اسلامی به دانشجویان در دانشگاه ها آموزش نداده ایم، زیرا این مقوله در دانشگاه ها بر اساس مدل های غربی تعریف شده و اکثر دانشجویان «ولایت مطلقه» را در برابر «دموکراسی» قرار می دهند؛ در حالی که «مطلقه» در ولایت مطلقه در برابر «محدوده» است، یعنی ولی فقیه در هر کجا که امام معصوم(ع) ولایت دارد، ولی دانسته می شود؛ آنوقت ما در دانشگاه های خود هنوزبعد از 40 سال نتوانسته ایم این مورد را تبیین کنیم و مشکل آنجاست که علوم انسانی خود را خودمان ننشسته ایم بنویسیم!

رسا ـ حوزه و دانشگاه، هر کدام در مسیر اسلامی سازی علوم چه رسالت هایی دارند و بار وظایف کدام یک از این نهادها سنگین تر است؟

تعداد بازدید : 1

 

آیا واقعاً بعد از 40 سال، مسؤولیت حوزه در برابر دانشگاه ها فقط اخلاق اسلامی است که تنها اخلاق معراج السعادة برای دانشجویان توضیح دهد؟

دانشگاه های ما در تدوین منابع علوم اسلامی، همچنان مترجم بوده و حوزه های علمیه ما در این زمینه همچنان منفعل هستند و مادامی که فقه ما امتداد اجتماعی نداشته باشد، همین آش هست و همین کاسه! و این یعنی حوزه برای مسائل اسلامی دانشگاه ها نمی تواند تهیه منبع و تولید محتوا داشته باشد؛ آیا واقعاً بعد از 40 سال، مسؤولیت حوزه در برابر دانشگاه ها فقط اخلاق اسلامی است که تنها اخلاق معراج السعادة برای دانشجویان توضیح دهد؟ یا خیر، باید مدل اقتصادی اسلامی را برای دانشگاه ها تبیین کند؟

این توقع نا به جا است که تلقی کنیم اسلامی سازی علوم را باید دانشگاهیان را از آن جهت که دانشگاهی هستند، مسؤول بدانیم؛ حوزه های علمیه ما باید بپذیرند در تأمین منابع علوم انسانی دانشگاه ها، در آن بخش هایی که مربوط به اسلام می شود، مسؤولیت دارند؛ ما نمی توانیم به دانشگاه ها ایراد بگیریم که چرا علوم انسانی ندارید در حالی که حوزه های علمیه منبعی برای این علوم به آنها تحویل نمی دهد.

البته دانشگاه ها نیز باید از حوزه های علمیه در زمینه اسلامی سازی و بومی سازی علوم استفاده کنند، اما سؤالی که وجود دارد این است که آیا حوزه های علمیه برای اسلامی سازی علومی همچون حقوق، روان‌شناسی، سیاست و جامعه شناسی وظیفه خود را به درستی انجام داده اند و منابع مورد نیاز را تهیه کرده اند؟ آیا حوزه به اندازه کافی در زمینه فقه سیاسی کار کرده است؟ آیا فقه سیاسی نسبت به چالش هایی که امروز در روابط خارجی کشور وجود دارد، ساکت است؟ یا ما فقیه سیاسی نداریم که در مورد آنها حرف بزند؟ آیا فقط رهبری باید تبیین کننده فقه سیاسی نظام باشد؟ آیا حوزه های علمیه به عنوان بازوان رهبری نباید در این زمینه فعال باشند؟

اگر ما مشکلاتی را در زمینه هایی همچون بورس، بانکداری، اقتصادی، پولی، مالی و تورم داریم، آیا حوزه های علمیه تئوری های قابل اجرا برای ساماندهی به این مشکلات آماده کرده اند؟ یا همچنان امتداد فقه به مسائل فردی منتهی می شود؟ البته بنده منکر این نیستم که بعد از انقلاب کارهای بسیار زیادی در زمینه هایی همچون فقه سیاسی، اقتصادی، قضایی، حقوقی و فرهنگی شده است، اما با این حال با نقطه مطلوب فاصله داریم و کارهای منسجم و قابل تحقق عینی در جامعه نداریم یا کم داریم.

البته برخی از دولتمردان ما زحمت سؤال کردن از حوزه های علمیه را به خود نمی دهند، این را می پذیرم، اما اگر دولتمردانی روی کار بیایند که در زمینه هایی همچون بورس، سیاست خارجی، روابط بین المللی و ساختار قدرت منطقه ای از دیدگاه اسلام از حوزه های علمیه مطالبه داشته باشند و دیدگاه فقه را بخواهند، آیا حوزه به اندازه کافی، مطالب منسجم و قابل اعتماد و اجرا برای ارائه دارد؟

متأسفانه ما در حوزه با نوعی دگراندیشی مواجه شده ایم، یعنی شاهد گونه هایی از اندیشمندان هستیم که بیشتر واداده هستند تا این که بر اساس نگرش های اسلامی حرف بزنند، اما آن فقه اصیل و دروس خارج تا چه مقدار نسبت به مسائل مذکور پیشرفت داشته است؟ فقه جواهری ما باید به سمت تأمین علوم مورد نیاز جامعه حرکت کند، نه فقه های «من درآوردی»! بله، افرادی وجود دارند که بسیاری از آنها معمم هم نیستند و از ظواهر اسلامی هم فاصله می گیرند، اما خود را تئوریسین اسلام می دانند، در حالی که در مسیر اسلامی سازی فقه جواهری، روحانیت معظم و مراجع تقلید باید وارد میدان شوند؛ به بیان دیگر حوزه های علمیه باید با تمام توان فقه جواهری خود در جهت رفع مشکلات مردم و نظام اسلامی به عرصه پا بگذارد، زیرا مردم به مراجع تقلید و علمای فاضل اعتماد دارند.

رسا ـ حوزه علمیه برای ادای رسالت خود نسبت به اسلامی سازی علوم چه اموری را باید پیگیری کند؟

حوزه های علمیه باید برای اداره کشور سخنان اثباتی بر زبان جاری کنند، چراکه صرف مشخص کردن حرام و حلال برای اداره جامعه کافی نیست؛ امروز حوزه های علمیه باید مدل هایی قابل اجرایی ارائه دهند که بتوان آنها را در مواردی همچون بورس و بانک اجرا کرد؛ اساساً حوزه باید مدل سازی و عرف سازی داشته باشد، نه اینکه مدل های خود را از عرف اقتباس کند.

اگر حوزه بر اساس فقه جواهری پیش نرود به تئوری پرداز احزاب سیاسی تبدیل می شود و این یک خطر بسیار بزرگ است

باید دانست که اگر حوزه بر اساس فقه جواهری پیش نرود به تئوری پرداز احزاب سیاسی تبدیل می شود و این یک خطر بسیار بزرگ است؛ عوام زدگی که شهید مطهری همواره به آن اشاره می کردند، تنها شامل آن امام جماعتی که بر اساس خواسته هیأت امنای مسجد عمل می کند، نمی شود، بلکه ممکن است امروز نوعی عوام زدگی مدرن در حوزه های علمیه اتفاق بیافتد و آن این است که فضلای حوزوی به تئوری پردازان احزاب و جریانات سیاسی تبدیل شوند؛ این یک خطر جدی است، چراکه بسیار خطرناک است که فضلای حوزوی نسبت به حق صم و بکم باشد و منافع حزبی و جناحی و دولت الف و دولت ب برایش از حقیقت و شریعت مهم تر باشد و به رضایت آنها نسبت به رضایت خداوند بیشتر بیاندیشد؛ حوزه های علمیه نباید «ملا بنویس» دولتمردان بوده و در خدمت اصحاب سیاسی قرار گیرند، بلکه باید اسلام ناب را تبیین کرده و در خدمت نظام اسلامی باشند.

امروز مشاهده می کنیم که برخی افراد تحت عنوان نشست فقه سیاسی، «فقه معارضه و فقه اعتراض و شورش» کار می کنند؛ فقهی که نتیجه اش این می شود که ما نباید با شورشی ها و فتنه گران برخورد کنیم؛ این فقه، فقهی است که انتقاد را با براندازی مغلطه می کند و هیچوقت از این فقه مشاهده نمی کنیم که برای مقابله با استکبار که از یقینیات و واضحات فقه اسلامی است، تئوری پردازی کند.

بنابراین، تنها راهی که حوزه می تواند آن را در پیش بگیرد، این است که  بر اساس فقه جواهری حرکت کرده و از این رهگذر، نیازهای نظام اسلامی در زمینه های مختلف را پاسخ بدهد.

حسین ثالث موید
ارسال نظرات