شطرنج نفتی ایران در دوقطبی ترامپ- هریس
طبق آمار موسسه کپلر، صادرات نفت ایران در یک سال پایانی دولت دوازدهم ۵۸۶ هزار بشکه در روز بود که این رقم در سال ۱۴۰۳ به ۱.۵۵ میلیون بشکه در روز افزایش یافته و ۲.۵ برابر شد.
بدین ترتیب ایران توانست ظرف سه سال ۷۰ درصد از ظرفیت صادراتی نفت خام و میعانات گازی خود را احیا کند، درحالیکه این رقم در شهریور ۱۴۰۰ معادل فقط ۲۸ درصد بود.
فارغ از تلاش و تدابیر موفق دولت ایران برای دور زدن تحریمهای نفتی، تحولات بینالمللی نیز بستر افزایش فروش نفت را فراهم کرد که حال بهنظر میرسد نتایج انتخابات آمریکا میتواند بر آن اثرگذار باشد.
بهطورکلی سیاست خارجی دولت آمریکا از دو جنبه میتواند بر فروش نفت ایران اثرگذار باشد؛ ۱- بازاریابی برای نفت شیل ۲- مهار چین در جنگ اقتصادی با آمریکا.
ترامپ با خروج از برجام برای نفت شیل بازاریابی کرد
در دوره دوم تحریمهای نفتی که از ماه می سال ۲۰۱۸ و با خروج ترامپ از برجام رقم خورد، یکی از دلایل اصلی رئیسجمهور وقت آمریکا برای تحریم نفت ایران بازاریابی برای فروش نفت شیل آمریکا بود؛ موضوعی که بیژن زنگنه، وزیر اسبق نفت نیز در مصاحبهای- ۲۵ آذرسال ۹۸- بر آن صحه گذاشت و گفت: «من هیچ شکی ندارم یکی از دلایل آمریکا برای تحریم ایران و ونزوئلا فراهم کردن بازار برای نفت شیل خودش، آن هم با قیمتهایی است که سرمایهگذاری را توجیه کند.»
وی افزود: «آمریکا در دوسال پیاپی ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، هرسال ۱.۵ میلیون بشکه به تولید خود اضافه کرد که با قیمتهای بالای ۶۰ دلار فروخت و بدون زحمت هم توانست با خارج کردن ایران و ونزوئلا بازار را در اختیار داشته باشد، پس این موضوع فقط سیاسی نبود، بلکه قضیه اقتصادی هم بود که پوششی سیاسی به خود گرفت و با زور و گردنکلفتی آن را اعمال کردند.»
حال آیا درصورت بازگشت ترامپ به کاخ سفید، مجددا سیاست افزایش تولید نفت شیل و حذف ایران از بازار نفت پیگیری میشود؟ این اتفاق درحالی است که بایدن دموکرات نیز برای تولید نفت شیل در دوره ریاستجمهوری خود کم نگذاشت و در دوران او تولید نفت آمریکا رکوردشکنی کرد. حال در سناریوی پیروزی هریس آیا وی نیز مسیر همحزبی خود را دنبال میکند؟
۱۳ درصد از نفت وارداتی چین از ایران تامین میشود
اما انتخابات آمریکا از جنبه دیگری هم میتواند بر جریان صادرات نفت ایران اثرگذار باشد که آن جنبه به روابط آمریکا و چین بازمیگردد. میدانید که مقصد ۹۰ درصد از نفت صادراتی ایران به کشور چین است و هماکنون طبق آمار موسسه کپلر، ایران روزانه ۱.۴ میلیون بشکه نفت به چین صادر میکند و این رقم دوبرابر زمان اجرای برجام و تعلیق موقت تحریمهای نفتی است.
از طرفی یکی از نقاط آسیبپذیر چین در تقابل اقتصادی با آمریکا و اولویت اصلی این کشور برای مهار چین، به امنیت انرژی چین بازمیگردد. بهبیاندیگر چینیها نیز به واردات نفت ایران برای تنوعبخشی به مبادی تامین انرژی خود نیازمندند و در حال حاضر چین حدود ۱۳ درصد از نفت وارداتی خود را از ایران تامین میکند.
در این بین رفتار دولت وقت ایران با چین و معامله پیشنهادی آمریکا با این کشور بر جریان صادرات نفت ایران نیز اثرگذار است، بهعنوانمثال طبق آمار موسسه کپلر، میزان واردات نفت خام چین از ایران در سال ۲۰۲۰ تحت تاثیر سردی روابط با دولت روحانی به ۳۲۴ هزار بشکه در روز کاهش یافت که این رقم ۵۵ درصد کمتر از شرایط عادی است.
نکته جالب اینکه این افت صادرات ناشی از شرایط کرونایی سال ۲۰۲۰ رخ نداد، زیرا میزان افت صادرات نفت سایر کشورها ازجمله عربستان ۶ تا ۱۲ درصد بود و نه ۵۵ درصد!
هدف آمریکا از تحریم نفتی ایران، مهار چین است؟
همچنین برخی تحلیلگران معتقدند کاهش روابط نفتی ایران و چین بهدلیل وابستگی متقابل دو کشور نمیتواند بلندمدت باشد، حتی هدف ایالاتمتحده از اعمال تحریمهای نفتی علیه ایران، بیش از آنکه کاهش صادرات نفت ایران باشد بر کاهش واردات نفت چین و جلوگیری از تنوعسازی مبادی تامین انرژی این کشور متمرکز است تا پروژه مهار چین از مسیر آسیبپذیری امنیت انرژی این کشور اجرایی شود.
همچنین حضور نظامی آمریکا در تنگه مالاکا که مسیر اصلی واردات انرژی توسط چینیهاست نیز در همین پارادایم فکری تحلیل میشود. با این اوصاف هماکنون با انصراف جو بایدن رئیسجمهور فعلی آمریکا از انتخابات ریاستجمهوری، رقابت دو حزب دموکرات و جمهوریخواه با دو نامزد کاملا هریس و دونالد ترامپ ادامه مییابد که طبق میانگین نظرسنجیها اکنون هریس به میزان ۱.۵ درصد از ترامپ پیشی گرفته و پیشبینی نتایج انتخابات غیرممکن شده است.
اما در صورت پیروزی ترامپ یا هریس، هریک چه مسیری را در حوزه انرژی طی میکنند؟ آیا ترامپ مسیر دوره نخست خود را دنبال میکند و هریس دنبالهروی سیاست انرژی بایدن میشود؟ در این راستا با فریدون برکشلی، رئیس مرکز مطالعات انرژی وین برای بررسی تحولات آتی انتخابات آمریکا بر بازار انرژی دنیا و ایران از جنبه شرایط تحریمی به گفتوگو نشستیم.
جدال بین دموکراتهای سبز و جمهوریخواهان فسیلی
نگاه جمهوریخواهان و دموکراتها به مساله انرژی چه تفاوتهایی با یکدیگر دارد؟ این نگاه متفاوت از کجا نشأت میگیرد؟ آیا مسائل مالی و اقتصادی این دو نگاه را ایجاد یا تقویت کرده یا اینکه دعوا مسالهای ایدئولوژیک سیاسی است؟
صنعت نفت یکی از پایگاههای مهم حزب جمهوریخواه آمریکاست. بخش اعظم صنایع نفتی آمریکا در ایالتهای جنوبی مانند تگزاس، نیومکزیکو و اوکلاهما و ایالات جنوب غربی قرار دارند. البته از دهه ۱۹۷۰ میلادی در آلاسکا و تعداد دیگری از مناطق آمریکا نفت پیدا شد، لذا اندکی به دامنه فعالیت و پراکندگی جغرافیایی صنعت نفت آمریکا افزوده شد.
تا دهه ۱۹۸۰ میلادی نام شرکتهای نفتی آمریکا در میان لیست ۱۰ شرکت اول جهان بود. البته بهتدریج از جایگاه شرکتهای نفتی کاسته شد و شرکت تکنولوژی هم به لیست کمپانیهای بزرگ بورسهای آمریکا پیوستند.
در آمریکا صنعت نفت یک فعالیت سفیدپوستی و مردانه است. طبق آماری که در سال ۲۰۱۰ دیدم، فقط ۹ درصد کارکنان صنعت نفت این کشور از میان غیرسفیدپوستان بودند، حتی در ترکیب دانشگاهی هم این موضوع دیده میشود. بهندرت غیرسفیدپوستان در رشتههای نفتی تحصیل میکنند.
درهرصورت ایالات جنوبی و نفتی طرفدار جمهوریخواهان هستند. بهعبارتدیگر بیشتر پایگاه اقتصادی جمهوریخواهان در صنعت نفت و صنایع سنتی و قرن بیستمی مانند فولاد و شیمیایی و نظایر آنها قرار دارد.
درواقع کشورهای نفتی و عضو اوپک هم بهطور سنتی با دولتهای جمهوریخواه در آمریکا، راحتتر کنار میآمدند. در برخی اجلاسهای حساس سازمان اوپک، در دهه ۱۹۸۰ و اواسط دهه ۱۹۹۰، نمایندگانی از کمیسیون راهآهن تگزاس- که بهنوعی اتحادیه تولیدکنندگان نفت آمریکا به شمار میآمدند- در حاشیه اجلاسهای اوپک حضور پیدا کرده و با برخی اعضای سازمان دیدار هم میکردند.
بنابراین در پاسخ به سوال شما درواقع آمیزهای از مباحث تاریخی، اقتصادی و حزبی، جمهوریخواهان را به صنعت نفت آمریکا نزدیکتر کرده و حزب دموکرات نیز به انرژی سبز گرایش پیدا کرده است.
نگاه ترامپ به مساله انرژی چیست؟ آیا حضور مجدد او منجر به سرکوب تجدیدپذیرها و توسعه انرژی فسیلی و افزایش تولید نفت و گاز آمریکا میشود؟ اصلا آمریکا امکان تولید نفت بیشتری را دارد؟ این کشور سال گذشته با ۱۳ میلیون بشکه در روز برای ششمین سال متوالی بزرگترین تولیدکننده نفت دنیا شد.
طی دهه گذشته و بهویژه پس از کنوانسیون تغییرات آبوهوای سازمان ملل در پاریس، روح تازهای در کالبد طرفداران محیطزیست دمیده و فشار سنگینی به تولیدکنندگان نفت اعم از کشورها و شرکتهای نفتی وارد شد تا طی یک بازه زمانی محدود تولید خود را کم کنند و از انتشار گازهای گلخانهای کاسته شود.
همچنین قرار شد این شرکتهای تولیدکننده نفت، قدمهای موثر و قابلرصدیابی از حرکت بهسوی انرژیهای تجدیدپذیر را در صدر برنامههای خود قرار دهند.
تعدادی از شرکتهای نفت و گاز اسامی خود را تغییر دادند یا به نحوی عبور به سمت انرژیهای نو را به ثبت رساندند. ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود موضوع کنوانسیونهای آبوهوای سازمان ملل را زیرسوال برد و عنوان کرد کنوانسیون پاریس اختیار اتخاذ و اعمال تصمیماتی را ندارد که ریشه در سیاستهای ملی کشورها دارند. این مهمترین موضوعی است که کشورهای نفتی و کمپانیها را مسرور کرد. اروپاییها که خود را متولی بحث تغییرات اقلیمی میدانند، سخت برآشفته شدند. درهرصورت اولین شکاف در صفوف جبهه هواداران مبارزه با منابع نفت گاز از همین طریق به وجود آمد.
ترامپ در اجلاس کاپ ۲۶ در گلاسکو شرکت نکرد و اعلام کرد آن را به رسمیت نمیشناسد.
اجلاس تغییرات آبوهوایی گلاسکو بهعنوان ناکامترین کنفرانس تغییرات آبوهوایی سازمان ملل به ثبت رسید. درواقع تعیین امارات متحده عربی بهعنوان محل برگزاری اجلاس کاپ ۲۸ در ماه نوامبر ۲۰۲۳ عمدا منبعث از این پیام بود که چگونه میتوان به تغییرات معنادار آبوهوایی و کاهش میزان انتشار کربن در اتمسفر دست پیدا کرد بدون آنکه طرف اصلی معادله در این موضوع نقشی نداشته باشد.
من فکر میکنم این مهمترین کاری بود که به صنعت نفت تحرک تازهای بخشید. این اقدام با اهمیت و ضرورت توسعه و استفاده از انرژیهای نو مغایرتی ندارد اما فشاری را که بر صنایع نفت و گاز وارد میشد تا حد زیاد کاهش داد. من غیر از بحث کنوانسیون تغییرات آبوهوای سازمان ملل اختلاف دیگری بین جمهوریخواهان و دموکراتها درخصوص سیاستهای مرتبط با نفت و گاز نمیبینم.
در دوران بایدن رکورد تولید نفت آمریکا شکسته شد
در صورت پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات، تجربهای مشابه سال ۲۰۱۸ برای فروش نفت ایران تکرار میشود؟ یعنی با افزایش تولید نفت شیل توسط ترامپ، این نفت جایگزین نفت ایران شود و تحریمها در اثرگذاری حداکثری قرار بگیرد؟
در سوال قبلی اشارهای به تولید آمریکا و نفت شیل داشتید. فکر میکنم موضوع مهمی است. آمریکا در ۲۰۱۸ پس از حدود ۷۰ سال از واردکننده خالص نفت به صادرکننده خالص تبدیل شد.
این امر روی خیلی از معادلات ژئوپلیتیکی و سیاست خارجی آمریکا در دنیا تاثیر گذاشت که الان موضوع بحث ما نیست. آمریکا در نیمه اول سال جاری یعنی ۲۰۲۴ معادل ۱۳.۴ میلیون بشکه در روز تولید کرد. بخش اعظم افزایش تولید آمریکا در همین چهار سال گذشته و در دوران دموکراتها صورت گرفته است.
شاید برای اهالی تگزاس در صندوقهای رای تاثیر کمی داشته باشد و آنها بهطور سنتی به جمهوریخواهان رای بدهند.
اما طی این چهار سال، دموکراتها از یک طرفجمهوریخواهان را تقبیح کردند که مخالف اجلاس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل هستند و از طرف دیگر با تمام قوا نفت تولید کردند.
یعنی درواقع معادلات روابط سنتی اوپک و تولیدکنندگان نفت را هم وارونه کردند. یعنی ترامپ هم کاری بیشتر از آنچه دموکراتها انجام دادند، نمیتوانست انجام دهد.
آمریکا دیگر نمیتواند تولید نفت شیل را افزایش دهد
بله اتفاقا اخیرا گزارشی توسط خبرگزاری رویترز منتشر شد که سود پنج شرکت بزرگ نفتی شورون، اکسون، شل، بیپی وتوتال در طول سه سال اول دولت بایدن به ۴۱۰ میلیارد دلار رسید که دو برابر دوره ترامپ است. طبق این گزارش، تعداد مشاغل صنعت نفت، گاز و زغال سنگ در طول دو سال اول ریاستجمهوری بایدن ۱۱.۳ درصد افزایش یافت و از رشد ۸.۸ درصدی مشاغل انرژی خورشیدی و بادی پیشی گرفت؛ یعنی دولت سبز بایدن فسیلیتر از ترامپ بود.
دقیقا همینطور است اما به بحث برگردیم. آمریکا تولید کنونی خود را مدیون تولید نفت شیل است. تولید نفت متعارف آمریکا، از رقم ۷.۵ میلیون بشکه در روز بالاتر نمیرود. البته آمریکا هنوز نیازمند واردات است. نفت شیل بسیار سبک است. بیشتر پالایشگاههای آمریکا و دنیا قادر به پالایش نفت شیل نیستند.
لذا آمریکا ناچار است تا نفت خام سنگین از ونزوئلا یا خاورمیانه در اختیار داشته باشد تا با نفت شیل مخلوط کند. این تنها مربوط به پالایشگاههای آمریکا نیست.
بسیاری از پالایشگاه دنیا ناچارند تا نفت خیلی سبک شیل را با نفت خامهای سنگین مخلوط کنند. درباره این موضوع که پتانسیل ظرفیتسازی در تولید نفت شیل آمریکا تا کجاست، مابین ناظران و کارشناسان محل بحث است. به اعتقاد اکثر کارشناسان، تولید شیل به سقف حداکثری رسیده و امکان افزایش یا حفظ سقف کنونی میسر نیست. البته ورود شرکتهای بزرگ نفتی به حوزه شیل، امکان انجام هزینههای بالا و بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفتهتر را میسر کرده است.
این موضوع ممکن است عامل تاثیرگذاری در حفظ موقعیت نفت شیل باشد.
اما درباره تاثیر آن بر سیاستهای تحریمی آمریکا بر صادرات نفت ایران، از نظر من موضوعی است که قدری فراتر از قابلیتهای حفظ تولید نفت آمریکاست. تنگ کردن حلقه فشارهای تحریمی آمریکا بر صادرات نفت ایران تابعی از عوامل مهمی است. تنها واقعیت مرتبط با بازار جهانی نفت این است که ظرفیت تولید کشورها شامل آمریکا، اوپک و روسیه، فراتر از سطح کنونی نخواهد رفت.
البته سطح تولید نفت جاری کمتر از ظرفیت این کشورها و سازمان اوپک است. همچنین جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا تحت تحریم آمریکا هستند و آن دسته از اعضایی که ظرفیت مازاد در اختیار دارند، در راستای سیاست ثبات بازار جهانی نفت، تحت نظام سهمیهبندی، کاهش تولید دادهاند که نوعی تحریم خودخواسته است.
افول چین بهعنوان کارخانه تولید جهان!
نگاه «کاملا هریس» نامزد جدید حزب دموکرات در انتخابات آمریکا به حوزه انرژی چیست؟ آیا با آمدن او تحریمهای نفتی برای ایران تضعیف میشود؟ وضعیت توسعه نفت و گاز در آمریکا را با حضور او چگونه پیشبینی میکنید؟ حتی روابط آمریکا و چین نیز بر شدت تحریمهای نفتی ایران اثرگذار است، زیرا تحریم نفتی ایران، فقط تحریم صادرات نفت ایران نیست بلکه تحریم واردات نفت چین نیز هست که نقطه آسیبپذیری این کشور بهعنوان رقیب آمریکا در حوزه امنیت انرژی است.
سیاستهای کامالا هریس در حوزه انرژی الزاما ادامه مسیر بایدن نیست. سیاستهای ترامپ هم در صورت انتخاب، الزاما ادامه سیاستهای دوره قبلی او نخواهد بود. سرعت تحولات بینالمللی خیلی بالا رفته که نیازمند انعطافپذیری و تغییر سیاستهاست، یعنی میخواهم بگویم شرایط نسبت به دوره اول ترامپ کاملا تغییر کرده است. در همین چند سال وقایعی پیش آمده که پیش از آن کسی تصورش را هم نمیکرد.
موضوع جنگ اوکراین یکی از اتفاقات مهم است. اروپا نیم قرن با گاز فراوان و ارزان روسیه و اتحاد جماهیر شوروی، زندگی کرده بود. به ارقام رشد نجومی رسیده بود و به شکوفایی اقتصادی و صنعتی بیسابقهای دست پیدا کرده بود.
اما این شکوفایی تنها مدیون گاز روسیه نبود، بلکه واردات قطعات ارزان صنعتی از چین هم نقش مهمی در توسعه صنعتی اروپا داشت. درواقع اقتصاد اروپا و چین مکمل یکدیگر شده بودند.
حالا اما آنچه که قطعی است، این است که نامزدهای هر دو حزب با چین درگیری خواهند داشت. ترامپ در دوران اول ریاستجمهوری خود، با اعمال تعرفه روی واردات چین و برخی سیاستهای تنبیهی برای سرمایهگذاریهای آمریکا در چین، وارد تنش اقتصادی با چین شد، اما با رفتن ترامپ همان سیاستها در دوره دموکراتها هم ادامه پیدا کرد.
بایدن حتی اروپا را ترغیب کرد تا تجارت خود با چین را محدود کند. درنتیجه چین بهتدریج در حال از دست دادن موقعیت خود بهعنوان کارخانه جهانی است. رشد تولید ناخالص داخلی چین کاهش چشمگیر پیدا کرده و به زحمت به ۵ درصد میرسد. این بدان معناست که مصرف نفت و انرژی چین هم به مقدار زیادی کاهش پیدا کرده است. چین برای نزدیک به سه دهه، موتور رونق تقاضای جهانی نفت بود.
البته حالا هم واردات نفت چین، تنها موتور تقاضای جهانی نفت است. در نیمه اول سال ۲۰۲۴، چین ۱۱.۲ میلیون بشکه در روز نفت وارد کرد. چین تولید داخلی خود را هم افزایش داده و به رقم ۴.۳ میلیون بشکه در روز رسانده است. اما نکته قابل توجه اینجاست که چین در عین حال به یک صادرکننده فرآوردههای نفتی تبدیل شده است.
این شرایط درمجموع طرح عظیم خط لوله انتقال گاز روسیه به چین که در پی جنگ اوکراین و توقف صادرات گاز روسیه به اروپا، پیش آمد را تا حدی با تردید مواجه ساخته است.
چین تعجیلی در احداث خط لوله ندارد و روسیه هم سراسیمه به دنبال جایگزین و راهکارهای مختلف برای صادرات گاز مازاد خود است. چین حتی پروژه عظیم کمربند- جاده را تا حدی آهسته کرده است.
بدیهی است که چنین وقایع مهمی، به تحولات اساسی و ساختاری در روابط بینالملل و ازجمله بخش نفت و انرژی میانجامد. بنابراین پیشبینی تحولات ناشی از انتخاب هر یک از دو کاندیدا در انتخابات ماه نوامبر کار آسانی نیست. البته میتوان سناریونویسی کرد.
تبعات خاتمه جنگ اوکراین و مهار چین در ۲۰۲۵
پس بهعنوان جمعبندی شما میفرمایید سیاست بایدن در حوزه توسعه انرژی فسیلی تفاوت چندانی با دوره اول ترامپ نداشت و البته سیاست جدید ترامپ و هریس هم در حوزه انرژی تابع اتفاقات بسیاری است. از طرفی امکان افزایش تولید نفت آمریکا برای جایگزینی با ایران وجود ندارد. بهعنوان سخن پایانی اگر نکتهای باقیمانده بفرمایید.
ترسیم جهان ۲۰۲۵ با هر فردی در کاخ سفید در قبال جمهوری اسلامی ایران، تابعی از روابط ما و چگونگی روابط ما با روسیه، چین و کشورهای منطقه دارد. اجازه دهید کمی هم به موضوع روسیه بپردازیم. در حال حاضر اتحادیه اروپا، ایران را در جنگ اوکراین شریک جرم میداند. ایران مشارکتی در جنگ اوکراین ندارد، اما مسکو و شخص زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین به طرق مختلف از ایران یک شریک عملیاتی روسیه در اذهان جهانی ساختهاند.
اتحادیه اروپا نهتنها از هر تحریمی علیه ایران استقبال کرده، بلکه در برخی موارد چند قدم هم جلوتر رفته است. بستن مسجد هامبورگ که برای ۷۰ سال فعالیت قانونی داشت، پیام مهمی دارد.
اتحادیه اروپا هیچ کشور دیگری را بهعنوان شریک روسیه در حمله به اوکراین شریک معرفی نکرده است. این تبعات سختی برای ایران در مسیر روابط با غرب بدون آمریکا دارد. در صورت موفقیت ترامپ برای ورود به کاخ سفید، احتمالا وی روسیه و اوکراین را به نوعی توافق و پایان جنگ با یکدیگر ترغیب خواهد کرد. احتمالا یکی از درخواستهای ترامپ در مقابل این امتیاز، تحدید روابط مسکو با تهران است. به این ترتیب سیاست فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی، از سر گرفته خواهد شد.
نزدیکی ایران با چین، هیچگونه حساسیتی برای اروپا ایجاد نمیکند. حساسیت رابطه با چین احتمالا نزد آمریکاییها زیاد خواهد بود. اما فشار آمریکا بر پکن، میتواند از نقش چین در بازیگری در منطقه خاورمیانه بکاهد که این موضوع هم به سود ایران نیست.
از ابعاد ژئوپلیتیک نفت که بگذریم، هر فردی در کاخ سفید، چهار سال سختی را در پیش روی دارد. دولت آمریکا در نیمه اول ۲۰۲۴، معادل ۳۲ تریلیون دلار بدهی داشت.
دولت آمریکا، هر سه ماه یک تریلیون دلار بدهی تازه به بار میآورد. این دولت باید وام بگیرد تا فقط بهره قسمتی از وامهای قبلی را بپردازد. این درست شرایط یک رکود تورمی خطرناک برای اقتصاد آمریکا و درنتیجه جهان است.
لذا بسیاری از اقتصاددانان و اساتید معروف آمریکا و دنیا، نگرانی خود از یک بحران اقتصادی جهانی را به زبان آوردهاند. چنانچه جمهوریخواهان پیروز شوند و طبق برنامه ترامپ بخواهند مالیاتها را کم کنند، یعنی بدهکاری سرعت و شدت پیدا میکند.
یعنی احتمال بروز بحران بیشتر خواهد بود. چنین شرایطی یعنی کاهش چشمگیر تقاضای جهانی نفت. باید در نظر داشته باشیم ظرفیت صادرات نفت ایران حدود دو میلیون بشکه در روز است. کاهش این میزان از عرضه نفت تاثیر مهمی بر بازار جهانی نفت نخواهد داشت.
نسخه کارآمدی در شرایط تحریم ایجاد نکردیم
هرچند وقت محدود است اما لطفا به راهکار هم به صورت کلی اشاره کنید. اینکه در مواجهه با عدماطمینانهای مختلف بهخصوص انتخابات آمریکا و تاثیر آن بر اقتصاد ایران، باید دولت چهاردهم چه رویکردی را اتخاذ کند؟
جمهوری اسلامی ایران در چند بزنگاه مهم و حساس تاریخی، فرصتها را از دست داده است. به چند مورد اشاره کنم. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تاسیس جمهوریهای تازه استقلالیافته، پس از یک جنبوجوش اولیه و صدور چند محموله کالاهای مصرفی، استراتژی شمال تقریبا به حال خود رها شد و سایر همسایگان و کشورهای دور یا نزدیک، ما را کنار زدند. موارد زیادی هست که جملگی روی یکدیگر تاثیرگذار هستند.
ما متاسفانه سازمان تجارت جهانی را درک نکردیم، با پدیده جهانی شدن در موقعیت قهر و ناسازگاری قرار گرفتیم، با سرمایهگذاری خارجی از سر بدبینی برخورد کردیم.
در ادامه موضوع FATF که هنوز هم ما را در چنبره نظام مالی بینالمللی گرفتار کرده است. البته تحریم شرایط را خیلی سخت کرده، اما پیش از تحریم هم کار مهمی در ماجرای FATF انجام نداده بودیم.
درواقع، درحالیکه تحریم را بهعنوان یک پدیده دائمی و پایدار پذیرفتهایم، هیچ راهکار خاصی هم برای جایگزین یا روشهای آلترناتیو ایجاد نکردهایم. حل این مشکلات در اختیار بخش نفت نیست یا یک وزارتخانه یا سازمان نمیتواند مشکلی را حل کند، بلکه برنامهریزی برای آن جهت بازتعریف یک نقش جدید در دنیا نیازمند یک امر ملی است. منظومه دیپلماسی و سیاستهای منطقهای و بینالمللی ایران، اقتصادمحور نیست و بازتعریف روابط اقتصادی ایران با کشورهای دنیا باید محور کار دولت مستقر قرار گیرد.