سلبریتی سازی در فضای مجازی
یکی از معضلات بزرگ فرهنگی امروز، فضای آلودهیسلبریتیسازی جامعه و بی سر و سامانی آن است.
معضلی که منجر به بزرگ شدن و خلق شخصیتهای پوچ و توخالی شده است.شخصیتهایی که از اندکی فرهیختگی و بعضا حتی تحصیلات خاصی برخوردار نیستند و به صِرف داشتن چهره و بازی مقبول، نامشان روی زبانهامیافتد.
کسانی که با بیشترین آزادی فرهنگی و بالاترین حقوق، به کارگیری میشوند. سلبریتیهایی که در ظاهر پر محتوا به نظر میآیند، اما مثل بادکنک توخالیاند.
عدهای که به صِرف نام آشنابودنشان، خود را از همه اعلم میدانند و بعضا گاهی در هیچ چارچوب اجتماعی، شرعی و فرهنگی نمیگنجند.
این قصه به همینجا ختم نمیشود؛ بلکه این آشفتگی و بیبندوباری همچون شجرهیخبیثهای بین مردم رشد مینماید و نسل آیندهی ما را تهدید میکند؛ نسلی که به سبب خواب و خیانت بعضی مسئولین، نسلی ولنگار، پوچ، عاری از اهداف و انگیزههای بلند معنوی و انسانی بار میآیند.
علت آن هم پیچیده نیست. وقتی در یک جامعه الگوها مغفول بمانند یا دستکاری شوند، طبیعی است فرهنگ سطوح پایینتر جامعه نیز افول میکند.
در جامعهای که ملاک، تنها زیبایی، شهرت، خالکوبیهای عجیب و غریب، تیپهایهیپیواز این قبیل مسایل است، شخصیتهایی رشد میکنند که از فرهیختگی بویی نبردهاند؛ بلکه بهصِرف قیافه، رنگ به رنگ پوشیدن و صرفا در یکی دو فیلم دیده شدن به شخصیتهایی محبوب و الگو تبدیل شدهاند. موضوعی که اخیرا از سوی بعضی هنرمندان نیز به حق به چالش کشیده شده است.
اینکه بخواهیم این موضوع را فقط در محدودهی رفتاری بازیگری خرد بررسی کنیم، نگاهی ناقص است، بلکه باید به این موضوع نگاهی کلان و جدیتر داشته باشیم.
گاهی برخی بازیگران به موازات بازی در فیلمهای ارزشی، در اولین فرصت در پیج شخصی دست به سیاهنماییمیزنند و بی محابا از تریبونهایبیساماناینستاگرام و توییتر، چنگ در گلوی جامعه میاندازند و سیاهی و تلخی القا کرده، فجایعی شبیه قتل روحانی کازرونی را رقم میزنند. این بدان معناست که سالهاست آژیر خطر به صدا درآمده و باید در مقابل پدیدهیسلبریتی موضع گرفته شود.
اخیرا نیز افرادی از این قشر، با بهانهی فوت دو نفر از سلبریتیها، چنان جنجال، واهمه و سیاهنمایی به راه انداختند که گویی در هیچ جای دنیا، کرونا قدم نگذاشته و تنها در ایران و تنها دراین قشر، خطر مرگ وجود دارد.
اینها همه موضوعاتی غیر از مواضع ضد نظام و فرهنگ در فیلمها ،جشنوارهها، پشت تریبونها یا در مصاحبههای داخلی و خارجی این جماعت هست.
این درحالی است که در دنیا، سلبریتیدرقالبارزشهای کشور و ملت، ارزشگذاریمیشود. در کارهای نمایشی هالیوود، اگر تخریبی هم برای اوضاع کشورصورت بگیرد، به شکلی توجیه میشود؛ اما غالبا موضع ضدکشورونظامشان از فیلمهایشان برداشت نمیشود.
بازیگران آمریکایی و خارجی هم به محض ورود در مسائل غیرهنری، با موضعگیریهای صریح، عزل از خدمت و حتی درمواردی، جریمه و زندانی مواجه میشوند. بنابراین طبیعی است که در چارچوب قانونهای کشوری وصرفا گاهی ارائهی نگاه انتقادی فعالیت میکنند. بهعنوان مثال اخیرا دراستنداپی خارجی با انتقاد جدی از بازیگران در قالب طنز و استنداپ، از مواضع بی ربط بازیگران راجع به مسایل روز و سیاسی انتقاد شد. البته کسی جرات نداشت علیه استنداپ موضعی بگیرد.
درحالی که در کشورما، حتی در فیلمهای طنز خود هنرمندان، درصورت پرداخت به این موضوع،چالشی بزرگ ساخته میشود و این یعنی ما و مسئولین فرهنگی کشور، با غفلت، برای عرصهی فرهنگی تهدید میسازیم. موضوعی که همین حالا هم، مارا با چالشهای جدی مواجه کرده است. مثلا مجریای که بصورت یکروزدرمیان، آنتن زنده در اختیار دارد و سالها با حجاب مانتو و مقنعه، در برابر مردم ظاهرشده، یکباره مهاجرت و کشف حجاب میکند.
بلی این طبیعی است که جامعه نیاز به الگو دارد، اما نیاز به الگوسازی از الگو مهمتر است. اگر قرار است شخصیتهایی برای الگو به مردم معرفی شوند، بهتر آن است که شخصیتهای علمی و فرهیخته نهصرفا براساس معیارهای نهچندان انسانی معرفی شوند.
و حتی اگر چارهای از سلبریتیسازی اقشار هنرمند نیست، بهتر آن است که برای آنان چهارچوب، آموزش و قانونهایی مثل مالیات و جریمههای سنگین متناسب با درآمد وضع شود تا چنان خود را بی حد و حصر نبینند که آهنگ سنگ مفت گنجشک مفت، بنوازند.
زهرا نجاتی