جادوی سیاه رمالی در اعماق آب؛ طلسمها قفلهای تازه زندگی

بازار طلسم و دعانویسی از رودخانههای گلآلود تا ویترین اینستاگرام، روایتی تازه از خرافههای کهن را رقم زده است.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ماجرا از آنجا شروع میشود که تعدادی غواص مدتهاست دل به آب میزنند تا رودخانهها را از زباله و آلودگی پاک کنند، این بار در عمق تاریکی و سکوت آبها با صحنههایی روبهرو شدند که بیشتر به «قصههای پریان» شباهت دارد تا واقعیت روزمره؛ کشفیاتی عجیب که باورش سخت است در همین رودخانههای کشور خودمان پیدا شده باشد.
از دل گلولای و ماسههای کف رودخانه، قفلهایی بیرون کشیدهاند که روی هرکدام نامی حک شده است؛ نعلهایی زنگزده، شیشههایی پر از اسپند و تخممرغ و کاغذهایی تاخورده که خطوطی از طلسم و دعا رویشان نوشته شده و در بطری محبوس، به آب روان سپرده شدهاند. همان باوری قدیمی که میگوید اگر خواسته یا نفرینت را به جریان آب بسپاری، به سرانجام میرسد.
در میان تصاویر منتشرشده از این یافتهها، عکسی از هفت قفل بیش از همه نگاهها را به خود جلب کرد؛ قفلهایی که هرکدام نامی بر خود دارند و با زنجیری زنگزده به هم متصل شدهاند. ترکیبی که بیش از آنکه شبیه اشیای عادی باشد، یادآور رمز و رازی گمشده در دل تاریخ و خرافه است.
بازتاب این تصاویر در فضای مجازی هم کمماجرا نبود. زیر پستها، گروهی از کاربران با شور و امید، غواصان را تشویق کردهاند و حتی نوشتهاند شاید قفلی که زندگیشان را بسته، همان باشد که از رود بیرون کشیده شده است. در مقابل، عدهای هشدار دادهاند که «به این قفلها و طلسمها دست نزنید»، چرا که به باورشان تماس با این اشیا سرنوشت ناخوشایندی برای غواصان رقم خواهد زد.
این واکنشهای متناقض، یک چیز را آشکار میکند: باور به طلسم و دعانویسی، هرچند ریشه در گذشتههای دور دارد، هنوز زنده است. با این تفاوت که امروز، در عصر شبکههای اجتماعی، همان خرافههای کهن با چهرهای تازه و روایتهایی پرهیجان دوباره به میان مردم بازگشتهاند.
طلسم در فضای مجازی
کافی است در اینستاگرام هشتگهایی مثل «طلسم»، «دعانویسی» یا «سر کتاب» را جستوجو کنید تا متوجه رواج ماجرا شوید. آگهیهای از هر قسم و نوعی هستند، از وعده وصال گرفته تا مرگ رقیب: «بازگشت معشوق در سه روز»، «طلسم مرگ پنجروزه»، «دعای زبانبند»، «فعالسازی مهره مار» یا «حذف فوری رقیب».
برای این تردستیها اما، چیز زیادی لازم نیست. جز گفتن نام فرد و اگر کار جدی تر باشد، چند تار مو، خردههای ناخن یا تکهای از لباس فرد مورد نظر هم لازم است. یادم است که مادربزرگم به ما دخترها نصیحت میکرد بعد از شانه زدن موهایمان، تارهایی که از سرمان کنده شده را در چاه بریزیم تا دست کسی به آن نرسد و بختمان را نبندند.
البته هزینههای نجومی و دستمزدهای میلیونی برای هر دقیقه ارتباط با موکل را هم نباید فراموش کرد؛ مثلاً دقیقهای پنج میلیون تومان.
این بازار مجازی بهظاهر برای هر خواستهای پاسخی دارد، اما درمانی که تاریکی را وارد زندگی آدمی میکند. چگونه ممکن است که فردی به آسمان نفرین بفرستند و نفرین بر سرش پایین نیاید. این رسم روزگار است که «به جز از کشته، ندروی» البته در این میان از بلاگرهایی اینستاگرامی نیز نمیشود غافل شد. تبلیغات باطل و دروغین این قشر، مردم را به وابستگی به این گونه کارها سوق میدهد. بلاگرها که با گرفتن پورسانت به دنبال پر کردن جیبشان هستند با تبلیغات، مردم کنجکاو را به این سو میکشانند.
دعانویسان و رمالان که به قدری در تبلیغات چیره دست شدهاند حتی خودشان هم یک پا بلاگر شدهاند و مدام وعدههای دروغین میدهند. پستها و استوریهایشان با ظاهری فریبنده، مخاطبان را به دام میکشند و این چرخه را تقویت میکنند، این بازار دیجیتال نهتنها دسترسی به دعانویسان را آسانتر کرده، بلکه با ایجاد توهم اعتبار، باورپذیری این ادعاها را هم افزایش داده است.

قربانیان جادوی سیاه
روایتهای کسانی که به این بازار روی آوردهاند، حکایت از فاجعهای پنهان دارد. زنی که برای بازگرداندن معشوقش طلسمی خریده، حالا شبها با کابوسهای تکراری از خواب میپرد و آرامش را بزرگترین فقدان زندگیاش میداند. او میگوید پس از انجام طلسم، نهتنها معشوقش بازنگشت، بلکه اضطرابی مداوم گریبانش را گرفت. مردی دیگر که برای حذف رقیب کاریاش به طلسم متوسل شده، در میان احساس گناه و ترس از نفرینی که شاید خودش را گرفتار کرده، زندگیاش را از دست داده است.
این چرخه همیشه یکسان است: ترس از نفرین، وابستگی بیمارگونه به دعانویسان و از دست رفتن آرامش. قربانیان چیزی جز اضطراب و پشیمانی به دست نمیآورند. این افراد اغلب با امید به حل مشکلاتشان وارد این مسیر میشوند، اما در نهایت در دام ترس و ناامیدی گرفتار میشوند و هزینه زیادی صرف میکنند.
داستانهای این قربانیان نشان میدهد که طلسمها نهتنها گرهای باز نمیکنند، بلکه گرههای جدیدی به زندگی آنها میافزاید.
سرنوشت دعانویسان
جالب اینجاست که خود دعانویسان هم از این تاریکی در امان نمیمانند. آنها که با وعدههای دروغین، جیب مشتریان را خالی میکنند، اغلب خودشان زندگی پرآشوبی دارند. خانههای ویران، مشکلات خانوادگی، و گاهی فقر و فلاکت، تصویری است که از زندگی آنها روایت میشود.
یکی از نزدیکان یک دعانویس معروف میگوید، او با وجود درآمدهای کلان، از مشکلات روانی و خانوادگی رنج میبرد و هرگز آرامش واقعی را تجربه نکرده است. گویی برکت از زندگی این افراد، رخت بر میبندد.
برخی معتقدند نیرویی که دعانویسان به دیگران وعده میدهند، پیش از همه خودشان را قربانی میکند، گویی تاریکیای که میفروشند، ابتدا سایهاش را بر زندگی خودشان میافکند. این تناقض عجیب است: کسانی که ادعای حل مشکلات دیگران را دارند، خودشان درگیر مشکلات عمیقی هستند. این موضوع شاید نشاندهنده آن باشد که تجارت طلسم و دعانویسی، بیش از آنکه راهحلی باشد، خود مشکلی است که دامنگیر همه میشود، از مشتری تا خود دعانویس.

حرام بودن استفاده از طلسم و گناه کبیره
برای بررسی این پدیده، خبرنگار مهر به سراغ حجتالاسلام والمسلمین ابراهیم بهاری رفته و او در این باره میگوید: «دعانویسی اغلب با فریب و ظاهرسازی، مردم سادهدل را گرفتار میکند. این کار هیچ ارتباطی با دین ندارد و صرفاً سوءاستفاده از احساسات مردم است. مرز کرامت و خرافه روشن است؛ خرافه یعنی بهرهکشی از اعتقادات برای منافع شخصی.»
او ادامه میدهد: «سحر در قرآن ذکر شده و برخی انواع آن واقعی است، اما از نظر فقه شیعه، یادگیری، آموزش و استفاده از آن حرام و از گناهان کبیره محسوب میشود. علما آن را در حد کفر دانستهاند. معجزه با ادعای نبوت و تأیید الهی همراه است، اما سحر عملی باطل و مردود است.»
بهاری معتقد است که ایمان واقعی به معنای پناه بردن به خدا و دعای خالصانه است، نه توسل به طلسم و افسون. او میگوید این انحراف از مسیر ایمان، انسان را به ورطهای تاریک میکشاند که خروج از آن دشوار است. این خط باریک میان ایمان و خرافه، جایی است که بسیاری در آن گم میشوند.
جن؛ میان باور و خرافه
بهاری درباره جن نیز توضیح میدهد: «قرآن بیش از ۲۲ آیه درباره جن دارد و سورهای کامل به نام آنها وجود دارد. جن موجودی باشعور و مختار است که مانند انسان مکلف به تکالیف الهی است. پیامبران بر جنیان هم مبعوث شدهاند. ارتباط با جن در تاریخ اسلام، مانند داستان حضرت سلیمان (ع)، نقل شده است. برخی علما، ارتباط محدودی با جن داشتهاند، اما این ارتباطات قاعدهمند و نادر بوده است. ادعای تسلط کامل بر جن باطل است و بسیاری از باورهای رایج در این زمینه خرافهاند.»
او میگوید: باور به وجود جن ریشه قرآنی دارد، اما استفاده از آنها برای مقاصد شخصی، بخشی از فرهنگ خرافی است. این تمایز نشان میدهد که چگونه یک باور دینی میتواند در بستر خرافات به ابزاری برای فریب تبدیل شود.
ارسال نظرات