۲۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۸
کد خبر: ۶۹۲۱۵۷

دیوان حافظ دریای عرفان، اخلاق و معنویت

دیوان حافظ دریای عرفان، اخلاق و معنویت
خواجه محمد فرزند یتیمی که از کودکی با سختی ها پنجه در پنجه بوده و با عزمی راسخ و جهاد کبیره توانسته از خود لسان الغیبی بسازد که نامش آوازه هر کوی و برزنی باشد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مقارن شدن ایام، گاهی رموز و علوم گذشته و گذشتگان را به روی جویندگان خود می گشاید، این روزها از طرفی عالم و علامه و ادیب وارسته آیت الله حسن زاده آملی را از دست داده و نمی دانیم چند قرن باید بگذرد تا چنین فخر دورانی دوباره در این سرزمین بزاید و رشد و نمو کند و از طرفی سالروز فخرالادباء، لسان العرفاء، ناظم الاولیاء خواجه شمس الدین محمد بن بهاء الدین محمد شیرازی معروف به حافظ است.

در گذشته  بین حوزویان و در حوزه های علمیه مرسوم بوده که اشعار فارسی ازجمله بوستان و گلستان سعدی، دیوان حافظ و اشعار مولوی را می خواندند و حفظ کرده و به بحث می کشیدند و همانطور که به فقه و اصول اهمیت می دادند به یادگیری دوکتاب بوستان و گلستان سعدی و دیوان حافظ اهتمام داشتند، کمتر عالمی از گذشتگان را خواهید یافت که با این اشعار مأنوس نباشد، البته که امروزه دیگر چنین نیست و اگر روحانی را بیابید که با شعر الفت و شب نشینی داشته باشد، برای او مایه فخر و امتیاز بزرگی است که توانسته با ادبیات فارسی همچون ادبیات عرب همنشینی برقرار کند.

دیوان حافظ دریای از عرفان و اخلاق و معنویت است.

دیوان حافظ

خاطره جالبی در این قرابت و دوستی علما با اشعار حافظ از استاد احمد حسین شریفی شنیدم که می گفت" شبی با یکی از دوستان در محضر علامه حسن‌زاده آملی بودیم. مصرعی از یکی از غزلیات حافظ را خواند. آن مصرع را درست به خاطر ندارم گویا این بود:

«عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده»

سپس به آن دوست عزیزم فرمود: «مصرع بعدی آن چیست؟» دوست ما عذرخواهی کرد و گفت: «نمی‌دانم.»

ایشان پرسید: «چقدر با دیوان حافظ مأنوس هستید؟»

پاسخ دوست ما این بود که: «هیچ»

علامه حسن‌زاده خیلی ناراحت شد. با اینکه دوست ما معمم بود. اما علامه حسن‌زاده با تعجب پرسید: «آقا شما مطمئن هستید که طلبه‌اید؟ مگر می‌شود یک طلبه با دیوان حافظ ارتباط نداشته باشد؟ شما باید آنقدر با اشعار حافظ مأنوس باشید که وقتی یک مصرع آن را می‌شنوید مصرع بعدی را بگویید. دیوان حافظ دریای از عرفان و اخلاق و معنویت است. دیوان حافظ تفسیری عرفانی و معنوی از قرآن است:

ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد

لطایف حکمی با نکات قرآنی

این خاطره و نامگذاری بیست مهرماه به نام حافظ و تقارن با رحلت علامه عارف حسن زاده آملی نقطه عطف و تلنگری بود تا بدانم آیا حافظ در اشعار خود از خداوند گله و شکوه می کند؟ اصولاً نگاه یک عارف به زندگی چگونه است؟

سالک و عارف همواره محتاج دستگاه الهی است و هیچگاه خود را بی نیاز نمی بیند و لذا پیشنانی برسجده عجزز نهادن و به خاک افتادن در مقابل پروردگار شرح حال عارف وارسته است، عرفا خود را در مسیر صبر و از صابران قرار داده و همه چیز را از جانب پروردگار بی منتها می دانند و به همین جهت هر چه از جانب معشوق بیاید، خوش آید، در نگاه عارف سختی های زندگی شیرینی لذت بخشی است که معشوق ارزانی داشته، همانند مجنون در پی لیلی سبو شکسته را نشانه توجه می دانند.

عارف عاشق همه چیز را از جانب محبوب زیبا و براساس مصلحت و حکمت می بیند و لب به اعتراض نمی گشاید، حافظ اینگونه عارفی است که در اشعار خود بدان تصریح کرده است.

مکن حافظ از جور دوران شکایت

چه دانی تو ای بنده کار خدایی

دیوان حافظ دریای عرفان، اخلاق و معنویت

عارف دل به توکل الهی می اندازد و از سختی دوران هراسی به خود راه نمی دهد.

کار عارف " ما رءیت الا جمیلا" است، نه تنها حافظ بلکه هر عارف که سیم معنویتش به اله و معبود بی انتها وصل شده اینگونه سخن بر زبان آورده است و به قول خواجه عبدالله انصاری" الهی نفسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند و جانی ده که زهر حکمت تو به نوش کند" آری سختی در مرئی و منظر عارف آسایش و نعمت الهی است که بدان امتحان می شود.

خواجه شیراز نیز این صحنه را در غزلیاتش به تصویر کشیده است:

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالودم به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما نیست کافر رنجیدن

عارف دل به توکل الهی می اندازد و از سختی دوران هراسی به خود راه نمی دهد، در دل کوران ها با استوار و قدرت قدم بر می دارد و سستی اراده، ترس و غم و اندوه در فرهنگ نامه آنان معنایی ندارد، حافظ نمونه ای از بندگانی است که متوکل به بارگاه قدسیه الهی است، خواجه محمد فرزند یتیمی که از کودکی با سختی ها پنجه در پنجه بوده و با اراده و عزمی راسخ و با جهاد کبیره و جنگ با نفس توانسته از خود لسان الغیبی بسازد که صدها سال بعد از خودش نیز نامش آوازه هر کوی و برزنی باشد.

ومن یتوکل علی الله حسبه، تنها در آن عصر خود حسبه بلکه پس از رحلت و فانی شدن در این دنیا او را حسبه، توکل بر خدا از بندگان الهی اولیاء الله می سازد، رمز استمرا عرفا بر ادبیات حافظ نادیدن خود و حقیر شمردن نفوس در مقابل درگاه با عظمت الله تعالی است.

دیوان حافظ دریای عرفان، اخلاق و معنویت

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

که رحم اگر مدعی نکند خدا بکند

آیت الله سعادت پرور در شرح این بیت آورده است" توجه تام به ذات پاک بی نیاز محبوب است که تو را از غم هجران خلاصی می بخشد و از وسوسه شیطانی می رهاند، در این مسیر پرمخاطره توکل تکیه گاهی محکم و استوار است. نوشیدن جرعه ای جام توکل دل سالک را جلا می بخشد، در حالی که ممکن است تکیه بر تقوا و علم عالم را به واسطه غرور به گرداب بکشاند، چنانکه حافظ شیرازی نیز در غزلیاتش به آن اشاره کرده است.

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است

راهرو گر صد هنر داردتوکل بایدش

کار خود گر به خدا بازگذاری حافظ

ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی

آری حافظ ها که نمونه ای از عارفان سالک بارگاه قدسیه الهی اند، نه تنها بواسطه تقوا و علم بلکه با معیت و همراهی توکل برخدا طی طریق می کنند، همواره مواظبت می کنند که علم و تقوای ظاهری آن ها را به ورطه هلاکت و نابودی به واسطه کبر و غرور نکشاند، غزلیات حافظ برای عرفا بعد از قرآن و فرامین اهل بیت نسخه راهی است که یک بزرگ عرفانی طی کرده و با سلامت نفس به خط پایان خود رسانده است.

حمیدرضا شاکر

ارسال نظرات