علامه حسن زاده، عرفان را همان معرفت نفس میدانست(۱)
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در وصف علامه حسن زاده آنچنان که ایشان درباره مرحوم نراقی نگاشتهاند، باید گفت: «طود علم و تحقيق، استاد الكل فى الكل؛ در هر فن مرد يك فن، و دائرة المعارفى ناطق و كتابخانه بزرگى، حىّ و متحرك. بىشك آن جناب در تبحّر و تمهّر به جميع علوم عقلى و نقلى حتى در ادبيات و رياضيات عاليه در عداد طراز اول از اكابر علماى اسلام، و در اتّصاف به فضائل اخلاقى و ملكات ملكوتى از نوادر روزگار است.» چهرهای نادر و فاخر که نمونههای معدودی از آنان در هر دوره، به منصه ظهور میرسند.
امّا رمز این توفیقات شگرف مرحوم علامه حسنزاده چه بود؟
1- جهاد با نفس
برخی اساتید که دوران جوانی ایشان را درک کردهاند، درباره تلاش علمی ایشان میفرمودند: در روزهای تعطیل دیده بودیم که چگونه علامه حسنزاده از صبح تا پایان روز کتابهای متعددی جلوی خود قرار داده و مشغول یادداشت بودند. بله علامه در جوانی بار خود را بسته بود، او برای تحصیل و تهذیب، سر از پا نمیشناخت و روز تعطیل و غیر تعطیل نداشت. زندگی علامه حسنزاده، برپایه تلاش، مجاهدت با نفس و راحت نگذاشتن آن قرار گرفته بود. یک دلیل برای تالیف آثار علمي فراوان توسط ایشان، این اندیشه بود که نباید لحظهای نفس را واگذاشت تا مجال یابد که انسان را مشغول سازد، بلکه انسان خود باید نفس را با آنچه در راستای کمال اوست، مشغول سازد. (هزار و یک کلمه، ج1، ص 337)
او به مقامات عالیه علمی و معنوی دست یافت و برخی حالات زیبا و رشک برانگیز الهی و ملکوتیاش را با عبارات گوناگون اظهار نمود:
الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر. الهى چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گويم كه خرد مدهوش و بيهوش است. (الهى نامه، ص9)
علامه حسن زاده در کتاب «دروس معرفت نفس» (ص575) «معرفت نفس» را خلاصه تمام فلسفه ميداند؛ چرا که هرآنچه انسان ادراک کرده، متن ذات او میگردد او به قوه بینش و کنش، خود را میسازد که علم و عمل، انسان سازند و انسان را عالمی عقلی مشابه عالم عینی میگردانند، تا انسان در نهایت سیر تکاملی ببیند: آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد.
همچنین علامه، عرفان را مطابق روایات معصومین، همان «معرفت نفس» میداند. در نکته هزار و یکم از کتاب «هزار و یک نکته»، چهل حدیث از غرر احادیث در معرفت نفس را گردآورده و روایتی برگزیده را در کتاب «قرآن و عرفان و برهان از هم جدائی ندارند» (ص86) چنین نقل نموده است:
امیرمومنان(ع) فرمود: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن کل ما یُبعّدها» یعنی عارف کسی است که نفس خود را شناخت و آن را آزاد کرد و از هر چه دورش میکند پاک گردانید.
2- خستگی ناپذیری در برابر سختیها
مشقتها در تحصیل دانش، از شرکت در درس علامه شعرانی در روزهای برفی و از نداشتن جمعه و تعطیلی گرفته، تا شش ماه تلاش برای یافتن خانه استیجاری در تهران و اقامت با خانواده در مسافرخانه، همه را بر خود هموار نمود تا به گمشده خود دست یابد؛ علامه از بؤسی بأساء در اوائل دوران تحصیل، یاد میکند و شنیدنش را سخت میخواند ولی آن سختیها را نويدبخش مییابد؛ چرا كه: به شهادت تذكرهها، نفوس مستعدّه از تحمّل ساعاتى چنين در محنت زمانه، مردان نامدار و اماثل روزگار شدند. (نامهها برنامهها، ص208)
علامه با آسایش و فراغت میانه نداشت: «همه آرامش خواهند و حسن بیتابی، همه سامان خواهند و حسن بیسامانی.» (الهی نامه)
و این چنین بود که اسرار الهی بر قلبش جاری گردید، اسراری که در هر عصر، کمتر کسی به آن دست مییابد. دیوان شعر علامه:
دولتم آمد به كف با خون دل آمد به كف حَبَّذا خون دلي، دل را دهد عزّ و شرف
يوسفم تحصيل دانش گشت و من يعقوب وار از فراقش كو به كو، كوكو به بانگ يا اسف
امّا علامه چگونه توانست به این مقام علمی رفیع نائل شود؟ شوق و عزم راسخ نسبت به فراگیری علم و پیوند وثیق با ولایت:
3- ولایتمداری و توجه تامّ به اهل بیت عصمت و طهارت
پیوند عمیق علامه با ولایت معصومین(ع) در آثار ایشان متجلّی است؛
همچون «رساله امامت» و کتاب «نهج الولایه، بررسی مستند در شناخت امام زمان(ع)» که به معرفی امام زمان (ع) پرداخته و با برهان عقلی امکان بقای بدن عنصری در این نشئه را اثبات مینمایند:
«علم و عمل عرض نيستند، بلكه دو گوهر انسان سازند... علم سازنده و مشخّص روح انسانى، و عمل سازنده و مشخّص بدن انسانى در نشئآت اخروى است.. و چون روح انسان بر اثر ارتقاء و اشتداد وجودى نورى، از سنخ ملكوت و عالم قدرت و سطوت مىگردد، هر گاه طبيعتش را مسخّر خود كند و بر آن غالب آيد، احكام عقول قادسه و اوصاف اسماى صقع ربوبى بر وى ظاهر گردد..» (ص، 16)
علامه به رمز این توفیقات عظیمِ علمی در کتاب هزار و یک کلمه (ج1، ص342) اشاره نموده است؛ آن عزم و این عشق ولایی، متجلّی در آب حیاتی شد که امام رضا(ع) به او ارزانی داشتند: در آغاز جوانی که او صاحب عزمی راسخ برای تهجد بود، در رؤیائی شیرین به محضر ثامن الحجج امام رضا(ع) مشرف گشته و امام درخواست قلبی و شوق بیپایانش به علم را اجابت نموده و آب مبارک دهان خویش را به ایشان میچشاند:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند.
جمال مومنیزاده
جامعه جوان، حوزه های علمیه نیاز به شناخت بیشتری نسبت به این عالم بزرگ دارند.
لذا همه وظیفه دارند ایشان را بیشتر و بهتر معرفی کنند.