روایت یک روشنفکر از بیبندوباری که رضاخان به وجود آورد+تصاویر
تظاهر به غرب برای کسب پیشرفتهای آن، نگاه تقلیلی بود که رضاخان نسبت به موضوع توسعه و پیشرفت داشت و بخشی جدی از روشنفکران آن زمان نیز با وی در این زمینه همراهی کردند. یکی از جلوههای این همکاری مسموم بین دیکتاتوری رضاخان و جریان روشنفکری سکولار و غرباندیش، ماجرای موسوم به «کشف حجاب» است.
به غیر از «محمدعلی فروغی» از روشنفکران و مدعیان تجدد که ارتباط خاصی با انگلیسیها داشت، «علی اصغر حکمت» بود که زمانی مسئولیت وزارت معارف پهلوی اول را بر عهده داشت و در کابینه رضاخان نقش کلیدی را در حوزه آموزشی ایفا کرد. وی نیز از جمله افرادی است که پشت پرده ماجرای تقلید کورکورانه از غرب بود و در ماجرای کشف حجاب حامی رضاخان بود و نقشه راه مقابله با حجاب را طراحی و در مراکز آموزشی و فرهنگی آنرا اجرا کرد.
رهبر معظم انقلاب درباره نقش این جریان روشنفکری وابسته و مقلد در کشف حجابِ رضاخانی تأکید کردهاند: «شخصیتهای فرهنگی معروف زمان رضا شاه، مثلاً علی اصغر حکمت -اینها چهرهها هستند دیگر- در قضیهی کشف حجاب نقش ایفا کردند، نقش استعماری ایفا کردند، یعنی آن پشت جبههی حقیقی رضا شاه اینها بودند. رضا شاه تفنگ دستش بوده و اینها کسانی بودهاند که فکر میساختند و به رضا شاه جهتگیری میدادند که او تفنگ را کجا به کار ببرد. به نظر من این شخصیتهای فرهنگی خیلی مؤثرند، چهرههای اینها شناخته بشود. رضاخان فقط یک سفر خارجی رفت و آن هم به ترکیه بود در زمان آتاترک. آنجا زنهای بیحجاب را آوردند به او نشان دادند. ایدهی بیحجابی را به او تزریق کردند و بعد این دُور و بریهایش گفتند راه تمدن و اینها همین کاری است که آتاترک کرده و از آن وقت او به فکر فرو رفت و مقدماتش را شروع کرد. بعد ۱۳۱۴ دیگر اجباری شد، اما قبلاً چیزهای دیگری بود.»۱۳۹۶/۰۱/۰۸
این همکاری از جهت تاریخی یک گزارهی قطعی و بدیهی است: «با همکاری جریان روشنفکریِ وابسته و حکومت پهلوی برنامهای ضد دینی در عرصههای گوناگون اجرا شد. در آموزش و پرورش به یک شکل، در مسئلهی کشف حجاب به یک شکل، در مسئلهی کوبیدن مراکز مذهبی به وسیلهی رضا خان به یک شکل.» ۱۳۸۶/۰۵/۰۳
روایت یکی از عوامل کشف حجاب از روز ۱۷ دیماه ۱۳۱۴
علی اصغر حکمت بهعنوان یکی از روشنفکران فعال و موثر در این جریان خود درباره اجرای سیاست غربیسازی البسه مردم ایران می گوید: «[رضاخان] با تمایلی که بسوی وحدتِ شکل داشت اراده فرمود این اختلاف و گوناگونی از میان مردم را بردارد، همت بلند او تا آنجا رفت که خواست تمام مردان ملت ایران یک نوع جامه بپوشند. لباس کت و شلوار بین المللی را اقتباس ولی کلاهی لبهداری بنام «کلاه پهلوی» معمول شد و همه بر سر گذاشتند.»
وی درباره کشف حجاب نیز با تجمید از رضاخان کشف حجاب با زورسرنیزه و اِعمال خشنترین اقدامات نسبت به زنان و دختران ایرانی اینچنین مینویسد: «این همه ترقیات که زنان ایرانی از حیث تربیت و تعلیم و مساوات حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی در این زمان همایون به عنایت شاهنشاه آریامهر حاصل کرده اند، همه مرهون روز مبارک 17 دیماه 1314 میباشد که در آنروز به اراده و پشتیبانی و امر شاهنشاه پهلوی ورقی تازه در تاریخ کشور ما گشوده شد.»
حکمت با اعتراف به دست داشتن در موضوع کشف حجاب زنان در دوره پهلوی اول در کتاب خاطرات خود مینویسد: «چون نویسنده این یادداشت خود در متن آن حوادث قرار داشتم و این اصلاح بزرگ را شاهد و ناظر و تا حدی عامل بودم وظیفه دانستم درباره آن بگویم.»
وی در این باره می نویسد: «اعلیحضرت رضاشاه کبیر رو به وزیر معارف کرده فرمودند: سابقا بکفیل معارف دستور دادم برای رفع روپوشیدن زنان اقدام نماید، اما او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد، حالا باید شما در این کار با کمال متانت و حسن تدبیر اقدام کنید که این رسم دیرین که بر خلاف تمدن است، از میان برداشته شود.»
حکمت در خصوص روز کشف حجاب (17 دیماه) می نویسد: «جلسه تاریخی رفع حجاب از زنان ایران در روز چهارشنبه 17 دیماه 1314 شمسی منعقد شد، بعد از ظهر که آسمان صاف و آفتاب درخشان و هوا در کمال اعتدال بود، در دو تالار فوقانی عمارت دانشسرای تهران (خیابان روزولت) مراسم پذیرایی به عمل آمد و دختران فارغ التحصیل در سالن شرقی حاضر بودند. در آنجا تمام خانم ها لباس متحد الشکل که عبارت از جامه بلند سورمه ای رنگ بود بر تن داشتند و همه نشان شش گوش مخصوص معارف را بر سینه خود نصب نمودند و در صف منظمی ایستاده بودند.»
بیبندباریای که بعد از کشف حجاب بهوجود آمد
علی اصغر حکمت درباره تبعات کشف حجاب در جامعه آن روز ایران اذعان میکند: «بلافاصله بعد از مراسم 17 دی در تهران دو امر پیش آمد که یکی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال بکافه و رقاصخانه هجوم آوردند و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس برقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مامورین شهربانی و پلیس در تهران و فرمانداریها و بخشداریها در شهرها و قصبات مملکت بر حسب دستور وزارت کشور به زنان بی خبر مزاحم شده و آن ها را باجبار وادار به کشف حجاب میکردند و حتی چادر و نقاب آنان را پاره میکردند.»
او این حادثه را که با اِعمال زور و حرکات خشن حکومت رضاخانی در سطح جامعه دنبال میشد را زمینهساز نارضایتی مردم معرفی میکند: «یک حس انزجار و تنفر خیلی مخفی در عامه تحریک شده بود.»
فاجعهای که کشف حجاب رقم زد
«استفانی کرونین» پژوهشگر انگلیسی درباه کشف حجاب و نظر روشنفکران دوره رضاخان پیرامون آن مینویسد: «تمام روشنفکران متجدد، و حتی آن هایی که چندان هم متجدد نبودند موافق برداشتن داوطلبانه چادر و محافظت از بی چادرها به تدریج طی یک دو دهه بودند.»
کرونین پیامدهای اجتماعی این حادثهی خشونتبار را اینچنین گزارش کرده است: «دستور داده شد همه مردان در جشن ها و ضیافت های محلی باید زنان خود را نیز بدون چادر همراه بیاورند. پاسبان ها در کوچه و خیابان ها روسری ها را از سر زنان می کشیدند و پاره می کردند. خشونت اجتماعی و فرهنگی زیادی وجود داشت و عده ای خودکشی کردند. بسیاری از زنان به کلی خانهنشین شدند و فقط هفته ای یک بار دزدکی از روی پشت بامهایی که به هم و به خانه آنها راه داشت به حمام عمومی محله که در آن زمان در تمام محلات تهران وجود داشت، میرفتند. نتیجه آن شد که پس از استعفای شاه غیر از زنان متجدد طبقه متوسط، تقریبا همه زنان ایرانی دوباره شروع به استفاده از چادر کردند.»
روایت نخست وزیر رضاخان از استدلال ضعیف وی درباره کشف حجاب
رهبر معظم انقلاب درباره نقشه غرب و روشنفکران غربزده برای فرهنگ ایرانیان اینگونه میفرمانید: «غربِ مسلّطِ به فنآوری و علم، روزی که خواست در ایران، پایگاه تسلّط خودش را مستحکم کند، از راه روشنفکری وارد شد... کسی که به نفع فرهنگ غربی -یعنی درحقیقت، بهنفع سلطه غرب بر ایران- و به نفع استعمار به وسیله انگلیس، در آن روز بزرگترین قدم را برداشت، رضاخان بود... چادر زنان را برداشتند. گفتند: «با چادر نمیشود که یک زن، عالم و دانشمند شود و در فعّالیت اجتماعی شرکت کند.» من سؤال میکنم: با برداشتن چادر، در کشور ما، چقدر زنان در فعّالیت اجتماعی شرکت کردند؟ مگر فرصتی داده شد برای اینکه زنان ما، در دوران رضاخان و پسر رضاخان، در فعّالیتهای اجتماعی شرکت کنند؟! به مردان هم فرصت داده نمیشد؛ به زنان هم فرصت داده نمی شد. آن روز که زنان ایران وارد فعّالیت اجتماعی شدند و کشور رابا دو دست توانای خود بلند کردند و مردان این کشور را به دنبال خودشان به میدانهای مبارزه کشاندند، با همان چادر به میدانها آمدند. چادر چه تأثیر منفیای دارد؟» ۱۳۷۱/۰۵/۲۱
ایشان در سخنانی دیگر درباره نگاه سادهلوحانه و سطحی جریان روشنفکری غربزده نیز میگویند: «روشنفکریِ درباری در مواجههی با غرب اساساً دچار «انفعال» شد و نسخهای جز «تقلید و تسلیم» نداشت. طبق اسناد تاریخی «اولین کسانی که با موج به اصطلاح مدرنیته مواجه شدند شاهزادهها، رجال دربار قاجاری و شخصیتهای متنفذ سیاسی آن روز [بودند]. روشنفکرهای درجهی اول ما نیز عقیدهشان این شد که اگر ایران بخواهد پیشرفت کند، باید از فرق سرتا پا غربی کامل بشود! این، یعنی تقلید محض. و همینطور هم عمل کردند. » ۱۳۸۵/۰۸/۱۸