۱۲ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۸
کد خبر: ۷۱۹۵۹۷
استاد حوزه و دانشگاه:

امام خمینی یک فیلسوف عصاره گو بود

امام خمینی یک فیلسوف عصاره گو بود
حجت الاسلام قهستانی در نشست تخصصی بررسی مبانی فلسفی امام خمینی گفت: بسیاری از فیلسوفان حرف خود را مرتبه به مرتبه بیان می‌کردند اما امام راحل حرف نهایی فلسفه را در ابتدای امر بیان می‌فرمودند.

به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، حجت الاسلام سیدامیرمعصوم قهستانی استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در نشست تخصصی بررسی مبانی فلسفی امام خمینی(ره) که چندی پیش در خبرگزاری رسا برگزار شد به ارائه این بحث پرداخت.

وی ضمن دفاع از شیوه فلسفی ملاصدرا و تشریح چرایی چشم پوشی صدرا از بیان برخی مطالب عمیق فلسفی، امام راحل را متأثر از ملاصدرا معرفی کرد.

حجت الاسلام قهستانی همه مباحث طرح شده در علوم مختلف از امام خمینی (ره) را یکپارچه دانست که اندیشه فلسفی ایشان تفاوتی با اندیشه فقهی ندارد و حتی نمی‌توان گفت که امام راحل چند برهه علمی داشته است بلکه در مراتب مختلفی از علم قرار داشته است.

وی همچنین ملاحظات پیرامونی و عمق علمی مباحث را یکی از علل خطا در خصوص برداشت متفاوت از سه شخصیت ملاصدرا، علامه طباطبایی و امام خمینی دانست؛ حجت الاسلام قهستانی گفت: در ابتدای طرح مباحث فلسفی نمی‌توان حرف نهایی را به راحتی زد و صدرا در یک کتاب درسی دست مخاطب و فراگیر علمی را گرفته و به تدریج با سطح مباحث مختلف آشنا می‌کند؛ علامه طباطبایی شخصیتی متواضع و خجول داشت که گاه از طرح حرف‌های والای فلسفی اجتناب می‌کرد و در ابتدا حرفی از مباحث عمیق نمی‌زد، اما شجاعت امام خمینی (ره) سبب شد همان ابتدای مباحث حرف‌های نهایی را مطرح کند.

به عقیده حجت الاسلام سیدامیرمعصوم قهستانی، امام خمینی (ره) علامه طباطبایی و ملاصدرا تفاوت چندانی در عقاید عرفانی و فلسفی نداشتند، اما ویژگی‌های شخصیتی امام راحل سبب شده که به اشتباه تفاوت بین عقائد علمی این سه شخصیت برداشت شود؛ وی تأکید می‌کند که امام خمینی (ره) در همه عرصه‌های علمی عصاره گو بود و حرف نهایی را به راحتی بیان می‌کرد.

مشروح ارائه حجت الاسلام قهستانی را در ادامه می‌خوانید:

در تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) به همان معنایی که در تعریف حکمت و فلسفه گفته می‌شود حکیم بود؛ تعبیری که در تعریف حکمت و فلسفه گفته می‌شود: «عالم عقلی مضاهی و مشابه عالم عینی و خارجی» و به عبارت دیگر: «الْحِکْمَةُ صَیْرورَةُ الإنْسانِ عالَمًا عَقْلیًّا مُضاهیًا لِلْعالَمِ الْعَیْنیِّ فی هَیْئَتِهِ لا فی مآدَّتِهِ»

حضرت آقا در وصفی دیگر امام راحل را عصاره حکمت متعالیه معرفی می‌کند؛ حکمت متعالیه هم در واقع به دنبال همین مسأله است که یک انعکاس عقلی از درون انسان نسبت به عالم حقیقت داشته باشد؛ حضرت امام خمینی (ره) طی سیر عرفانی و فلسفی، به مرتبه حکمت رسید و تمثال آیینه جهان هستی خارجی شد و این آیینه وارگی تعبیر دقیقی از وجود امام خمینی (ره) است؛ ایشان نزد شیخ علی اکبر حکیم یزدی نیز فلسفه خواندند.

امام خمینی یک فیلسوف عصاره گو بود که حرف نهایی را همان اول بیان می‌کرد

دبیر نشست: دوران تحصیل فلسفی امام در نجف بوده یا قم؟

تحصیل و تدریس فلسفه امام خمینی (ره) در مقطعی از زندگی شان بوده است؛ در نجف تدریس فلسفه نداشتند ولی در قم در دوره ایی محدود به تدریس فلسفه پرداختند که تقریرات آن نیز چاپ شده است. بعد از اینکه علامه طباطبایی به قم عزیمت می‌کنند و آیت الله بروجردی هم در قم عظمت مرجعیت را احیا می‌کنند، امام راحل بیشتر به مباحث فقه و اصول می‌پرداختند و دیگر بحث فلسفی نداشتند.

دبیر نشست: آیت الله بروجردی هم اجازه بحث‌های فلسفی را نداد؟

به نظر می‌رسد از دوراندیشی‌های حضرت امام بوده است تا فضا‌ها مخلوط نشود از همین رو فلسفه تدریس نکردند؛ شاگردان نقل می‌کنند هر کاری می‌کردند که امام را وارد بحث فلسفی کنند نمی‌توانستند.

تعطیلی تدریس فلسفه از قم شروع شد و در زمان تبعید به نجف هم ادامه داشت؛ امام خمینی (ره) در قم مرجعیت را داشتند و عملا فرصت نداشتند غیر از فقه و اصول به کاری دیگر بپردازند؛ البته فقه و اصولی هم که امام خمینی (ره) در نجف می‌گفتند بازخورد‌های منفی داشت به خصوص بعد از طرح شدن مسأله ولایت فقیه؛ امام راحل کرسی پرقدرت فلسفه خود را در قم به حکیم و عارفی سپرد که متمحض در این کار بود و مسائل حاشیه‌ای مانند همکاری با آیت الله بروجردی هم ملاحظاتی در گفتار فلسفه پدید می‌آورد، زیرا در زمانی حاج آقا روح الله خمینی به وزیر خارجه آیت الله بروجردی مشهور شده بود. تعطیلی کرسی فلسفه، دوراندیشی امام راحل برای مرجعیت و قیام بود، زیرا حضرت امام از جوانی در اندیشه قیام بودند. امام خمینی (ره) از جوانی تحت تأثیر مرحوم شاه آبادی در اندیشه قیام بودند.

دبیر نشست: نامه‌ای که امام خمینی (ره) در خصوص قیام می‌نویسند در یزد بوده است؟

این نامه به جوانی امام راحل بر می‌گردد و مسأله قیام را با عبارات جالبی تعبیر می‌کند؛ آیت الله نصرالله شاه آبادی در سال ۴۱ یک خواب می‌بینند و برای حضرت امام نقل می‌کنند که ایشان در پاسخ می‌فرماید: «براساس مسیر سیر و سلوکی که پدر شما برای ما تعیین کرده است قیام خواهیم کرد»

زمانی که آیت الله شاه آبادی در قم حضور داشت تدریس‌هایی داشت که امام خمینی (ره) در همه آن‌ها شرکت می‌کرد؛ تقریرنویسی سنتی متداول در حوزه بوده است که می‌توان تقریرات را به استاد منتسب کرد و تقریراتی از آیت الله سبحانی از دروس اصول فقه امام راحل به ما رسیده است که اگر نگاه کنیم نگاه فلسفی امام در آن‌ها منعکس است.

امام خمینی یک فیلسوف عصاره گو بود که حرف نهایی را همان اول بیان می‌کرد

تقریرات مرحوم اردبیلی بسیار قوی است

در کتاب ۴۰ حدیث حضرت امام نیز نگاه فلسفی منعکس است؛ تقریرات فلسفه درس امام راحل که توسط سیدعبدالغنی اردبیلی نگاشته شد را با ادبیات فلسفی که در ۴۰ حدیث و جنود عقل و جهل نگاه کنیم، متوجه می‌شویم روح آن یکی است که با گفتار دیگری در کتب حضرت امام دیده می‌شود.

دبیر نشست: این ناشی از منظومه فکری یکپارچه امام راحل است؟

این تقریراتی که رسیده با توجه به همین اندیشه منظوم امام راحل قابل انتساب به ایشان است و به نظر می‌رسد تقریرات مرحوم سیدعبدالغنی اردبیلی بسیار خوب و جالب توجه است.

کتاب اسفار دایرة المعارف فلسفی است که از نظرات یونانی‌ها تا نظرات مشاء و اشراق را می‌آورد و طبیعت این گونه کتب این است که بخش زیادی از کتاب حد متوسط از تفکرش باشد و برای رسیدن به حرف نهایی احتیاج به چند پله دارد؛ نه اینکه بگوییم، چون حداکثری گفته نشده پس کم گفته شده. حرف آخر صدرا یعنی «مَجاز بودن وجود برای معالیل و موجودات» از همان اول گفته شده است. عبارتی در ابتدای اسفار آمده است که بسیاری از شارحین از آن تعجب می‌کنند و آن مشترک لفظی بودن وجود است؛ همه می‌دانیم که وجود مشترک معنوی در مکتب ملاصدرا است، اما حرف نهایی صدرالمتألهین یعنی مجازی بودن اطلاق لفظ وجود بر سایر موجودات را در این عبارت مشاهده می‌کنیم.

امام راحل، چون چکیده حکمت متعالیه است حرف‌های نهایی را می‌زند و کمتر سراغ حرف‌های متوسط می‌رود؛ بنیانگذار انقلاب ما اختلافی با ملاصدرا ندارد و بر سر سفره ملاصدرا نشسته است.

دبیر نشست: در خصوص ابداعات فلسفی امام خمینی چه چیز را برجسته می‌دانید؟

قبل از اینکه سراغ ابداعات برویم باید به این نکته تأکید شود که در فضای فلسفی و حکمی بحث عالم هستی و وجود است که تمام بحث‌های علمی و عملی در این فضا سامان پیدا می‌کند و حضرت امام از معدود فقیهانی هستند که نظام اندیشه ایشان از ابتدا تا انتها یک سیر سلسله وار دارد و جزیره‌ای نیست. بسیاری از فقیهان نگاه کلامی دارند که اگر بخواهیم با نگاه فقهی شان امتداد دهیم دچار تناقض می‌شویم اما در خصوص امام اینطور نیست.

صدرا این چنین نیست، زیرا اسفار یک کتاب درسی است که یک حرف ضعیف می‌زند، سپس حرف متوسط و سپس حرف نهایی می‌زند به این شکل که دست فرد مبتدی را می‌گیرد و آرام آرام راهبری می‌کند؛ صدرا می‌خواهد در یک چهارراه عرفان، عقل، نقل، مشاع، عرفان و شریعت را به هم متصل کند و دست آن‌ها را بگیرد و به حرف نهایی برسد و امام خمینی چنین محدودیتی ندارد، زیرا این پله طی شده و حکمای پیشین فضا را صاف کردند و فضاسازی علمی نیز به عهده علامه طباطبایی گذاشته شده است تا امام به طور کل در مسأله‌ای دیگر متمرکز شود.

امام خمینی یک فیلسوف عصاره گو بود که حرف نهایی را همان اول بیان می‌کرد

امام خمینی یک عالم «عصاره‌گو» بود

عارف با هستی، حق، حقیقت، تحقق و وجود بحث می‌کند، اما چون فضای فلسفه اندکی پایین‌تر است و همه این‌ها یکی هستند و بالاخره بر همه این‌ها وحدت حاکم است؛ وقتی بستر وجود «الحق» قرار داده می‌شود زوایای مختلف وحدت و هماهنگی را باید لحاظ کنیم، زیرا نگاه جزیره‌ای نیست.

دبیر نشست: تطبیق این مباحث با نظام اندیشه امام راحل را بفرمایید.

در خصوص حضرت امام با یک نظام اندیشه مواجه هستیم که نظام فکری واحد هماهنگ دارد و دوم همانگونه که نظام واحد عمل و در مرحله سوم نظام واحد اندیشه و عمل را دارد؛ در نتیجه میدان‌های عمل امام خمینی (ره) هم بدون تشتت و کاملا هماهنگ است؛ همه مباحث طرح شده از آیت الله العظمی خمینی (ره) یکپارچه است. چون پایه کار وجود است و همچنین نگاه جزیره‌ای وجود ندارد، سه ویژگی دارد یعنی نگاه امام خمینی، نقلی، شهودی و عرفانی و عقلی و برهانی است.

فلسفه امام خمینی (ره) جمع بین ظواهر شریعت با حقیقت مطلقه است؛ وقتی در شریعت با نصوص مواجه هستند برخی فکر می‌کنند چیزی دینی است که نص باشد و بر اساس آن عمل کنیم و فلسفه و عقل را کنار بگذاریم که امام با این امر مخالف هستند و در فقه و فلسفه به آن اشاره می‌کنند.

اما در هر علمی که وارد می‌شود به صورت «عصاره گو» حرف نهایی علم است؛ امام خمینی یک عصاره است که موجز مطرح می‌کند و کلامش به هدف نزدیک است؛ حرف‌های مام در سطح متوسط به پایین آن علم نیست بلکه وقتی وارد کلام می‌شوند و ولایت فقیه را از طریق دریچه کلامی مطرح می‌کنند نگاهشان به سقف است که به علم ارتقا یافته نگاه می‌کند. در فلسفه هم امام حرف نهایی را می‌زند از این رو با عرفان هماهنگ می‌شود؛ نگاه امام به عرفان اتصال به قرآن است و در خصوص حدیث و قرآن نیز با ظهورات و نصوص وارد می‌شوند.

در ظهور گیری از الفاظ و ظواهر دو رویکرد می‌توان داشت که اول محصور در فهم عرفی و ظهورگیری عرفی و محدود کنیم که این اسارت به همراه دارد و در رویکرد دوم ظهور گیری ناظر به حقیقت مطلقه است که امام در رویکرد دوم خود را در چهارچوب نگاه تنگ نظر محصور نمی‌کند.

دبیر نشست: به شبهات فلسفه بیشتر اشاره می‌کنید!؟

امام خمینی و علامه طباطبایی به تبع ملاصدرا نگاه خاص الخاصی دارند که علامه در کتب بدائه و نهایه، چون محدودیت دارند مطرح نمی‌کنند؛ علامه طباطبایی اشاره وار مطلب می‌گفت که باید با این سبک کتاب درسی می‌نوشت و محدودیت‌هایی داشت، اما امام خمینی (ره) هم این ملاحظات را نداشت و کتاب درسی نمی‌نوشت پس حرف خود را راحت مطرح می‌کرد. صدرا بنابر تشکیک خاص الخاصی خود باید وجود را در مشترک لفظی بداند.

امام خمینی یک فیلسوف عصاره گو بود که حرف نهایی را همان اول بیان می‌کرد

امام خمینی به اندیشه های فلسفی غرب هم آشنا بود

امام خمینی شخصیت پرقدرتی است، اما علامه خجول و باحیا است که امام حرف نهایی را راحت در فلسفه می‌زند؛ حضرت امام در تقریرات منظومه بحث را بر روی استقلالی و استظلالی چینش می‌کند و جسارت به خرج می‌دهند و همان ابتدا حرف نهایی را می‌زند و از وجود ظلی می‌گوید که بسیار کار شجاعانه‌ای است. امام خمینی (ره) به فلسفه‌های غرب هم آشنا بود البته نه به معنای تسلط بر یک علم مانند یک استاد. مرحوم شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی صاحب کتاب وقایه الاذهان که در سه جلد نقد داروین را نوشته است که حدود یکسال در قم حضور داشت و امام در این درس حضور پیدا می‌کردند. امام رمان‌های غربی و اندیشه‌های توده‌ای را می‌خواندند و نسبت به آن اشراف داشتند که وقتی وارد اجتماع شدند می‌توانستند ناظر به آن تصمیم بگیرند. در بیانات امام مشخص است وقتی حرف و نظر خود را ارائه می‌کنند تعریض و پاسخی به افکار مخالف غربی هم می‌زنند.

برخی به اشتباه تطور فکری امام راحل را دو دوره‌ای معرفی می‌کنند و متوجه مراتب مختلف اندیشه‌ای نمی‌شوند؛ فکر می‌کنند امام خمینی (ره) در دوره‌ای فلسفه و عرفان بوده است و در مرحله‌ای دیگر این‌ها را رها کرده و به عبادت پرداخته است؛ بحث‌های علمی به خصوص علم حصولی متفاوت از سجاده نماز شب است و توصیه شده که نگذاریم خطورات علمی هنگام عبادت سراغ انسان بیاید و موقع نماز باید انسان خود را محضر خدا بداند.

ارسال نظرات