۱۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۳
کد خبر: ۷۰۲۱۲۸
یادداشت؛

فخر المجتهدین خمین

فخر المجتهدین خمین
آقا مصطفی پدر امام خمینی(ره) از جایگاهی ویژه در میان مردم برخوردار بود به گونه ای که پس از کسب درجه اجتهاد به اصرار مردم از نجف به خمین بازگشت.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، پدر امام خمینی(ره) آقا مصطفی نام داشت که در خمین متولد شد؛ وی ابتدا در مکتب خانه زبان عربی را آموخت و پس از آن برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و پس از آن عازم نجف شد.

پدر امام خمینی(ره) در نجف شاگرد میرزای شیرازی بود و تحت تاثیر آن عالم بزرگ رشد پیدا کرد؛ وی پس از کسب درجه اجتهاد به اصرار مردم به خمین بازگشت.

آقا مصطفی در خمین برای امرار معاش به کشاورزی اشتغال داشت؛ اما وارد مرافعات شرعی نشد حتی به وی امام جمعه نیز لقب دادند اما نپذیرفت.

بر اساس تحقیقات نگارنده در اسناد معتبر تصاویر منسب به آقا مصطفی صحیح نیست و تصویری از ایشان موجود نمی باشد.

روایت آیت الله پسندیده از شهادت آقا مصطفی

آیت الله پسندیده در شرح شهادت پدر امام خمینی نوشته‌اند: در سال ۱۳۲۰ ه.ق «عضد السلطان» والی عراق (اراک کنونی) بود و نائب‌الحکومه خمین نیز زیر نظر او مشغول بود. در این سال تعدی خوانین بسیار اوج گرفته و اوضاع خمین بسیار نامساعد شده بود. «جعفر قلی خان»، «میرزا قلی سلطان» و «بهرام خان» خیلی به مردم تعدی می‌کردند، البته بهرام خان از آن دو زورگوتر بود. «حشمت الدوله» که در رأس همه بود، بهرام خان را زندانی کرد و وی در همین زندان یا کشته شد یا فوت کرد. بعد از آن جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان، بیشتر مشغول تعدی به مردم شدند و پدر ما نیز جلوگیری می‌کردند.

اینها نیز تصمیم گرفتند پدر ما را از جلوی راهشان بردارند. پدر ما هم که اوضاع را بسیار آشفته می‌بیند، برای گزارش این وضعیت به والی و کمک جستن از وی قصد رفتن به عراق (اراک) می‌کنند. جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان هم به بهانه دیدن والی و گرفتن شغل از ایشان، قصد رفتن با پدر ما را می‌کنند. یعنی جز اتباع پدر ما باشند. نزد پدر ما می‌آیند که ما را هم به عراق ببرید تا عضدالسلطان، کاری هم با ما واگذار کند.

پدرم می‌گوید: «لازم نیست با من بیایید، من از والی برای شما شغل می‌گیرم.» بنابراین، آنها در خمین می‌مانند. در این بین، زن یکی از این دو نفر که دختر «صدرالعلما» بود به پدر ما اطلاع می‌دهد که اینها نسبت به شما سوء نیت دارند. پدر ما می‌گوید غلط می‌کنند، جرأت این کارها را ندارند و سپس با ۱۰، ۱۵ سوار و تفنگچی به سوی عراق - اراک - حرکت می‌کنند که تا آنجا ۲ روز راه بود (۱۰ فرسخ). در بین راه یک شب می‌مانند و فردای آن روز که دوازدهم ذیقعده بود، در حالی که ایشان جلو و سواران، همه عقب بودند. [یعنی صاحب لشکر (پسر خواهر ایشان)، با سوارها عقب بودند و فقط دو نفر سوار به نامهای «کربلایی آقا محمدتقی و «میرزا آقا» آقا را همراهی می‌کردند] که می‌بینند دو سوار به آنها نزدیک می‌شوند. آن دو همان جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان بودند.

آقا (پدر ما) می‌گوید: «قرار نبود شما بیایید»، جواب می‌دهند: «ما قرار شما را نمی‌توانستیم اطاعت کنیم». سپس مقداری نبات به پدر ما تعارف می‌کنند و ناگهان تفنگ میرزا آقا را از دوشش برمی‌دارند و از روبرو به سیدمصطفی حمله می‌کنند. تیر به قلب ایشان اصابت کرده و قرآنی که در پیراهنشان بوده نیز سوراخ می‌گردد. پس از اصابت گلوله، ایشان از اسب پایین افتاده و در حالی که ۴۲ سال بیشتر از عمر شریفشان نمی‌گذشت، در همان جا، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

سوارهایی که عقب بودند وقتی صدای تفنگ را می‌شنوند به تاخت می‌آیند و می‌بینند که ایشان به زمین افتاده و دیگر جان ندارند. سواران از جنازه مراقبت کرده تا خبر آن به اراک رسید. آن دو نفر هم فرار کرده و به سوی یکی از روستاهای الیگودرز می‌روند.

سرمشقی که امام خمینی(ره) از پدر آموخت

زمانی که آقا مصطفی به شهادت رسیدند 42 سال سن داشتند و امام خمینی(ره) نیز در آن دوران تنها 5 ماهه بودند از این رو امام خمینی(ره) بدون پدر، بزرگ شدند؛ اما روحیه مبارزه با ظلم و استبداد در امام تداوم یافت، روحیه ای که سال ها بعد به رهبری امام خمینی(ره) یک ملت را از چنگال استبداد نجات داد.

امام خمینی(ره) الگویی در تمام ابعاد زندگی هستند؛ فردی که نشان داد می توان همچون انبیاء زندگی کرد و زندگی پاک، منحصر به فرستادگان الهی نیست.

نخستین درسی که از زندگی امام می توان آموخت؛ رشد و نمو امام در تنگنای یتیمی و بی پدری بود؛ شاید برخی از افراد جامعه برای توجیه رفتار نسنجیده خود نبود پدر بر بالای سر خود را عنوان کنند درحالی که امام خمینی(ره) با زندگی خود نشان داد هر چند فراق و نبود پدر برای هر فردی سنگین است اما می توان با تلاش فردی به قله سعادتمندی رسید و این امر تنها منحصر به نبی مکرم اسلام نیست و تمامی انسان ها این فرصت را دارند.

نکته دیگر در از کودکی و جوانی امام خمینی(ره) نشان می دهد که در دوران طاغوت با وجود فضای فاسد حاکم بر کشور، امام خمینی(ره) بر این فضا چیره شد و هضم در این فضا نشد، کسانی که به بهانه فضای آلوده غرق در فساد شدند و حتی دودمان مذهبی خانواده خود را فراموش کردند؛ اما امام خمینی(ره) همچون فرستادگان الهی از دوران طاغوت و فساد سر بر آورد و بر حاکمان فاسد غلبه یافت.

مطالعه سیره و زندگانی امام خمینی(ره) در تمامی دوران خود از کودکی تا جوانی و از جوانی تا رحلت همه و همه دارای لطافت های پرشمار و آموزه های فراوان است که همواره برای همه نسل ها سرمشق خواهد بود.

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۱
اتاق تاریک ذهن امن ترین جای جهان است
0
0