دروغی به نام فرادرمانی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، عرفان از ریشه معرفت و شناخت است و تعریف ان در حوزه اسلامی مرتبط به شناخت هستی با محوریت الله است؛ یعنی طبق دیدگاه اسلامی از عرفان، نمی توان خداوند را از عرفان اسلامی و تعریف ان به دور دانست. به عبارت دیگر محوریت خداوند برای شناخت هستی، مهم ترین شاخصه و عنصر اساسی است که در عرفان اسلامی مورد توجه است، برخلاف دیگر عرفان ها که ممکن است بیشتر به شناخت انسان توجه داشته باشد، این در محتوا است؛ اما در روش نیز شریعت مداری از مولفه ها و شاخصه های اصلی عرفان اسلامی است؛ زیرا براساس این باور، دست یابی به حقیقت، تنها از راه شریعت، شدنی است. بنابراین از نظر روشی نیز تفاوت ماهوی با دیگر عرفان ها وجود دارد؛ زیرا شریعت را طریقت حقیقت می داند. این گونه است که اطاعت و ولایت در عرفان شیعی و اسلامی معنای دیگری می یابد. اما دور شدن از محوریت خداوند در عرفان به معنی دور شدن از عرفان اصیل و معنای اسلامی ان است. متاسفانه امروزه شاهد انواع عرفان های دروغین هستیم که از جمله آن میتوان به عرفان کیهانی و یا همان عرفان حلقه اشاره کرد.
دروغی بنام فرادرمانی
فرادرمانی از زیر مجموعه های عرفان دروغین کیهانی یا همان عرفان حلقه است که ادعا دارد با آموزه های عرفانی خاص خود می تواند بیماران جسمی و روحی را مداوا کند.
در حقیقت در این فرقه دامی که برای جذب افراد پهن میکنند، مسئلهای به نام درمان است. آنان مدّعی هستند همهی انواع بیماریها را میتوانند درمان کنند و به گفتهی رئیس این فرقه «این مکتب درمانی، برای درمان همهی انواع بیماریها میتواند مؤثر باشد.»[انسان از منظری دیگر، ص ۱۲۷] در حالیکه آنان به هیچ وجه تا به امروز نتوانستهاند روشهای به ظاهر درمانی خود در ایران و خارج از کشور را به اثبات برسانند.
بنابر ادعای دروغین فرادرمانی، بیمار توسط فرادرمانگر به شبکه شعور کیهانی (شبه آگاهی و هوشمندی حاکم بر جهان هستی ، روح القدس) متصل شده و ضمن ارایه اطلاعاتی از نحوه اتصال خود از طریق دیدن رنگها ، نورها ، احساس حرکت و فعالیت نوعی انرژی در درون بدن و همچنین از طریق گرم شدن، سرد شدن و... ، اعضای معیوب و تنش دار بدن او مشخص شده و با حذف علایم، روند درمان آغاز می شود. پایه گذار این فرقه انحرافی شخصى به نام محمدعلى طاهرى است که بهرهاى از اطلاعات دینى ندارد و با کمک چند خانم که برخى از آنها اطلاعات عرفانى و قرآنى داشتهاند توانست این فرقه را گسترش دهد.
شکی نیست که در طول تاریخ افراد زیادی مدعی عرفان بودند و مسلک هایی را هم در این باب به بشریت عرضه کردند، اما باید توجه داشت که نسبتی عمیق بین عرفان و ظواهر دینی و عقل وجود دارد، و درک این نسبت می تواند ما را از بسیاری از انحرافات نجات دهد و می تواند محکی باشد تا هر مسلکی، ادعای وصول به حقیقت را نکند.
پایههاى عرفان حلقه و شعور کیهانى
- عرفان حلقه اساس کار خود را بر اتصال با شعور کیهانى مى داند و از حلقه هاى رحمانیت عام به شبکه شعور کیهانى و هوشمندى الهى و حلقه هاى وحدت نیز تعبیر مى کند.
بنیانگذار آن با این تعبیرات مبهم و متشابه چنین القاء مى کند که به حقایق تازه اى دست یافته و مىتواند افراد را در جهات مختلف ارتقا دهد.
طبق گفته او، شبکه شعور کیهانى مجموعه اى از هوش و خرد و یا شعور حاکم بر جهان هستى است که به آن آگاهى نیز گفته مى شود و یکى از سه عنصر موجود در این عالم است. این سه عنصر عبارت است از «ماده»، «انرژى» و «آگاهى».
- او در تعریف اتصال با شعور کیهانى مى گوید: اتصال، برقرارى نوعى ارتباط است که ابزار دقیقى ندارد چون در دنیاى بى ابزارى است (به این تعبیرات مبهم و نا مفهوم توجه کنید).
براى اتصال با شعور کیهانى دو راه فردى و جمعى را مطرح مىکند و براى وارد شدن به حلقه ها وجود سه چیز را کافى مى داند: نخست، اتصالگیرنده است که تمایل دارد به شبکه شعور کیهانى متصل شود، دوم، اتصالدهنده است که به اصطلاح، استادان آنها هستند و سوم، شبکه شعور کیهانى است. او خدا را عضو چهارم مى شمرد و گویا بحث از خداوند به عنوان عضو چهارم، تنها براى جلب نظرخدا باوران است والا تأثیرى در تشکیل حلقه و در نتیجه درمانگرى ندارد.
- او معتقد است که اعتقادات افراد به دو بخش زیر بنایى و رو بنایى تقسیم مى شود؛ بخش زیر بنایى، اشتراک فکرى همه انسان هاست و بخش روبنایى شامل دستورالعمل هاى ادیان و مذاهب مى شود. بنابراین مذاهب از نظر آنها اهمیت چندانى ندارند، زیرا در عرفان کیهانى، زیر بناى فکرى انسان مورد بررسى اصلى قرار گرفته و با بخش روبناى فکرى که شامل اعتقادات و مراسم مذهبى است مداخلهاى ندارد.
- آن ها براى جلب پیروان بیشتر از همه ادیان و مذاهب مى گویند: عرفان حلقه، انسان شمول است و همه انسان ها صرف نظر از نژاد، ملیت، دین و مذهب و عقاید شخصى مى توانند جنبه هاى نظرى آن را پذیرفته و جنبه هاى عملى آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند. این سخن و اعتقاد آنان نشان مى دهد که شباهتى به عقاید بعضى از صوفیه دارند که قائل به صلح کل و حقانیت تمام مذاهب مى باشند که امروزه از آنها تعبیر به پلورالیزم دینى مى کنند.
معنای شفاء
اغلب مردم به جهت نداشتن علم کافی معمولاً خَلط بین شفا و فرادرمانی میکنند و این دو را یکی میپندارند از این رو ابتدا باید معنای شفا را دانست و سپس تفاوت آن را با فرادرمانی و یا به طور کلی انرژی درمانی بیان کرد.
لفظ شفاء از ریشه کلمه "شفی" آمده که درقرآن هشت مرتبه ذکر شده است. بر اساس لغت نامه های معتبر این معانی فهمیده می شود:
- مشرف شدن بر چیزی( مثل غلبه و احاطه بر مریضی)=شفی/شفو(شِفا-شَفا)
- آخرین نقطه مشرف بر چیزی(مثل آخرین نقطه مشرف بر چاه-قبل از سقوط –مابین سقوط و افتادن در چاه و نیفتادن اما رو به افتادن )=شَفا
- اولین نقطه خلاص شدن از چیزی (مثل اولین نقطه خلاص شدن از مریضی- مابین مریضی و سلامت اما رو به سلامت )= شِفا
بنابراین، شفا به معنی چیزی است که مشرف به نجات و نابودی باشد. به معنی نقطه آخر چیزی است. بر اساس آیات قرآن شفا به معنی پاکسازی است. همچنین در آیات قرآن شفا نکره آمده، شاید برای اینکه حدود آن معلوم نیست و به تمام بیماری ها بر نمیگردد. شاید هم عظمت درمانی که انجام می شود را نشان می دهد.
تفاوت فرادرمانی و شفا
بیشتر مدعیان فرادرمانی و به طور کلی انرژیدرمانی خود را شفاگر و این پدیده را راز مکشوف شفا میدانند؛ البته فرادرمانی و انرژی درمانی دروغی بیش نیست و هرگز نتوانسته است، در جامعه پزشکی و یا در فضای مذهبی جایی برای خود باز کند و صحت مدعای خود را به اثبات رساند.
اما برفرض محال آنکه تأثیر مثبت آن در درمان بیماریها اثبات شود، بازهم در حد و حدودی نیست که با شفا مقایسه شود. در شفا بحث انتقال انرژی مطرح نیست. شفا ادعایی مبهم نیست، حقیقتی روشن است. سلامتی قطعی است؛ نه احساس کاذب سلامتی.
اینکه برخی ادعا میکنند، شفای روحی در عصر ما به شکل یک علم درآمده است، دروغی بیش نیست. تاکنون وجود چنین علمی در جامعه پزشکی و در دایره علوم به اثبات نرسیده است. این مطلب نوعی خلط در معانی مختلف شفاست.
شفا اساساً با تلقین، هیپنوتیزم،فرادرمانی انرژیدرمانی، جادو و رمالی متفاوت است. شفا معجزه و کرامت است که بهطور یقین با عنایت پروردگار اتفاق میافتد، هرچند شفاگیرنده مسلمان نباشد و در بیشتر موارد با واسطه انسانهای برگزیده و بهندرت بدون واسطه انجام میشود. (شفاگرفتن یک بتپرست جاهل که با ندبه و زاری در پای بتی اتفاق میافتد، شفای بدون واسطه است) اما معجزهبودن شفا به معنی بیعلتبودن آن و ناتوانی همیشگی انسان از درک راز آن نخواهد بود.
شفا هم بهطور قطع علت و قاعدهای دارد که ممکن است با تکمیل علم، راز آن مشکوف شود. به قول علامه بزرگوار طباطبایی (ره) «در جهان ماده برای حوادث مادیه، علل و اسباب مادیه موجود است که تحقق هر حادثهای متوقف به تحقیق آنها بوَد و هیچگونه تخلفی در کار نیست؛ خواه ما بدانیم یا ندانیم.»( معجزه در قلمرو عقل و دین، ص 126)
معجزه نیز از این قانون مستثنا نیست؛ چراکه در جهان مادی اتفاق میافتد. «معجزه به این معنا نیست که قانون طبیعی باطل یا موقوف و معطل شود. معجزه خود طبق قانون اتفاق میافتد؛ اما چون معجزه بسیار نادر است، ما علل و عمل آن را نمیتوانیم تحقیق کنیم.»(همان)