شتاب و انتخاب های اشتباه

در یادداشتهایی پیوسته مسئله ریشههای طلاق با استفاده از مقاله ای به همین نام به قلم حجت الاسلام علی اکبر مظاهری استاد و روانشناس حوزوی از سوی سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ارائه خواهد شد.
در عامل اول از این مقاله به ازدواج های اشتباه پرداخته شده و با شاهد مثال از روی مشاوره زوجین با استاد مشاور، این عامل بررسی شده است. عامل دوم نیز به اقتصاد ناموزون زوجین اشاره داشته که در ادامه بخشی از این مقاله تقدیم شما می شود:
از واضحات است که «برای حل یک مسئلهٔ دانهدرشت، باید ریشههای آن را یافت.» با یافتن ریشهها، نیمی از مسئله، حل شده و جستجوی راه حال آسان تر است؛ ازاینرو، برای اثبات ضرورت ریشهیابی طلاق، دیگر هیچ نمیگوییم و مستقیم میرویم سر اصل موضوع در این فصل که «عوامل و ریشههای طلاق» است.
عامل اول: ازدواجهای اشتباه
این سخن مردمان، که بهمزاح میگویند: «علت اصلی طلاق، ازدواج است»، یک «شوخی جدیصفت» است، اما ناقص است. آن را از شوخیبودن در میآوریم و نیز اصلاحش میکنیم و میگوییم:
دلیل بسیاری از طلاقها، «ازدواجهای اشتباه» است. آری؛ هر چه در انتخاب همسر و ازدواج، سهلانگاری شود، زندگیهای ناپایدار پدید میآید. و هر مقدار در مرحلهٔ انتخاب همسر و انجام ازدواج، دقت شود، زندگیهای پایدار ایجاد میشود. ما، در مشاورههایمان، شاهد این پدیدهٔ تلخ هستیم که بسیاری از مردمان، در مرحلهٔ انتخاب همسر و مقدمههای ازدواج، خوب عمل نمیکنند و در نتیجه، زندگیها به تلخی میرسد و یا به طلاق میانجامد. برای مثال این نمونه را بخوانید:
مشاوره حسنا و حسن
از زبان مشاور: حسنا و حسن، که دوران عقد را میگذراندند، در اتاق مشاوره نشستند. پسر، ناراحت بود و دختر از دست او عاصی و متنفر شده بود و خشم زیادی داشت. حرفهایشان را شنیدم. هیچ تناسبی با هم نداشتند؛ نه تناسب اخلاقی، نه تناسب سنی، نه عقیدتی، نه جسمی، نه خانوادگی، و نه هیچ تناسب دیگر. از این همه عدم تناسب، تعجب کردم.
پرسیدم: «شما که این همه به هم بیرغبت بودید، چرا ازدواج کردید؟» پاسخهایی دادند که قانعکننده نبود. از خانوادههایشان دعوت کردم به مشاوره بیایند تا راز کار برایم آشکار شود. از خانوادهٔ پسر، کسی نیامد، اما پدر و مادر دختر آمدند. با ایشان، بدون حضور دختر و پسر، صحبت کردم. گفتم: پیش از هر سخن، بگویید چرا این دو نفر، با این همه تفاوت، همسر هم شدهاند؟ آیا این ناهمتاییها را میدانستید و عقد کردید یا نه؟
گفتند: «ندانسته، دخترمان را دادیم.» گفتم: چطور ممکن است؟ توضیح دهید. گفتند: «ما دو خانواده، همدیگر را نمیشناختیم. از دو شهر جداگانهایم. کسی ما را به هم معرفی کرد. به خواستگاری آمدند. ما تجربهای نداشتیم. این دختر، اولین فرزندمان است. اما میدانستیم که باید آنان را، بهخصوص پسر را، خوب بشناسیم. گفتیم صبر کنید تا بررسی کنیم. گفتند: ما احتیاج به بررسی نداریم. شما و دخترتان را پسندیدهایم. تا ماه محرم، چهار روز بیشتر نمانده بود. اصرار کردند که قبل از محرم، عقد کنیم. ایشان بر اصرارشان پا فشردند و ما تسلیم شدیم و در همان چهار روز، عقد کردیم و همهٔ کارها تمام شد.»
گفتم: «ریشهٔ مشکل، همین است که شتاب کردید. نه! آنان شتاب کردند و شما تسلیم شدید. چه اشکالی داشت که در محرم و صفر، بررسیهای ضروری برای کسب شناخت را انجام میدادید؛ تحقیق و مشاوره میکردید، تفکر و تأمل میکردید، دختر و پسر، با هم صحبت میکردند؟ انجام این کارها که در محرم و صفر، اشکالی ندارد. گفتند: «نمیدانیم چه شد. نتوانستیم در برابر اصرارشان مقاومت کنیم.»
با پسر، بهتنهایی، صحبت کردم. گفت: «این دختر را نمیخواهم.» با دختر نیز بهتنهایی صحبت کردم. گفت «این پسر را نمیخواهم.» دختر هیچ دلیلی برای نخواستنش بیان نکرد. اصلاً بلد نبود دلیل بیاورد. او یک بچه بود؛ هم از نظر سنی، هم فکری، هم عقلی. اما پسر، دلیلهایی را بیان کرد که بیشتر مربوط به ناسازگاری اخلاقی و رفتاری میشد. او میخواست خود را از مخمصهای که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد، بدون اینکه مسئولیت کارهای خود و خانوادهاش را بپذیرد. از این رو میکوشید دختر و مادرش را مقصر جلوه دهد.
در چند جلسهٔ مشاوره و بررسی همهجانبه به این نتیجه رسیدیم که این دو، به کار هم نمیآیند و ادامهٔ این وصلت نامبارک، به صلاح هیچکدامشان نیست و تنها راه حل، جدایی است؛ پیش از آنکه عروسی کنند و دچار یک زندگی ناکام شوند. این زیان سختجبران، تاوان همان شتاب اول بود.
ازدواج ناموزون
از زبان مشاور:
مادر پسری جوان گفته است: پسرم با دختری آشنا شده كه ششسال از او بزرگتر است. دختر، خانوادهای نابسامان دارد و طلاق در آن، امری عادی است. پدر و مادر دختر هم، اگرچه رسماً جدا نشدهاند، اما هر كدام زندگی جداگانه دارند. پسرم اصرار میكند که به خواستگاری برویم، اما من بهدلیل شرایط نامناسب خانوادهاش نمیپذیرم. پسرم میگوید: «اگر شما نیایید، خودم میروم و عقد میكنم». از شما میخواهم که راهنماییام كنید. ممنون.
پاسخ مشاور:
توجه داشته باشید كه پاسخ ما، بر اساس پرسش شما است. ما خانوادۀ دختر را نمیشناسیم كه دربارۀ آنان نظر دهیم و مهمتر آنكه سخن پسرتان را نشنیدهایم. شاید او نیز صحبتی داشته باشد. بنابراین، در برابر پرسش شما میگوییم:
1. این ازدواج، بهصلاح نیست، چون فاصلۀ سنی دختر و پسر «بهقاعده» نیست.
2. پسرتان را سر لج نیندازید. اگر میخواهید او را منصرف كنید، نخستین شرط، آن است كه با او مهربان باشید. او باید شما را خیرخواه خود بداند تا به نظرتان توجه كند. اگر او مخالفت شما را از سر لجبازی بداند و گمان كند که میخواهید نظر خود را به او تحمیل نمایید و مصلحت و خواستۀ او را در نظر نمیگیرید، در برابرتان مقاومت میكند و چهبسا تهدیدش (عقد كردن بدون موافقت شما) را عملی كند.
3. او را به مشاوره با مشاوری دانا و توانا تشویق كنید. مشاور، مسائل را همهجانبه میکاود و نظر میدهد.
خداوند سبحان، راهنمایتان باشد. دربارۀ ازدواج و انتخاب همسر، سخن فراوان است. در این موضوع، کتاب «جوانان و انتخاب همسر»[i] را بخوانید.
هراس خیالی
یکی از تجربههای تلخ مشاورهای من این است که وقتی به ماه محرم نزدیک میشویم، انتخابها و ازدواجهای ناموفقی صورت میگیرد و ناگواریهایی را به بار میآورد.
بسیاری از خانوادهها و حتی جوانان که خواستگاریشان نزدیک ماه محرم انجام شده است، عجله میکنند که قبل از رسیدن ماه محرم، عقد کنند. ایشان دربارۀ تحقیق، تأمل و بررسی همهجانبۀ مسئله، کوتاهیهای بی باکانه ای می کنند و سپس دچار پشیمانی های جانسوزی میشوند.
وقتی به ایشان میگویم: هنوز شناخت شما به حد نصاب نرسیده است؛ هنوز خانوادهها و دختر و پسر شناخت لازم را از همدیگر ندارند؛ هنوز میزان علاقۀ دختر و پسر معلوم نیست. خطر نامبارکی این وصلت، بالاست! برای ایجاد یک زندگی پایدار، باید بیشتر وقت گذاشت. میگویند: «ماه محرم نزدیک است. اگر الآن عقد نکنیم، دو ماه عقب میافتد. عقدکردن در محرم و صفر، شگون ندارد.»
میگویم: اولاً، این زمان فرصت خوبی است برای افزایش شناخت و تأمل در همۀ جوانب مسئله، اطمینانیافتن از صحت انتخاب، گفت وگوی بیشتر دختر و پسر و آشناییشان از اوصاف و دیدگاه های یکدیگر؛ ثانیاً، اگر پیش از پایانیافتن محرم و صفر، به تصمیم قطعی رسیدید، میتوانید عقد کنید و جشن را به تأخیر اندازید.
پذیرش این راهکار و عمل به آن اغلب، ازدواج و زندگی پایداری را ثمر میدهد، اما نپذیرفتن و انجامندادن آن، احتمال ناپایداری یا تلخی زندگی را در پی دارد. پس: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». بیایید خود و دیگران را از محرم و صفر نترسانیم. این ماههای خدا را نامبارک جلوه ندهیم. با «هراس خیالی» از این دو ماه، خود و دیگران را به ناگواری نیفکنیم.
اقتصاد ناموزون
عامل دوم را می توان اقتصادی معرفی کرد. هرگاه و هرجا که دربارهٔ عوامل طلاق سخن میگوییم یا مطلب مینویسیم، شنوندگان و خوانندگانمان، مسائل اقتصادی را مطرح میکنند و آن را ریشهٔ اصلی طلاق میدانند؛ چندان بزرگ که عوامل دیگر، کمرنگ میشوند یا اصلاً دیده نمیشوند. ما میگوییم: بله. درست. اما بیاییم ریشههای دیگر را نیز ببینیم. نیز این عامل را بزرگتر از آنچه هست، نبینیم.
امیر مؤمنان - علیه السلام - فرموده است: «مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ، ابْتَلَاهُ اللهُ بِكِبَارِهَا»؛ هرکس گرفتاریهای کوچک را بزرگ بنمایاند، خداوند به مصائب بزرگ، گرفتارش میکند. این تجربه را در ازدواج نیز داریم؛ از روزگاران قدیم تا اکنون، وقتی موضوع ازدواج جوانان مطرح میشود، خود جوانان و خانوادههایشان، عامل اقتصاد را مطرح میکنند و آن را عامل اصلی، بلکه گاهی تنها عامل بیازدواجی یا دیرازدواجی بیان میکنند.
در کتاب «جوانان و انتخاب همسر»، که محصول سیسال پیش است، همین عامل، مانع اصلی ازدواج است. نخستین مانع ازدواج و گستردهترین عامل بیازدواجی یا دیرازدواجی، در آن کتاب، مشکلات مالی و اقتصادی است. آنجا، در بخش مشکلات و موانع ازدواج، گفتهایم و اینجا؛ ریشههای طلاق، نیز میگوییم: آری و آری که بیماری اقتصادی، در ایجاد زندگی مشترک (ازدواج) و نیز از همپاشیدگی زندگی (طلاق) مؤثر است، بسیار مؤثر، اما این بیماری را اینهمه بزرگ نکنیم که از مسائل دیگر غافل شویم.
مد روز!
گاهی، پدیدهای، مد روز میشود و بسیاری از مردمان، از آن سخن میگویند. از خصلتهای ناروای مد، یکی این است که کثیری از مردم جامعه، دربارهٔ ذات آن کمتر میاندیشند. آن را از روی تقلید، میپذیرند و از سر عادت، تکرار میکنند. باور بخش بزرگی از پیکرهٔ جامعه، دربارهٔ نقش مسائل مالی و اقتصادی در ازدواج و طلاق، چنین است؛ تقلید، عادت، تکرار.
راستی که وخامت اقتصادی و خرابی وضعیت مالی، نقشی پررنگ در ایجاد طلاق دارد. ما، در اینجا، به مقولهٔ خرابی اقتصاد جامعهمان ورود نمیکنیم؛ نمیتوانیم که ورود کنیم. گوشی، شنوای سخن ما نیست. سخنمان هدر میرود. اما به زوجها، بهویژه زوجهای جوان، میگوییم: قناعت ورزید. زندگیتان را، به دلیل تنگناهای معیشتی، فرو نپاشید. روا نیست.
برای مطالعهٔ بیشتر این مقوله، ر. ک: «جوانان و انتخاب همسر»، از نگارنده، فصل موانع و مشکلات ازدواج، مشکلات اقتصادی.