بررسی شخصیت و خانواده مختار ثقفی

** سابقه قبیله ثقیف
مختار ابی عبیده ثقفی در خانوادهای در قبیله 'ثقیف' در شهر طائف متولد شد. این قبیله یکی از خاندان مشهور عرب است که به فضل و بزرگی و مهمان دوستی معروف است. هنگامی که پیامبر(ص) برای نشر اسلام به این شهر مهاجرت کرد، آنجا را برای پذیرش اسلام مناسب نیافت و به مکه برگشت.
کودکان طائف با پرتاب کردن سنگ او را بدرقه کردند، به طوری که بدن ایشان زخمی شد و وجود مبارکش آزرده گشت. هنگامی که پیامبر(ص) مکه را فتح نمود و بتهای قریش را نابود ساخت و خانه خدا را از وجود آنها پاک کرد، قبیله 'هوازن' و ثقیف در جنگ حنین در سال هشتم به جنگ با مسلمانان شتافتند.
پیامبر(ص) آنان را شکست داد و این دو قبیله به طائف عقبنشینی کردند. پیامبر(ص) 15 روز آنان را محاصره نمود و تهدید کرد که باغهایشان را نابود و درختان انگورشان را میسوزاند، ولی آنان از پذیرفتن اسلام خودداری نمودند و بر عبادت بتها اصرار ورزیدند و در محاصره ماندند. پیامبر(ص) به خاطر فرا رسیدن ماه ذیقعده که از ماههای حرام است محاصره آنان را پایان داد و سربازان اسلام به مدینه برگشتند.
پس از آن قبیله ثقیف به قدرت اسلام اندیشید و دید نمیتواند در برابر اسلام مقاومت کند. به همین دلیل، گروهی را به سوی پیامبر(ص) فرستاد. پیامبر(ص)، اسلام را بر آنها عرضه کرد. آنان گفتند 'به شرطی اسلام را قبول میکنیم که ما را از نماز خواندن معاف داری و اجازه دهی تا سه سال بت لات را بپرستیم'. پیامبر(ص) خواسته آنها را نپذیرفت و فرمود 'باید بدون قید و شرط مسلمان شوید' و آنان ناگزیر پذیرفتند.
همچنین پیامبر(ص) شرط کرد که از رباخواری و زنا دست بکشند. آنان به ارتکاب این دو عمل مشهور بودند. با اینکه قبیله ثقیف دیر اسلام را پذیرفت، اما پس از آن در نشر اسلام و تمسک به ارزشهای آن معروف شد.
** سرشناسان قبیله ثقیف
این قبیله افراد سرشناس و برجستهای را به جامعه اسلامی هدیه کرد. از جمله 'مسعود' پدربزرگ مختار که یکی از مردان بزرگ مکه و طائف بود. خداوند از زبان مشرکان میگوید 'چرا این قرآن بر مرد بزرگی از دو قریه (مکه و طائف) نازل نگشت؟'
همچنین از بزرگان این خاندان، 'عروه بن مسعود' صحابی بزرگ است که اسلام را در بنی ثقیف گسترش داد. او عموی مختار بود و زمانی که او طایفهاش را به سوی اسلام دعوت کرد وی را با نیزه هدف قرار دادند و کشتند. او وصیت کرد که همراه مسلمانان در حصار شهر طائف مدفون شود.
همانگونه که این خاندان، مسلمانانی نیک سیرت و صالح پرورش دادند، در آن خبیثترین خلق خدا و جنایتکارترین افراد نیز مانند 'حجاج بن یوسف ثقفی' پرورش یافت که معتمد دولت اموی بود و با کشتن مسلمانان و ایجاد ترس و رعب در بین آنها دولت اموی را یاری داد. حجاج از شجاعت مختار در جنگهای مهم متعجب بود و درباره او میگفت 'او چه مرد با برکتی است. او دنیادیده و جنگافروز و سرکوب کنندهی دشمن است'.
با وجود اینکه مختار و حجاج از نظر اعتقادی تفاوتهای فراوانی داشتند اما حجاج او را میستود. گرایش حجاج به سوی بنیامیه بود و گرایش مختار به سوی علویان و شاید به خاطر اینکه از یک طایفه بودند او را میستوده است.
'مغیره بن شعبه' نیز از رهبران ثقیف بود. او یکی از چهار مرد مکار جهان عرب به شمار میرفت. در مورد او گفته شده 'اگر شهری هشت در داشته باشد و جز مکاران نتوانند از آن خارج شوند، مغیره از تمام این هشت در خارج میشود'. او در زمان معاویه ولایت عراق را عهدهدار بود و زمینه بیعت با یزید را فراهم ساخت تا والی عراق گردد.
'محمد بنقاسم' از دیگر بزرگان طایفه ثقیف است که سرزمین هند را فتح کرد.
'یوسف بن عمر ثقفی' یکی دیگر از مردان ثقیف است که در عهد اموی والی عراق بود ولی بارزترین مرد این طایفه که ایمانی سرشار و سیرت نیکو داشت، مختار بود.
** پدر مختار
پدر مختار 'مسعود ابوعبید' از بزرگان صحابه و در صدر مجاهدان راه خدا بود. عمر بن خطاب او را فرمانده ارتش خود برای فتح عراق کرد. فردی به عمر اعتراض کرد که مسعود شایسته فرماندهی نیست و از او خواست فرد دیگری را جایگزین او کند. عمر از این کار خودداری کرد و گفت 'به خدا قسم چنین کاری نمیکنم' و هزار سرباز را همراه وی کرد.
او فرماندهای بود که در جنگها به نیروی ایمان و شهامت مسلح بود. در یکی از جنگها فرماندهای از فارس به دست نیروهای اسلام اسیر شد ولی یکی از افسران اسلام به او امان داد و او را رها ساخت. بار دیگر همان فرمانده فارس اسیر شد و او را نزد مسعود بردند. خواستند او را بکشد ولی مسعود از کشتن او خودداری کرد و گفت 'از خدا میترسم مردی را بکشم که مسلمانی او را امان داده است زیرا مسلمانان در دوستی و دشمنی، مانند پیکری واحد هستند، هر کدام از آنان تعهدی کند دیگران نیز ملزم به انجام آن تعهد هستند'. به مسعود گفتند او از سران فارس است، گفت 'هر چند اینگونه باشد ولی من خیانت نمیکنم' و او را رها ساخت.
در یکی از مناطق فارس، غذای لذیذی نزد مسعود آوردند. او از خوردن آن امتناع کرد و گفت 'این غذا را نمیخورم مگر اینکه به دیگر سربازان نیز از این غذا بدهید'. وقتی به او گفتند که همه از این غذا خوردهاند آنگاه از آن غذا خورد.
ابوعبید در جنگ با فارس سختیهای فراوانی کشید و آنان را به شدت شکست داد. آنان در جستوجوی پیروزی در صفوف اول سپاهیان، فیلهایی قرار داده و آنها را با شاخههای درخت خرما پوشانده بودند. به طوری که مانند کوهی شده بودند و به آنها زنگهایی آویزان کردند که صدایی بلند از آن بر میخاست. لذا اسبهای مسلمانان ترسیدند و فرار کردند ولی ابوعبید در طلیعه لشکر ایستاد و فیلی را با شمشیر زد. فیل به او حملهور شد و او را له کرد و شهید شد. این واقعه در کنار پلی به نام 'جسر ابیعبید' و در سال 14 هجری اتفاق افتاد در حالی که مختار 13 سال بیشتر نداشت.
** مادر مختار
مادر مختار زنی فاضل و کامل بود که 'دومه' دختر 'عمرو بن وهب' نام داشت و در عفت و پاکدامنی مهتر دیگر زنان بود. او در کنار همسرش ابوعبید در جنگ حضور داشت و شاهد مرگ همسر و فرزندش 'جبر' بود.
** ولادت مختار
بعضی از راویان میگویند هنگامی که مادر مختار او را حامله بود، مردی را در خواب میبیند که به او چنین میگوید: 'به درستی که ائمه حق، چهار نفرند که همه از قریش هستند و در رتبه برابرند. آنان علی(ع) و سه فرزندش میباشند که همه از اسباط هستند و در آنها تردیدی نیست. یکی از آنها نوه ایمان و نیکی است و دیگری کربلا او را در خود جای داده است و یکی از آنها نخواهد مرد تا اینکه اسب و پرچم پیروزی را به دنبال خود بکشد. او غایب گشته و مدتی است که دیده نمیشود و در رضوی ساکن است و در نزد او آب و عسل وجود دارد'.
خواه این روایت صحیح باشد یا ساختگی، مضمون این بیت بر مختار قابل انطباق است. او شیرمرد عرب و قهرمانی است که به او افتخار میکنند. مختار در همان سالی که پیامبر(ص) از مکه به مدینه هجرت کرد به دنیا آمد. آن روز برای خانواده مختار، روز مبارکی بود. شادی و سرور آنها را فرا گرفت. متاسفانه در منابع تاریخی ذکر نشده که مختار در چه ماهی به دنیا آمده و آیا در مدینه متولد شده یا طائف؟
** کنیه و لقب مختار
مختار به جز 'ابواسحاق' کنیه دیگری نداشت و لقب او 'کیسان' بود و گفته شده چون نام فرمانده سربازان مختار، کیسان بود، وی را نیز بدان لقب دادهاند. کیسان، فردی رازدار و امین مختار بود.
** خانواده مختار
برادران او عبارت بودند از: جبر که با پدرش شهید شد، 'ابوجبیر' و 'ابوامیه'. خواهر او زن فاضلی به نام 'صفیه'، همسر 'عبدالله بن عمر' بود. وی با شوهرش سخن گفت و از او خواست تا برادرش مختار از زندان عبیدالله ابن مرجانه آزاد سازد.
** مختار در آغوش امیرالمؤمنین(ع)
روزی ابوعبید به همراه فرزندش مختار نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت. امام (ع) او را برای تبرک در بغل گرفت تا زندگیاش در آینده به خیر و نیکی رسد. امام بر سر مختار دستی کشید و تأملی کرد و آثار پهلوانی و شهامت و بزرگی را در او دید و فرمود 'کیِس، کَیِس' یعنی زیرک است زیرک است.
'سید عبدالرزاق مقرم' مینویسد: این کلمات نشانگر آن است که مختار در آینده به بزرگی میرسد و در گرفتن حقّ علویان و خونخواهی برای آنان تلاش میکند. این کلمات، خبری غیبی بود که امام(ع) در مورد مختار فرموده و مختار روی این کلمات حساب ویژهای میکرد و همواره در آنها تفکر مینمود.
** سخن مهم امیرالمؤمنین(ع) در مورد مختار
روزی حضرت علی (ع) که با اصحابش در مورد مصائب و گرفتاریهایی که اهلبیت(ع) به آن گرفتار میشوند صحبت میکرد، فرمود 'همانگونه که بعضی از بنیاسرائیل اطاعت کردند و گرامی داشته شدند و بعضی سرپیچی کردند و کیفر و شکنجه شدند، شما نیز اینگونه خواهید بود'.
یکی از اصحاب سؤال کرد سرپیچیکنندگان چه کسانی هستند؟ و امام(ع) فرمود: سرپیچیکنندگان کسانی هستند که مامور به بزرگداشت ما اهلبیت و حقوق ما شدند ولی ترسیدند و مخالفت نمودند و حقوق ما را انکار کردند و کوچک شمردند و فرزندان ما و فرزندان رسول خدا(ص) را کشتند که مامور به اکرام و دوستی آنها بودند'.
برخی پرسیدند آیا این حادثه اتفاق میافتد؟ و امام (ع) فرمود 'بله این حادثه بدون تردید اتفاق میافتد'. سپس فرمود: آری، این خبر حقّی است که اتفاق خواهد افتاد و دو فرزندم حسن(ع) و حسین(ع) را خواهند کشت.
سپس امام (ع) ادامه داد: به زودی به کسانی که در دنیا ظلم نمودند با شمشیرهای افرادی که خداوند آنها را برای انتقام مسلط میکند، بدی میرسد. زیرا آنان فاسق بودند، همان گونه که به بنیاسرائیل بدی رسید.
شخصی سؤال کرد چه کسی از فاسقان انتقام میگیرد؟ و امام(ع) فرمود: نوجوانی از طایفه ثقیف که مختار بنابیعبید نام دارد.
امام زینالعابدین(ع) درباره این حدیث امیرالمومنین(ع) فرمود 'این حادثه مدتی بعد از فرمایش امیرمؤمنان(ع) اتفاق افتاد'.
به هر حال این خبر از اخبار غیبی است که امیرمؤمنان(ع) که دروازه شهر علم رسول خدا(ص) است بدان خبر داده و مانند دیگر اخبار غیبی ایشان اتفاق افتاده است.
** خاستگاه تربیتی مختار
مختار از همان کودکی در خانوادهای بزرگ که سیادت را در طائف عهدهدار بود چشم به جهان گشود که سنّتهای پسندیدهای مانند مهماننوازی و دفاع از همسایه در آن رایج بود، افزون بر اینکه تعالیم اسلامی مانند ایمان به خدا و خیرخواهی برای مردم و راستگویی و دوری از بدی و سفارش به اکرام و احسان و دیگر صفات پسندیده در آن وجود داشت.
احتمال قوی وجود دارد که مختار در زمان کودکی، همراه پدرش به مدینه منوّره که پایتخت جهان اسلام شده بود، مهاجرت کرده باشد و پدرش ترجیح داد که در آنجا با صحابه زندگی کند و عمربنخطّاب او را فرمانده سپاه اسلام کرد.
مختار در سایه خاندان نبوی بزرگ شد و از آداب و تربیت آنها بهره جست و از همان کودکی به دنبال پیشرفت و کسب احترام در جامعه بود.
او با دو نوه گرامی رسول خدا(ص) یعنی حسن(ع) و حسین(ع) در ارتباط بود و پیش از کسب آن محبت و احترام اجتماعی برای خود، نسبت به آن دو در دل محبت و احترام داشت و پیوسته همراه آنان بوده است. این موضوع سبب گردید که علیه حکومت اموی و برای خونخواهی امام حسین(ع) به پا خیزد.
مختار پیوند محکمی با صحابه و فرزندانشان داشت و هنگامی که به قدرت رسید برای بعضی از آنان هدیه فرستاد. همانگونه که اموال بسیاری را به 'محمد بنحنفیّه' بخشید تا بین فرزندان صحابه و دیگران تقسیم کند.
حجتالاسلام ابوالفضل هادی منش
ارسال نظرات