اربعین مسیر شور و معرفت
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، برای اولین بار به زیارت اربعین می رفتم، بیشتر از اینکه به دنبال ثواب باشم از سر کنجکاوی خودم را به این خیل عظیم رسانده بودم، واقعاً محشری بود، البته نه از آن جنس که کسی را به کسی کاری نیست، برعکس اگر خسته مسیر بودی به گرمی و شور و شوق به استقبالت می آمدند، خانه هایشان محلی برای استراحت زوار الحسین بود، این مسیر شبیه آن مدینه فاضله ای است که همیشه برایم توصیف می کردند.
برعکس آنچکه هر روز در خانه ما رخ می داد و بیدار شدن با نور ملایم خورشید تبدیل به روال همیشگی شده بود، اینجا زوار با صدای پیرمرد ریش سفید خوش صدا و خوش قلب موکب که با صوتی رسا می گفت هلابیکم یا زوار الحسین از خواب بیدار شدم، چه مسیر با صفایی، عشق و عاشقی موج می زد.
کمی بالاتر از آن موکب، در موکبی دیگر صبحانه شوربای عربی و چای تیره و پراز شکر عراقی را خورده و پا به دریای خروشان طریق الحسین گذاشتم، هر عمودی را پشت سر می گذاشتم به عشق عمود پیش رو با سرعت بیشتر قدم بر می داشتم، آنچکه برای من لذت بخش و شیرین تر از باقلوی این مسیر جانم را نوازش می کرد، هم کلام شدن با زواری بود که با لهجه و گویش های های مختلف ایرانی از شور و حال و ثواب زیارت ارباب بی کفن برایم می گفتند، هم کلام شدن با زوار مسیر را کوتاه کرده و زمان به سرعت می گذشت.
در میان راه به زائر پنجاه ساله ای برخوردم که خرامان خرامان و آهسته آهسته با ویلچری که بگفته خودش امانتی بود، مسیر را طی می کرد، هر از گاهی کنار موکب ها کمی آن طرف تر از جمعیت روی سکو یا کناری می نشست و دستگیره کپسول را می چرخاند و نفسی می گرفت و یا حسین گویان به حرکتش ادامه می داد، حاج حیدر پنجاه ساله هم شور داشت و هم شعور، اهل مطالعه و سخنور قهاری بود، برایم از ثواب زیارت و تاریخ اسلام می گفت و بین صحبت هایش چند خط روضه می خواند و اشک می ریخت، گفتم چرا با این حال و اوضاع بیماری این همه به خودت سختی می دهی، نگاهی کرد و گفت جوان، تا زمانی که راه باز و توانش را دارم خودم را به مسیر عاشقی می رسانم، اگر روزی به هر دلیلی نتوانم بیایم آنگاه از راه دور به مولایم سلام می دهم به این امید که در ثواب زائرین شریک باشیم.
یک ساعتی که عمود به عمود را طی کردیم به موکبی رسیده که قهوه عراقی به زوار می دادند، حاجی که کمی خسته هم شده بود کمی آنطرف تر زیر سایه ای ایستاد و از کوله پشتی اش چند قرص و کپسول و بطری آبی معدنی اش را بیرون آورد، روبه حاج حیدر کردم و با اینکه می دانستم او با این قرص و کپسول ها سرپاست اما با لحنی طنزآمیز گفتم حاجی اینجا دارالشفاست، آن ها را کنار بگذار و بیا قهوه بخور که بوی قهوه اش، با روح و روان آدم بازی می کند، بعد سریع گفتم مگر نشنیدی امام هادی(ع) به آن زائر گفت کربلا می روی برای بیماری ام دعا کن، بلافاصله رشته کلام را از من گرفت و گفت هم باور و هم اعتقاد دارم که اینجا درمانگاه عشاق الحسین است اما مثل اینکه تو نشنیده ای وقتی امیرالمومنین در شب نوزده رمضان بوسیله شمشیر زهرآگین ابن ملجم لعنة الله علیه مجروح شد، طبیب بر سر بالینش آوردند، دنیای ما دنیای مادیات است و حساب و کتاب دارد، قرار نیست همه چیز با معجزه و کرامت پیش برود، با این وجود دعا را فراموش نکن، دعا کن عاقبت به خیر بشویم.
حاج حیدر نمونه ای از میلیون ها زائر عاشقی بود که با هر سختی خودشان را به خیل عاشقان اباعبدالله الحسین رسانده بود، اما معرفت او شور و هیجان را برایش رقم زده بود، حق با او بود، اربعین مسیر معرفت و شعور دلداگان حسینی است.
هرچند حاج حیدر را سال هاست که ندیده و زیارت نکرده ام اما هنوز آن صدای مهربانش در گوشم طنین انداز است که تا راه باز است و توانش را داریم باید به زیارت برویم، امروز سه شنبه، یک هفته مانده به اربعین 1400 است و جسمم در ایران و دلم در مسیر عاشقی نجف تا کربلاست، به قول حاج حیدر عالم مادیات حساب و کتاب خودش را دارد، اگر امروز با شرایط بیماری کرونا آن جمعیت میلیونی نمی توانند در پیاده روی شرکت کنند اما باید از دور سلام و ارادت و معرفت به اباعبدالله را رسانید.
برای سلام دادن به ارباب بی کفن، نیاز نیست خودم را به مرز برسانم یا بخواهم به هر سختی وارد کشور عراق شوم، مطمئنم حاج حیدر روایت ما هم در این شرایط کرونایی به فکر زیارت مستقیم و بی واسطه مضجع شریف اباعبدالله الحسین علیه السلام نیست، او هر روز سلام می دهد، سلامی از سر معرفت، از سرعشق و صفا و صمیمیت.
نتیجه زیارت اربعین رشد معنویت و انسانیت بود، در این شرایط و بیماری که هر روز خانواده های زیادی داغدار می شوند باید دوری از سرزمین عشق را تحمل کرد و دست به دعا برداشت که قطعاً نگاه حضرت ارباب به عاشقان خود گره های زیادی را می گشاید./979/
بیان خاطراتی از شهید احمد کاظمی توسط مقام معظم رهبری در مراسم تشییع پیکر آن شهید