الگوی ایستادگی در مکتب روح الله
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، یکی از این شخصیتها که در درجه بالای فقهی و علمی قرار داشت و از سویی در کف میدان یک مبارز کامل بود، شهید آیت الله حسین غفاری بود.
تحلیل های عمیق ایشان از جریانات پشت پرده رژیم، حاکی از تیزبینی و هوشیاری این انقلابی سترگ بود. ایشان طی این سالها با بیدار کردن مردم در قالب تبلیغ و ارشاد دینی در ایام ماه مبارک رمضان و محرّم، مبارزه علنی را با رژیم آغاز کرد. اما پس از سال 1340، فعالیتهای سیاسی ایشان جلوه ای تازه یافت. همانطور که مشهور است، پس از تصویب لایحه استعماری و ضد دینی انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهرماه سال 1341، روند افشاگری و مبارزه ایشان افزایش یافت و در سال 1342 به اوج خود رسید. ایشان در 15 خرداد آن سال دستگیر و روانه زندان شد و پس از تحمّل 40 روز شکنجه از زندان آزاد گردید.
او پس از آزادی از زندان گفت: «اگر چیزی به نام زندان و شکنجه ممکن بود مرا از ادامه راه باز دارد [از این به بعد] دیگر هیچ اثری نخواهد داشت»؛ چرا که زندان و شکنجه کوچک ترین خدشه ای نمی توانست در روحیه او وارد سازد. پس از تبعید امام در پی مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون به ترکیه و عراق، نقش مبارزات شهید آیت الله غفاری پر رنگ تر شد و دوباره دستگیر و روانه زندان گردید و دو سال و نیم در حبس ماند.
شهید غفاری و بتول غفاری، دختر شهید
گفتنی است از جمله افرادی که غالب افراد خانوادهاش در میدان مبارزاتی حاضر بودند، آیت الله غفاری بود. او بارها شرایط خود و خانوادهاش را به موسی بن جعفر علیه السلام تشبیه کرده بود و حقیقتا همانند ایشان، چون کوه استوار و با صلابت ایستادگى کردند. به طور کلى حبس هاى شهید غفارى از سال 1340 آغاز و تا دین ماه 1353 ادامه داشت. 13 سال آخر عمر شریفش سراسر مبارزه و جانفشانى در راه آرمانهاى مقدس امام خمینى بود.
هادی غفاری و بتول غفاری، فرزندان ایشان نیز بارها به زندان افتادند و در مبارزات حضور فعالی داشتند؛ البته که ملاک حال فعلی افراد است! همچنین همسر ایشان، عذری مقدس تبریزی نیز مانند کوهی استوار پشت همسر خود ایستادگی میکرد و در طول مبارزات خم به ابرو نیاورد. هادی غفاری در رابطه با ذکاوت مادرش در مبارزه و صلابتش میگوید: راهپیمایی تشییع جنازه ایشان، با توجه به اینکه مادرم ضعیف و مریض بود و در داخل شهر قم تا دارالسلام هم راه زیادی بود و برف هم می آمد، من دستش را گرفتم. گفت: «دست من را ول کن» و به حالت یک مرد قدم می زد. در بهشت زهرا هم وقتی ما جنازه پدرم را تحویل گرفتیم، (یعنی با زیرکی خاصی نگذاشتیم جنازه را دفن کنند و جنازه را به قم فراری دادیم)، وقتی آنجا در تابوت را باز کردند تابوت خون آلود بود. دایی ام به مادرم گفت: بیا بگیر این هم شوهرت! مادرم هم دیدند و گفتند: راهی که انتخاب کردند آخرش همین بود. غیر از این تصوری نداشتیم.
حقیقت ولایت فقیه
متأسفانه وقتی خاطرات اینگونه افراد را برای برخی تعریف میکنیم، آن را حمل بر احساسی بودن و جو گیر شدن میکنند درحالی که حقیقتا چنین نیست. فعالیتهای این بزرگان به خصوص آیت الله غفاری، از روی علم، یقین و برآمده از مبنای اسلامی بود. اندیشه ناب سیاسى آیت الله غفارى را در بازجویى و متن بازجویى ساواک مى توان دریافت وقتى که از وى سوال شد: نظر شما نسبت به (آیت الله) خمینى چیست؟
جواب داد: «من فکر مى کنم تنها کسى که مى تواند ایران را نجات دهد آیه الله خمینى است»؛ همچنین فرمودند: «دشمن خمینى کافر است». وی در پایان بازجویی خود، با اشاره به احادیث اثبات ولایت فقیه نوشت: «و الراد علیهم کالراد علینا و الراد علینا کالراد على الله و هو فى حد الشرک؛ هم حجتى علیکم و انا حجه الله علیهم».
همچنین در سندی به دست آمده از ساواک به تاریخ: 53/7/1 شماره: 501، نتیجه تحقیقات و دلایل اتهامات ایشان اینگونه ذکر شده که: برابر محتویات پرونده نامبرده بالا به اتفاق فرزندش هادی غفاری در منابر مختلف مطالبی علیه مصالح کشور ایراد و ضمن سخنرانی ها در مساجد تهران و شهرستان ها و طرفداری از روحانیون مخالف دولت اقدامات و اصلاحات کنونی کشور را با زمان معاویه مقایسه نموده و چنین نتیجه گرفت که در حال حاضر وضع فعلی حکومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است که از طرف جوانان افرادی چون امام حسین(ع) به پا خاسته و وضع امور کشور را به دست گیرند.
همه این خاطرات نشان از صلابت، دقت نظر و مبنایی بودشان است که نتایج تلاشها و خونهای او و همراهانش به انقلاب منجر شد. دختر شهید، بتول غفاری درباره نحوه شهادت پدرش میگوید: او زیر شکنجه و با زدن و باتومهای برقی شهید شد. از نظر روحی خیلی به او فشار میآوردند. من خودم دیدم که در پشت سرشان از بس که زده بودند فرو رفته بود. این را به چشم خودم دیدم. همچنین آخرین مرتبهای که به ملاقات ایشان رفتیم، مدت طولانی یعنی یک ساعت و نیم- دو ساعت معطل شدیم تا اینکه آقا را آوردند. وقتی که آوردند دیدیم که خودش نیامد ایشان را دو نفری بغل کرده بودند آوردند پشت میلهها. در آنجا من دیدم که آقا دستها و پاهایشان شل است در حالت عادی نیست. آن وقت با اشاره پرسیدم که چرا اینجوری است؟ گفتند که خیلی ایشان را زدند و نمیتواند بایستد، بعد از یکساعت جلوی خودمان ایشان تمام کردند؛ شاید یک ساعت هم نکشید.
سرانجام ایشان در تاریخ ششم دیماه 1353 شهید شدند. ساواک پس از اعلام خبر فوت ایشان به خانواده خواستند که کسی با خبر نشود و بیآنکه به کسی چیزی بگویند، برای تحویل جنازه به دادستانی ارتش مراجعه کنند. اما خانواده شهید غفاری از امضای برگه فوت خودداری نمودند و جنازه را به قم منتقل کردند. طلاب و مردم قم از موضوع باخبر شده و بهطرز باشکوهی در تشییع جنازه او در صبح روز هفتم دیماه شرکت کردند. در مسیر تشییع جنازه به سمت حرم حضرت معصومه(ع)، تعدادی از مراجع تقلید نیز به مردم پیوستند. حاضران در این مراسم شعارهایی نیز علیه حکومت سردادند که به دستگیری تعدادی از طلاب منجر شد.