تحلیلی بر اولین مواضع چهرههای انتخاباتی
به گزارش خبرگزاری رسا، شماره شانزدهم «انتخابات پلاس» را اختصاص دادیم به مسئله مرزبندیها و مواضع نامزدهای انتخاباتی حین ثبت نام و تاثیر آن بر شکلگیری گفتمانهای انتخاباتی در کارزار سیزدهم ریاست جمهوری ایران اسلامی.
لاریجانی در برزخ
در میان داوطلبانی که دیروز برای ثبت نام به وزارت کشور مراجعه کردند شاید جهتدارترین سخنرانی را علی لاریجانی داشت. احتمالا متنی که لاریجانی از روی آن سخنرانی کرد حاصل ساعتها تامل و برنامهریزی بود اما این متن سراسر دچار یک اختلال در صورتبندی و انسجام بود. تک عبارتهای این متن بسیار جذاب است اما وقتی به صورت یک کل و در نسبت با گوینده تحلیل میشود قابل درک نیست و شاید بتوان آن را یک اشتباه استراتژیک تلقی کرد.
لاریجانی در این سخنان سعی کرد با همه مرزبندی کند. از دوگانه نه کلید و نه چکش استفاده کرد تا بگوید نه دولت سوم روحانی است و نه همسوی با گفتمانی که رئیسی نمایندگی خواهد کرد. پادگان را هم ترد کرد تا مواجهه خود را با تمام نامزدهای نظامی روشن کند. مرزبندی لاریجانی با جلیلی قابل حدس بود اما چرا لاریجانی با ظریف مرزبندی کرد؟! لاریجانی در بخشی از سخنان خود گفت: " برای گذر از صفت "مُلک بی سیاست"، باید کشور در دست افراطیون و سازش کاران قرار نگیرد." افراطیون در کلام لاریجانی احتمالا گزینههایی چون رئیسی و جلیلی و ... باشد اما سازشکاران غیر از ظریف و روحانی میتواند مصداق دیگری داشته باشد؟
لاریجانی احتمالا به دنبال ارائه یک راه سوم است. گفتمانی که شاید قبل ترها محسن رضایی به دنبالش بود. سوالی که ایجاد میشود این است که این سخنان چقدر در ذهنها مینشیند و اصطلاحا چقدر برای مردم ایران قابل درک است؟ از سویی این مواضع چه تأثیری در کمپین انتخاباتی لاریجانی خواهد گذاشت؟
احتمالا هیچ سبد رای دیگری جز سبد رای جریان اصلاحات برای لاریجانی قابل تصور نیست و او با چنین فرضی گام در این مسیر گذاشته است. اگر بنا باشد لاریجانی به بدنه رای جریان اصلاحات دست بیاندازد و حامیانی برای خود دست و پا کند نمیتواند با محبوبترین چهره این جریان یعنی محمدجواد ظریف سرشاخ شود. لاریجانی باید بداند که بدنه اجتماعی مختص خود را ندارد و طبیعی است که نتواند بطور مستقل از ظرفیت جریانهای سیاسی مخصوصا جریان اصلاحات وارد رقابت با نامزدهای دیگر شود.
خطکشی با تمام طرفین سیاسی کشور اولین ضربه را به خود لاریجانی خواهد زد. لاریجانی چه بخواهد چه نخواهد از حامیان روحانی در مقاطع مختلف بوده است. لاریجانی در تشکیل دولت تدبیر و امید، زمانی که وزرا باید از مجلس رای اعتماد میگرفتند نقش حامی جدی را برای روحانی بازی کرد. همچنین در مهمترین مسئله دولت روحانی یعنی توافق برجام هم در مجلس توانست حمایت نمایندگان را برای این توافق جلب کند. عدم وابستگی به روحانی حتما باورپذیر نیست.
لاریجانی نشان داد که به هیچ وجه یک نیروی انتخاباتی نیست. مصاحبه حسین دهباشی را بعد از انتخابات ۹۲ با آرمان تی وی مرور کنید. در این مصاحبه دهباشی به وضوح روشهای کمپینسازی روحانی را تشریح میکند. دهباشی توضیح میدهد که روحانی چگونه سفرهای پهن کرد که هر مخاطبی بتواند مطالبات، آرزوها و علاقههای خود را در این سفره پیدا کند. بالاخره ایام انتخابات برههای است که باید نامزدها از اغلب گروهها و طیفهای جامعه برای خود هوادار بسازند. روحانی در سال ۹۲ به نحوی از نظامیان و دانشگاهیان و حتی اصولگرایان خواست برای خود سبد رای بسازد. چیزی که لاریجانی دقیقا برعکس آن عمل کرد. لاریجانی همه را به تیغ تند سخن زد و هیچ کوتاهی در این امر نکرد. لاریجانی با این دست فرمان راه سختی در پیش دارد.
رئیسی مخالف تمام عیار وضع موجود
رئیسی برخلاف لاریجانی پایگاه مکتبی و بدنه اجتماعی خود را دارد. مهمترین ویژگی رئیسی آن است که میتواند تمام جریان اصولگرایی و انقلابی را دور خود جمع کند. هرچند رئیسی در چنین اتفاقی، حتما رقبایی را در کنار خود میبیند اما قویترین قطب جریان اصولگرایی خود اوست. رئیسی در این گام حتما از رضایی و جلیلی و زاکانی و ... قویتر عمل خواهد کرد. رئیسی دیروز به درستی از مزیت نسبی خود بهره برد و خطکشی خود را با وضع موجود نشان داد. رئیسی گفت:" بانیان وضع موجود و شریکان آنها نمیتوانند مدعی تغییر در وضع موجود باشند." این همان استراتژی برد است که در تمام انتخاباتهای گذشته با قدرت عمل کرده است. مخالفت با وضع موجود نقطه قوت دیگری رئیسی بر لاریجانی است که دیروز رئیسی از آن بهره برد.
تا اینجای انتخابات میتوان گفت رئیسی در برابر لاریجانی دو بر صفر پیش است. اول آنکه سبد رای مکتبی خود را حفظ کرده است و دیگر آنکه میتواند مخالفت با وضع موجود را با تمام قدرت در کلام و وعدههای خود جاری کند.
هرچه جلیلی پررنگ شود رئیسی کمرنگ میشود
پاشنه آشیل رئیسی اما شکل گیری یک گفتمان حیرت انگیز است. گفتمانی که اگر به عنوان نزاع اصلی این دوره انتخابات شکل بگیرد باعث میشود رئیسی از اساس وارد میدان اصلی رقابتها نشود. این گفتمان چیزی نیست جز گفتمان سیاست خارجی و مسئله مذاکره. رئیسی به واقع نخواهد توانست هیچ طیفی از طرفین این گفتمان را نمایندگی کند. اساسا ظهور این گفتمان میدان را برای عرض اندام رئیسی تنگ خواهد کرد. به معنای دیگر در بحبوحه دعوای موافقان و مخالفان مذاکره و برجام، رئیسی نخواهد توانست از گفتمان اصلی خود یعنی عدالت اساسا حرف بزند و دیگر عدالتخواهی یا کارآمدی محل بحث نخواهد بود.
تراژدی اصلی این دوره از انتخابات آن است که هیچ کس به اندازه سعید جلیلی نمیتواند رئیسی را دچار چنین سرنوشت غمباری کند. هر گفتمانی نیاز به غیرتسازی دارد. اگر بنا باشد چنین گفتمانی شکل بگیرد باید استقلال و پرسپولیس این گفتمان تعیین شود. احتمالا لاریجانی میتواند یک سر طیف را نمایندگی کند بالاخره لاریجانی در ادوار مختلف، مذاکره کننده ارشد جمهوری اسلامی ایران بوده است. مسوولیت آن سوی این طیف را قطعا هیچ یک از نامزدهای انقلابی جز سعید جلیلی نمیتواند بهعهده بگیرد. اساسا تمام ذهنیت اجتماعی نسبت به سعید جلیلی مذاکره و مسئله سیاست خارجی است. لذا شاید این حرف که هرچه جلیلی پررنگ شود، رئیسی کمرنگ خواهد شد حرف بیربطی نیست.
زاکانی و یک ملاحظه حساس در مناظرات
ورود علیرضا زاکانی به میدان نیز میتواند تعیین کننده باشد. ویژگی مهم زاکانی آن است که از اواخر دهه ۷۰ در بطن جریانهای سیاسی کشور بوده است و به نوعی متعلق به یک نسل جلوتر از نسل لاریجانی و رئیسی است. زاکانی ذاتا از جنس جوانان تشکلهای دانشجویی است و در فضای مناظراتی میتواند موثر عمل کند. ورود زاکانی یک ملاحظه ویژه دارد و آن اینکه زاکانی یکی از مهمترین مخالفان برجام و رئیس کمیسیون ویژه برجام در مجلس بود. زاکانی هم ظرفیت آن را دارد که بتواند گفتمان سیاست خارجی را پررنگ کند و از سویی میتواند چماقی باشد بر سر نحوه مدیریت لاریجانی در مجلس.
البته زاکانی به خوبی می داند ورود به گفتمان سیاست خارجی خود او را هم قربانی خواهد کرد. چرا که نماینده قدرتمندتر جریانی که او میتواند نمایندگی کند خود سعید جلیلی است. لذا هرگونه طرح این ماجرا زاکانی را هم به حاشیه خواهد برد. از طرفی زاکانی از نزدیک با لاریجانی کار کرده است. ضعف و قوت لاریجانی را مطلع است. زاکانی میتواند با مصادیق متعدد چالش مهمی برای لاریجانی باشد.
محسن هاشمی زیر چتر وضع موجود
بدترین موضع را میتوان به محسن هاشمی نسبت داد. چه لزومی داشت هاشمی خود را به دولت روحانی و وضع موجود بچسباند؟ محسن هاشمی میتوانست کمی مستقلتر عمل کند و حتی تا حدودی مرزبندی خود را هم با دولت اصلاحات حفظ کند. محسن هاشمی سطح خود را به شدت تنزل داد. هاشمی در سخنان خود گفت: با جهانگیری رایزنی کردم و ایشان گفتند ثبت نام کن!
هماهنگی در این سطح و نشان دادن تبعیت از گزینهای که نماد تمام عیار دولت روحانی است هاشمی را هم زیر چتر وضع موجود میبرد. هاشمی با چنین مواضعی نخواهد توانست گامی پیش برد. قطعا جهانگیری و هاشمی که به عنوان نمادهای اصلی وضع موجود هستند نخواهند توانست کار مهمی را به پیش ببرند اما اگر جهانگیری و هاشمی در تیم لاریجانی قرار بگیرند و یک تیم تشکیل شود عملا لاریجانی یکی از ضربههای اساسی را از همین جریان خواهد خورد.
در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که کنشگری در انتخابات یک امر در لحظه است. به سان یک واژه و یک کلام فضای انتخابات میتواند به سمت و سویی دیگر بچرخد. آنچه گفته شد بخشی از فضای تحلیلی مواضع دیروز نامزدهای انتخاباتی بود.