حلقه های اشک، هدیه تماشاگران به شهید طهرانی مقدم
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بلیط فیلم خدای جنگ به دستم رسیده بود؛ با تعجب پرسیدم: خدای جنگ؟ موضوعش چیه؟ جواب دادند: درباره شهید ابراهیم طهرانیمقدم؛ نامش برایم آشنا بود و همان لحظه حس خوبی نسبت به فیلم پیدا کردم؛ کنجکاو شدم ببینم چه کسی نقش پدر موشکی ایران را بازی میکند؛ سریع در اینترنت جستوجو کردم: خدای جنگ؛ پوستر فیلم را که دیدم، ناگهان مکث کردم... بازیگر نقش اصلی کسی بود که بیشتر به کاراکترهای منفی یا نقشهای کمدی شناخته میشد و این انتخاب برایم غیرمنتظره بود!
از همانجا بود که دو دل شدم که سینما بروم یا نه؟ ولی با اصرار یکی از رفقا رفتیم و فیلم شروع شد.
اول فلیم یک سری تصاویر مبهم پخش شد که این تصاویر تا اواسط فلیم ادامه داشت و تماشاگران را در هالهای از ابهام گذاشته بود و این ابهام با رفت و برگشت بین زمان حال و زمان گذشته، رفته رفته بیشتر میشد و تماشاگران را بیشتر در ابهام قرار میداد؛ این حرکت کارگردان اگرچه جالب بود ولی تماشاگران را درگیر فهم روابط خانوادگی میکرد که الان این افراد چه نسبتی با هم دیگه دارند که شاید اصلا هدف اصلی کارگردان و نویسنده نیز همین بود.
داستان را نویسنده به صورت معما و پازل طراحی کرده بود که رفته رفته، با گذر زمان و با در کنار گرفتن قطعات این پازل، تماشاگران تصویر جامعی از این پازلی که طراحی شده بود تا نقش اثرگذار شهید طهرانی مقدم در صنعت موشک سازی ایران را به تصویر بکشد، داشته باشد.
در این فیلم سعی شده بود، دو حس ذلت و اقتدار که در تضاد با یکدیگر هستند رو به نمایش گذاشته بشه و در این عرصه تا حدودی موفق بود اگرچه به طور کامل بخاطر ضعف بازیگران فرعی، منتقل نشد ولی از این مقدار ضعف میتوان چشمپوشی کرد.
در این فلیم به خوبی برخی از کلیدواژههای دینی رو به نمایش گذاشته بود مثل توکل، توسل، غیرت و از خود گذشتگی که یکی از نکات مثبت فیلم به حساب میآید چرا که کارگردان به این مفاهیم دینی به طور مستقیم اشاره نکرده بود بلکه بدون اینکه تماشاگران را مستقیما مورد خطاب این مفاهیم قرار دهد، این مفاهیم را تا آخر فیلم به تماشگران رسانده و مورد پذیرش آنها قرار گرفته بود، در واقع در این سکانسها از روشهای اقناع سازی مخاطب استفاده شده بود، همان چیزی که فلیمهای ایرانی سخت به آن نیازمند هستند.
در این فیلم میتوان سکانسها رو به دو دسته تقسیم کرد، سکانسهایی که خالی از احساس بودند و سکانسهایی که پر از احساس بودند؛ برخی از این سکانسهایی که خالی از احساس بودند را میتوان به علت ضعف بازیگران فرعی، تصویر برداری و تصویر سازی دانست که متاسفانه در اوائل فیلم خیلی شاهد این مجرا بودیم؛ در اوائل فیلم از جذابیتهای بصری خبری نبود ولی در ادامه که اوج فلیم بود، وارد سکناسهایی شدیم که نه تنها تمام حواس مخاطبین را به خود جلب کرد، بلکه احساس را نیز به مخاطبین هدیه داد و در سراسر این سالن، مخاطبینی که پر از احساس شدند، حلقههایی از اشک، را به شهید طهرانی مقدم، هدیه دادند.
کارگردان به خوبی توانست، از خود گذشتگی و نقش موثر شهید طهرانی مقدم را در موشکی شدن ایران به تصویر بکشد به گونهای که باورش برای مخاطب سخت بود و دعا میکردند، این فیلمی است که از روی وقایع تاریخی و زندگی شهید طهرانی مقدم، ساخته شده، تحریف وقایع تاریخی باشد.
اینگونه فکر میکنم که خیلی از تماشاگران حاضر، هنگام خروج از سالن، به این فکر کرده بودند که برای این اقتداری که الان ایران اسلامی دارد، چه هزینههایی از طرف افراد مختلف پرداخت شده که ما، از این هزینهها بی خبریم که با دانستن این وقایع، دَین ما به شهیدان، بیشتر و بیشتر میشود.