آیا «نظام بینالملل» توان اجماعسازی «عملی» علیه ایران را دارد؟

مکانیسم ماشه یا اسنپبک، یک بند کلیدی در توافق هستهای برجام است که امکان بازگرداندن سریع و خودکار تحریمهای پیشین سازمان ملل را در صورت نقض توافق فراهم میکند. چنانکه در اخبار آمده، این مکانیسم در ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵ فعال شده است.
در ادامه، توضیح کاملی درباره چیستی، نحوه کار و آخرین وضعیت آن ارائه شده است.
مکانیسم ماشه چیست؟
مکانیسم ماشه (Snapback Mechanism) بخشی از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است که در سال ۲۰۱۵ برای اجرایی کردن برجام به تصویب رسید
هدف از طراحی این مکانیسم، ایجاد یک ابزار بازدارنده بود تا در صورت نقض "اساسی" تعهدات از سوی ایران، تحریمهای شش گانه شورای امنیت (قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵ و ۱۹۲۹) به طور خودکار بازگردند
وجه تسمیه آن به "ماشه" از این جهت است که مانند کشیدن ماشه تفنگ، فرآیند بازگشت تحریمها سریع و اجتنابناپذیر است
مکانیسم ماشه چگونه عمل میکند؟
فرآیند فعالسازی این مکانیسم به این شکل است:
ارجاع شکایت: یکی از اعضای توافق (کشورهای گروه ۱+۵) با ارسال اطلاعیهای رسمی به شورای امنیت، ادعای "عدم پایبندی اساسی" ایران را مطرح میکند.
فرصت ۳۰ روزه: از آن لحظه، شورای امنیت ۳۰ روز فرصت دارد تا با تصویب یک قطعنامه جدید، جلوی بازگشت تحریمها را بگیرد.
بازگشت خودکار تحریمها: اگر شورای امنیت نتواند در این ۳۰ روز قطعنامه لازم را تصویب کند، تمام تحریمهای قبلی به طور خودکار احیا میشوند. نکته کلیدی این است که هر یک از اعضای دائم شورای امنیت میتوانند با وتوی قطعنامه مذکور، عملاً بازگشت تحریمها را حتمی کنند
آخرین وضعیت: فعالسازی مکانیسم در سال ۲۰۲۵
مجموعهای از رویدادها و تحولات در سال ۲۰۲۵ در نهایت منجر به فعال شدن مکانیسم مزبور و بازگشت تحریمها شد.
در ۲۸ اوت ۲۰۲۵ (۶ شهریور ۱۴۰۴)، سه کشور اروپایی امضاکننده برجام (آلمان، فرانسه و بریتانیا) با ارسال نامهای به شورای امنیت، رسماً فرآیند مکانیسم ماشه را به دلیل نقض تعهدات هستهای توسط ایران فعال کردند
در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۵ (۲۸ شهریور ۱۴۰۴)، قطعنامهای که توسط کره جنوبی برای جلوگیری از بازگشت تحریمها ارائه شده بود، به دلیل عدم کسب آرای کافی رد شد.
در ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵ (۴ مهر ۱۴۰۴)، قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین برای تمدید مهلت بازگشت تحریمها نیز با ۴ رأی موافق، ۹ رأی مخالف و ۲ رأی ممتنع تصویب نشد
در نتیجه، تحریمهای سازمان ملل مطابق برنامه در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۵ (۵ مهر ۱۴۰۴) به وقت نیویورک به طور کامل بازگشتند.
به طور خلاصه، مکانیسم ماشه یک ابزار حقوقی در برجام بود که برای تضمین اجرای توافق طراحی شد. بر اساس گزارشهای موجود، این مکانیسم در پایان سپتامبر ۲۰۲۵ پس از شکست تلاشهای دیپلماتیک در شورای امنیت، فعال شده و تحریمهای پیشین سازمان ملل علیه ایران بازگشتهاند.
خطای دیپلماتها؟
تحلیل این که آیا پذیرش مکانیسم ماشه توسط دیپلماتهای ایرانی یک "خطای راهبردی بزرگ" بوده، نیازمند نگاهی همهجانبه به شرایط حاکم بر مذاکرات برجام و گزینههای پیش روی ایران است. نمیتوان به صورت مطلق یک "بله" یا "خیر" داد، بلکه باید مزایا و معایب این تصمیم را سنجید.
در ادامه، استدلالهای این مباحثه را بررسی میکنیم:
استدلالهایی که معتقدند پذیرش ماشه یک خطای راهبردی بود:
ایجاد یک تله حقوقی غیرمتقارن: منتقدان استدلال میکنند که این مکانیسم بهصورت ذاتی به نفع طرف غربی است. آنها میتوانند با ادعای نقض "اساسی" (که البته تعریف دقیق و مستقلی ندارد) فرآیند را آغاز کنند، اما راه سادهای برای ایران وجود ندارد تا در صورت نقض تعهدات توسط غرب (مانند عدم برداشت واقعی تحریمها)، تحریمها را بهطور خودکار بازگرداند.
از دست دادن اهرمهای مهم: با خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ توسط ترامپ، ایران مهمترین اهرم خود برای وادار کردن اروپا به عمل کردن به تعهداتش(ساز و کار مالی ویژه یا SPV و مبادلات اقتصادی) را از دست داد. اگر مکانیسم ماشه وجود نداشت، اروپا نمیتوانست به سادگی تحریمهای سازمان ملل را بازگرداند و ایران قدرت چانهزنی بیشتری داشت.
آسیبپذیری در برابر تغییر دولتها: دیپلماتهای ایرانی احتمالاً بر اساس حسن نیت و ادامه تعهد دولت اوباما عمل کردند. اما آنها نتوانستند خطر تغییر دولت در آمریکا و روی کار آمدن دولتی کاملاً مخالف برجام را بهدرستی مدیریت کنند. پذیرش مکانیسم ماشه، توافق را در برابر این تغییر سیاست بسیار آسیبپذیر کرد.
تجربه تاریخی: وقوع دقیق همین سناریو (خروج آمریکا و سپس فعالسازی ماشه توسط اروپا) نشان میدهد که این خطر کاملاً واقعی و نه صرفا تئوریک بوده است. منتقدان میگویند یک دیپلماسی هوشمند می بایست توان پیشبینی چنین سناریوهای محتملی را میداشت.
استدلالهایی که معتقدند پذیرش ماشه در آن مقطع خاص، یک ضرورت اجتنابناپذیر بود:
شرایط بحرانی و فشار حداکثری تحریمها: این دسته چنین استدلال می کنند که در زمان مذاکرات (۲۰۱۳-۲۰۱۵)، ایران تحت سختترین تحریمهای تاریخ خود قرار داشت. اقتصاد در آستانه ورشکستگی بود و نیاز به یک توافق فوری برای شکستن بنبست و کسب حداقل دستاوردها احساس میشد. بدون پذیرش مکانیسم ماشه، احتمالاً اصلاً توافقی حاصل نمیشد.
توافق یک بسته کامل بود: این گروه می گویند برجام یک بسته مذاکراتی بود که در ازای محدودیتهای موقت و قابل بازگشت بر برنامه هستهای ایران، لغو تحریمها را در پی داشت. مکانیسم ماشه بخشی جداییناپذیر از این معامله بود. طرف غربی به هیچ وجه حاضر نبود بدون یک مکانیسم تضمینی برای بازگشت تحریمها، توافق کند.
امید به عقلانیت طرف اروپایی: دیپلماتهای ایرانی احتمالاً حساب کردند که اروپا به دنبال حفظ توافق است و منافع اقتصادی آنها مانع از آن میشود که به سادگی مکانیسم ماشه را فعال کنند. آنها پیشبینی نمیکردند که اروپا تحت فشار شدید آمریکا و با وجود تخلف واضح آمریکا از توافق، این مکانیسم را به کار گیرد. به عبارت دیگر، خطا را بیشتر در "تحلیل نادرست از رفتار متحدان غربی" میدانند تا در "اصل پذیرش مکانیسم".
دستیابی به دستاوردهای کوتاهمدت و حیاتی: طبق تحلیل مدافعان برجام، همین توافق باعث شد ایران از انزوای کامل بینالمللی خارج شود، بخشی از داراییهای مسدودشده کشور آزاد شود (هرچند موقت)، و برنامه هستهای ایران به رسمیت شناخته شود. به باور موافقان برجام، این دستاوردها در آن مقطع بحرانی، برای نظام بسیار حیاتی بود.
جمعبندی و تحلیل نهایی:
اگر بخواهیم از زاویهی نتیجهگرایی (Consequentialism)به این موضوع بنگریم، با توجه به نتیجه نهایی (بازگشت تحریمها)، به نظر میرسد که این تصمیم یک اشتباه تاکتیکی پرهزینه بود، زیرا ایران را در موقعیتی آسیبپذیرتر قرار داد.
اما از منظر بستر تاریخ (Contextualism)، چنان که شاکلهی استدلال موافقان برجام تا همین امروز است، در شرایط آن زمان، گزینهی بهتری در دسترس نبود. عدم توافق به معنای تداوم تحریمهای فلجکننده با هیچ چشماندازی برای لغو آنها بود.
نکته کلیدی این است که، شاید بزرگترین خطا نه در "پذیرش مکانیسم ماشه"، بلکه در عدم ایجاد یک مکانیسم متقابل یا ضمانت اجرایی قویتر برای الزام اروپا و آمریکا به تعهداتشان بود. همچنین، ممکن است خطا در "برآورد بیش از حد از تعهد و استقلال عمل اروپا در برابر آمریکا" باشد.
به بیان سادهتر، دیپلماسی ایرانی در یک بازی شرطبندی شرکت کرد و بر اساس تحلیل خود از طرف مقابل، مکانیسم ماشه را پذیرفت. اما تحولات بعدی (بهویژه خروج آمریکا و دنبالهروی اروپا) نشان داد که این تحلیل خوشبینانه بوده و در نهایت این شرطبندی را باخت. بنابراین، میتوان آن را یک خطای راهبردی در پیشبینی رفتار طرف مقابل، نه لزوماً یک اشتباه مطلق در اصل مذاکره، دانست.
مکانیسم ماشه و تحریمهای ثانویه: جزء از کل؟
در نگاه اول، ممکن است به نظر برسد که تحریمهای ثانویه آمریکا که پیش از این نیز به طور گسترده فعال بودند، فشار اصلی را ایجاد میکنند و بازگشت تحریمهای سازمان ملل تغییر چندانی ایجاد نمیکند. اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که فعالشدن مکانیسم ماشه، فشار تحریمی را از چند جنبه کلیدی کیفاً تغییر و به طور واقعی افزایش میدهد.
تحریمهای ثانویه آمریکا در مقابل تحریمهای چندجانبه ملل متحد
برای درک تغییر ایجادشده، ابتدا باید تمایز بین این دو نوع تحریم را فهمید:
تحریمهای ثانویه آمریکا: این تحریمها یکجانبه و مبتنی بر قدرت اقتصادی آمریکا هستند. آنها شرکتها و افراد غیرآمریکایی را تهدید میکنند که اگر با نهادهای تحریمشده ایرانی کار کنند، خودشان از دسترسی به سیستم مالی و بازار آمریکا محروم خواهند شد. اثر اصلی این تحریمها، ایجاد ریسک و ترس است.
تحریمهای شورای امنیت: این تحریمها چندجانبه و مبتنی بر قطعنامههای سازمان ملل هستند. آنها برای همه کشورهای عضو سازمان ملل متحد الزامآور هستند. نقض آنها نه تنها یک تصمیم تجاری، بلکه یک تخطی از حقوق بینالملل محسوب میشود.
تحریمهای ملل متحد چگونه فشار را بهطور "واقعی" افزایش میدهند؟
بازگشت تحریمهای شورای امنیت، فشار بر ایران را از طریقی افزایش میدهد که تحریمهای یکجانبه آمریکا به تنهایی قادر به آن نبودهاند:
الزامآور کردن فشار برای تمام جهان: پیش از اسنپبک، کشورهایی مانند چین، روسیه یا هند میتوانستند با استناد به عدم مشروعیت تحریمهای یکجانبه آمریکا، همکاری خود با ایران را ادامه دهند. اما با بازگشت قطعنامهها، این همکاریها از نظر حقوق بینملل نیز ممنوع میشود. این موضوع موضع دیپلماتیک این کشورها را به شدت تضعیف و عرصه را برای ایران تنگتر میکند.
احیای تحریمهای تسلیحاتی: یکی از مهمترین تحریمهایی که با برجام لغو شد و اکنون بازمیگردد، ممنوعیت خرید و فروش تسلیحات متعارف است. این تحریمها ایران را از دستیابی به تکنولوژیهای پیشرفته نظامی مانند جنگندهها، ناوها و سامانههای موشکی بازمیدارد و از نظر امنیتی بسیار تاثیرگذار است.
ایجاد یک مکانیزم پویا برای افزایش فشار: تحریمهای شورای امنیت (به ویژه قطعنامههای ۱۷۳۷ و ۱۹۲۹) تنها یک فهرست ثابت نیستند. آنها شامل تشکیل کمیتهای برای نظارت و بهروزرسانی فهرست افراد و نهادهای تحت تحریم هستند. این کمیته میتواند به طور مداوم دامنه تحریمها را گسترش داده و راههای دور زدن تحریم توسط ایران را هدف بگیرد. این ویژگی، تحریمها را "هوشمند" و کارآمد میکند.
تقویت مشروعیت تحریمهای ثانویه آمریکا: وقتی شورای امنیت به طور رسمی ایران را متخلّف میداند و تحریمها را بازمیگرداند، ادعاهای آمریکا مبنی بر خطرناک بودن برنامه هستهای ایران مشروعیت بینالمللی میگیرد. این موضوع به ایالات متحده بهانه و توان بیشتری میدهد تا تحریمهای ثانویه خود را با شدت بیشتری اعمال کند و بر کشورهای دیگر برای اجرای آنها فشار بیاورد.
اگرچه تحریمهای ثانویه آمریکا همواره ابزار اصلی فشار بودهاند، اما فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل، فشار را به طور واقعی و محسوسی افزایش میدهد. این افزایش فشار نه لزوماً از طریق اضافه شدن محرومیتهای کاملاً جدید، بلکه از طریق بینالمللیسازی، الزامیکردن و مشروعسازی فشارهای موجود حاصل میشود. به لحاظ نظری، این کار فضای مانور دیپلماتیک و اقتصادی ایران را کاهش می دهد.
اما درباره تبعات فعالسازی مجدد تحریمهای سازمان ملل، نکاتی بسیار مهم وجود دارد که مربوط به تغییرات بعضا چشمگیر در فضای جامعه جهانی و روابط بینالملی، امروز نسبت به زمان انعقاد برجام، می شود.
به نظر میرسد "الزامآور کردن فشار برای تمام جهان" در شرایط کنونی، به دلیل تضعیف شدید انسجام "جامعه جهانی"، نسبت به ده سال پیش اثرگذاری و مشروعیت بسیار کمتری دارد.
در ادامه، این تغییر را با استناد به تحولات اخیر شورای امنیت و مواضع قدرتهای جهانی بررسی میکنیم.
لزامآوری تحریمها: از حقوق بینالملل تا میدان عمل
اتکای اصلی استدلال طرف غربی بر "الزامآور" بودن تحریمهای شورای امنیت برای همه کشورهاست. اما در عمل، این الزامآوری به "تمایل سیاسی" کشورها برای تبعیت از آن وابسته است. شواهد اخیر نشان میدهد این تمایل به شدت کاهش یافته است:
مخالفت آشکار روسیه و چین: این دو کشور نه تنها در شورای امنیت علیه فعالسازی مکانیسم ماشه رأی دادند، بلکه حتی قطعنامهای برای تمدید مهلت آن ارائه کردند که با مخالفت اکثریت شورا(که در بلوک امریکا بودند)مواجه شد.
این موضعگیری قاطع نشان میدهد آنها تحریمهای بازگشتی را فاقد مشروعیت میدانند و احتمالاً همکاری چندانی با آن نخواهند داشت.
عدم اجماع حتی در شورای امنیت: رد قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین با ۹ رأی مخالف در مقابل ۴ رأی موافق، نه قدرت تحریمها، بلکه عمق شکاف در شورای امنیت را نشان میدهد
وقتی نهاد تنظیمکننده نظم بینالمللی خود دچار چنددستگی است، چگونه میتواند ادعای "الزامآوری" برای دیگران داشته باشد؟
بیاعتباری بازگشت تحریمها از دید ایران و راهبرد مقاومت: از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران، فعالسازی مکانیسم ماشه در شرایطی که غرب خود با خروج آمریکا از برجام و عدم اجرای تعهدات اقتصادی، اولین نقضکننده توافق بوده، عملی دوگانهگرایانه و غیرقابل قبول است
این نگاه، مشروعیت هر اقدام بعدی را زیر سؤال میبرد.
نتیجه: الزامآوری ضعیفتر در جهانی چندپاره
در کلیت می توان اذعان کرد که "الزامآور کردن فشار برای تمام جهان" در شرایط کنونی به طور قابل توجهی ضعیفتر از دهه پیش است. آنچه در سال ۲۰۱۵ بر پایه یک اجماع بینالمللی نسبی و اعتماد به نهادهای چندجانبه استوار بود، امروز در معرکهی تضعیف این نهادها و رقابت قدرتهای بزرگ قرار گرفته است.
اگرچه تحریمهای شورای امنیت از نظر حقوقی برای کشورهای عضو الزامآور باقی میمانند، اما توانایی و اراده سیستم بینالمللی برای اجرای یکپارچه و مؤثر آنها به شدت کاهش یافته است. بنابراین، اثر اصلی فعالسازی مکانیسم ماشه در حال حاضر، بیشتر سیاسی و نمادین است و کمتر میتواند ادعای "اتحاد جامعه جهانی" را داشته باشد.