۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۱
کد خبر: ۷۶۵۳۸۰
یادداشت؛

 غفلت از زبان غفلت از هويت فرهنگی

 غفلت از زبان غفلت از هويت فرهنگی
جدای از توجه به شعر و شاعری که نقش بسیار مهمی دارد اما نباید از زبان و ادب فارسی نیز غفلت ورزید چرا که غفلت از زبان فارسی در واقع غفلت از هویت فرهنگی است.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، روز 27 شهریور را در تقویم فرهنگی ایران روز ملی «شعر و ادب فارسی» نام نهاده‌اند. زبان فارسی در طول تاریخ پرفراز و نشیب سرزمین پهناور ایران، همواره جامه‌ای ارزنده و سزاوار به قامت شعردوستی و ادب‌پروری ایرانیان بوده است. از این فراتر، فارسی برای سده‌ها در گسترۀ سرزمین‌های دیگر، از نواحی غربی چین و سراسر هندوستان تا دورترین نقاط امپراتوری بزرگ عثمانی، زبانی بوده است که فرهیختگان و ادب‌شناسان آن را می‌آموختند، بدان شعر می‌سرودند و اندیشه‌ها و تأملات خود را در قالب آن عرضه می‌داشتند. چنین است که گرچه سخن گفتن از «شعر و ادب فارسی» به مرزهای جغرافیایی ایران محدود نیست، اما بزرگ‌ترین سخن‌پردازان شعر و ادب فارسی از این سرزمین برخاسته‌اند. چه بسیار اندیشه‌های بلند و فکرهای عالی و عاطفه‌های شورانگیز که در زمین شعر و ادب فارسی بالیدند و جهانی را از ثمرات جان‌افزای خود بهره‌مند ساختند؛ و زهی که بسیاری از آنها هنوز از پس صدها سال فاصله، جان‌های مشتاق را آیین و ادب می‌آموزند و به مذاق سخن‌سنجان خوش می‌نشینند.

روز ملی «شعر و ادب فارسی» با سالروز درگذشت شاعرِ غزل‌پردازِ هم‌روزگارِ ما، سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلّص به شهریار که در سال 1367 در چنین روزی درگذشت، متقارن است.

 غفلت از زبان غفلت ازهويت فرهنگي

نگاهی کوتاه به زندگینامه استاد شهریار

سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ - درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. پدرش «حاج میرآقا بهجت تبریزی» نام داشت که در تبریز وکیل بود. شهریار دوران کودکی را -به علت شیوع بیماری در شهر- در روستاهای قایش قورشاق و خشگناب بستان‌آباد سپری نمود. پس از پایان سیکل (راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد.

پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. او در سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمد و با یکی از بستگان خود به‌نام «عزیزه عبدخالقی» ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند -دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- بود.

 شهریار و دنیای هنر

شهریار به تمامی هنرها، به ویژه شعر، موسیقی و خوشنویسی علاقه داشت. او نسخ، نستعلیق و خط تحریری را خوب می نوشت و قرآن را با خط خوش کتابت می کرد. در جوانی، سه تار را به نیکویی تمام می نواخت، ولی پس از مدتی در پی تحولاتی درونی، برای همیشه آن را کنار گذاشت.

 شعر در خدمت دین

شهریار، شعر را هنرمندانه به خدمت گرفته بود تا مذهب، ملت و میهن خود را به جهانیان معرفی کند. شعر او، گاه خواننده را به شعرهای دور و دراز می برد، به آسمان های عرفان و انسانیت کامل، پرواز می دهد و عالم هایی بالاتر از این عالم ظاهری را که خود درک کرده است به او نشان می دهد. گاه نیز خواننده را دگرگون می کند و او را وا می دارد بی اختیار به روزگار حسرت خود، به ناپایداری روزگار، آرزوهای محال، فرصت های از دست رفته و بر آن گذشته ای که باز آمدنی نیست اشک بریزد و همه گذشته تلخ و شیرین خود را در آن ببیند. در واقع، هر یک از شعرهای شهریار، پرده ای از سوز و سازها و افت و خیزهای زندگی او را نشان می دهد و از دین و وطن، اجتماع و تاریخ سخن می گوید.

استاد شهریار یکی از شاعران علاقه‌مند به اهل بیت علیهم السلام است و اشعار زیادی در وصف امیرالمومنین و اباعبدالله الحسین دارد.

"علی ای همای رحمت" معروف‌ترین شعر استاد شهریار در وصف مولای موتقیان حضرت علی(ع) است ایشان درباره اباعبدالله الحسین نیز اشعاری دارد که میتوان به این نمونه اشاره کرد:

محرم آمد و نو کرد درد و داغ حسین / گریست ابر خزان هم به باغ و راغ حسین

هزار و سیصد و اندی گذشت سال و هنوز / چو لاله بر دل خونین شیعه داغ حسین

به هر چمن که بتازد سموم باد خزان / زمانه یاد کند از خزان باغ حسین

هنوز ساقی عطشان کربلا گویی / کنار علقمه افتاده با ایاغ حسین

اگر چراغ حسینی به خیمه شد خاموش / منوّر است مساجد به چلچراغ حسین

 غفلت از زبان غفلت ازهويت فرهنگي

 غفلت از زبان غفلت ازهويت فرهنگي

جدای از توجه به شعر و شاعری که نقش بسیار مهمی هم دارد اما نباید از زبان و ادب فارسی نیز غفلت ورزید چرا که غفلت از زبان فارسی در واقع غفلت از هویت فرهنگی است.

چرا که ما بدون هويت ويژه اي متولد مي شويم و به تدريج كه با افراد ديگر تماس پيدا مي كنيم هويت هاي مختلفي را در خود پرورش مي دهيم؛ در منطقه ويژه اي زندگي مي كنيم ( هويت مكاني يا جغرافيايي )، اعضاي يك باشگاه ورزشي يا يك انجمن هستيم و به همين ترتيب خانواده، مذهب، كشور، شهر، ... هركدام هويتي خاص به ما مي دهند. « هويت عبارت است از تصوري كه شخص از خود و ديگران به عنوان افراد و اعضاي گروه دارد و داستان يا روايتي است كه از شخص ترسيم يا ادراك مي شود » ( گودارد و پترسون، ص 34 ).

هويت فرهنگي و زباني ما نيز به تدريج شكل مي گيرد و در رفتار ما تأثير مي گذارد. زبان رابطه نزديكي با هويت و تعلق شخصي دارد. اهل زبان، زبان خود را ياد مي گيرند، زيرا اين زبان امكان ورود به گروه اجتماعي شان را مي دهد. با زبان است كه آنها مي توانند در جامعه پيرامون خود مشاركت داشته باشند و يك هويت اجتماعي به دست آورند.

مهاجران همزبان در يك كشور خارجي غالباً گرد هم جمع مي شوند، زيرا زبان مشتركشان يك هويت اجتماعي براي آنها ايجاد مي كند كه در پرتو آن همديگر را مي فهمند. اين نقطه مشترك قانون نانوشته اي است كه همه اعضاي جامعه آن را بلدند و براساس آن رفتار مي كنند.

به خاطر همين رابطه بين زبان و هويت فرهنگي اغلب اقداماتي در جهت جلوگيري يا محدود كردن زبانهاي خارجي به عمل مي آيد. به مثالهايي از كشورهاي مختلف مي توان اشاره كرد: كاستاريكا قانون محدوديت استفاده از زبانهاي خارجي را اعمال مي كند و براي كساني كه از اين قانون تخلف كنند، جريمه تعيين كرده است، در ايران شركتها مجاز به استفاده از نامهاي خارجي نيستند، تركيه استفاده از نامهاي خارجي را در برنامه هاي راديو و تلويزيون ممنوع كرده است و فرانسه فهرستي از سيصد و پنجاه كلمه خارجي را مشخص كرده است كه استفاده از آنها در مدارس، ادارات و شركتها غيرمجاز اعلام شده است.

از سوي ديگر، زبان يك ملت به ويژه در شكل نوشتاري اش ابزار قدرتمند حفظ هويت و فرهنگ آن ملت است، از اين رو، يكي از وظايف مهم فرهنگستانهاي زبان در هر كشور، صيانت از زبان است تا بدين طريق از هويت و فرهنگ حاكم بر جامعه حراست شود.

از سوي ديگر، به خاطر همين پيوستگي زبان و فرهنگ، يا به عبارت بهتر، تفكيك ناپذيري زبان و فرهنگ است كه دولتها در تلاشند فرهنگ ملل خود را در ساير نقاط جهان با برپايي كرسي هاي آموزش زبان و صرف هزينه معرفي كرده و گسترش دهند و از سويي، احتمالاً با آموزش و گسترش زبانهاي بيگانه در داخل كشورهاي خود چندان موافق نيستند، زيرا آن را نوعي وسيله نفوذ فرهنگي تلقي مي كنند. همچنين « يكي از مباحث جامعه شناسي زبان،‌ قوم مداري زباني است. اين بحث، در مورد اقوام يا كشورهايي مطرح مي شود كه مي خواهند موجوديت قومي يا هويت ملي خود را كه در معارضه با اقوام يا كشورهاي ديگر قرار دارد، يا در معرض تهديد و دستبرد است، از راه وحدت زباني مصون و در امان دارند » (وثوقي، ص 27 ).

ارسال نظرات