کلمه رایج، کلمه برادر بود... /حاج قاسم دوباره گل کاشت!
چندسال قبل، در یکی از دیدارهای رهبری با جوانان نخبه و دانشجو، بانویی جوان در نقد برخی مشکلات موجود جامعه و البته لزوم جوانگرایی به معنای واقعی کلمه سخنان نسبتاً صریحی مطرح می کند و البته نقطه طلایی صحبت هایش همان جایی است که رهبری هم با لبخندی و تکان دادن سر به نشانه تایید اعتماد به جوانان، واکنش دلنشینی نشان می دهند. جملات بانوی جوان مضمونی چنین دارد که مگر نه اینکه دیروز با اعتماد به جوانان که عمدتاً هم بیست ساله اما نخبه بودند در جنگ تحمیلی موفق شدیم؟
جملات قابل تأملی است و از اساس تماشای آن ویدئو، همیشه حال آدم را خوب می کند. بانویی جوان، بی پروا، آزادانه و پر از شور و انرژی نظراتش را در دیدار با رهبر یک جامعه مطرح می کند. حس بالندگی بانوی ایرانی، حس خوبی دارد. بگذریم، همیشه ذهن بسیاری از ما در گرو این دغدغه است که اگر فرماندهان دیروز جنگ، امروز هم بودند وضع جامعه چطور بود؟
فرماندهانی که به تعبیری با دست خالی، جلوی دشمنان تا بُن دندان مسلح سینه سپر کردند و نتیجه این شد که در هشت سال جنگ تحمیلی که یکی از سخت ترین و طولانی ترین جنگ های قرن حاضر جهان پس از جنگ جهانی دوم بود، ما حتی یک مشت از خاک کشورمان را هم به دشمن ندادیم و در شرایطی قطعنامه را پذیرفتیم که در سال پایانی جنگ، کشور پیشرو و موفق این نبرد بودیم که ناعادلانه، با تهاجم دشمن به خاک ما آغاز شد. پرسش مهمی است، فرمانده دیروز برای امروز جامعه ما چگونه عمل می کرد؟
با مرام و منشی که ما از شهدا و خاصه فرماندهان شهید جنگ سراغ داریم، خوب می دانیم که شاگردان ممتاز مکتب اسلام و انقلاب در حد وظیفه و زمان عمل نمی کردند که بیش از مسئولیتشان قدم برمی داشتند و آینده نگر هم بودند. مرور صوت ها و ویدئوهای بجامانده از مصاحبه هایشان درست در دل رزم، پر از چراغ راه و سنگ نشان است که ره گم نشود. از آن سخن ناب شهید جهان آرا مگر می شود به سادگی گذشت که در هیاهو و بحبوبه جنگ به رزمندهان سفارش می کند که حواستان باشد، ایمانتان سقوط نکند اگر شهر سقوط کند دوباره آن را پس می گیریم و این یعنی سقوط اصلی و هلاک ابدی، از دست دادن «ایمان»است. فرمانده جهان آرا، دیروز سخن گفته نه برای امروز که برای همیشه تاریخ...
حالااینجا به بهانه یک ویدئوی ناب و پربرکت از گل واژه های فرماندهان شهید دفاع مقدس و پیشرو انقلاب پس از جنگ، همچون سردار سلیمانی و شهید طهرانی مقدم راز پیشرفت جامعه را مرور می کنیم. ویدئویی که سردار اهل قلم؛ سید روایان شهید آوینی هم ما را بی بهره نگذاشته است. امروز شاید فرماندهان جوان دیروز نیستند اما آن راه را روشن کرده اند. فرماندهانی که در حمله ها به تعبیر سردار سلیمانی، به نیروهای خودشان جمله ای می گفتند که تمام تفاوت و تمام راز غلبه ما بر دشمن بود. دشمنی که یک جهان پشت او بود و ما تنها.
سردار می گفت:«فرمانده ما در جنگ به نیروهایش می گفت، بیا! نمی گفت برو!» تمام فرق ما، تمام اولویت ما در شکست دادن استراتژی استراتژیک ترین ژنرال های جنگی جهان در همین بیا و برو بود. ما همین قدر ساده، همین قدر عمیق جنگیدیم و فهمیدیم. سردار دلها در این ویدئو هم دوباره گل می کارد. از آن فهم های ناب خودش به ما هدیه می دهد.یکی دیگر از آن استراتژی های پیش برنده و موفقیت ساز را.
سردار، جنگ را با بهترین کلمات تفسیر و برای ما قابل درک و ساده می کرد تا بتوانیم به آن عمل کنیم. سردار، اینجا در این ویدئو هم می گوید که ما در جنگ پیروز بودیم چون عنوان و مقام برایمان مهم نبود، در جبهه کلمه «سردار» و... مطرح و مهم نبود! کلمه رایج جبهه و خاکریزها، کلمه «برادر» بود. حالا هم ما در جنگیم، جنگ شناختی، ترکیبی و اقتصادی و چقدر این دوباره «برادر»بودن لازم است.
این ویدئو، گوشه و تلنگری است فقط. تلنگری مثل درک سخنان شهید طهرانی مقدم که در این جهان پر ستم و در برابر دشمن تا بن دندان مسلح باید آماده بود. تلنگری دیگر مثل صحبت های شهید علمدار که شرافت و عظمت شلمچه از شرافت و عظمت رزمندگانی است که در هیاهوی جنگ، اول جهاد اکبر و تذهیب نفس کرده اند بنابراین برای جهاد اصغر هم آماده اند. ما لازم داریم که مرور کنیم به خودمان به نفسمان که در فرماندهی و خدمت نباید در بند پست و مقام بود. این را سرلشکر شهید صیادشیرازی، یادمان می دهد که حتی خبر پست و مقام گرفتن خود را نمی دانسته و اتفاقی شنیده است. ما کیفور کلام و حجب و حیایی رفتار نابغه شهید جنگ، سردار حسن باقری می شویم جایی که نابغه و جوان ترین استراتژیست جنگ که نقشه کهنه کارهای دشمن را حسابی نقش برآب می کرد، ما را فقط به خداباوری گره می زند. درست برخلاف نسخه های زرد خودباوری که نه! خودپرستی این روزها.
ما حالمان خوش می شود وقتی سردار خندان شهید، سردار خرازی دوست داشتنی از راز پیروزی می گوید. ما گوش جانمان نوازش می شود با نوای ملکوتی سید شهیدان اهل قلم، شهید آوینی که می گوید هرکه مرگ آگاه تر، مقرب تر! ما از میان همین کلمات راه را پیدا می کنیم. فرمانده، مدیر، شهروند و ملتی که مبدأ و معادش را بشناسد، بداند که در وظیفه خودش باید اول به خط بزند، درگیر مقام و میز و دنیا نشود و خودش با تذهیب نفسش شرافت ببخشید به زمان و مکان ها، خطا نمی رود و خطا نمی کند. ما دعای تحویل سال می خوانیم، سال نو را به هم تبریک می گوییم، غافل از اینکه تا ما مبارک نشویم سال مبارک نمی شود. کلمات و مرام شهدا، منششان ما را مبارک می کند. تازه نفس و قوی می شویم برای سخت ترین نبردها، فتح بلندترین قله ها.