صلح امام حسن و کودتای معاویه
حجت الاسلام سیدهادی سیدوکیلی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران در یادداشتی که به خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا ارائه کرد، چنین نوشت:
امام حسن مجتبی از نظر جایگاه اجتماعی در دو حوزه برای جامعه زمان خودشان کاملا بارز بود، یکی اینکه یکی از اصحاب کسا بود و درواقع جدای از اینکه صحابه پیامبر به حساب می آمد نوه پیامبر بود و از این حیث احترام ویژه ای در جامعه داشت و ما حتی بعد از ماجرای صلح و حکومت معاویه و کنار زدن ایشان از جریان خلافت، میبینیم که این جایگاه همچنان مورد احترام مردم بود که ایشان را به عنوان نوه و بازمانده پیامبر می شناختند.
نکته دوم اینکه باید گفت ایشان جانشنین رسمی امیرالمومنین(ع) به عنوان خلیفه و حاکم اسلامی بود و این جدای از بحث نسبی و خاندانی جایگاه سیاسی ایشان کاملا روشن بود و معاویه به عنوان یک معترض و کودتاه چی در جامعه شناخته می شد هرچند هم این کوتاه موفق شد اما درهرصورت از نگاه اهل سنت که بخواهیم بحث خلفا را درنظر بگیریم جایگاه رسمی خلافت به امام حسن مجتبی(ع) رسیده بود و معاویه یک کودتاه چی، معترض و یک فرمانداری بود که بر علیه حکومت رسمی اسلامی آن زمان شوریده بود که بر اساس متد سیاسی اهل سنت معاویه باید محکوم شناخته شود و حق ندارد نسبت به حکومت رسمی اقدامی کند و آن خلیفه را کنار بزند حتی در کلمات برخی از اصحاب پیامبر در بین اهل سنت ما شواهدی از این مسئله را میبینیم که چون معاویه به قدرت رسیده است صراحتی نسبت به مخالفت ندارند اما همیشه از این یاد میکنند که معاویه خلافت را تبدیل به سلطنت کرد و اورا به نوعی دارای یک مشروعیت اجتماعی تلقی نمی کردند.
در بحث فرهنگ شیعی و مذهبی ما امام حسن(ع) به عنوان دومین امام و رهبر جامعه اسلامی سعی کرد در آن فضایی که معاویه لعن امیرالمومنین علی(ع) را در منابر رایج کرده بود و اصحاب امیرالمومین را به شدت تحت فشار و ظلم قرار داده بود و مثل حجر بن عدی ها را به شهادت رسانده بود و اصحاب امام حسن(ع) را اگر نتوانسته بود با تطمیع ساکت کند آن ها را به شهادت می رساند و به طور کلی در فضای خفقانی که معاویه به وجود آورده بود وظیفه خودشان را نسبت به اینکه آن محویت اصلی آن فرهنگ شیعی را در جامعه حفظ کند و محبوبیت و مقبولیت اجتماعی امامان را در جامعه به دیگران نشان و گسترش بدهند و مخالفان را به صورت چهره به چهره تبلیغ می کرد و با به مخالفان و برزگان قبایل صحبت می کرد و چون از وضعیت مالی نیز در جایگاه مناسبی قرار داشت این وضعیت مالی را در خدمت تبلیغ تشیع قرار داده بود و با گرفتن مهمانی شروع به تبلیغ و حفظ محبوبیت امامان در جامعه کرد.
دو نکته در اینجا مطرح می شود، نکته اول به این بیان که امام حسن مجتبی(ع) در فضای تبلیغی، تبلیغ در بین افراد طبقه پایین جامعه را بر افراد دارای چهره و نام اولویت می دهد و در فضای فرهنگی و تبلیغی خودشان بیشتر با فقرا و بندگان نشست و برخواست می کند و نکته دوم اینکه ما یک مسئله ای را بعضا در جامعه خود داریم که فقر یک امر مناسبی است درصورتیکه این مساله از نظر فرهنگ شیعی غلط است چراکه امام حسن(ع) به شدت با این مساله مبارزه کردند زیرا لزوما فقر نکته مثبتی در جامعه نیست بلکه در جامعه باید به در ثروت زایی و تولید ثروت اجتماعی اقدام کرد اما آنچه که مذموم است ثروت اندوزی است که امام حسن در کشاوری، تجارت و جاهای مختلفت اقدام میکند و از نظر اقتصادی وضعیت مناسبی دارد اما ثروت اندوزی نمی کند و این ثروت را در خدمت خودش و رفاهیات فرد خودش قرار نمی دهد بلکه در خدمت اجتماع قرار می دهد و به همین خاطر ایشان معروف به کریم اهل بیت می شوند و این فرهنگ را از امام حسن داریم که امروزه در اربعین وجود و گسشترش داشته است و یکی از انتقاد های جدی ایشان به معاویه همین مسئله ثروت اندوزی معاویه است.
تقابل در فرهنگ اهل بیت و فرهنگ اموی همین است که فرهنگ اموی می گوید ثروت جامعه را در خدمت و برای رفاه خودم می خواهم و یزید و معاویه می خواهند حاکم بشوند که در قصر زندگی کنند و ابوذر نیز همین اعتراض را نسبت به معویه داشتند که کجا پیامبر و خلفائش در قضر زندگی می کردند اما فرهنگ اهل بیت می گوید شما باید کمک کنید تا ثروت اجتماعی و جامعه و نه ثروت فردی گسترش پیدا کند که به طور مثال امام علی و امام حسن مجتبی(ع) باغ می ساختند و وقف می کردند که این یکی از نکته های تقابلی است که معمولا مغفول واقع می شد.