زعیم شیعه در برهه حساس تاریخی
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در یکی از حساس ترین برهه های تاریخ منطقه خاورمیانه یعنی دوره تغیرات اساسی حکام آن، زعامت و مرجعیت شیعه را عهده دار بودند. مرجعیت ایشان در ایران مصادف است با روی کار آمدن رضا خان، و در ترکیه روی کار امدن آتاترک؛ در عربستان روی کار آمدن خاندان ملک سعود، و در عراق حکومت ملک فیصل با نقشه جدید انگلیسی ها. از این رو مقام معظم رهبری در پیام خود به کنگره بزرگداشت ایشان می فرمایند: «یکی از خصوصیات مهم مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی این است که ایشان در یکی از دوران های بسیار حساس تاریخ این منطقه زعامت معنوی و دینی شیعه را بر عهده داشتند.» وبه همین خاطر همواره تکلیف مدارانه در همه عرصه ها عمل میکردند وسعی در گسترش ونشر عقاید حقه شیعه داشتند.
ولادت و نسب
سید ابوالحسن اصفهانی، در سال 1284 ه . ق در روستای (مدیسه) اصفهان، از توابع شهرستان لنجان اصفهان چشم به جهان گشود. نسب وی با 32 واسطه به هفتمین اختر اسمان امامت و ولایت می رسید. شخصیت پدر بزرگ او (سید عبدالحمید)، که از علمای بزرگ نجف بود، در علاقه وی به کسب علوم دینی تاثیر بسیار داشت. پدر وی، سید محمد اگر چه خود را از اهل علم نبود، اما با مشاهده استعداد فرزندش با تحصیل وی موافقت نمود.( اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی ، ج 2، ص 231)
تحصیلات واساتید
سید ابوالحسن پس از فراگیری مقدمات، در زادگاه خود، عازم اصفهان شد و بیش از ده سال در مدرسه صدر، که در ان روزگار یکی از پایگاه های برجسته علمی محسوب می شد، به تحصیل و تحقیق پرداخت و از محضر اساتیدی چون اخوند کاشی، آقا سید محمد باقر درچه ای، جهانگیرخان قشقایی، میرزا ابوالمعالی (کلباسی) و... بهره گرفت و همزمان به تدریس ادبیات، فقه اصول پرداخت. وی سپس جهت تکمیل مقامات علمی و نیل به درجه اجتهاد عازم نجف اشرف گردید.
هجرت به عراق
سید ابوالحسن پس از ورود به نجف اشرف، به فراگیری دروس خارج فقه و اصول پرداخت و از محضر بزرگانی همچون میرزا حبیب الله رشتی، اخوند خراسانی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی بهره های فراوانی برد. کسب فیض نمودن از محضر این بزرگان باعث رشد و شکوفایی اندیشه و تفکر سیدابوالحسن اصفهانی گردید.
موقعیت علمی و مرجعیت
آیت الله اصفهانی دارای ذوقی سلیم و فهمی نیکو و نظری صایب در استنباط و درک احکام و مسایل شرعی بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمی زبانزد اهل دانش نموده بود ژرف نگری سید و تاءمل و تعمق بسیارش در مسایل علمی ستودنی بود.
جولان فکری و پژوهش بسیار او در جوانب هر مسئله باعث می شد که در یک موضوع ، نظریات گوناگونی در طول زمان ، آرایه نماید و در مسایل پیچیده فقهی به گره گشایی بپردازد. با این همه تا مدتهای طولانی حلقه درس او را شاگردانی اندک تشکیل می دادند. پس از اینکه میرزا محمد تقی شیرازی ، مرجع تقلید شیعیان مردم را در مسایل احتیاطی خویش به وی ارجاع داد، اوازه اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده می شد، تا جایی که پس از درگذشت آیت الله سید محمد کاظم یزدی (1337 ق ) حوزه درسش ، پررونق ترین مجمع علمی در میان مجامع علمی ان روزگار گردید.
پس از درگذشت آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی (1328 ق ) و آیت الله شریعت اصفهانی (1339 ق ) سه نفر از علمای بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند: آیت الله نایینی ، آیت الله کاشف الغطاء و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و در ایران نیز آیت الله حائری مطرح بود. ولی با درگذشت آیت الله کاشف الغطاء در سال 1344 ق . و درگذشت آیت الله نایینی در سال 1355 ق وهمچنین در گذشت آیت الله حائری در سال 1355ق. مقام مرجعیت و زعامت دینی شیعیان ، در وجود آیت الله اصفهانی متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگی را وداع کرد در این مقام باقی بود.( علماء معاصرین ، خیابانی ، ص 193؛ اعیان الشیعه ، ج 2، ص 332.)
تألیفات ایشان
مشهورترین اثر آیت الله اصفهانی ، کتاب جامعی در فقه به نام ((وسیله النجاه )) است که شامل اکثر مسایل فقهی مورد نیاز مسلمانان آن عصر بود. بسیاری از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشته اند. برخی از کتب فقهی که بنا بر ترتیب کتاب ((وسیله النجاه )) نگارش یافته عبارتند از ((تحریرالوسیله )) اثر امام خمینی و حواشی ایات عظام بجنوردی ، حمامی ، شاهرودی ، میلانی ، خویی ، گلپایگانی و...
دیگر تألیفات آیت الله اصفهانی عبارت است از:
- 1. انیس المقلدین2. حاشیه بر تبصره علامه3. حاشیه بر ( العروه الوثقی )4. حاشیه بر نجاه العباد 5. ذخیره العباد 6. شرح کفایه الاصول 7. منتخب الرسایل 8. مناسک حج 9. وسیله النجاه الصغری 10. ذخیره الصالحین
دورنگر و ژرف اندیش
آیت الله امین جبل عاملی درباره آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی می گوید:
در سال 1352 ق . که به عراق سفر کردم او را مورد ارزیابی قرار دادم . دیدم مردی است دارای فکری بزرگ که میدان اندیشه اش وسیع است . در علم و فقه بسیار وسعت نظر دارد. دورنگر است و ژرف اندیش ، دارای رأیی صائب است و تدبیری نیکو و بسیار موقعیت شناس است.
بر همه مردم ، شفیق و مهربان و دارای نفس سخاوتمند و سیاستی بزرگ است . و همین ویژگیها باعث شده که ریاست و زعامت عامه شیعیان را به دست گیرد، چون شایستگی چنین منصب و مقامی را دارد.( گنجینه دانشمندان ، محمد شریف رازی ، ج 1، ص 220 - 221.)
شهامت در فتوا
آیت الله اصفهانی دربیان احکام الهی و آنچه به نظرش صحیح می رسید، بسیار با شهامت بود و از کسی باکی نداشت - گر چه در ظاهر به زیان وی تمام می شد. او مصداق بارز آیه شریفه (... یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لایم ...) بود. در راه خدا مجاهده می کرد و از سرزنش ملامتگران هراسی به خود راه نمی داد.
از جمله فتواهای آیت الله اصفهانی که جنجال زیادی بر پا نمود، نظریه وی در مورد پاره ای از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وی بر این باور بود که قمه زنی و زنجیر زنی و کوبیدن طبلها و برخی دیگر که در ایام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است . اما چون این فتوا با عقاید بسیاری از روحانیون و علمای آن زمان نجف هماهنگی نداشت ، باعث اختلافات و سر و صدای شدید شد و برخی از وعاظ در سخنرانیهای خود آیت الله اصفهانی را به سختی مورد انتقاد و حتی اهانت قرار دادند. ولی وی هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده خود دست بردارد و خوشایند جاهلان و بی خردان سخن بگوید و فتوا صادر کند.
فتوای انقلابی
پس از انقلاب ۱۹۲۰ علما نقش مقابلهگرانه با قیمومیت را ادامه دادند و بیعت با ملک فیصل اوّل را رد کردند. کسی که انگلیسیها او را بهعنوان پادشاه عراق تعیین کرده بودند. ملک فیصل بود، که به منظور قانونی جلوه دادن حاکمیت خویش، اعلام برگزاری انتخابات کرد. علما چون میدانستند وی دست نشانده انگلیس است و به منظور تحکیم حکومت خود میخواهد انتخابات برگزار کند، با انتخابات فرمایشی به مخالفت برخاستند. سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نایینی فتوا به حرمت مشارکت در انتخابات مجلس نمایندگان را دادند.( تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ج1 ص353)
مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در حمایت از مردم عراق فتوایی به شرح زیر صادر نمود:
بسم اللّه الرحمن الرحیم سلام بر همه، بالخصوص برادران عراقی وظیفه دینی بر همه مسلمانان لازم میگرداند که در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامی تا آنجاکه قدرت دارند بکوشند و بر همه ما واجب و لازم است که سرزمین عراق را که مشاهد ائمه هدی علیهم السلام و مراکز دینی ما در آنجا است، از تسلط کفار حفظ نموده و از نوامیس دینی آن دفاع کنیم من شما را بر این موضوع دعوت کرده و ترغیب مینمایم خداوند ما و شما را برای خدمت به اسلام و مسلمین موفق فرماید (ابوالحسن الموسوی الاصفهانی)( الثوره العراقیه و رساله الاسلام، شماره ۱، سال ۶.)
تبعید آیت الله اصفهانی به ایران
بریتانیا و کارگزاران رسمی و غیر رسمی آن در عراق، به منظور در هم شکستن این مقاومت؛ و مقابله با علما نخست از درِ تهدید و ارعاب درآمدند، که سودی نبخشید. «ملک فیصل در یکی از محاورههای خود با نماینده ایران گفته بود: «علمای ایرانی میهمان ما هستند، ما نهایت احترام را نسبت به آنان مبذول میداریم؛ ولی اگر بخواهند در شوون داخلی و ریاست مُلکی ما دخالت نمایند؛ آنها را قلع و قمع و اخراج خواهیم کرد!» یکی از مامورین انگلیسی نیز در همان اوان، این زمزمه را سر کرده و به مامورین ایران این نیت و اراده را گوشزد نموده بود.
زمانی که سیاست ارعاب و تهدید، برای انصراف مراجع شیعه از تحریم مجلس فرمایشی موسسان به جایی نرسید، حکومت بین النهرین نخست، آیت الله شیخ مهدی خالصی را به حجاز( قلمرو آل سعود) تبعید کرد؛ سپس بیش از سی عالم طراز اول عتبات همچون آیات عظام آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، نائینی، میرزا مهدی و میرزا احمد، فرزندان آخوند خراسانی، سید هبةالدین شهرستانی و... را به اجبار روانه خاک ایران کرد.
ویژگیهای اخلاقی
ایشان آراسته به صفات و ملکات اخلاقی بود. از جمله در سال 1349 ق . شخصی که به سببی با آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی خصومت و کینه ای شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکی زد و فرزند عالم و فاضل وی را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرارداد و به طرز فجیعی او را کشت . پس از دستگیری قاتل ، آیت الله اصفهانی شخصی را به نمایندگی از طرف خود به دادگستری فرستاد تا اسباب آزادی او را فراهم کند. ایشان این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتی همگان گردید.
آیت الله اصفهانی زندگی بسیار ساده ای داشت و به دور از هر گونه مظاهر فریبنده مادی می زیست . در اوایل طلبگی مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالی که بر حوزه های علمیه حاکم بود تطبیق دهد. فشار مالی و شرایط سخت معاش به حدی بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگی کند. یکی از علما در این باره می گوید در خدمت اقا سید ابوالحسن اصفهانی بودم ، وقتی از کوچه ای که در آن خرابه ای وجود داشت ، گذر کردیم ، فرمود: من با خانواده ام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم . چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضی نیست در خانه اش باشیم . به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم . تا اینکه بالاخره موفق شدم خانه ای دیگر اجاره کنم.(وفیات العلماء، جلالی شاهرودی ، ص 240.)
وی پس از اینکه به مقام مرجعیت تقلید رسید و هر روز از اطراف و اکناف عالم ، پول و وجوهات شرعی بسیاری به دستشان می رسید، باز همچنان به زندگی ساده پیشین خود، زاهدانه ادامه می داد، و به زخارف دنیوی به دیده حقارت می نگریست . با اینکه خود سخت محتاج بود، نه خانه ملکی و نه خدمتکاری داشت که در تهیه و خرید مایحتاج زندگی به وی یاری رساند. با این حال کمتر روزی اتفاق می افتاد که نیازمندی به آیت الله اصفهانی مراجعه کند و با دست خالی باز گردد. بسیار اتفاق می افتاد که با اینکه خود سخت محتاج بود از بخشش به دیگران دریغ نمی کرد و آنان را بر خود ترجیح می داد.
نوشته اند: هنگامی که رهبر انقلاب عراق آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی ازتنگدستی سید ابوالحسن اصفهانی با اطلاع شد، 500 لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ ، برای خود منزلی بخرد، ولی آیت الله اصفهانی آن 500 لیره را در کمال تنگدستی خود به تعدادی از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفی طلاب علوم دینی و تهیدستان تهیه شود.( هکذا عرفتهم ، ج 2، ص 114 - 115.)
عروج ملکوتی
مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی در ۹ ذی الحجه سال ۱۳۶۵ ق (مطابق با سیزدهم آبان ۱۳۲۵ ه.ش)، وفات نمود و پیکر مطهر او در حرم امیرالمومنین (علیه السلام) در جوار استادش آخوند خراسانی به خاک سپرده شد.
از آیت الله مرعشی نجفی نقل شده است که وقتی جنازه آیتالله اصفهانی در صحن مطهر علوی بود، شیخ محمد حسین کاشف الغطاء خطاب به جنازه، این جمله جاودانی را انشاء کرد: «هنیئا لک یا ابا الحسن، عشت سعیدا و متّ حمیدا قد انسیت الماضین و اتعبت الباقین کانک قد ولدت مرتین»؛ گوارا باد بر تو ای ابوالحسن. زندگی سعادتمندانه و مرگ و رحلت پسندیده ای داشتی. زندگی تو آن چنان با شکوه و توام با تدبیر بود که بزرگان گذشته را به بوته فراموشی سپردی و آیندگان را به تعب افکندی. گویا تو دوبار به جهان آمده بودی.