مراسم سالگرد ارتحال امام، صحنه میثاق امت با امامت است / اقتدار مقام معظم رهبری اقتدار قرآن است
هر ساله در سالگرد ارتحال امام عظیم الشأن شاهد اجتماع عظیم مردم ولایت مدار ایران هستیم که از دورترین نقاط ایران راهی مرقد شریف ایشان می شوند تا ارادت قلبی خود را به آن امام عزیز ابراز کرده و میثاق خود را با جانشین ایشان، مقام معظم رهبری «مد ظله العالی» تازه کنند.
این اجتماع بزرگ که مورد توجه رسانه های خارجی نیز قرار گرفته است، از جنبه های مختلف قابل بررسی و تحلیل است، اما به نظر می رسد مهمترین جنبه آن نمایش پیوند امت و امامت در زیباترین صورت ممکن است.
در همین رابطه گفت و گویی داشتیم با حجت الاسلام و المسلمین اراکی، استاد مطرح سطوح عالیه حوزه علمیه قم و صاحب کرسی تدریس فقه حکومتی در حوزه. در این گفت و گو مراسم باشکوه ارتحال حضرت امام «ره» را از منظر فقه سیاسی به بحث و بررسی گذاشته ایم.
در ادامه این گفت و گو را می خوانید:
در آستانه سالگرد ارتحال حضرت امام رحمت الله علیه قرار داریم، اگر اجازه بفرمائید در محضر حضرتعالی این مراسم را از بعد سیاسی و از منظر فقه حکومتی مورد ارزیابی قرار بدهیم. یکی از ابعاد سالگرد ارتحال حضرت امام (رضوان الله علیه) اجتماع عظیمی است که از امت اسلامی در آن روز اتفاق می افتد. در فرهنگ اسلامی ما بر اجتماعات مردمی بسیار تاکید شده است؛ آنچنان که مثلا می فرماید: «الزموا السواد الاعظم، یدالله مع الجماعة» دست قدرت الهی از آستین اجتماعات عظیم مؤمنین بیرون می آید. بفرمائید جایگاه اجتماعات مردمی از منظر فقه حکومتی چیست و چگونه در پیشرفت مکتب اسلام و دفع دشمنان اسلام نقش ایفا می کند؟
یکی از کارهای بزرگ اسلام، ایجاد جامعه ی الهی است. مقصود ما از جامعه الهی آن جامعه ای است که عبد خداست. همانطوری که فرد عبد خدا می شود، جامعه هم می تواند عبد خدا شود، اینکه قرآن کریم می فرماید: « وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (انبیاء 105)»؛ این وراثت أرض از آن عباد صالحین است. این عباد الصالحین یعنی عبودیت دسته جمعی و پرستش اجتماعی.
در بینش علم الأجتماع اسلامی، عبودیت دسته جمعی از طریق دو خط ولایتی پیدا می شود. خدای متعال دو نوع پیوند ولایتی، بوسیله ی رهبران الهی در جامعه ایجاد می کند. یک پیوند ولایتی پیوند طولی است؛ یعنی فرد جامعه اراده اش می شود خاضع برای اراده ی امام؛ در زیارات ائمه اطهار این عبارت را کراراً تکرار می کنیم «أنا سلم لمن سالمکم، حرب لمن حاربکم»،«و قلبی لقلبکم سلم و امری لامرکم متبع» این فرازها فرازهای بزرگ و گویایی است. قلب ما سلم قلب امام است؛ امر ما متبع امر امام است؛ این همان ولایت طولی است. به عبارت دیگر، هرگاه هر تک فرد جامعه تسلیم امامت اجتماعی شد و امامت ولیِّ جامعه را پذیرفت، جامعه بوجود می آید. هر فردی به نحوی، نموداری از امام جامعه خواهد شد؛ و به تدریج ترکیب شخصیت او از ترکیب شخصیتی آن امام اثر می پذیرد. یعنی آن استواری که در شخصیت امام است، در نتیجه پیروی افراد جامعه از امام، به شخصیت آنها منتقل می شود. این یک خط ولایت یا یک نوع پیوند ولایتی است که ما از آن به پیوند طولی تعبیر می کنیم.
در کنار این پیوند طولی یک خط ولایتی دیگر وجود دارد که پیوند عرضی است؛ پیوند عرضی نتیجه آن پیوند طولی است. یعنی این افرادی که پیوند طولی با امام دارند و قلبشان سلم با امام است، با هم پیوند پیدا می کنند؛ در نتیجه آن پیوند و جوشش، یک جامعه پیرو امام بوجود می آید؛ نه افراد پیرو امام؛ یک روح جمعیِ پیرو پیدا می شود که منجر به یک امامت جمعی برای این امت می شود؛ یعنی آنها امام سایر امتها می شوند؛ قرآن کریم می فرماید: « وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً...(بقره 143)» رسول الگوی مردم است و این مردم، در عرصه اطاعت، با هم پیوند برقرار می کنند؛ در نتیجه، یک روح جمعی، یک جامعه مطیع و یک جامعه عباد صالح، شکل می گیرد.
این ولایت عرضی، در طول امام و بهره مند از امام است؛ این مضمون خطاب هایی است که ما نسبت به ائمه علیهم السلام داریم «قلبی لقلبکم سلم أمری لأمرکم متّبع (زیارت اربعین- مفاتیح الجنان)».
نسبت به امام و نقش ایشان در ایجاد این پیوند ولایت عرضی، تعبیری در دعای ندبه داریم که خطاب به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرض می کنیم: «أین جامع الکلمة علی القتوی»؛ این فراز بسیار مهمی است؛ می فرماید امام جمع کننده کلمه مردم، براساس تقواست؛ مثال این پیوندی را که امام بوجود می آورد مثل نخ تسبیح است که بین دانه ها پیوند ایجاد می کند، نخی که این مجموعه را بهم وصل می کند نخ تقواست. اینها اگر دور هم جمع می شوند اجتماعشان بر تقواست؛ لذا اجتماعات ما اجتماع بر سلم است؛ در کجا جمع می شویم؟ در مساجد، در نماز جمعه، در نمازهای عید، در حج؛ و همه این گردهم آیی ها، اجتماع بر کلمه تقواست.
اینها آن پیوند عرضی ولایتی را بوجود می آورد. این جاست که ما متوجه می شویم که برگزاری مراسم اجتماعی برای احیای کلمه تقوا چقدر ارزش دارد. این جمعِ بر کلمه تقوا است.
حالا اگر ما جمع بشویم به یاد بزرگانمان، فرضا روز میلاد، یا رحلتِ رسول اکرم ، یا میلاد فاطمه صدیقه کبری سلام الله تعالی علیها و میلاد سایر ائمه هدی یا شهادت های آن بزرگواران؛ این اجتماعات ما همه اجتماع بر تقواست؛ و از آن اجتماعاتی است که این پیوند تقوائی را در جامعه شکل می دهد.
همین مطلب در باب امام امت رضوان الله علیه نیز صادق است؛ همان طور که گفته شد، حضرت امام (قدس الله روحه) واقعاً امام المتقین در عصر ما هستند؛ تعارف نداریم! متقیان، پرهیزگاران، نیکان، وجود مقدس امام را الگوی تقوا و تجسم معیارها و ارزشهای الهی یافته بودند. حالا اگر ما در ایام رحلت امام و به یاد امام، گرد هم بیائیم، که البته بهترین مناسبت است؛ یعنی مناسبتی است که مردم بیشترین آمادگی را برای اجتماع به یاد امام دارند؛ و بهترین زمینه فراهم هست؛ آنگاه این اجتماع، بزرگداشت چیست؟ بزرگداشت آن تقوائی ست که امام داشت و در حقیقت اجتماعی است برای بزرگداشت کلمة الله، اجتماعی است برای بزرگداشت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم؛ دلیل آن هم این است که قلب امام، برای قلب ائمه هدی، سلم بوده؛ امر او برای امر رسول الله و ائمه هدی سلم و متبّع بوده است.
مثال اعلی و نمونه برتر «قلبی لقلبکم سلم» خود وجود مقدس حضرت امام سلام الله تعالی علیه بود؛ به تعبیر ما طلبه ها، امام معنای حرفی رسول الله و ائمه هداست. اگر ما این معنی حرفی را پاس بدایم، در حقیقت پاسداشت از آن معنای استقلالی است؛ زیرا که این معنای حرفی؛ تابع، پیرو و وابسته به اوست.
امام بزگوار ما همان تابش نور رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بر دل ها، بر خانه ها و بر جمع ما است. اگر ما دور هم جمع شویم برای بزرگداشت امام و بهره گیری از این نور، در حقیقت، گردهمایی برای بهره گیری از نور رسول اکرم و ائمه هدی و وجود مقدس ولی عصر ارواحنا فداه است؛ و لذا این اجتماع بسیار پراهمیت است.
جامعه ما دسترسی به امام معصوم ندارد، جامعه ما دسترسی به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ندارد؛ اما دسترسی به تابش نور ایشان دارد؛ این تابش، همان وجود مقدس امام بزرگوار و ولی فقیه است. لذا بزرگداشت یاد امام و معرفی اندیشه ها، رفتار و شخصیت ایشان، مصداق اجتماع بر کلمه تقوایی است که در متون دینی ما آمده و مصداق بزرگداشت ائمه هدی و وجود مقدس رسول الله صلی الله علیهم اجمعین است؛ چون احیای یاد آنهاست؛ و ذکر آنها، ذکر خداست؛ به همین دلیل عبادت است و ثواب دارد. قرآن کریم می فرماید: « قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولاً...(طلاق 10،11)» رسول الله خودش ذکر است؛ یاد و ذکر شخصیت هائی که تابع محض رسول، و تابش وجود مقدس نبی اکرم اند، نیز ذکر خداست.
حضرتعالی به زیبایی ابعاد معنوی و باطنیِ سالگرد ارتحال حضرت امام را بیان فرمودید که افق معرفت و نگاه ما را نسبت به این مراسم مهم ارتقاء بخشید. اما با توجه به اینکه دنیا هم نسبت به این مراسم، حساس است و 500 خبرگزاری بزرگ دنیا مراسم را مخابره می کنند؛ ابعاد سیاسیِ این اجتماع عظیم و تأثیری که در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و کلمه توحید و دفع دشمنان اسلام، می تواند داشته باشد را چگونه ارزیابی می کنید؟
ملاک اقتدار سیاسی در یک جامعه، همان پیوند ولایت عرضی است که عرض شد. یعنی اقتدار سیاسی در نتیجه این پیوند عرضی بوجود می آید. هر جامعه ای که این پیوند در آن مستحکم تر و گسترده تر باشد، از اقتدار و اثرگذاری بیشتری در صحنه جهانی برخوردار خواهد بود و هیبتش در دل دشمنان بیشتر خواهد بود.
اینکه می بینید مثلاً وقتی نسبت مشارکت مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی- فرضا همین انتخابات اخیر- زیاد می شود، تأثیر عینیِ خودش را در موضع گیری دشمنان نسبت به ما می گذارد. این بیان گر آن است که حضور عینی مردم، نمایانگر اقتدار سیاسی جامعه ما است.
این اقتدار در اثر پیوند عرضی در این اجتماعات شکل می گیرد. یعنی این گردهماییها اقتدار سیاسی ما را می افزاید و تداوم می دهد و تعمیق می بخشد و هر چه این اقتدار سیاسی بیشتر بشود خواه ناخواه هیبتِ ما در دل دشمن بیشتر خواهد شد و نفوذ ما در دنیا بیشتر خواهد بود؛ و این به نفع مردم است؛ یعنی مصالح و منافع مردم ما در دنیا بیشتر تأمین خواهد شد.
بنده پیش بینی می کنم که زمان زیادی طول نخواهد کشید که سرمایه های دنیا - حتی از لحاظ اقتصادی- به سمت ایران سرازیر شود؛ یعنی اقتدار سیاسی، اقتدار اقتصادی را بدنبال خواهد داشت. وقتی اقتدار نظام از لحاظ سیاسی جا افتاد، کشور ما بعنوان یک کشور امن، از لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتی اخلاقی، معرفی و شناخته می شود.
الآن مردمی که از جاهای دیگر به ایران می آیند، نه تنها امنیت سیاسی، بلکه بیشترین امنیت اخلاقی را احساس می کنند. به عنوان مثال، یک شبکه ای راه افتاده است بنام "آی فیلم"، این شبکه تنها فیلم پخش می کند؛ شما ببینید مردم دنیا با این رسانه چگونه تعامل می کنند؛ خیلی از خانواده هایی که تلویزیون های دیگر را به روی بچه ها و جوانها شان می بندند، تشویق می کنند که جوانها این را تماشا کنند؛ یعنی این رسانه را رسانه ای امن برای خانواده های خودشان می دانند.
خب! اگر همین رویّه در فرهنگ ما توسعه پیدا کند، و همه صدا و سیما ما چنین بشود، بسیار تاثیرگذارتر خواهیم بود. پس اگر نساب امنیت فرهنگی و امنیت اخلاقی در رسانه های ما، در اجتماعات ما، در مظاهر اقتدار ما، بالا برود ببینید چه اتفاقی در دنیا رخ خواهد داد!
بنده به یقین مطمئن هستم، زمان زیادی نخواهد گذشت که مردم ما میوه شیرین صبرشان، در برابر محاصره اقتصادی، در برابر کمبودها، در برابر ناگواریها، را خواهند چید؛ و آن زمانی است که هیچ جا برای سرمایه گذاری و کار اقتصادی برای مردم دنیا امن تر، پرسودتر، اخلاقی تر، مطمئن تر از ایران نخواهد بود. این حادثه ای است که انشاء الله درآینده اتفاق خواهد افتاد و این اجتماعات ما چنین اتفاقی را تسریع می کند.
هر چه ما در این اجتماعاتی که اجتماع برتقواست حضور بیشتری پیدا کنیم، اخلاق در جامعه زنده تر می شود؛ پایبندی به موازین در جامعه زنده تر می شود؛ ارزشهای انقلاب، در جامعه پایدار تر و حاضرتر می گردد؛ و لذا راه را به سوی آن آینده خوب برای ما هموارتر و کوتاه تر می کند.
یکی از جلوه های حضور مردم در سالگرد ارتحال امام، تجدید بیعت با ولی امر مسلمین جهان -که وارث حضرت امام و پرچمدار انقلاب اسلامی هستند- می باشد، حضرتعالی جایگاه تجدید بیعت با ولایت امر و پرچمدار حق را به عنوان یک مؤلفه در الگوی سیاسیِ ولایت محورِ و به عنوان یک موضوع در فقه حکومتی چگونه ارزیابی می کنید؟
مقوله ای در قرآن کریم است که تحت واژه میثاق از آن یاد شده است. این میثاق جلوه ای از همان پیوند طولی و عرضی است که اشاره شد. اجتماع می بایست یک جامع داشته باشد؛ یعنی اینکه مردم دور هم جمع میشوند بی علت نیست.
این جامع دوگونه است؛ فرضا یک بار مردم برای مشاهده بازی فوتبال جمع می شوند؛ این حادثه مخصوص به زمان و مکان خاصی است؛ یعنی وقتی بازی تمام شود، این جمع پراکنده می شود. آنچه اینها را یکی کرده بود، بازی فوتبال بود؛ وقتی بازی رفت، جمع هم می رود؛ لذا ارزش و توانِ این جمع، به اندازه همان زمان فوتبال است نه بیشتر. گاهی آنچه مردم را جمع می کند، یک محور ثابت و مداوم مانند رهبری است.
اگر امامتِ حضرت امام، مردم را دور هم جمع کرد، در صورتی که این محوریت در یک رهبر جایگزین تداوم پیدا نکند، آن جمع از هم پراکنده خواهد شد. آن مشکلی که بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیدا کردیم همین بود. یعنی آن پیوندی که مردم در پیروی از رسول اکرم به هم پیدا کردند؛ که قرآن کریم می فرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ...(فتح 29 )» آن پیوند از بین رفت! آن حالت جمعی و آن پیوند جمعی، بی علت بوجود نیامده بود و نتیجه خود این افراد هم نبود، بلکه در نتیجه رسول اکرمی بود که اینها در معیّت با او این پیوند را پیدا کرده بودند. لذا قرآن می فرماید: « وَالَّذِینَ مَعَهُ » چنین اند.
این معیّت رسول اکرم صل الله علیه و آله وسلم، اگر در معیّت با امیرالمؤمنین تداوم پیدا می کرد، آن اقتدار، درخشندگی، صفا، پاکی، یکدلی و وحدت هم تداوم پیدا می کرد. ولی چون چنین نشد، وحدت تبدیل به جنگهای داخلی در درون امت اسلامی شد! آن صفا تبدیل به جاه طلبی بسیاری از جاه طلبان شد! آن زهد و قناعت تبدیل به دنیا طلبی ها شد! آن صفای عبادی که قرآن می فرماید « تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً ...(فتح 29)» از بین رفت! بسیار نادر بودند کسانی که یک چنین حالاتی براشان ماند. امیرالمؤمنین سلام الله تعالی علیه در یکی از خطبه های نهج البلاغه می فرماید که ما با رسول اکرم که بودیم، یاران رسول اکرم این چنین بودند؛ الآن من در میان شما امثال چنین افرادی را نمی بینم یا کم می بینم.
امام تقوا را از انزوا بیرون کشید، پاکی و فضلیت را از گوشه گیری بیرون آورد، و این تقوا در صحنه جامعه آمد، در بازار، در مسجد، در خیابان، آن جوانی که در زمان رژیم شاه افتخارش به این بود که از الگوی غربی پیروی کند، از الگوهای زشت تبعیت کند، این جوان آمد الگوی خودش را امام حسین سلام الله علیه قرار داد؛ آن تقوا آمد در جبهه ها، آمد در مساجد، در مدرسه ها، در آموزش و پرورش؛ قاریان قرآن تشویق شدند، انسانهای باتقوا مورد عنایت قرار گرفتند و برجستگی پیدا کردند.
سابقاً که چنین نبود! در زمان رژیم اگر کسی می خواست تقوا را در یک محیط آموزشی - چه دانشگاه، چه دبیرستان، و چه در محیط های آموزشی دیگر- رعایت کند و پاک دامن باشد او را می گفتند امّل! و منزوی می شد. اما بعد از انقلاب و با آن کاری که امام انجام داد، در محیط های آموزشی بطور نسبی یا بطور عموم، به انسان باتقواتر بهای بیشتری داده می شود. این خیلی کار عظیمی بود که امام انجام داد.
اگر ما بخواهم جامعه ای را که امام با آن اقتدار ساخت، آن ارزشهایی را که امام بوجود آورد و تبیین و تبلیغ کرد، آن موجی که امام در جهان به نفع دین، به نفع ارزشهای مثبت، به نفع تقوا بوجود آورد، ادامه پیدا کند باید این محور رهبری امام را در جانشین او تداوم ببخشیم، به همان شکلی که ما از امام تبعیت می کردیم از مقام معظم رهبری تبعیت کنیم.
این نکته را باید بسیاری بدانند! حتی اگر فرض کنید کسی با مقام معظم رهبری اختلاف نظر پیدا کرد و یک نظر و مطلبی را از حضرت ایشان نپسندید حق ندارد مخالف کند یا اظهار مخالفت کند. باید این محور را تحکیم بخشید.
اقتدار مقام معظم رهبری اقتدار شخص ایشان نیست، اقتدار قرآن است. کسی که دلش به حال قرآن می سوزد، کسی که دلش به حال امام زمان می سوزد، کسی که معقتد است باید امام زمان در جامعه ما محور کار بشود، راهکارش این است که مقام معظم رهبری را تقویت کند.
در این اجتماعاتی که دور هم جمع می شویم، اگر ما پیروی از مقام معظم رهبری را اعلام کنیم، اطاعت از مقام معظم رهبری را اعلام کنیم، این دقیقا همان چیزی است که ما در زیارتنامه ها نسبت به ائمه اطهار اعلام می کنیم.
این همه تأکید شده است که بروید به زیارت امیرالمؤمنین، به زیارت سیدالشهداء، به زیارت امام رضا (علیهم السلام)؛ علت زیارت ائمه اطهار چیست؟ علت آن این است که در این زیارتها با ائمه هدی تجدید پیمان می کنیم؛ می گوییم ما در راه شما ثابت قدم ایم و دور و بر شما هستیم؛ پس آن ارزشهایی که شما می خواستید در جامعه گسترش دهید، بوسیله ما زنده نگه داشته می-شود. ما هیمن کار را ما با مقام معظم رهبری باید بکنیم.
وقتی خدمت مقام معظم رهبری، اجتماعی شکل می گیرد و این مردم شعار می دهند، این شعارها شعارهای توصیه شده از سوی ائمه اطهار است. یعنی همان شیوه ای است که ائمه هدی فرموده اند که ما با خود آن بزرگواران عمل کنیم؛ آنهایی که نمایندگان امامان هدی هستند نیز، اگر خدمتشان می رسیم بگوییم و اعلام کنیم «ما همه سرباز توئیم خامنه ای، گوش به فرمان توئیم خامنه ای».
این شعارها خیلی معنی دارد این همان چیزی است که ما در زیارت وارث و در زیارتهای دیگر می گوئیم «انا مطیع لکم» یا «سلم لمن سالمکم، حرب لمن حاربکم». ما از آنجا یاد گرفتیم و این درست هم هست؛ کاملاً روی همان ریل و سکه ای است که قرآن کریم و نبی اکرم و ائمه هدی دستور داده اند که روی آن قرار بگیریم.
امیدواریم که خدای متعال به همه ما توفیق یاری مقام معظم رهبری و اطاعت از آن حضرت را عنایت کند؛ که اطاعتش امام زمان و ائمه هدی و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
با توجه به اینکه خاستگاه قدرت در الگوی سیاسی توحیدی، به رابطه حبّی و ولایی بین امت و امام بازگشت می کند؛ در اجتماعات عظیمی مانند سالروز رحلت امام عظیم الشان که مقام عظمای ولایت سخنرانی می فرمایند و یا فرضا نماز جمعه هایی که به امامت ایشان برگذار می گردد، نسبت به حضور و اعلام محبت و حمایت از ایشان، آیا از منظر فقه حکومتی تکلیفی بر عهده امت اسلامی هست؟ به عبارت دیگر آیا از موضع تولید قدرت برای تقابل با کفر، به عنوان مهمترین عنصر حاکمیت، تکلیفی متوجه امت اسلامی می گردد؟
مطلب بسیار مهمی را اشاره کردید. کاش که این زودتر مطرح می شد چون مهم است و قلب بسیاری از مباحث، همین نکته ای است که شما به آن اشاره کردید.
در قرآن کریم به یک میثاقی اشاره شده است مابین مردم و رهبران الهی؛ و آن میثاق، میثاق نصرت و یاری است. در چند جای قرآن اشاره شده است که اصلاً آن سؤالی که خداوند متعال روز قیامت از مردمان می کند، سؤال از این یاری است.
آنجایی که خداوند متعال اشاره می کند که: «فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ (اعراف 6)» ما از مردمی که رسولان را برای آنها فرستادیم سؤال می کنیم. سؤال از چیست؟ در سوره صافات خدای متعال توضیح می دهد که سؤال از چیست؟ «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ، مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ (صافات 24،25)» اینکه چرا یاری نکردید؟! سؤال بنیادین و اصلی روز قیامت این است که چرا رهبران الهی و فرستادگان مرا تنها گذاشتید!
خدای متعال از زبان حضرت عیسی علیه السلام نقل می کند که: « کَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ...(صف 14)» اصلاً پیام انبیاء برای یارانشان این بوده است که "کیست مرا در مسیر خدا یاری کند". در جایی دیگر خدا در رابطه با رسول اکرم می فرماید: «هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ...(انفال 62)» یعنی این تأیید الهی نسبت به رسول اکرم تأیید به نصر مؤمنین هم بوده است؛ مؤمنین یعنی جامعه ایمانی.
جامعه ای که گفت اشهد أن لا أله الا الله و أن محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، جامعه ای که گفت أنّ علیاً ولی الله، این جامعه مسئول است که در یاری امیرالمؤمنین، در یاری رهبران الهی پایدار شود و این یاری را انجام بدهد.
مشکل ما در طول تاریخ فقدان همین یاری و یا سستی یاران بوده است. اصلاً علت همه بدبختی های جامعه بشری، محرومیت آن از عدالت و رهبری عینی و بالفعل رهبران الهی از همین نصرت و عدم نصرت برخواسته است. اینکه سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا فریاد برمی آورد «هل من ناصر ینصرنی» اشاره به این پیوند است، اشاره به این پیمان است؛ پیمان نصرت!
در آیه کریمه، نسبت به رسول اکرم می آید: «فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف 157)» آن نصرت میثاق و پیمانی الهی است.
خدای متعال در آیه ای دیگر اشاره به این پیمان نصرت می کند که «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه 111)» این بعیت و این پیمان، پیمان نصرت است. ما مسئولیم از نصرت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)؛ ما در برابر نصرت امیرالمؤمنین مسئولیم و نصرت امیرالمؤمنین به نصرت ولی فقیه است.
آن کس که امروز این پرچم را برداشته مقام معظم رهبری است؛ بنابراین هر اقدام و حضوری که در این نصرت نقش داشته باشد یعنی جایگاه رهبری را تقویت کند، جایگاه این مجموعه پیرو رهبری را تقویت کند، این پیوند عرضی و طولی را تقویت کند، مصداق عمل به این پیمان نصرت است.
این مسئولیت هم مسئولیت شرعی است. یعنی وجوب نتیجه این مسئولیت است. این وجوب دلیل شرعی دارد که دلیلش همین آیاتی ست که عرض کردم و اضافه بر این آیات، آن فرمایش حضرت امیرالمومنین علیه السلام در خطبه شقشقیه است که می فرماید: « اما والذی فلق الحبة و برا النسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیت حبلها علی غاربها...» معلوم می شود اینکه امیرالمؤمنین خانه نشین شد، برای قلت ناصر بود. هر نحوه تقلیل نصرت، خیانت به پیمان با خدا و کوتاهی در عمل به مسئولیت بزرگ الهی در نصرت انبیاء و نصرت امامان و نصرت رهبران الهی است.
به عنوان آخرین سوال از محضر جنابعالی؛ امسال ایام البیض رجبیه و مراسم اعتکاف همزمان شده است با سالروز ارتحال حضرت امام(رضوان الله علیه) ممکن است برای کسی سؤال شود که شرکت در کدام مراسم اولویت دارد؟
به طور قطع شرکت در مراسم حضرت امام اهم از اعتکاف است. چون اعتکاف را در وقت دیگر می شود انجام داد. اعتکاف اختصاص به این ایام و لیالی ندارد. بهترین وقت اعتکاف دهه آخر ماه رمضان است؛ خب می شود اعتکاف را به آن ایام منتقل کرد. می شود اعتکاف را یک روز قبل، دو روز قبل، به هر حال اعتکاف وقت خاصی ندارد و می توان همه وقت اعتکاف کرد. اما مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام وقتش معین است. از طرفی اعتکاف یک فعل مستحب است، ولی حضور در مراسم امام و اجتماع آن روز یک تکلیف مهم و عمل به میثاق الهی است.
از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، از شما تشکر می کنیم.
/923/گ401/ر