«اجحاف نا تمام»
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،امروز بعد چندین ماه، فرزندانم را به پارک برده ام اما آنقدر حجابهای غم انگیز دیدم که دلم میخواست جلو بروم و اززنانی که با وجود لاک انگشتهای پا، اما مانتوهای بلندتر پوشیده و فقط یک وجب مو، بیرون گذاشته اند ،تشکر کنم.
البته میدانم حرام محمد حرام الی یوم القیامه، اما ...اینجا در شهری که خیلی هم نباید داعیهی رهایی داشته باشد، زنانی میبینم و دخترانی که انگار کارشان از دعوت ونهی وامر وکار فرهنگی گذشته است.
البته نه که بد باشند و حالا بیایی بگویی دختر حاج قاسمند، بله هستند اما دختران حاج قاسم عجیب یتیمند، یتیم فرهنگی،یتیم فکری.
چه بر ما گذشته است که دخترکانمان را شبیه زنان آرایش میکنیم و به پارک میفرستیم و دختران جوانمان، سپیدی ساقهایشان را در خیابان به نمایش میگذارند و جوان رو به رویمان با زیدهایشان دست میدهند و ما فقط به تماشا نشسته ایم، باورش سخت است که با این حجمهی اطلاعات، هنوز هم خیلیها نه فلسفهی حجاب می دانند نه قبح عملشان را.
اینقدر که دشمنان ما کار کرده اند که بی حجابی را جزو حقوق مسلم زن بدانند، ما وشما کار نکرده ایم که حالی کنیم خب آن زن دیگر که دل جوان ونوجوان وپسرش با این قیافه ها می لرزد، هم حقوقی دارد، در همان نگرش فردگرایی (اومانیستی) هم آزادی کسی، نباید آزادی دیگری راحت الشعاع قرار دهد.
اما اینجا جوان پاک ما، مانده سرش را پایین بیندازد تا با پای بی جوراب و ناخن مانیکور شده و لاک زده، مواجه شود، یا به میانه نگاه کند،یا به بالا که خب، حوریان بهشتی، برایش متجلی میشوند. موضوعی که مردان همسردار را نیز قلقلک میدهد، حالا تصور کن حجم جوانان مجرد، بااین حجمهی اطلاعاتی، تصویر، فیلم وهزار چاه که برایشان کندهاند و غول بی شاخ و دم شهوت، که هرروز بزرگتر وتنومندتر، خودش را به رخ میکشد و حتی معصومیت را از روی چهرهای دخترکان ده، دوازده ساله مان، بی رحمانه، به نیش کشیده است.
این همه تقصیر آن جوان نیست که به اشتباه، وگاهی از روی کنجکاوی، گاه بیخیالی والدین، گاه لجبازی با دیگرانی که بد، دین را ویا اجحاف به حقوق زن، در ایران را برایش به تصویر کشیده اند ،پیش خودمان بماند، تقصیر من توی مذهبیِ بداخلاق هم هست.
تقصیر نگاههای هاج وواج مانده وگاه، حتی تحسین کنندهمان هم هست که حتی از نگاه نهی کننده چه برسد به زبان ناهی و آمر، دریغ میکنند،تقصیر من و تویی که حقوق زن را در اسلام، را فریاد نکردیم و نگفتیم: «زن غربی اگر ناچار است در تمام عرصه ها، شانه به شانه ی مرد بکوبد واز آن طرف، آمار زنان شاغل جامعه اش را به من وتو بدهد، ازباب این است که خانواده ندارد وحق نفقه. خودش باید گلیمش را از گل بیرون بکشد و همسرش در قانون، ملتزم به پرداخت حقوقش نه مهریه ونه نفقه نیست.
اما تو را چه نیازی بیرون کشیده که گوهر وجودت پامال نگاههای وحشی و حسرت بار شود؟و البته که تقصیر نهادهای فرهنگی از بالا تا پایین، هست که هزار موضوع برزمین مانده را رها کرده اند وبرای اولویتهای دست چندم، سر ودست می شکنند، آری، همهی ما، هرکدام به نحوی در حق ححاب، اجحاف کردهایم.