علم در راه صلح و توسعه
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، آرام آرام و با حوصله ورق به ورق سالنامه جیبی ام را مرور می کردم، گاهی از روزها در حد چند جمله خاطرات روزانه ام را نوشته بودم، چندجایی هم تنها دلنوشته بود، حالا که مرور می کنم، تازه متوجه این شدم که چه زود عمر می گذرد و من هنوز اندر خم یک کوچه ام، آه که چقدر کار ناتمام بر دوشم مانده و هنوز قدمی بر نداشته ام.
شهریور و مهر روزگار را ورق زدم تا به آبان ماه آبستن حوادث تاریخ رسیدم، خداروشکر با وجود بیماری کرونا باز روز استکبار ستیزی را جشن گرفته بودیم، بزرگ و خوانا با خودکار قرمز در برگه 13 آبان نوشته بودم مرگ برآمریکا فراموش نشود، به بچه ها زنگ بزن دسته جمعی برویم سالگرد ویرانی لانه جاسوس صفتان را جشن بگیریم و یادمان نرود که روزی امام راحل با چه شجاعتی در مقابل عالم و دنیای زور آن هم با دست خالی و تنها با توکل به خدای بالاسر ایستاد و قیام کرد، قدر این روز را بدانیم، واقعاً باید قدر کارهای بزرگ را بیشتر بدانم.
چند ورق جلوتر نوشته بودم زیارت شاه عبدالعظیم ثواب زیارت کربلا را دارد، قرار گذاشته بودیم با رفقا شب تولد این سید جلیل القدر به شهر ری برویم، حضرت عبدالعظیم با تبعیت از ولایت سری در میان سرها در آورده است و اگر از زندگی او همین یک درس را می گرفتم برایم بس بود، مطیع فرمان امام زمان باشی و هجرت و سختی را تنها به خاطر آن ها تحمل کنی، آن هم در حالی که خود عالم و دانشمندی هستی که حکومت به دنبال کوچکترین چراغ سبز تو باشد تا هر چه بخواهی در اختیارت قرار دهد، واقعا کار شاهکاری است، تاریخ حق دارد از او به بلندای کوه دماوند و اورست یاد کند، حسنی ماندن در میان فرزندان و نوادگان امام حسن کار هرکسی نبود، مقامش عالی است خداوند عالیتر بگرداند و امید است که بتوانیم او را الگوی خود قرار دهیم.
سرتان را درد نیاورم غرق در مناسبت ها تقویم و تاریخ شدن هم خود عالمی دارد، حالا رسیدم به 19 آبان و 10 نوامبر چه مناسبت زیبایی، " روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه" دوباره چشمانم را بستم و غوطه ور در تاریخ بی انتها شدم چه صحنه های وحشتناکی بود.
صدای توپ و تانک و بوی خردل می آمد، کودکان مظلوم سردشت و حلبچه چه گناهی کرده بودند" بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟!" باید سریع عبور می کردم، نفس هایم به شماره افتاده بود.
قدری که سرم را بالاتر آوردم کودکان فلسطینی را می دیدم که شاد و خرم در مدرسه در حال بازی و جست و خیز بودند، دخترکان معصومی که چند نفری موهای هم را می بافتند و پسرانی که با توپ فوتبالشان هنرنمایی می کردند، خوشحال از شادی کودکانه آن ها بودم که صدای صوت و زوزه عجیبی را در آسمان شنیدم، کاش آن لحظه می شد زمان را متوقف کرد و جلوی فاجعه را گرفت، آه که امکان پذیر نبود.
در کمتر از ثانیه ای نه خبری از توپ بود نه آن خنده مستانه دخترکان فلسطینی. تنها خاک بود و کتابهای سوخته؛ تاب و تحمل دیدن این صحنه ها را هم نداشتم، این صحنه تاریخی را هم کنار زدم تا شاید روزهای خوش را ببینم کمی از این حال و هوا فاصله گرفتم که ناگهان صدای مهیبی را شنیدم.
ذهن تاریخی ام کنجکاوانه به سمت صدا دوید که راهنمای تاریخ فریاد کشان از من خواست بایستم، آخر آمریکا هیروشیما را با اتمی اش برای همیشه نابود کرده بود. با صورتی برافروخته و گرگرفته به خود آمدم و از تاریخ جدا شدم.
دوباره به صفحه و تاریخ 10نوامبر نگاهی انداختم، فکر کردم شاید اشتباهی مناسبت آن روز را دیده باشم اما درست بود آن روز به نام روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه نامگذاری شده بود. تعجب می کنم از کسانی که نسخه می پیچند اما خود کمتر وقعی به آن نمی گذارند.
«طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه»
دوباره دل به تاریخ زدم. باصدای رسا اعلام فرمود "طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه" آن روز اسرای زیادی را گرفته بودند اما جالب اینجا بود که هر اسیری اگر سه نفر را باسواد و علم می آموخت، آزاد می شد، چه خوب اینجا خبری از کشت و کشتار نبود، شاید برای شما که این مطلب را می خوانید هم سوال باشد که به کجا سفر کرده ام، هوا شدید گرم بود و مردها لباس سفید بلند پوشیده بودند و آن کنار اسب های زین شده به ردیف بسته بودند و شمشیرهایشان حمایل شده بود که یکی از آن ها پرسید یا رسول الله تکلیف چیست، حضرت فرمود علم را با نوشتن به بند کنید. آری اینجا مدینه النبی و این آرامش و علم دوستی در خدمت بشریت در کنار رسول الله، راهنمای دین اسلام است.
صد سال خودم را در اسلام به جلو انداختم، صحنه زیبایی بود، عده ای در یک اتاق در حال ترجمه علوم مختلف آن هم به زبان های متعدد و برگرداندن آن علوم به عربی بودند، از اتاق که بیرون آمدم دیدم سردر آن نوشته اینجا دار الحکمه است به فرمان مامون علوم را ترجمه کنید و شرح زنید که مسلمان عاشق علم آموزی است؛ براستی که تاریخ گوای بر این مطلب است، علم راه ترقی و صلح دوستی خود را طی می کرد و چه اختراعات و اکتشافاتی مسلمانان داشتند اما متاسفانه با جنگ صلیبی آنگاه که علوم و دست رنج همین مسلمین به دست اروپاییان وحشی افتاد راه علم را به بیراهه کشاندند و چه کارهای ضد انسانی که به سرانجام نرساندند، چه بسا همچون شیخ بهایی می شد با شمع اتمی یک خزینه را گرم نگه داشت اما با علم دزدیده شده از مسلمین با اتم آتش جنگ را گرم نگه داشتند.
برای امروز تورق تاریخ بس بود، چه کسی در آن روز که پیامبر(ص) اسرا را با علم آموزی آزاد می ساخت و مسلمانان را به علم آموزی سفارش می کرد، فکر می کرد روزی از همین علم برسرشان آتش ببارد و زندگی را برایشان جهنم کند.
به امیدروزی که در جهان شاهد باشیم، علم در راه صلح و توسعه گام بر می دارد و تنها هدف علم خدمت به ملت های محروم این کره خاکی باشد./ی703/
حمیدرضا شاکر