«تقی زاده» به غرب زدگی رسمیت بخشید
اشاره: تقی زاده طناب اعدام را بر گردن مشروطه مشروعه انداخت و شمشیری کشید و در جان سید عبدالله بهبانی فرود آورد. او به دنبال استیلای فرهنگ غرب زدگی، لباس روحانیت را از سر تا ناخن پا در آورد و لباس سربازی فرهنگ غرب را بر تن کرد و مجری اوامر سیاسی آنها در دستگاه پهلوی بود. تقی زاده نه اولین نفر بود، نه آخرین نفر. شاید بتوانیم بگوییم که «تقی زاده هنوز زنده است!»
همین مسأله بهانهای شد تا خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجت الاسلام ذبیح الله نعیمیان، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) برود تا پیرامون مسأله روشنفکری و غرب زدگی و نقش تقی زاده در گفتمان روشنفکری، نهضت مشروطه و تثبیت و تقویت حکومت پهلوی به بحث و بررسی بپردازد.
رسا ـ پیشینه و تطور تفکر غرب زدگی در ایران را تبیین بفرمایید؟
همواره غرب زدگی در کل جوامع غیر غربی مطرح بوده است. از زمانی که غرب سلطه و سیطره خود را فراتر از مرزهای جغرافیایی خود گسترش داد، از طریق شکل گیری مبانی فکری و فرهنگی خود، آن را در سراسر جهان پراکنده کرد. بخشی از این مبانی و مقوله توسط لژهای فراماسونری با نگاه جهان وطنی که ترکیبی از مسیحیت سکولار و عقاید یهودی بود تلفیق و دنبال شد.
طی چند سال فضای اومانیستی غرب پررنگ شد. نگاههایی حق گرایانه که به دنبال عبور از تکلیف گرایی و کنار زدن گفتمان دینی آغاز و دنبال شد. وقتی که اندیشه حاضر وارد کشورها و مناطق غیر غربی شد، با حمایت استعمار به شکلهای مختلف فیزیکی، لجستیکی، ساختاری و با پررنگ کردن دانشهایی مانند دانشهای علوم انسانی اندیشه مدرن و مبانی غربی توانست در سطح جهان توسعه و گسترش یابد.
غرب زدگی در کشورهای استعمارشده شکل گرفت
بخشی از این غرب زدگی در کشورهای تحت استعمار با تکیه بر پذیرش سلطه غرب شکل گرفت. ما در تاریخ ایران اسلامی پذیرای استعمار نبودهایم و استعمار مستقیم را تجربه نکردهایم، هر چند طی برخی از حوادث تأثیر آن را دیدهایم. غرب زدگی در بسیاری از کشورها که تحت سلطه استعمار بودند تحت عنوان پذیرش استعمار به شکلی پر رنگ خود را نشان داد. هرچند که ما استعمار نداشتهایم، ولی مدتی پذیرش سلطه غرب را در سطوح پایینتر فرهنگی و سیاسی در کشور ما جریان داشت.
وقتی غرب نسبت به دیگران موفقیت خود را نشان داد و ما احساس کردیم کمی توانمندی داریم، با ورود غرب باوری، غرب زدگی، پذیرشگر سلطه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غرب بودیم. اگر زمانی میرزا ملکم خان ارمنی جدید الاسلام در توسعه سرمایه داری خارجی تلاش کرد و قلم زد، اینک دوستان او آمدند مبانی دینی را به نقد کشیدند و سعی کردند از آن آموزههای دینی استفاده مصادره گرایانه برای پذیرش فرهنگ غرب داشته باشند.
غرب زدگان پذیرای سلطه سیاسی غرب، و برخی نیز پذیرای سلطه اقتصادی و فرهنگی شدند. این فرهنگ با آشنا شدن ایرانیان با غرب شکل گرفت. از زمانی که ضعف تمدنی در میان اندیشمندان ما شکل گرفت، تمدن غرب سلطه و قوت جدیدی را به نمایش گذاشت و تفکر غرب زدگی بال و پر گرفت. پیشینه تطور غرب زدگی از زمانی است که ایرانیها با غرب جدید آشنا شدند.
سدهها قبل مسلمانان و از جمله ایرانیان سلطه غرب را ندیده بودند. توانمندی جامعه اسلامی و برخی از ارتباطها حاکی از ضعف غرب بود. البته در کنارههای دنیای اسلام، رقابت اقتصادی و سیاسی با غرب وجود داشت؛ اما موفقیت همراه با غرب نبود. گاهی جنگ و جدالی هم میشد که یک طرف پیروز و طرف دیگر شکست میخورد.
سلطه استعماری غرب آرام آرام شکل گرفت؛ بنابراین مفهوم و ماهیت غرب زدگی از زمانی آغاز شد که برخی از ایران به غرب رفتند و دیدند غرب از جهت ظاهری پیشرفتهایی کرده است که این شیفتگی به وادادگی و انفعال تبدیل شد. دیدن پیشرفت غرب در برخی از ابعاد به صورت مطلق تلقی و همین نگاه مطلق انگارانه موجب انفعالی شدن رویکرد نسبت به غرب شد. اعجابی فراتر از حد عادی نسبت به واقعیت پدید آمد و نگاهی منفی از جهت اقتصادی، فناوری، علم و پیشرفت رایج در غرب به جامعه اسلامی شکل گرفت و از طرفی نگاه اعجاب آمیز افراطی نسبت به غرب پدید آمد.
رسا ـ تفکر تقی زاده و نقش او در گفتمان روشنفکری چه بود؟
تقی زاده نمادی از مجموعه افرادی بود که ما از آنها به عنوان جریان غربزده یاد میکنیم. تقی زاده به اوج این انفعال اشاره کرد. البته پیشتر از او میتوانیم بگوییم که میرزا ملکم خان ارمنی جدید الاسلام نوعی غرب زدگی را به صورت سیستمی وارد ذهن و دل بسیاری از کارگزاران و نواندیشان کرد. میرزا ملکم خان افرادی را نیز به همین منظور پرورش داد.
انفعال و وابستگی پنهان و در بسیاری از موارد تمایل و وابستگی آشکار به غرب با شکل گیری برخی تغییرات اساسی در دوران قاجار به غرب زدگی رنگ و بوی جدی داد. تقی زاده نماد نسلی است که در دوره مشروطه پیدا شدند و آن انفعال را به صورت پر رنگ نمایش دادند. آنها نسلی بودند که با تغییر جامعه بومی و اسلامی ما موافقت کرده بودند و به دنبال انفعالی آشکار بودند.
امثال تقی زاده، داور و فروغی در دوره مشروطه اول و به ویژه مشروطه دوم به این انفعال در سخنان خود رسمیت دادند. تقی زاده با جمله معروف خود که گفت «باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شویم.» به این انفعال رنگ بیشتری داد. چنین سخنی بیش از آنکه نشان دهنده انفعال جامعه باشد، حاکی از عقب ماندگی ذهنی تقی زاده و غرب گرایان بود. تقی زاده در حقیقت علم و پیشرفت ظاهری و مادی در فناوری را محصول پیشرفت در اندیشه و فلسفه غربی تلقی کرد.
فروغی کتابی تحت عنوان تاریخ فلسفه و حکمت نوشت تا توجیه و زمینه سازی تغییر فلسفه و نگاه اسلامی باشد. او میخواست زمینه را برای مطالب کتاب گفتار در روش دکارت آماده کند و به تغییر ماهوی در فلسفه بپردازد. او با همین نگاه به سراغ تاریخ فلسفه غرب رفت. تقی زاده با زبان سادهتری این حرکت فروغی را پیاده سازی و اجرایی میکرد. تقی زاده در کنار هم نسلان خود در لژهای فراماسونری به نقش آفرینی پرداختند.
اعترافی دیر هنگام
تقی زاده نقش منفی را در جامعه ما بازی کرد. او در پایان عمر اعتراف میکند که فقط به سمت تمدن بلواری حرکت کردند. منظور از تمدن بلواری این است که آنها تنها شیفته ظاهر فرهنگ غرب شدند و به جای فعالیت علمی و تمدن سازی، به سمت بلوار سازی، نمایش و اقتباس از ظواهر غرب حرکت کردند.
تفکر تقی زاده، گفتمان روشنفکری را به سوی وادادگی مطلق حرکت داد. اگر غرب گرایان فقط جرئت داشتند که در خفا از تمایل به غرب صحبت کنند؛ اما تقی زاده و امثال او به ترویج غرب زدگی به صورت شفاف و روشن پرداختند. این حرکت و شفافیت به ویژه در زمانی که تقی زاده به غرب رفت و در مجله ایران شهر با برخی از همکاران خود فعالیت کرد، به پررنگ شدن نقش انفعالی پرداخت.
هنگامی که تقی زاده به ایران بازگشت، آن ایده را ادامه داد. تقی زاده در اواخر عمر اعتراف کرد که در این انفعال گرایی راه اشتباهی را به صورت افراطی پیموده است؛ اما او نسلی را به قعر چاه ویل غرب زدگی سوق داده بود. مشکلی که تقی زاده ایجاد کرده بود با این اعتراف حل نمیشد. هر چند که این اعتراف در تاریخ روشنفکری، بسیار اهمیت دارد؛ اما سابقه او به نمادی برای روشنفکری غرب زده تبدیل شد و مفهوم تقی زادگی را در تاریخ روشنفکری به جا گذاشت.
رسا ـ هشدار رهبر انقلاب نسبت به گفتمان و تفکر تقی زاده در دوران دولت تدبیر و امید به چه دلیل بود؟
انقلاب اسلامی تأثیر شگرف، بینظیر و بی بدیلی در سطح جهان داشت. موج بیداری اسلامی به واسطه انقلاب اسلامی در سطح جهان اسلام و مستضعفین شکل گرفت که نوید شکست بسیاری از ابعاد گفتمان غربی بود. دوران امامین انقلاب، دورانی نیست که کسی بخواهد در چارچوب فکری تقی زادهها بیاندیشد و قلم بزند. بلکه در این دوران روشنفکری سنتی به گوشه تاریخ رانده شده است.
این وجود که هنوز مفهوم غرب زدگی در کشور ما پر رنگ مانده؛ اما زمانه ما زمانه امید واقعی و خروج از انفعال است. نقد گفتمان تقی زادهها و برملا کردن انفعال آنها کمک میکند تا تلنگری به افراد خوش نیت و خوش طینتی که اسیر ظواهر غربی و گفتمان پوسیده روشنفکری غرب هستند بخورد که بتوانند داشتههای بومی و اسلامی را ببیند. دوره حاضر، دورهای است که باید از تقی زادهها عبور کرد. تقی زادهها امیدی به پیشرفت کشور ندارند.
شاید دوران تقی زاده، امیدی به بیداری اسلامی نبود؛ اما امروز دوره تفوق بیداری اسلامی است. اگر کسی بخواهد به حضور فیزیکی و غلبه جریان روشنفکری در جهان اسلام فکر کند، اشتباه کرده است. اگر فردی در سطح جهان موج امید، تحول خواهی و تغییر در فهم ضعفهای غرب را دنبال کند خواهد دید که گفتمان تقی زادههای وطنی در جهان اسلام به سر آمده است.
تقی زادهها تصور میکردند که پیشرفت علم و فناوری در غرب وجود دارد و برای رسیدن به این پیشرفت راهی جز پیوستن و پیمودن راه غرب وجود ندارد؛ اما امروز جوانان ما در سطح جهان به امید آفرینی پرداختهاند و تولید علم امروز توسط همین جوانان عزیز رقم میخورد. اگر تقی زاده امروز بود، اعتراف خود را بیشتر و قویتر پس میگرفت.
پیروان تقی زاده اهمیتی ندارند. امروز باید نشو و نمای علم در دوران ایران اسلامی مشاهده شود. البته باید از خود بپرسیم که آیا ما امروز پذیرای سلطه سیاسی غرب هستیم؟ خیر؛ اما ما پذیرای سلطه فرهنگی غرب هستیم! هشدار رهبر انقلاب نسبت به گفتمان و تفکر تقی زادهها در بستر زمانی جدیدی است که باید برملا کننده عبور از انفعال تاریخی تقی زادهها باشد. امروز احساس میکنیم که قامد و تجسد تقی زادهها، در حقیقت یک مجسمه و نماد پوشالی بوده است.
رسا ـ چرا برخی از رجال سیاسی سابق که هنوز هم در قید حیات هستند، ادامه دهنده نوع نگاه تقی زاده در کشور هستند؟
بسیاری از افراد ارزش نام بردن را ندارند. این افراد در انفعال شخصی خود تصور کردهاند که غرب در همه جهان سلطه دارد. این افراد به نقطههای امید توجه نکردهاند. آنها تصور میکنند که با کسب رضایت کدخدا میتوانند در سطح جهان نقش آفرینی کنند؛ اما در تصوری اشتباه به سر میبرند. البته باید در نظر گرفت که این رجال یک سنج نیستند، برخی از آنها وادادگی فرهنگی و برخی دیگر وادادگی سیاسی دارند.
آنچه که این انفعال فرهنگی و سیاسی را تشدید میکند، این است که این افراد تحت تأثیر کسانی هستند که جایگاه سیاسی و اجتماعی خود را از دست دادهاند و همچنان به دنبال قدرت میگردند. این افراد ساده لوح نقش آفرینی سنتی غرب را در فضای ایرانی دیدهاند و تصور میکنند که موج اسلام خواهی، یک موج ضعیف است. تصور میکنند که اگر گامی به سمت غرب بروند میتوانند پیروز شوند.
این افراد فراموش کردهاند که عزت در گرو ایمان است و تنها خداوند است که عزت میدهد. این افراد بهصورت پیدا و پنهان با غرب ارتباط دارند آنها به دلیل وابستگیها و تعلق خاطرهایی که دارند مجبور هستند از جهت شخصی و شخصیتی به پیروی از خواستههای غربیها بپردازند.
مبانی دینی در مقابل غرب گرایی
آقای هاشمی از مبانی دینی ضعیفی برخوردار بود. او نسلی را به دنبال خود برد که به دلیل رویکرد عملگرایانهای که متأثر از امثال بازرگان و نهضت آزادی و جبهه ملی داشت موجب شد این رنگ را بیشتر پیدا کند. آنها نقشهای خوبی را ایفا کردند؛ اما در فضای ذهنی و گفتمانی هاشمی و اطرافیانش به دنبال این بودند که برخی از امیدها را غرب کاوش و جستجو کنند.
انفعال تمدنی در مقابل جریانهای تمدنی رقیب حاصل دور شدن از عزت گرایی عمیق توحیدی است. وقتی عزت را در دست خدا ببینیم و شکر الهی را به جا آوریم میتوانیم پیروز شویم. بهترین راه بازگشت به دامن خداوند متعال است.
رسا ـ ممنون از اینکه فرصتتان را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید.