گزارشی از دومین نشست تخصصی قرآن پژوهی در مشهد
خبرگزاری رسا ـ دومین نشست تخصصی قرآن پژوهی به همت ستاد تفسیر مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان در مشهد برگزار شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، دومین نشست از سلسله نشست های تخصصی قرآن پژوهی روز گذشته از سوی ستاد تفسیر مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان در دانشگاه علوم اسلامی رضوی برگزار شد.
زبان قرآن همان زبان مردم است با این تفاوت که ظاهر و باطن دارد
حجت الاسلام علی اکبر بابایی، عضو هیئت علمی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه در این همایش به بررسی قواعد تفسیری پرداخت و گفت: پیش از تفسیر باید سبک شناسی قران را مدنظر داشت پس اینکه زبان عربی با قواعد و معانی مشترک است دلیل نمی شود که ویژگی های خاص داشته و زبانی خاص باشد.
وی تصریح کرد: منظور از زبان، نحوه بیان مطالب با مردم است با این وجود آیا می توان گفت خدا با زبان ویژه با مردم سخن گفته است؟ اگر قرآن زبان ویژه ای داشت می بایست از جانب خدا و پیامبر(ص) به مردم گفته می شد در حالی که هرچه جستجو می کنیم چنین اگاهی به مردم داده نشده است بنابراین سیره عقلا در فهم متون در مورد آیات قرآن هم جاری می شود.
وی اظهار داشت: گرچه قرآن با زبان مردم سخن گفته ولی با این حال با کتب دیگر متفاوت است زیرا ظاهر کتاب مورد نظر گوینده نیست و آیات قرآن، ظاهر و باطنی دارند و این امری مسلم است. فهم این معانی پنهانی که تأویل قرآن نامیده می شود راز و رمز ویژه ای دارد از این رو در عین اینکه باید روش عقلا را در فهم قران به کار گرفت بایستی توجه داشت که قرآن معانی ای دارد که فهم آن با این شیوه ممکن نیست.
حجت الاسلام بابایی ادامه داد: وقتی اثبات شد که قران با زبان مردم سخن گفته و معانی تأویلی و باطنی دارد بر این اساس می توان قاعده و ضابطه ای تأسیس کرد که هر تفسیری از قرآن که داخل در این قاعده باشد صحیح و هر چه نباشد ارزش علمی نخواهد داشت.
مشخصه قاعده تفسیری این است که جنبه دستوری دارد
عضو کمیته تخصصی تفسیر شورای مدارک علمی حوزه علمیه قم با اشاره به کتاب «روش شناسی تفسیر» به تعریف قواعد تفسیری پرداخت و گفت: با وجود اینکه تفسیر سابقه دیرینه دارد بحث هایی که تحت عنوان روش ها و قواعد و مذاهب تفسیری بیان می شود به قرن های اخیر باز می گردد و محتوای آن کمتر به صورت یک مجموعه جمع آوری شده است. روش ها و قواعد تفسیری، اصطلاحاتی نوظهور هستند به گونه ای که در کتب مختلف به صورت متفاوت تعریف شده اند و تعریف واحدی وجود ندارد.
وی گفت: تعریفی که ما در کتاب انتخاب کرده ایم این است که مبانی، جمع «مبنا» به معنای زیرساخت و پایه و اساس معرفت ها و دیدگاه هایی است که به گونه ای در چگونه تفسیر کردن قران و روش و قواعد تفسیر اثر می گذارد یعنی اگر انسان شناخت یا دیدگاهی نسبت به مسأله ای پیدا کرد هنگام تفسیر در تفسیر او اثر می گذارد و روش خاصی در تفسیر برایش معین می کند به عنوان مثال، اگر کسی معتقد باشد قرآن با قرائت واحد نازل شده است هنگام تفسیر باید قرائت صحیح را مشخص و بعد آیه را تفسیر کند.
حجت الاسلام بابایی با بیان اینکه برخی از این مبانی مربوط به قرآن شناسی می شود ادامه داد: گاهی مبانی تفسیری در علوم دیگر وجود دارد مانند کلام و ادیبات که آن ها هم بر تفسیر اثر می گذارند مثلا اگر کسی قائل باشد که استعمال لفظ در چند معنا ممتنع است نمی تواند طوری تفسیر کند که همه معانی مراد او باشد یا اینکه فردی معتقد باشد قران را باید طبق قرائت رسول اکرم(ص) تفسیر کرد یک قاعده است.
این محقق و پژهشگر حوزوی خاطرنشان کرد: قواعد تفسیری، دستورالعمل های کلی برای تفسیر مبتنی بر مبانی متقن عقلی، نقلی و عقلایی هستند که رعایت آن ها تفسیر را ضابطه مند کرده و خطاهای مفسر را کاهش می دهد و تفاوت قواعد با مبانی تفسیری این است که در قواعد، خصوصیت دستورالعملی هست یعنی باید و نبایدها (البته باید ها و نبایدهایی که ابداعی نبوده و مبتنی بر برهان های عقلی و نقلی معتبر یا سیره عقلای مورد تأیید شارع باشد) ولی در مبانی، دیدگاه ها و معرفت ها مطرح است.
قاعده کارآمد در تفسیر
وی در پاسخ به این سوال که قواعد بیان شده بر اساس علم اصول تدوین و باعث جمود آن می شود( زیرا علم اصول محدود است و تنها با دید عقلی بررسی می شود) در حالی که در استنباط قرآن، نیاز به علوم دیگر هم داریم که نتایج زنده تری به دست اوریم گفت: مقدماتی که گفتید درست است اما نتیجه گیری تان درست نیست زیرا باید دید دلالت الفاظ بر معانی، ذاتی است یا قراردادی؟ دلالت های قراردادی، قراردادهای عرضی و عقلایی هستند که آن ها را تنها کسانی می فهمند که با قواعد آن آشنا باشند ولی دلالت ذاتی را همه می توانند درک کنند بنابراین اگر دلالت الفاظ، قراردادی باشد شرط اول فهم هر عبارت، آشنایی با آن قراردادهای عرضی است وگرنه ظهوری که از آن عبارت به دست می آید قابل اعتماد نیست.
حجت الاسلام بابایی ابراز داشت: بر اساس این مبنا، یکی از قواعدی که در کتاب نیز بدان اشاره شده این است که ابتدا باید قرائت صحیح هر آیه را شناسایی کرد و طبق آن تفسیر را انجام داد. همچنین توجه به قواعد ادبیات عرب و اینکه معانی حقیقی الفاظ مورد اراده است یا حقیقی یا اشترکات معنوی الفاظ پذیرفته است یا نه از دیگر قواعد تفسیری به شمار می رود.
وی، توجه به قرائن کلام در تفسیر را از دیگر قواعد تفسیری برشمرد و افزود: به عنوان مثال باید توجه داشت که آیا تمام ابزار گویندگان و نویسندگان برای رساندن پیام به مخاطب، فقط کلام و الفاظ و عبارات است یا چیزهای دیگر همچون حال مخاطب، منابع کلام، سیاق، فضای نزول آیه و... نیز مورد توجه گوینده است.
این نویسنده حوزوی با تأکید بر اینکه تمام مستندات تفسیر، باید علم یا علمی باشد اظهار داشت: علم یعنی دلیل قطعی و «علمی» یعنی دلیل ظنی که دلیل قطعی بر اعتبار آن وجود داشته باشد.
توجه به سیاق آیات در تفسیر
وی در ادامه به بحث تفسیر با توجه به سیاق آیات پرداخت و گفت: شناخت ویژگی های هر کتاب در فهم درست آن موثر است و قران هم از این قاعده مستثنی نیست؛ یکی از ویژگی های قرآن این است که آیا به همین شکل و یکجا نازل شده است یا تدریجا ؟ گروهی معتقدند چون نزول تدریجی بوده، ترتیب آیات اینگونه نبوده است که با هم نازل شده باشند لذا در تفسیر باید به سیاق آیه توجه شود و روش عقلا این است که اگر آیه ای جداگانه نازل شده است باید جدا مورد بررسی قرار گیرد نه باتوجه به سیاق آیات دیگر، از طرفی برخی معتقدند که اگر توجه به سیاق لازم بود می بایست پیامبراکرم(ص) برداشت از آیه و عمل بدان را تا زمان نزول سایر آیات یک سوره، ممنوع می کرد در حالی که چنین نبوده است پس سیره عقلا این است که در تفسیر آیاتی که جدا نازل شده اند به سیاق آیات دیگر توجه نشود. از سوی دیگر اگر به نص و متن بودن قرآن قائل باشیم، از ویژگی های مهم متن، انسجام اجزاء است که در پاسخ می گوییم انسجام لفظی اعم از دخول سیاقی است، هر آیه می تواند در معنای آیه دیگر تأثیرگذار باشد اما فرق تأثیرگذاری قرینه متصل و منفصل این است که قرینه متصل در ظهور کلام تأثیر دارد.
عضو کمیته تخصصی تفسیر شورای مدارک علمی حوزه علمیه قم در پاسخ این سوال که عقلا از کجا متوجه شوند کدام آیات جدا و کدام آیات با هم نازل شده اند تصریح کرد: ما می پذیریم که چینش آیات از سوی پیامبر(ص) توقیفی و تحت نظر ایشان بوده و ایشان هم به فرموده قران هیچ کاری را عبث و گزاف انجام نمی دهد لذا در تفسیر باید به سیاق آیات توجه شود اما با توجه به شرایطی که یکی از آن ها این است که هنگامی به سیاق می توان توجه کرد که پیوستگی در نزول محرز باشد.
وی افزود: ممکن است برخی بگویند اگر جابه جایی آیات را به دستور پیامبر(ص) بدانیم، تحریف محسوب نمی شود اما اگر قائل باشیم چینش آیات به اجتهاد صحابه بوده است اعتبار قرآن فعلی زیر سوال می رود، در پاسخ باید گفت حتی اگر هم فرضا اینگونه باشد مهمترین دلیل معتبر بودن قران فعلی، این است که مورد تقلید ائمه قرار گرفته است.
بیان معنای باطنی فراعرضی برای آیات باید مستند به روایت معتبر معصوم باشد
حجت الاسلام بابایی گفت: برخی تفاسیر به بیان ظاهر آیات بسنده می کنند این کار هم مفید و کامل نیست زیرا هر ظاهری، مراد کامل گوینده نیست و با بیان ظواهر ایات ما به مراد خداوند نرسیده ایم. قرآن ظاهر و باطن دارد اما انچه در قالب یکی از دلالت های عرضی کلان از آیات فهمیده نمی شود باید منحصرا مستند به معصوم باشد.
این پژوهشگر حوزه بیان داشت: اگر منظور از معنای باطنی، مدلول اشاری و التزامی آیات باشد مفسر می تواند در آن هم بحث کند اما معنای باطنی فراعرضی که نه مدلول التزامی است و نه اشاری فقط از راه روایات معتبر معصوم به دست می آید اما بسیاری از تفاسیر اشاری، مصطلحات عرفا را با آیه تطبیق می دهد.
وی با تأکید براینکه بیان معنای باطنی فراعرضی برای آیات باید مستند به روایت معتبر معصوم باشد یادآور شد: اگر بدون تفحص از قرینه، آیه تفسیر شود، بیان ظاهری نقصان ان تفسیر است؛ تا مفسر نتواند ظهور آیه را نسبت به یک مطلب روشن و آشکار کند نمی تواند ادعا کند مراد خداوند همین بوده و اگر تفسیر، مستند روایات نباشد ادعای محض است که اگر جزما به خدا نسبت داده شود گناه محسوب می شود.
ضابطه کلی برای تفسیر قرآن
حجت الاسلام بابایی اظهار داشت: تفسیر یعنی بیان مفاد استعمالی آیات و آشکار کردن بیان خداوند از آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول محاوره؛ اگر تفسیر صحبح باشد فی الجمله (نه بالجمله ) قائل هستیم که غیر معصوم هم می تواند قران را تفسیر کند.
دستاورد تفسیر غیر معصوم
عضو هیئت علمی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه گفت: دستاورد تفسیر غیرمعصوم گاهی این است که صراحت آیه را نسبت به معنایی که بیان می کند روشن می کند و گاهی ظاهر آیه را مشخص می کند و گاهی معنای احتمالی را بیان می کند و تنها در صورتی می توان آن را مراد قطعی خداوند دانست که یا مدلول قطعی آیه باشد یا مدلول ظاهری که دلیل دیگری خلاف آن نباشد./930/ز502/س
ارسال نظرات