مقابله پدافند ارتش با سناریوی اسرائیلی در اولین روز جنگ
صدام با 192 فروند هواپیما آمد که نیروی هوایی ما را از جلوی پای خودش بردارد. این سناریویی بود که رژیم صهیونیستی در جنگ شش روزه انجام داد و هواپیماهای عراق، مصر و سوریه را در آشیانه ساقط کرد.
پدافند هوایی یکی از مظلومترین و گمنامترین یگانهای دفاعی است که وظیفه حفظ و حراست از آسمان کشور را بر عهده دارد.
با تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی به حریم ایران اسلامی در روزهای اخیر بار دیگر نقش برجسته پدافند و امنیتی را که این سربازان گمنام برای کشور فراهم آوردند بر همگان روشن شد.
اما روایت پدافند ایرانی ناگفتههای بسیاری دارد که این روزها بازخوانی آن اهمیت دوچندانی یافته است. به همین بهانه در گفت و شنودی با سرهنگ حسین صفری ابهری معاون اسبق طرح و برنامه پدافند هوایی ارتش و از رزمندگان دوران دفاع مقدس به بررسی فراز و نشیب پدافند هوایی در نیم قرن گذشته پرداختهایم.
بخش اول گفتگوی پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با سرهنگ ابهری در ادامه از نظر میگذرد.
بسم الله الرحمن الرحیم ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. علاقهمند هستیم ناگفتههای نیروهای پدافند هوایی را بشنویم و خوشحالیم که پاسخگوی سوالات ما هستید. عملکرد نیروی پدافند هوایی را در قبل و بعد از انقلاب شرح دهید؟
وظیفه اصلی پدافند هوایی مجموعه اقداماتی است در راستای مقابله با تهدیدات هوایی، برای حفظ امنیت آسمان کشور فرآیندی تعریف شده است، این فرآیند خیلی پیچیده و دقیق و در سازمانی فوقالعاده حساس بنا شده است. در این فرآیند اولین مرحله کشف هدف است. به محض اینکه هدف رویت و مشاهده شد یعنی اینکه عمل کشف انجام گرفت. زمانی که کشف به دست آمد شناسایی و بررسی انجام میپذیرد که مشخص شود مثلاً هواپیما یا شیء کشف شده دارای چه طبقهبندی هست؟! خودی است یا غیر خودی؟ اولین اقدام، اقدامات متناسب با نوع تهدید است، اینطور نیست که به محض مشاهده یک هواپیما بلافاصله آن را منهدم کنند. اقداماتی از قبیل کماثر کردن، کنترل کردن و یا توسط دفاع غیرعامل خطرات را رفع مینمایند که تمام این اقدامات در یک شبکهای صورت میپذیرد به نام شبکه فرماندهی و کنترل، این شبکه بسیار دقیق است که رأس آن مرکز عملیات پدافند غیرعامل قرار دارد و زیرمجموعه آن مراکز عملیات منطقهای قرار دارد.
مراکز عملیات منطقهای که زیرمجموعه آن تعداد بسیار زیادی رادار هست، مدیر جنگ و مدیر نبردهای هوایی soc ها هستند. یعنی فضا را کنترل میکنند، به هواپیما دستور میدهند چه اقداماتی انجام دهد، به جنگافزارها دستور میدهند چه کار کنند، به سایت موشکی شلیک یا عدم شلیک میدهند و وضعیت قرمز یا سفید و کلاً تمام کارهایی که در فضا انجام میشود به عنوان فرمانده نبردهای هوایی با SOC ها انجام میشود که زیرمجموعه آنها ایستگاههای رادار هستند. این ایستگاههای رادار سایتهای موشکی را کنترل میکنند، SOCها خودشان سایتهای موشکی را هدایت و کنترل میکنند و یا هواپیماها و ریزپرندهها را کنترل مینمایند و کار انهدام آنها را با سلاح هایی که دارند انجام میدهند. پدافند هوایی مجموعه تمام این کارها را انجام میدهد و زمانی که موقع اقدام میرسد سلاح آن میتواند هواپیما و یا سامانههای زمین به هوا باشد. در کشورهایی که بیشترین استفاده از هواپیما را دارند به آن دفاع هواپایه گفته میشود، یا جاهایی که سیستمهای زمین به هوا یا موشکی استفاده میکنند به آنها زمین پایه اطلاق میشود. وقتی 8 سال دفاع مقدس شروع شد دفاع ایران یک دفاع هواپایه بود و دفاع عراق یک دفاع زمین پایه قدرتمند.
وقتی به گذشته نگاه میکنیم تحولات جهندهای در نیروی هوایی و پدافند هوایی داشتیم سال 42 تا 54 تاریخ این نیرو را بررسی کنیم میبینیم اعتبارات فوقالعاده زیادی واگذار شد به صورت تصاعدی، یعنی سال 42 به بعد تا 54 اعتبارات زیاد بود که از محل درآمدهای نفتی که در سالها کشور به دست آورده بود به خاطر گران شدن نفت، منابع به راحتی تأمین میشد. از طرفی هم استخدام نفرات به همین صورت تصاعدی افزایش یافت که نشاندهنده این بود که اقداماتی در حال انجام است. این اقدامات چه بود؟ در این سالها خریدهای کلان و به صورت پکیجهای خیلی بزرگی انجام شد، مثل خرید هواپیماهای F5، F4 ، F14 که به هیچ کشوری به غیر از ایران فروخته نشد، ناوگان هوایی هواپیماها بوئینگ، هواپیماهای سوخترسان، سامانههای موشکی راپیر، و 36 آتشبار به صورت یک پکیج کامل آتشبار(منظور از پکیج کامل این است که بدین منظور نیروی انسانی جهت کار با جنگ افزار آموزشهای لازم در زمینههای تعمیرات، مهندسی، پشتیبانی و... را گذرانده) در حقیقت 72 بخش آتش میشود که قدرت بسیار بزرگی برای دفاع از کشور را تامین میکند. در آن زمان اف 16 هم جزوی از این قراردادها بود که مصادف شد با انقلاب و لغو شد.
در پدافند هوایی هم ما دو سیستم را بخاطر انقلاب از دست دادیم؛ یکی خرید آواکسها بود که 5 فروند خریداری شده بود و باید تحویل کشور میشد که نشد، یکی هم شبکه فرماندهی کنترل مکانیزه که همه چیز به صورت اتوماتیک در آن صورت میگرفت. که این دو مورد در طول جنگ همواره کمبودش احساس شده، به علت اینکه کشور ما دارای عوارض طبیعی فوقالعاده زیاد و کوهستانی است و کشورهایی که کوهستانی هستند با رادارهای معمولی قابل پوشش نیستند چراکه امواج رادار مسیر مستقیمی را طی میکند و پس از برخورد به نوک کوهها قسمتهای پشت کوه را پوشش نمیدهند. به همین علت ما نیازمند به رادارهای پرنده هستیم تا بتوان پوشش کشور را کامل کرد، در غیر این صورت باید به قدری تعداد رادارها را افزایش دهیم که فوقالعاده سنگین خواهد شد. این دو مورد در قبل از انقلاب خریداری شد و در حین انقلاب برای ما حاصل نشد و از دست رفت.
بعد وارد مرحله انقلاب میشویم؛ در این مرحله ما یک نیروی هوایی قدرتمند قبل از انقلاب داشتیم که در منطقه حرف اول را میزد، هم تجهیزات فوقالعاده قوی داشت که در هیچ جای دنیا نظیر نداشت و هم دارای خلبانان بسیار جسور و آموزش دیدهای بود که در سطح دنیا مطرح بودند، از این نمیشود گذشت، واقعا نیروی هوایی قدرتمندی داشتیم و در جهان جزو پنج کشور قدرتمند در این زمینه بودیم، منتها یک اشکال اساسی این نیروی هوایی داشت و آن وابستگی کامل به غرب بود، یعنی چیزی از خودش نداشت و تمام چیزها را کشورهای غربی تأمین میکردند و آنها فقط استفاده کننده و خریدار بود، و همین مطلب در شروع جنگ به ما آسیب وارد کرد بخاطر قطع شدن پشتیبانی. این نیروی هوایی قدرتمند با توجه به اینکه بعضی چیزها را ما خرید نکردیم، مشکلاتی را در پدافند ایجاد کرد.
انقلاب به خودی خود مسائل و دگرگونیهایی دارد و کل کشور را تحت تاثیر قرار میدهد، در ارتش هم این اتفاق افتاد و با توجه به اینکه ارتش یک نیروی رزمی بود که انقلابیون و برخی که در گروههای مختلف بودند احساس داشتند که ارتش مقابل آنهاست و تلاش میکردند که این ارتش را منحل کنند و در این زمینه خیلی فعالیت کردند و خود به خود در پایگاهها و یگانهای رزمی رخنه کردند و انضباط را از بین بردند و تعداد زیادی نیروی متخصص با درجات بالا در شروع انقلاب کنار گذاشته شدند. حتی در زمان جنگ، زمان تیمسار معینپور ما در حال جنگ بودیم، نفر از جبهه برمیگشت و از در وارد میشد میگفتند شما دیگه وارد نشو! بزرگترین لطمه را از نظر روحی به نفرات ارتش وارد کردند. از طرفی بازرسی ها قطع شد، آموزش قطع شد، نگهداری قطع شد. وقتی وارد سایت های موشکی هاگ میشدیم(بنده آن زمان در سایت سوم موشکی هاگ در بوشهر خدمت میکردم) وارد که میشدیم حدود 150 نفر بودند که ده گروه سیاسی تشکیل شده بود و هر کدام در گوشهای در حال بحث و جدل و درگیری بودند...
کودتای نوژه هم در وضعیت ارتش تاثیرگذار بود؟
شدیدا، هم قضیه طبس بر ما اثر گذاشت و هم کودتای نوژه. اینها باعث شد مردم و مسئولان بیاعتمادی شدیدی نسبت به ارتش پیدا کنند، ممکن بود حق هم داشته باشند، کار خیلی خطرناکی را در پیش گرفته بودند و اگر انجام میشد ممکن بود فاجعه بزرگی را رقم بزند. این دو مورد حقیقتا تاثیر بسیار بالایی داشتند و همین جو بیاعتمادی باعث شده بود در یگان های پدافند هوایی فرماندهانی که دلسوز بودند و میخواستند یگانشان منظم و مرتب باشد و کار را به نحو احسن انجام دهند، این فرماندهان را هم کنار گذاشتند. پرسنل زیرمجموعه فرمانده را منصوب میکردند! پرسنل زیرمجموعه اگر انسانهای درستی بودند آدم درستی را انتخاب میکردند و اگر نه تفرقه درونشان بود و مشکل داشتند و انسانهایی بودند که میخواستند از زیر کار شانه خالی کنند و از موقعیتهایشان سوءاستفاده کنند فرماندهی را انتخاب میکردند که کارایی نداشت و در مجموع در آن مدت اکثر اقشاری که در گروههای مختلف بودند هرکدام به فکر منافع گروهی خودشان بودند. میگفتند ارتش بیطبقه توحیدی که حضرت امام فرمودند فقط این مساله در حیوانات مصداق دارد که صدایشان ساکت شد. خیلی مسائل دیگری باعث شد که ارتش در وضعیت بسیار متزلزلی باشد. بنده فکر میکنم یکی از دلایلی که صدام به خودش اجازه حمله به ایران را داد همین ضعف و تزلزل نیروهای مسلح ما بود. اگر نه به هیچ عنوان جرأت نمیکرد به نیروی هوایی قدرتمندی مثل ایران تعرض کند.
سالهای اول انقلاب؟
بله، هنوز جنگ نشده بود. و سایتهای ما بجای اینکه سایت موشکی باشد مثل باغ پرندگان بود! به علت اینکه روی سکوهای پرتاب موشک که بسیار حائز اهمیت است تبدیل شده بود به لانه پرندگان و محل تخمگذاری آنها. یعنی روزی که صدام به ما حمله کرد همچنین جوی در ارتش حاکم بود، علاوه بر این که درجه آمادگی ما 3b بود، یعنی به حالت وضعیت جنگی. ولی شرایط و اوضاع اجتماعی طوری حاکم شده بود که یک جنگ افزار در بوشهر مستقر نکرده بودند.
این ابهام وجود دارد که ارتش تحرکات نیروهای صدام قبل از حمله را تحت نظر داشته است و امکان پیش گیری از آن را داشته؟
بله، اطلاع داشته، اینکه بنده گفتم وضعیت ما در آن زمان 3b بود یعنی وضعیت جنگی! منتها دخالتهای عناصر مختلف در نیروهای مسلح مثل استاندار و... اینها باعث میشد ارتش نتواند کار حرفهای خودش را انجام دهد. مثلا زمانی که جنگ که شروع شد فرمانده لشکر زرهی اهواز یک سرگرد ارتباطات بود، در صورتی که این لشکر زرهی است و باید افسر زرهی آن را فرماندهی کند. اکثر نفرات را منتقل کرده بودند در یگانهایی که به منزلشان نزدیک بود. تضعیف شده بود و فرماندهان جرأت نمیکردند تجهیزاتشان را مستقر کنند، در زمان اتفاق طبس، تیمسار باقری را بعدش زندانی کردند و این تاثیرگذار بود و کودتای نوژه هم خود به خود ترس و وحشت را در نیروهای ارتش ایجاد کرد. حتی جرأت نمیکردند کارهایی را هم که احساس میکردند درست است را انجام دهند چون در مقابلشان گروههای مختلفی بودند، درجهداران، همافران، افسران و گروههای دیگر، برای اینکه نفر را خراب کنند به نوعی حتی به تزویر و ریا و دروغ متوسل میشدند و چه بسا نفرات بسیار درستکاری را بخاطر مسائل جزئی کنار گذاشتند.
تشتت در ارتش کی از بین رفت و انسجام حاصل شد؟
ارتش عین یک بیماری بود که در حالت کما بود، واقعا اگر جنگ نمیشد اصلا تا سال بعد ارتشی نداشتیم و منحل میشد. در آن زمان افکاری در بین نفرات بود که میگفتند سیستمهای سامانه موشکی هاگ آمریکایی است و نجس است و باید به دریا ریخته شود! اینها مسائلی بود که ما واقعا با آنها روبرو بودیم.
از مسئولان یا ارتشیها؟
از مسئولان خود ارتش، منتها اینها به جاهایی وصل بودند.
از جایی خط میگرفتند؟ مثلا سازمانهای ضد انقلاب؟!
خط میگرفتند، همین قراردادها که لغو شد قراردادهای بسیار خوبی بود. بزرگان ما هم اشتباه کردند. آنها را هم تحت تأثیر قرار دادند. مثلا قرارداد F16 را لغو کردند.
قرارداد از طرف ایران لغو شد؟
بله، از طرف ایران لغو شد. طرز تفکری را دشمنان ایجاد میکردند که باید این سیستم ها از بین برود.F14 و فونیکس را فقط ایران داشت و برای آمریکا این تجهیزات خطرناک بود و آنها زمینه این اتفاقات و تفکرات را ایجاد میکردند. همانطور که گفتم ارتش عین یک بیمار در کما بود. در 31 شهریور سال 59 بنده در سایت سوم هایپ بودم در بوشهر. اوضاع به همین صورت متشنج بود. ساعت 14 خدمت را مانند مدرسه و کودکستانی که تعطیل میشود کرکره را پایین کشیدیم و ما از درب دژبانی خارج شدیم و فقط تعدادی برای حفاظت از سایت ماندند؛ سایت عملیاتی موشکی که باید در آن وضعیت در مدار عملیاتی باشد برای دفاع. از درب خارج شدیم و حدود 10 دقیقه بعد دیدیم تعداد زیادی هواپیما بالاسر ما هست و پایگاهی که هیچ سروصدایی در آن نبود غرش صدای هواپیماها در آنجا بلند شد! ما هم که آن موقع افسران جوان و بیتجربهای بودیم و در خارج کشور آموزش دیده بودیم و تازه مشغول به کار شده بودیم که انقلاب شد و چیزی نمیانستیم. گفتیم خدایا این چی هست؟! هنوز حرفمان تمام نشده بود که دیدیم میدان صبحگاه بمباران شد، صنایع الکترونیک بمباران شد، باند را زدند و چند نقطه پایگاه بوشهر را زدند و یک گلوله به سمت هواپیماهای متجاوز شلیک نشد و به راحتی رفتند.
گفتیم خدایا چطور ممکن است دشمن بیاید و یک چنین نیروی هوایی قدرتمندی را آن هم در بوشهر مورد حمله قرار دهد؟! بله، ممکن است. زمانی که انضباط را حذف کنید همه اتفاقات ممکن است رخ بدهد. بعد دیدیم فقط بوشهر نیست و شانزده نقطه دیگر از جمله فرودگاهها و پایگاههای مختلف را در آن روز مورد حمله قرار دادهاند. در حقیقت صدام با 192 فروند هواپیما آمد که نیروی هوایی ما را از جلوی پای خودش بردارد. این سناریویی بود که رژیم صهیونیستی در جنگ شش روزه انجام داد و هواپیماهای عراق، مصر و سوریه را در آشیانه ساقط کرد، درست شب قبل از جنگ و بعد از آن عراق دیگر هیچ وقت نتوانست نیروی هوایی داشته باشد که بتواند با نیروی هوایی اسرائیل مقابله کند. صدام همین سناریو را برای ما پیاده کرد و 192 فروند هواپیما فرستاد تا نیروی هوایی ما را منهدم کند، اما موفق نشد. در آن روز 5 هواپیما آسیب دیدند که دو فروند منهدم شدند و دو فروند خسارت جزئی دیدند و بقیه آسیبی ندیدند. هر 5 فروند هواپیماهای ترابری و باربری بودند. یک جنگنده ما در آن لحظه آسیب ندید. چرا آسیب ندید؟! برای اینکه در آشیانههای ضد بمب نگهداری میشد. این ضربهای که صدام به ما وارد کرد باعث شد این بیمار کما از خواب برخیزد. ما هروقت در مقابل دشمن خارجی قرار گرفتهایم اختلافات درونی را کنار گذاشته و متحد شدهایم. ملت ایران این خاصیت را دارد. دشمن خارجی را که ببیند تمام اختلافات را کنار میگذارند و بر علیه دشمن متحد میشوند و این باعث شد که ارتش به حالت قبلی خود بازگردد. البته زمان برد اما شروعش از آنجایی بود که صدام به ما حمله کرد.
زمانی که حمله شد پدافند تا چند روز بعد به خود آمد؟
ساعت 14 به ما حمله شد، ساعت 16 هواپیماهای F4 از پایگاههای بوشهر(باند را بمباران کرده بودند اما توسط تکنسینها ترمیم شده بود) از پایگاه همدان، هرکدام 4 فروند در قالب طرح البرز یا انتقام به سمت عراق حمله کردند و پایگاههای عراق را بمباران شدید کردند. این اولین بمباران بعد از بمباران کشور توسط عراق بود و در حین بازگشت یکی از همین هواپیماهای F4 و خلبانش را از دست دادیم. در حقیقت 7 فروند بازگشتند. 4 فروندی که به سمت همدان بازمیگشتند، یک هواپیمای میگ 23 خودش را در زیر هواپیمای F4 ما قرار میدهد که به اصطلاح به آن میگویند زیر فور قرارگیری و فاصلهاش بقدری با F4 کم بود که در رادار یک فروند دیده میشد و افسر رادار ما نمیتوانست تشخیص دهد که آیا این یک فروند هست یا دو فروند، و قصدش بمباران پایگاه همدان بود که در آنجا استوار گرامی توپچی رادار این هواپیما را با چشم دید و به پست فرماندهی و سایت رادار اطلاع داد که هواپیمای خودی را از منطقه خارج کردند و با رگبار شدید آقای گرامی این هواپیما مورد اصابت قرار گرفت و افتخار زدن اولین هواپیما در همان بعدازظهر را به خودش اختصاص داد.
همان روز چیزی حدود 5 فروند هواپیما را ساقط کردیم و در هفته اول چیزی حدود 35 فروند هواپیما ساقط کرد به طوری که عراق درخواست آتشبس داد. قطعنامهای هم شورای امنیت صادر کرد که ایران آن را نپذیرفت. دقیقاً زمانی که به ما حمله شد وضعیت جنگی را به یگانها اعلام کردند. زمانی که وضعیت جنگی اعلام میشود همه چیز تغییر میکند. البته از نظر آمادگی در وضعیت جنگی بودیم اما اجرای آن را اعمال نکرده بودند که اینجا دستور اجرا دادند. زمانی هم که دستور اجرا میدهند جنگندههایی که در حالت عادی در آشیانهها تعمیر و نگهداری میشود و به نفرات آموزش داده میشود و با آنها کار میشود، هر کدام برایشان یک طرح عملیاتی دارد. به فرض برای یک جنگ افزار x اگر وضعیت جنگی تعریف شود باید برود در منطقه مشخص شده و ارتفاعات و مختصات اعلام شده مستقر شود. فرماندهاش و پست فرماندهیاش مشخص است، محل تأمین آماد و مهماتش مشخص است، همه اینها در مانورهایی که در زمان صلح انجام میشود تمرین میشود و روزی که دستور عملیات میدهند ظرف مدت کوتاهی عملیاتی میشود. جنگ افزارهای ما همان روز در اکثر نقاط کشور در مکانهایی که مربوط به خودشان بود عملیاتی شدند و شروع به دفاع از کشور نمودند.
اما در مجموع (البته افسران نیروی زمینی باید این را بیان کنند) بعد از عملیات ثامن الائمه نیروی زمینی خودش را پیدا کرد، یعنی پس از شکست حصر آبادان، صدام و همپیمانانش بهم پیچیدند که جلوی این نیروی زمینی باید گرفته شود. نیروی زمینی نیروی بسیار با اقتدار و قدرتمندی بود. منتها از هم پاشیدگی و بردن نیروهایش به سمت کردستان و سرکوب جنگافروزی نیروهای محلی کرد باعث تضعیف نیروی زمینی شد و از آن طرف پاکسازیها و فشارهای روحی هم که در تمام ارتش حکمفرما بود باعث تضعیف این نیرو شد. وقتی جنگ شروع شد، در لشکر زرهی اهواز تعدادی از فرماندهانشان را آقای غرضی استاندار وقت[پس از کودتای نقاب] اعدام کرد. اما کار اشتباهی بود، اگر بخواهند کسی را محاکمه کنند باید تحویل قوه قضائیه شود، استاندار در جایگاهی نبود که برای کسی حکم صادر کند. تندروی های زیادی که باعث آسیب رسیدن شد.
بعد از عملیات ثامن الائمه نشان داد که نیروی زمینی با اقتدار کامل دارد پیشروی میکند، عراق و همپیمانانش هم خوب فهمیدند و گفتند اگر جلوی این نیرو گرفته نشود تا بغداد هم پیشروی خواهند کرد! که واقعا هم همینطور بود. در آنجا بود که آمدند عراق را تقویت کردند، در چه راستایی؟ نیامدند لشکرهای نیروی زمینی آن را زیاد کنند، همان موقع نیروی زمینی عراق 12 لشکر داشت و تا آخر جنگ تعداد بسیار زیادی لشکر ایجاد شد. آمدند نیروی هوایی عراق را تقویت کردند، فرانسه هواپیماهای میراژ، سوپر اتاندارد و ... داد. از آن طرف روسیه سوخو22 و میگ 25 و موشکهای ضد رادار به آنها داد. آواکسهای عربستان را آوردند برای جمعآوری اطلاعات، ماهواره های آمریکا، دلارهای نفتی و... .
در حقیقت نیروی هوایی و زمین عراق که متوقف شده بود یکدفعه تغییر سازمان داد و جهش یافت، بویژه در نیروی هوایی که در سطح بسیار بالاتر قرار گرفت و برتری هوایی آنها داشت افزایش پیدا میکرد و ما در حال ضعف بودیم. بعد همین نیروی زمینی عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس و... را با همکاری سپاه انجام داد. به رغم اینکه امرای ارتش را کنار گذاشتند و افسران ارتش را پاکسازی کردند اما باز هم این ارتش پتانسیل بسیار بالایی داشت که خودش را در این عملیاتهای اول نشان داد و بعد از آزادسازی خرمشهر مشخص شد که توان این نیروها بقدری هست که بتوانند از مرزهای کشور عزیزمان دفاع کنند.
ادامه دارد...
ارسال نظرات