وی افزود: در منابع تاریخ قم و کتابهای زندگینامهای پیگیری کردم، دیدم هیچ اطلاعاتی از وی نیست. جاهای مختلف خیلی پیگیر بودم که بتوانم این عالم بزرگ را بشناسم. وقتی کار را به جناب صفری سپردم، وی توانست اطلاعات لازم را پیدا کند و با خانواده آنها ارتباط گرفت. گمان نمینکردم به این زودی اطلاعات جمعآوری شود چون ما غیر از یک تاریخ تولد و بعضی از اطلاعاتی از جهت شجرهنامه و نسبت پدری و مادری، چیز خاصی در اختیار نداشتیم. مطالبی که خودشان در نسخهها آورده بودند همین ها بود ولی با پیگیریها اطلاعات خیلی خوبی به دست آوردیم.
عباسی یزدی تصریح کرد: هم اکنون حدود ۲۵عنوان نسخه خطی ازمرحوم آیت الله اشعری آستانی در کتابخانه حرم موجود است ۲۵عنوان کتاب هست که ۱۹ اثر همه تالیفات و دستخط خود این عالم بزرگ هست.
در ادامه علی اکبر صفری پژوهشگر و نویسنده گفت: شیخ مهدی اشعری آستانی متولد ۱۲۵۷ شمسی و متوفی ۱۳۳۹ هستند پدرشان ملاعلیرضا و پدربزرگشان ملامحمد کاظم اشعری قمی است. اینخانواده همه از علمای قم بودند و در قم زندگی می کردند و درس و بحث آنها در قم بود اما شیخ مهدی در اول جوانی در سال ۱۳۱۹ در ۲۴ سالگی به نجف رفتند و از نجف هم مدتی در حوزه سامرا تحصیل را ادامه دادند متاسفانه از اسامی اساتید آنها خبری نداریم چون نه خودشان ذکر کردند و نه با تحقیقات به دست آمد.
وی تصریح کرد: آثارشیخ مهدی اشعری قمی را بعد از فوتش یعنی در سال ۱۳۳۹ فرزندشان حاج علی آقای جهانبانی تقدیم کتابخانه کردند که کار بسیار خوبی بود با گذشت ۶۰سال این آثار در کتابخانه نگهداری میشود و چند بار در فهرست نسخههای خطی کتابخانه آستانه مقدس حضرت معصومه تک به تک معرفی شده است.
این پژوهشگر درباره علت گمنامی آیت الله شیخ مهدی اشعری آستانی گفت: برای قم کتابهای متعددی نوشته شده است مانند تربت پاکان قم، دیدار با ابرار و… که همه علما معرفی شده اند اما وی که واقعاً شایسته معرفی بودند از قلم افتاده اند. علتش این است که وی در معرفی خودش بیشتر به سیادت مادرش علاقه داشته و خودش را از طریق مادر معرفی کرده و مرحوم محمدتقی دانش پژوه در فهرست نسخههای خطی کتابخانه حرم، وی را به اسم رضوی قمی معرفی کرده و از این جهت یک غفلتی شده و در فهرستهای نسخههای خطی فهرست وی به اسم شیخ مهدی ابن علیرضای رضوی قمی معرفی شده است.
وی در ادامه افزود: به آثار ایشان که نگاه میکنیم میبینیم وی از خاندان بزرگ اشعری هستند که اصلاً از سادات نبودند و از این لحاظ اسم وی در گمنامی مانده است. تمام آثار ایشان در کتابخانه حرم هست از جمله برهان الاحکام که دوره کامل فقه از طهارت است. کم هستند علمایی که دوره کامل فقه را نوشته باشند این اثر بیش از ۱۰جلد هست که اگر الان منتشر شود از نظر حجم بیشتر از ۲۰ جلد خواهد شد.
وی در باره دیگر آثار شیخ مهدی اشعری آستانی بیان کرد: خزینه الفوائد، خزینه الحقائق و دیوان شعر از جمله آثار اوست. کتاب دیگرشان مجموعه طبی هست و یکی هم کتاب نخبه النصایح است. کتاب نخبه النصایح و خزینه الفوائد راجع به ادبیات هست که همه در کتابخانه حرم نگهداری می شود و کتابی انسابی دارد به اسم نسبالنبی محمد صلی الله علیه و اله که این را در سال ۱۳۱۹ نوشته است و در کتابخانه علامه امینی نجف نگهداری میشود.
این نویسنده درباره دیوان شعر مرحوم آیت الله اشعری اظهار داشت: در دیوان شعر ایشان منظومه «موش و گربه» هست، یک کتاب دیگری هم به این اسم هست که برای شیخ محمد جواد قمی است. وی دومین نفر قمی است که با این موضوع انتقادی شعر سروده است و این مثل یک گنجی داخل آثار وی است و خیلی از شاعران از «موش و گربه» عبید زاکانی که بعضی میگویند نوشته وی نیست و تشکیک میکنند استقبال کرده اند. آیت الله اشعری در موش و گربه برعکس عبید زاکانی موش را نماد ظالم و تزویر معرفی کردهاند. وی این منظومه را در ۱۳۱۹ سرودند و واقعاً یکی از منظومههای ارزشمند ایشان است. یکی از فعالیتهای علمی ایشان استنساخ برخی کتابها است و دهها جلد از کتابهایی که استنساخ کرده در کتابخانه حرم حضرت معصومه(س) قرار دارد.
وی بیان کرد: این عالم وقایعنگاری هم داشتند. نمونه آن سیل معروف قم است که عدهای نوشته اند سال ۱۳۱۳وقوع یافته ولی ایشان روایت دیگری دارند؛ نوشتهاند یک سال قبل از سال۱۳۱۰ آب در قم طغیان کرد، در کوچه حرم تقریباً دو ذرع مانده بود که آب جاری شود و روی زمین و مکانهای پست آب جاری شد و نوشته اند که روی زمین و از آن جمله محله عربستان پایین که قریب به ۳۰۰ خانه داشت کامل خراب شد و آب مانند دریا موج میزد در محیط آن و همچنین کاروانسراها منهدم شد و این آب تا ۴ سال طغیان داشت و رو به زیاده بوده ولی به فضلالله تعالی دو سال است که آب به قدری پایین رفته و تا بعد خدا چه خواهد.
وی افزود: زندگی این عالم بزرگ بسیار فقیرانه و زاهدانه بوده شهریه نمیگرفتند. خودشان هم نوشتهاند من سالیان در قم درس خواندم بعدا به نجف رفتم وپس از آن به سامرا رفتم. ایشان در قم در کوچه ۵۰ خیابان امام زندگی میکردند. در حیاط خانهاش نیزار بود و حصیر میبافت و میفروخت و امرار معاش میکرد.
این پژوهشگر تصریح کرد: با تحقیقی که انجام دادم یکی از برادران وی به شیخ اسماعیل کبیری حرمی شهرت می گیرند؛ یکی شیخ محمد باقر کریمی، یکی شیخ صادق اشعری و یکی شیخ حسن کبیری قمی و یکی هم شیخ محمدحسین اشعری آستانی؛ اینها برادرانشان هستند که با شهرت کبیری مشهور هستند. نکته قابل توجه اینکه کوچه ۵۰ امام خمینی قبل از انقلاب به اسم شیخ مهدی بود اما بعد از انقلاب اسم آن را “شهیدان شیخ مهدی “گذاشتهاند که باید تغییر کند به «شیخ مهدی» چون شهیدان شیخ مهدی ساختگی است.
صفری افزود: ما باید با معرفی اینگونه بزرگان و علمای اصیل و حقیقی را معرفی کنیم، سبک زندگی آنها را که چه تاثیری داشتند چه جایگاهی داشتند و در فرهنگ و اخلاق و تمدن آنها چه موقعیتی داشتند، معرفی بکنیم و نگذاریم فراموش شوند. دومین مسئله این است که ما در عصری واقع شدیم که شتاب علم و تکنولوژی و کامپیوتر طوری شده که خیلی از اخلاق خیلی از آداب و رسوم و خیلی از میراث معنوی ما فراموش میشود، طوری شده که نسل جدید و نسل قدیمی گسستی پیدا کردند و باید علما را با آثارشان و سبک زندگیشان به نسل جدید معرفی کنیم.
در ادامه محمد کبیری حرمی از نوادگان آیت الله شیخ مهدی اشعری آستانی گفت: من چهار ساله بودم که پدربزرگم از دنیا رفت ولی او زندگی بسیار زاهدانهای داشت. اولین بار در سامرا ازدواج میکند و اما همسرشان در اثر بیماری فوت میکند ازدواج دوم ایشان در قم بود اما به علت اینکه همسرشان از خانواده پولداری بود و قانع نبود پدر بزرگم مجبور می شود او را طلاق دهد و برای بار سوم ازدواج میکند که همسر سوم مادر بزرگ من می شود.
وی افزود: از فرزندان پدر بزرگم هیچکدام روحانی نبودند. یکی از داییهایم استاد دانشگاه شد در خارج هم تدریس میکردند و بعد به قم آمدند در قم هم تدریس داشتند ولی ۵ سال پیش از دنیا رفتند و در تهران به خاک سپرده شد.
کبیری حرمی گفت: با آیت الله العظمی بهاءالدینی درباره پدر بزرگم پرسیدم، ایشان فرمودند شیخ مهدی فرد بسیار با تقوا و زاهد بود. همین زهد ایشان باعث شده بود که در خیابان امام خمینی کوچه ۵۰ زندگی کنند و همین مسیر را که میخواست به حرم برود با درشکه یا پیاده میرفتند. ایشان از خود هیچ ثروتی نداشت و به سختی زندگی خودش را می گذارند و به خانواده میگفتند که زندگی من باید در حد مستمندانی باشد که در اطراف من زندگی میکنند.
وی افزود: پدر بزرگم پس از سالها زندگی زاهدانه در ۲۵ آذر ۱۳۳۹ شمسی در ۸۲ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و مزار وی در مسجد بالاسر قرار دارد.