فتنهای که از اعدام علیمحمد باب شروع شد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، فرقه سازی و تفرقه افکنی، شیوه مرسومی است که در دنیا و جهان سیاست، این شیوه را به انگلیس نسبت میدهند. انگلیسیها یک جمله خیلی معروف را به خود نسبت میدهند: «تفرقه بینداز و حکومت کن!» اصولاً فرقه سازی و جدا کردن جزءها از یک کل، باعث ضعف و انحطاط کل میگردد. موضوع حمایتهای انگلیس از فرقههای انحرافی نیز یکی از مسائلی است که باید به دقت مورد بررسی قرار بگیرد.
شاید مهمترین فرقهای که انگلیسیها در ایران ساختند، فرقه بابیت و به دنبال آن، فرقه بهاییت باشد. بررسی خروجیهای این دو فرقه نیز به نوبه خود تأثیرات فراوانی را در حوزه جامعه و فرهنگ مشخص و نمایان میکند. شاید بتوان تأسیس انجمن حجتیه، به بهانه مبارزه با بهاییت، کمترین خدمت دو فرقه بابیت و بهاییت برای یهود و مشخصاً صهیونیسم است.
بهاییت درحالی خود را دینی نوین میداند که اکنون به یکی از ضد دینترین تشکیلات جهان؛ یعنی صهیونیسم وابسته است. چرایی اینکه صهیونیسم را ضد دینترین تشکیلات جهان مینامیم، رفتارهای این فرقه گمراه با پیامبران و انبیای الهی است که روزی ۷۰ پیامبر را گردن میزدند و روزی هم عوامل خود را برای ترور پیامبر گرامی اسلام (ص) به خط کرده بودند.
امروز که در سالروز اعدام علیمحمد شیرازی که به سیدعلی محمد باب مشهور است نگاهی دقیقتر بیافکنیم، به آشوبها و اغتشاشات گسترده طرفداران او در سراسر ایران میرسیم. پس از اعدام پیامبر خودخوانده و دروغین بابیت، فرد دیگری فریاد نبوت دروغین سرداد و به دنبال او بهاییت نیز شکل گرفت و عمدۀ توان تشکیلاتی بابیت را در اختیار خود گرفت.
بهجرئت میتوان گفت که بهاییت، بازوی اجرایی صهیونیسم در ایران و منطقه بودند و تا سال ۱۳۵۷، مهمترین ارکان کشور از جمله صداوسیما و برخی مراکز فرهنگی را در اختیار داشتند. البته با این وجود بهائیها سعی در مظلوم نمایی دارند. عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه و دربار که فردی بسیار زنباره و هوسران بوده نیز از جمله بهاییانی است که تا خصوصیترین مکانهای شاه کشور نفوذ داشت.
در خاطرۀ تاریخی اعضای قدیمی حوزه هنری این خاطره بهجای مانده است که پس از انقلاب اسلامی نیز وقتی ساختمان حظیرهالقدس که در شهر تهران مورد استفاده بهاییان بود در اختیار افراد حوزه هنری قرار گرفت، افرادی مانند قیصر امینپور و فرج الله سلحشور شبها را تا صبح پاس میدادند تا بهائیها به این ساختمان حمله نکنند!
البته پذیرش بهائیت توسط اسلام و انقلاب اسلامی کار درستی نیست؛ چرا که بارها علیمحمد شیرازی با علمای مسلمان بحث کرده و بارها توبه نامه نوشته؛ اما هیچگاه از عقاید خود دست برنداشت و حتی در اواخر عمر که در زندان بهسر میبرد، کتابی را برای پیروان خویش تحت عنوان بیان به جای گذاشت. بهائیها با وجود اینکه مظلوم نمایی میکنند، هیچگاه پاسخگو نبودهاند که چرا مخالفان خود را به قتل میرسانند و اگر آزادی بیان بهحق و خوب است، چرا آنها برای علمای شیعه از جمله شهید ثالث آزادی بیان قائل نشدند؟
بهاییت از ابتدای انقلاب اسلامی، به عنوان یکی از اهرمهای فشار سازمان حقوق بشر جهانی نسبت به انقلاب قرار دارد و همیشه با مظلوم نمایی تلاش میکند تا خود را حق جلوه دهد. همانطور که سازمان بهداشت جهانی، ظاهراً وظیفهاش مبارزه با ویروسها و بیماریهاست، وظیفه هر دینی، مقابله با ویروسهای آلوده کننده و گمراه کننده نسبت به حق است و قطعاً وقتی که تعداد زیادی از بهائیها از اسلام مرتد شدند و دین جدیدی برای خود دست و پا کردند و سرکردۀ آنها، بارها نسبت به اشتباهات خود اعتراف و توبه نامه نگاشته است، قطعاً ناحق بودن چنین دینی اثبات میشود و دیگر محلی از اعراب برای این همه ترور و خشونتی که پیروان بابیت و بهاییت در ایران انجام دادند نمیماند که حالا مدعی باشند.
سالروز اعدام مرتدین، قطعاً روز عیدی برای حقپویان است.