چطور یک دروغ بزرگ را باور میکنیم؟
به گزارش خبرگزاری رسا، محسن مهدیان نوشت: یکم. برخی به خودشان آمدند و متوجه شدند در سالگرد دوم شلیک به هواپیمای اوکراینی، یک فرضیه جدید مطرح شده است و آن هم اینکه جمهوری اسلامی، از عمد هواپیمای اوکراینی را ساقط کرده است.
دوم. عدهای به خودشان آمدند و متوجه شدند در آبان ۹۸، جمهوری اسلامی، انسانهای بیگناهی را به رگبار بسته است.
سوم. به خود آمدند و متوجه شدند در زندانهای جمهوری اسلامی آدم میکشند مثل آبخوردن.
چهارم. به خود آمدند و متوجه شدند میخواهند بخشی از خاک ایران را به روسیه و چین بفروشند و این گلشیفته فراهانی است که با افشاگری توافق ۲۵ ساله، اجازه نداده است.
پنجم. متوجه شدند جمهوری اسلامی سیاستش تغییر کرده است و حاضر است با دشمن، تعامل و همراهی کند.
و...
باز هم فهرست کنم؟
اما چطور میشود برخی باور میکنند؟ بعد تکرار میکنند؟ و بعد ترویج میکنند؟ این بحث، مناسب سواد رسانهای است و بیش از این کارکردی ندارد. غرضم پرداختن به این دست موضوعات نیست. سؤال اصلی و مسأله متن این است: در چه فرآیندی آنچه باور نداشتیم را باور کردیم و دروغ بزرگ را حقیقت مسلّم دانستیم؟
یکم. خطای انسجام
فرآیند باور کردن یک دروغ بزرگ، از «خطای انسجام» شروع می شود. خطای انسجام چیست؟
خطای انسجام دو بخش دارد: در بخش اول، کافیاست رسانه، پازلهای یک دروغ بزرگ را بهصورت قطرهچکانی به شما منتقل کند؛ به نحوی که شما این قطعات ظاهراً نامرتبط را دارای انسجام ببینید. مثلاً این چند خبر را ببینید: مسؤولین، به خانواده کشتهشدهها سرنمیزنند/ متهمین با وثیقه یا بدون آن آزادند/ کانادا درخواست دادگاه بینالمللی کرده و ایران مخالف است/ ایران به دنبال فرار از پرداخت غرامت است/ سپاه باقیماندههای هواپیمای اسقاطی را فورا جمع کرده است...
این اخبار، فارغ از درستی یا نادرستی، بهصورت جداگانه اهمیت ندارد. مهم نیست هرکدام را بهتنهایی باور کنید یا نه. حتی اگر تکذیب شود هم اثرش را روی شما خواهد داشت. به چه نحو؟ این اخبار در کنار هم یک پازل را کامل میکند و آن ایجاد شک است. گویا خبری است در نهان که جمهوری اسلامی نمیخواهد آن را بگوید. این اخبار، نه جداگانه و بلکه در کنار هم، یک پیام منسجم میسازد و آن، همان دروغ بزرگی است که ممکن است روز اول گفته نشود و دو سال بعد شکل بگیرد.
بخش دوم. بخش دوم انسجام چیست؟ انسجام دروغ با شما. رسانه رصد میکند تا ببیند سمتوسوی مخاطب وجامعه به چه نحوی است. به هر سمتی کشش بیشتر پیدا کند اخبار فیک خود را متناسب با همان زمینه اجتماعی میسازد. اینجاست که فرد احساس میکند بین آنچه اعتقاد دارد، با اخبار منتشرشده، انسجام وجود دارد ولو خبر دروغ باشد. او از این انسجام درونی و بیرونی لذت میبرد بنابرین به باور خود یقین پیدا میکند. حال آنکه، هم زمینه درونی اولیه و هم اخبار تزریقی بیرونی، همهاش در یک سناریوی منسجم، فرد را مسخ کرده است.
دوم. خطای تأیید اجتماعی
بعد از خطای انسجام، نوبت به خطای تأیید اجتماعی میرسد. خطای تأیید اجتماعی چیست؟ شما در آن چیزی که نه زمان و نه انگیزه و نه مهارت لازم برای بررسیاش را داشته باشید تلاش میکنید به نظر دیگران توجه کنید. اینکه دیگران چه میگویند. تعداد نظرات، همشکل و همراستا نیز است. شاید این ادعای مرا تکذیب کنید اما شما در برخی از موارد، واقعاً از کامنتهای یکدست و یکشکل یک پست اینستاگرامی اثر میگیرید و این تأثیر، کاملاً ناخودآگاه است. وقتی همه یک حرف میزنند، مخالفان نیز دچار مارپیچ سکوت میشوند و همین، باعث میشود توهم باور اکثریت، ایجاد و مسلط شود. اینجاست که رسانهها تلاش میکنند نشان دهند خبر دروغشان، باور اکثریت است و شما اگر میخواهید مورد تأیید اجتماعی قرار بگیرید و منزوی نشوید باید با اکثریت همراهی کنید. حال آنکه نهتنها خبر دروغ است، بلکه باور اکثریت نیز به خبر دروغ نیست و تنها توهمی از اکثریتنمایی است.
رسانه در این مدل اولاً یک پیام را به شیوههای گوناگون از زبان دیگران تکرار و سپس تلاش میکند با اخبار جهتدار، نظر مخاطبین را یکدست و همراستا نشان دهد. خطای تأیید اجتماعی، عجیب مسخکننده است؛ اما چه باید کرد؟
یک جمله: هوشیار باشیم. در رسانههای اجتماعی، ما تنها از رسانههای مرجع اثر نمیگیریم. از یک کامنت و لایک و ریت هم اثر میگیریم. از سویی دیگر، اگر هوشیار بودیم، باید فعال باشیم. یک کامنت و لایک و ریت شما، روی باور دیگران اثرگذار است. شاید تا به حال توجه نکرده باشیم، اما یک وقتهایی سکوت هم در ترویج دروغهای بزرگ مؤثر است؛ پدیده مارپیچ سکوت.
پس راوی حقیقت باشیم که در یوم تبلیالسرائر، برای یک لایکی که زدیم و یا حتی نزدیم، باید جوابگو باشیم.
انتهای پیام/