حجت الاسلام ذوالنور:
بار نظام بر دوش کسانی است که برخی قدرت طلبان آنها را عوام می خوانند
خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام ذوالنور با اشاره به عوامل موفقیت نظام در عبور از فتنه های گذشته تصریح کرد:رابطه مردم با رهبری مثل رابطه رییس جمهور و شهروند نیست؛ بلکه رابطه امامت و امت و یک رابطه اعتقادی است.
فتنه های سال های گذشته اگر چه نظام اسلامی را با چالشهایی مواجه کرد؛ اما موفقیت نظام در پشت سر گذاشتن آنها، فرصتی را پیش پای تحلیل گران و کارشناسان قرار داد تا با کالبد شکافی فتنه ها و تبیین علمی عوامل گذر از آنها، نظام را در برابر تهدیدها و آسیب های پیش رو بیمه کنند.
حجت الاسلام ذوالنور که در سال های اخیر در خط مقدم روشنگری و بصیرت افزایی بوده است، در گفت و گو با ما، نقش و جایگاه ولایت و تدبیر مقام معظم رهبری و بصیرت مردم را از عوامل شکست و ناکامی فتنه های گذشته عنوان کرد و گفت: در نظام اسلامی رابطه مردم با رهبری رابطه امت با امامت است؛ از این رو اگر در این نظام، خواص و نخبگان وظیفه خود را به خوبی انجام ندهند، این پیوند عقیدتی خلاء به وجود آمده را پر می کند.
متن کامل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
این روزها در سالگرد فتنه 88 هستیم و از طرفی دیگر در آستانه فتنه 18 تیر 87 نیز قرار داریم، در سال های گذشته نظرات متفاوتی در تبیین این اتفاقات ارائه شده است. ارزیابی حضرتعالی از این حوادث چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم، همانطور که میدانید امروز روش براندازی نظامهای سیاسی متفاوت از گذشته است. در گذشته که مرزهای جغرافیایی حائل اصلی بین کشورها بود، ارتباطات رسانهای و الکترونیکی مثل امروز نبود؛ برای همین، مهمترین راه براندازی معمولا براندازی نظامی بود؛ یعنی گزینهای که معمولا کشورهای مختلف سراغش می رفتند بحث نظامی بود؛ ولی امروز با شکسته شدن مرزهای جغرافیایی و فراگیر شدن ابعاد نبرد سایبری و هجوم الکترونیکی و با انفجار اطلاعات و برداشته شدن حائلها و مرزها، هر کشوری که توان رسانه ای، پول و امکانات داشته باشد، به راحتی می تواند در قلب گروه هدف فعال باشد؛ از این رو در چند سال اخیر شاهد براندازیهای جدیدی بودیم. براندازی هم متناسب با نظام سیاسی مورد هدف تعریف میشود.
به هر حال امروز شیوههای براندازی متناسب با هر نظامی تغییر کرده است و یک نسخه تقریبا کلیشهای در دنیا وجود دارد که از زمان حاکمیت پینوشه در شیلی و ساقط کردن حکومت سالوادور آلنده تا به امروز در کشورهای متعدد متداول بوده و در بسیاری از موارد جواب هم داده است.
این شیوه به براندازی نرم، تهدید نرم یا انقلاب های رنگی مشهور است و نمونه آن در گرجستان اتفاق افتاد. پس در حقیقت امروز انقلابهای رنگی، مخملی، نارنجی و براندازی نرم به طور جدی، شیوه اصلی استکبار است.
من یادم هست در دوران اصلاحات، هنگامی که آقای سیامک پور زند و بعضی از ملی مذهبیها به اتهام اقدام در جهت براندازی نظام دستگیر شدند، آقای خاتمی، رییس جمهور دوره اصلاحات گفته بود این ملی مذهبی ها در دوران جوانی هم اهل مبارزه نبودند، چه برسد به امروز که افرادی پیر و فرتوت هستند و دستگیری آنها به جرم براندازی بی دلیل است.
به نظر من در این سخن آقای خاتمی یک خلط مبحث و مغالطه و شاید یک عوامفریبی نهفته بود؛ به دلیل اینکه براندازی متناسب با هر نظامی تعریف میشود؛ در نظام سلطنتی، تبلیغ جمهوریت، اقدام در جهت براندازی آن نظام محسوب میشود، اگر نظام، جمهوری باشد تبلیغ حکومتهای دیکتاتوری، سلطنتی و به تعبیری موروثی در آن اقدام در جهت براندازی خواهد بود. همچنین در نظام سکولار و لائیک، تبلیغ حاکمیت دینی و تلاش برای استقرار حکومت دینی، براندازی آن نظام سکولار و لائیک خواهد بود؛ همانطور که حرکت اسلامگرایانه آقای نجمالدین اربکان و حزب اسلام گرای فضیلت ترکیه به عنوان براندازی تلقی میشد؛ چون نظام ترکیه لائیک و سکولار بود.
بر همین اساس اگر نظامی اسلامی باشد، القای ناکارآمدی دین در اداره جامعه و کمرنگ کردن بعد دینی و توسعه اقدامات سکولاریستی به معنای براندازی محسوب میشود.
از سخنان شما این گونه برداشت می شود که این حوادث را در چارچوب انقلاب های رنگی و مخملی تبیین می کنید. لطفا بفرمایید به چه دلیل مقطع انتخابات برای اجرای این سناریو در نظر گرفته شد؟
در انقلاب های رنگین برای انجام این براندازی از بسترهایی استفاده می کنند و مناسب ترین بستر برای این کار، انتخابات است. البته همه انتخاباتها این ظرفیت را ندارد؛ مثلا پیش از انتخابات مجلس نهم از بنده سؤال شد آیا پس از این انتخابات بحرانی به وقوع خواهد پیوست؟ بنده عرض کردم خیر، هر چند مسؤولان باید به فکر باشند و هوشیارانه برخورد کنند و مردم هم مراقب هستند؛ ولی اتفاقی نخواهد افتاد؛ به خاطر اینکه استانهای ما مسائل متفاوتی دارند و مشکل هر شهرستان به شهرستان کناری آن سرایت نمیکند؛ برای همین ظرفیت ایجاد یک بحران سراسری وجود ندارد؛ ولی در انتخابات ریاست جمهوری مهمترین بستر برای ایجاد چنین بحرانی وجود دارد؛ به دلیل اینکه تبلیغات و عملیات روانی سراسری است و دشمن میتواند رسانههایش را روی خط خاص متمرکز کرده و احساسات جامعه را تحریک و عملیات روانی را فعال کند.
در براندازی نظامهای سیاسی که در چند سال گذشته در کشورهای مختلف رخ داده از همین بستر انتخابات ریاست جمهوری استفاده شده است.
اجرای انقلاب رنگین برنامه ریزی گسترده قبلی می خواهد. آیا شما شواهدی را که بیانگر طراحی قبلی برای اجرای این سناریو باشد، در دست دارید؟
در جریان فتنه 88 در حقیقت ماه ها قبل از انتخابات، سناریوی فتنه تدوین شده بود. در یک کشور، بعد از هر انتخاباتی ممکن است گروههای رقیب، طرف مقابل را به تقلب متهم کنند. در چنین فضایی اگر دشمن از قبل تمهیداتی را در نظر نگرفته باشد، این مساله تبدیل به یک بحران فراگیر نمیشود و به راحتی قابل کنترل و مهار خواهد بود.
اتفاقی که در سال 88 و در جریان فتنه افتاد، با همه اینها متفاوت بود و حتی نسبت به انقلابهای رنگین منطقه هم کاملا متفاوت بود. تمهیدات، آمادگیها و سازماندهیهای این بحران کاملا متفاوت از جاهای دیگر بود.
من یک نمونه را اشاره کنم؛ 13 ماه قبل از انتخابات 88 ، یعنی در اردیبهشت ماه سال 87 ، جلسه ای در آمریکا با حضور بعضی از مقامات امنیتی این کشور و سران اپوزوسیون ایران، از جمله آقای ابراهیم یزدی سرکرده گروه ملی مذهبی برگزار شد.
آنجا این سؤال را مطرح کردند که برای انتخاباتی که پیش رو داریم چه باید کرد، در همانجا به این نتیجه رسیدند که اول بحث تقلب، سپس ابطال انتخابات را مطرح کنیم. البته ابطال انتخابات نیاز به یک پوشش داشت و این پوشش همان بحث تقلب در انتخابات بود. این چیزی بود که 13 ماه قبل از انتخابات 88 از سوی بحران سازان آمریکایی مصوب شد و در دستور کار قرار گرفت؛ برای همین میبینیم سه ماه بعد؛ یعنی در تیر ماه 87 کمیته صیانت از آرا تشکیل می شود که در همان راستا است. در این کمیته سیاسی، آقای محتشمی پور نماینده آقای موسوی، مرتضی الویری نماینده آقای کروبی بود و مهدی هاشمی هم نماینده آقای هاشمی رفسنجانی بود.
اما آقایان در دفاع از تشکیل کمیته صیانت از آراء، آن را حق طبیعی هر کاندیدا برای نظارت بر انتخابات می دانند.
کمیته صیانت از آرا، معنای خوبی در نظر سیاسیون جهان ندارد. جامعهشناسان معتقدند که هر نظام سیاسی بقا و دوامش بستگی به سرمایه ملی آن دارد؛ مانند دسته چک که تعداد ارائه و مبلغی که در هر چک نوشته میشود بستگی به موجودی حساب فرد دارد. اما سوال این است که سرمایه ملی چیست؟ جامعه شناسان درباره سرمایه ملی اختلاف نظر دارند؛ ولی در این مسأله اتفاق نظر دارند که اعتماد ملی و اعتبار ملی از مهم ترین سرمایه های ملی است. در حقیقت اعتمادی که مردم به نظام دارند سرمایه ملی است. این اعتماد اگر رقیق، کمرنگ و ضعیف باشد سرمایه محدود است و هرچه قویتر و پررنگتر باشد، آن نظام سرمایه ملیاش بیشتر است. همچنین اعتبار ملی یعنی اعتباری که نظام در ذهن مردم دارد. این مصداق سرمایه ملی است.
تشکیل کمیته صیانت از آرا، ده ماه قبل از انتخابات یعنی هدف قرار دادن سرمایه ملی و در حقیقت یک فریاد سیاسی و بین المللی بلند است که ما به نظام خود اعتماد نداریم و این نظام از دید ما فاقد اعتبار است.
در همان ایام مقام معظم رهبری در فرمایشاتشان فرمودند کسانی که سرمایه ملی را هدف قرار دادند خیانت نابخشودنی مرتکب شدند. این مساله نرم نرم دنبال شد و لذا سناریوی تقلب یک چیزی نبود که بگوییم نتیجه صندوقهاست و با باز شماری یا ارائه سند حل میشود.
برخی این حوادث را ناشی از تردید عده ای از مردم در نتایج انتخابات می دانند نه یک طرح از پیش تدوین شده. این مطلب حتی در سطح نماز جمعه از سوی برخی مطرح شد. به نظر شما آیا همه کسانی که به عنوان اعتراض در خیابان ها حاضر می شدند، آگاهانه به دنبال براندازی نظام بودند؟
این بحران یک جریان از پیش طراحی شده بود و تغییر نظام سیاسی اسلامی هم کمترین هدفی بود که تعقیب میشد، تحقق چنین هدفی نیاز به پوشش و نقاب داشت و تقلب همان پوشش بود؛ البته معنای آن این نیست که هر کس به کف خیابان آمد حتما با علم و برای چنین کاری ورود پیدا کرده است. به هر حال چهار گزینه در عرصه انتخابات 88 داشتیم و هر کسی به دلایلی، یکی از این چهار نفر را به عنوان اصلح انتخاب کرد.
اگر نیت این افراد از حضور در انتخابات، دخالت در سرنوشت خودشان، تعالی کشور، کمک به رشد و شکوفایی و تقویت نظام سیاسی کشور بوده، به هر کاندیدایی که رای دادند مأجور عندالله هستند و به وظیفه خود عمل کرده اند.
مردم عنود و دشمن نیستند، همان مردمی که به عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات به خیابان آمدند، وقتی دیدند عده ای بر احساسات آنها سوار شده و با بیگانگان همراه شدند و پروژه شهیدسازی راه انداختند و از سوی دیگر تلاش گسترده رسانههای بیگانه و مواضع دشمنان اسلام و نظام را در دفاع از یک جریان سیاسی در کشور مشاهده کردند، کم کم دچار تردید شدند و وقتی به این باور رسیدند که این یک اعتراض انتخاباتی نیست؛ بلکه یک اقدام براندازانه و هدایت شده از ناحیه دشمنان انقلاب و اسلام است، خطشان را از اصحاب فتنه جدا و حماسه نهم دی را خلق کردند.
در سال 78 حوادث کوی دانشگاه با فاصله یکی دو روز بعد از سخنرانی مقام معظم رهبری جمع شد؛ ولی فتنه 88 تقریبا 8 ماه تداوم یافت. به نظر شما دلیل این تداوم چیست؟
ابعاد این دو فتنه کاملا متفاوت بود؛ فتنه 18 تیر 78 و ماجرای کوی دانشگاه یک فتنه محدود بود، نتوانستند تعمیقش دهند، سازماندهی گسترده از قبل پیشبینی شدهای هم نداشت.
یک برخورد بد نیروی انتظامی سبب ایجاد یک حرکت صنفی در دانشگاه شد و خناسان و فرصت طلبان و مخالفان نظام از این ماجرا بهرهبرداری کردند؛ اما به دلیل اینکه از قبل طراحی خوبی نداشت و تنها حقله چند نفره ای مرکب از آقای محسن آرمین، تاج زاده و امین زاده و دیگران ستاد بحران آن بودند، اراذل و اوباش مهار را از دستشان خارج کردند؛ در خیابان جمهوری به مسجدی تعرض کردند، محل نماز جمعه تهران را به آتش کشیدند، چادر از سر زنان کشیدند، و در شعارها و حرف هایشان تصریح کردند که ما با دین میجنگیم؛ از این رو همانهایی که بحران را آفریدند، مثل تحکیم وحدت و شورای چند نفره، خودشان دیدند با این فضایی که توسط آنها علیه دین و انقلاب ایجاد شده، اگر آن را جمع نکنند گور خودشان را کندهاند؛ برای همین خودشان وسط میدان آمدند تا بحران فروکش کند.
البته در این جریان بنده مطالب زیادی در سینه دارم که الان وقت بازگو کردن آن نیست؛ خود آقایان اصلاح طلب تا قبل از فرمایشات رهبری، برای دامن زدن به بحران، داشتند استعفا میکردند و شخص آقای خاتمی و دوستانش مانع جمع کردن این بحران بودند؛ اما به تدریج چون شرایط را برای خودشان مناسب ندیدند، تصمیم گرفتند فتنه را جمع کنند.
فتنه 88 ابعاد و عمقش بسیار متفاوت بود، از ماه ها قبل کار کرده بودند، تمام جریانهای سیاسی زاویهدار با نظام تنها امیدشان به این فتنه بود. اصلا بحث اعتراضات انتخاباتی نبود، آقای موسوی وقتی با بعضی از اعضای مؤثر دانشگاهها جلسهای داشت، حدود 60 تا 70 رهنمود به اینها داد که یکی از آنها این بود که این یک اعتراض انتخاباتی نیست، یک جنبش است و باید سالها ادامه پیدا کند و ما نباید عقب نشینی کنیم، تا تنورش برای سالهای بعد سرد نشود؛ حتی برای این که چگونه باید استمرار پیدا کند رهنمود و حدود 60 خرده راهکار ارائه داده بود.
این توصیهها و اطلاعیههای پیاپی و کنترل جریان برای این بود که اعتراضات به عنوان یک جنبش تا زمان سقوط نظام اسلامی ادامه پیدا کند.
عمق این فتنه تا آنجا بود که کسانی که یک روز در کنار امام و به عنوان یاران امام معروف بودند، در این انتخابات تمام مکنونات قلبی خود را بیرون ریختند، یکی از همین آقایان گفت زمان حضرت امام هم ما در مورد اصل ولایت فقیه حرف داشتیم، چه رسد به مطلقهاش، گفتند چرا همان موقع نگفتید؟ گفت: صلابت و ابهت امام جوری بود که نمیتوانستم بگویم ولی الان دلیلی وجود ندارد که نگویم. این افراد اینگونه وسط میدان آمدند.
همچنین یک تلاش گسترده برای تغییر نظر بزرگان شروع کردند؛ بدین صورت که گروههای متعدد را بسیج کردند تا با لابی، رایزنی، جو سازی و ارائه گزارشات نادرست نزد برخی بزرگان حوزوی، آنها را با خود همراه کنند.
سازمان رای سیصد هزار نفره، سلاح های سردی که برای درگیری از قبل آماده کرده بودند و ... تنها گوشه ای از اقداماتی بود که در این فتنه تدارک دیده بودند.
بنابراین میزان نیرو و امکانات و برنامه ریزی هایی که در فتنه 88 به کار گرفته شد واقعا قابل قیاس با فتنه سال 78 نبود. علاوه بر این، فتنه سال 78 در حقیقت یک درگیری صنفی بین نیروی انتظامی و بعضی از دانشجوها در کوی دانشگاه تهران بود و موضوعی نبود که با احساسات جامعه از بالا تا پایین گره بخورد؛ ولی فتنه 88 در بستر انتخابات رخ داد و از همان حب و بغضهای انتخاباتی به عنوان بسترهای این موضوع به صورت فراگیر و کشوری استفاده کردند؛ برای همین ماهیتا با آن موضوع متفاوت است.
بسیاری از تحلیل گران از عمق فتنه 88 می گویند؛ حتی برخی معتقدند این فتنه برای ساقط کردن چندین نظام سیاسی کفایت می کرد. با این وجود جای سؤال است که چرا نظام سیاسی ایران این فتنه را با موفقیت پشت سر گذاشت؟
به نظر بنده یکی از مهم ترین عوامل کنترل این فتنه، نقش ولی فقیه و زمامدار کشور اسلامی و مقام معظم رهبری بود. این نقش در ابعاد مختلف مطرح است.
اولا رهبری در نظام دینی ما غیر از رییس جمهور در یک کشور دیگر است. اصلا جایگاه، شرایط، درایت، کفایت و لیاقت رهبری و ویژگیهایی که رهبری در نظام دینی دارد غیر از ویژگیهای رییس جمهور و غیر از ویژگی های یک رهبر سیاسی است.
در انتخاب رهبری شایسته گزینی به مفهوم واقعی صورت میگیرد؛ مردم هفتاد، هشتاد مجتهد را به عنوان خبرگان انتخاب میکنند و آنها با دقت خاصی رهبر را انتخاب میکنند، به گونه ای که اگر ده نفر فقیه و مجتهد داشته باشیم که در مظان داشتن شرایط رهبری و ولایت امری باشند، از بین اینها هر کس که بالاترین معدل را دارد انتخاب میشود. برای همین میبینیم اجتهاد، فقاهت، معنویت، عدالت و صلاحیتهای روحی در کنار مدیریت، مدبریت، شجاعت، آشنایی به مسائل نظام و اداره نظام و آشنایی با امور بینالملل از شرایط رهبری است.
ثانیا ارتباط ما با رهبری تنها از طریق خواص نیست. در تحلیل های جامعه شناسی جامعه را به سه لایه تقسیم می کنند، لایه اول و رأس این مخروط، جایگاه رهبری یا رهبران جامعه است، لایه دوم جایگاه خواص است و لایه سوم توده مردم و اقشار مختلف جامعه است.
جامعه شناسان معتقدند خواص حلقه اتصال رأس مخروط با بدنه هستند؛ در نتیجه اگر خواص خوب عمل نکنند آن جامعه و نظام سیاسی محکوم به سقوط است. این فرمول واقعا در همه دنیا جواب داده است؛ ولی در نظام اسلامی ما این اتفاق نیفتاد. خواص در حقیقت یکی از کوره راههای ارتباط مردم با رهبری هستند، برخلاف نظام های سیاسی دنیا. در نظام اسلامی رابطه مردم با رهبری، مثل رابطه رییس جمهور و شهروند نیست؛ بلکه رابطه با امامت امت و یک رابطه اعتقادی است. در حقیقت اتوبانها و شاه راههای اعتقادی است که مردم را به رهبری وصل میکند.
برای همین در جریان فتنه که بعضی از خواص ما چپ کردند، موتور سوزاندند، شیشه جلویشان بخار گرفت، شیشه چراغشان کثیف شد، اعضای خانواده شان فرمان را از دستشان گرفتند و آنها را منحرف کردند، مردم منتظر اینها نماندند؛ بلکه پشت سر رهبری از این خواص جامانده گذشتند؛ بنابراین علت بقا و دوام نظام اسلامی در فتنه 88 در مرحله نخست مرهون کفایت، لیاقت و جامعیت رهبری و قدرت مدیریت بحران ایشان و در مرحله بعد در گرو نوع ارتباط مردم با رهبری بود.
رهبر انقلاب در دو بحرانی که در کشور رخ داد، یکی در قصه کوی دانشگاه سال 78 و دیگری در فتنه 88 در جمع مردم به حضرت صاحب الامر(عج) متوسل شدند. به نظر شما دلیل این که رهبری در بحران های سخت توسل امام زمان(عج) را بروز می دهند و پشتیبانی ایشان را طلب می کنند، چه چیزی میتواند باشد.
اتفاقا یکی از ویژگیهای نظام اسلامی و زمامداری در این نظام نسبت به جاهای دیگر در همین است. چون انقلاب ریشه در باورهای دینی مردم دارد، مردم همه بار و هزینه های انقلاب را تحمل کردند؛ هر وقت معنویت و توسل به اهل بیت(ع) قوی تر باشد، بقا و دوام نظام اسلامی بیشتر تضمین میشود.
هر چه ما در این زمینه آسیب ببینم و اعتقادات، توسلات و ارتباطات معنوی ما کم رنگتر شود، آسیب پذیرتر میشویم. جنس بحران و فتنه 88 هم اینگونه نبود که با سلاح، سرنیزه و با نیروی نظامی جمع شود؛ بلکه بحرانی بود که معنویت، توسل، اعتقادات، ایستادگی مردم و نلغزیدن مردم میتوانست به جمع شدن آن کمک کند.
در صدر اسلام هم زمانی که لشگریان اسلام به مشکلی برخورد میکردند، رسول خدا دستور می داد که دست به دعا بردارند و هرگاه دعا و تضرع در مردم تقویت می شد، امداد الهی هم می رسید. اصلا فلسفه اینکه خدا مشکل و فشار را بر انسان وارد می کند برای این است که تضرع را در انسان ببیند و انسان به این برسد که خودش هیچ کاره است و فرمان دست کس دیگری است. اوست که فرمانده است و همه کاره اوست. ما فقط وسیلهایم و باید تکلیف را انجام دهیم، نتیجه را باید به خودش واگذار کنیم.
قران کریم می فرماید «و اخذناهم بالبأساء و الضراء لعلهم یتضرعون»؛ بأساء و ضراء و مشکلات را ما برای اینها فرستادیم شاید که اینها تضرع کنند. تضرع علامت بندگی است.
مقام معظم رهبری در هیاهوی دو فتنه، دلهای مردم را به امام زمان(عج) توجه دادند. یقینا مقام معظم رهبری متوجه امام زمان(عج) هست. ایشان وقتی در جلوت چینن موضعی میگیرند در خلوت یقینا بیش از این انس و ارتباط و تضرع دارند.
این نگاه الهی است که ایشان در زمان های مختلف بر آن تأکید داشته اند؛ مثلا ایشان پیروزی مردم در انتخابات را از خودشان نمیبینند و آن را یک اتفاق مادی نمیدانند؛ بلکه آن را عنایت الهی برمیشمرند؛ از این رو در پیامهایشان میفرمایند من جبین و پیشانی خود را به خاک میسایم و متواضعانه و خاضعانه از خدای متعال سپاسگزاری میکنم.
این یعنی «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» ایشان در هیچ وقت و هیچ بحرانی از عنایات و توجهات الهی و ائمه اطهار(ع) و ذوات مقدسه معصومین(ع) غفلت ندارند و گاهی هم دلهای مردم را به این سمت توجه میدهند و اتفاقا نتیجه اش را هم دیدیم.
پس در حقیقت علت این امر دو چیز است: نخست، ارتباط معنوی که ایشان با اهل بیت(ع) دارند و دوم چون ایشان رهبر امت هستند، این چیزی که در اعتقادات مردم جایگاه ویژهای دارد، بستر تحول روحی و رشد معنوی آنان قرار دادند و اثر آن هم کاملا مشهود بود.
به نقش مردم هم در کنترل و ناکامی فتنه اشاره کردید. در این مورد بیشتر توضیح دهید.
عامل دیگر بقا و دوام اسلام و انقلاب و ناکامی فتنه 88 بصیرت مردم بود، هرجا بصیرت مردم کنار رهبر جامعه باشد یقینا شکست ناپذیری اتفاق میافتد. اگر در ماجرای امام علی(ع) و خانه نشینی آن حضرت، یا در ماجرای کربلا می بینیم که حضرت علی (ع) خانه نشین میشود و امام حسین(ع) به مسلخ می رود، پایه دوم یعنی بصیرت مردم در کار نبود.
در کربلا مردم به خواص بیبصیرت، تطمیع شده و تهدید شده، خواص نان به نرخ روز خور و دنیا طلب چسبیدند؛ برای همین امام حسین(ع) به مسلخ رفت؛ ولی در فتنه 88 مردم پشت سر رهبری قرار گرفتند.
حضرتعالی به حضور امت در کنار امام و نقش آن در پشت سر گذاشتن فتنه ها اشاره کردید، اخیرا آقای هاشمی این حضور در صحنه را «استبداد عوام» خواند. در حالی که در دوره های قبل حضور مردم را سرمایه انقلاب می دانستند. آیا ایشان و برخی از هم فکرانشان معتقدند مردم تغییر کرده اند و بینش ها و نگرش های آنان عوض شده است؟
حضرتعالی به حضور امت در کنار امام و نقش آن در پشت سر گذاشتن فتنه ها اشاره کردید، اخیرا آقای هاشمی این حضور در صحنه را «استبداد عوام» خواند. در حالی که در دوره های قبل حضور مردم را سرمایه انقلاب می دانستند. آیا ایشان و برخی از هم فکرانشان معتقدند مردم تغییر کرده اند و بینش ها و نگرش های آنان عوض شده است؟
تکیه کلام همیشگی آقای هاشمی رفسنجانی همین واژه «عوام» است؛ ایشان زمانی که رییس مجلس هم بودند بعضی از نمایندگان را با واژه «عوام» خطاب میکردند. آن موقع ما به شوخی میگفتیم آقای هاشمی رییس مجلس عوام است.
به هر حال حرف آقای هاشمی کاملا مردود است. در حقیقت کسانی که در نظر ایشان عوام هستند، همان اقشار پابرهنه، امت اسلام، قشر ضعیف و کسانیاند که بار انقلاب را به دوش کشیدهاند و در بیان حضرت امام خمینی(ره) ولی نعمتهای انقلاب و نظام هستند؛ منتها کسانی که جایگاه خود را در بین مردم از دست می دهند، از مردم انتقام میگیرند. راحت ترین راه انتقام، نسبت دادن چنین مطالبی به آنان است.
در زبان فراعنه هم به مردم «اراذل بادی الرأی» گفته میشد. در صدر اسلام هم قدرت طلبان عبارت «پا برهنه» را برای مردم بکار میبردند. زمانی که مقام معظم رهبری به اراک رفتند آقای ابطحی، رییس دفتر آقای خاتمی، گفته بود مردم اراک گلهوار به استقبال رهبری رفتند؛ در صورتی که اگر خاتمی با چنین استقبالی مواجه شده بود، مردم فرهیخته بودند.
منافقین هم اوایل انقلاب برای انتخابات کاندیدا معرفی میکردند و در تبلیغات خود مینوشتند «به نام خدا و خلق قهرمان ایران»؛ اما وقتی کاندیدای آنها رای نمی آوردند، بغضشان را نسبت به مردم خالی میکردند و میگفتند تودههای ناآگاه، اقشار کم سواد، حرکتهای تودهای و با این عبارات از مردم اسم میبردند.
من معتقدم این آقایان یک نگاه ابزاری به مردم دارند و ملاک و مبنای آنان، میزان اقبال و ادبار مردم به آنهاست؛ اگر مردم به آنها ارادت نشان بدهند، آگاه، فرهیخته، روشن و غیره توصیف می شوند. اگر همین مردم نسبت به آنها ادبار داشته باشند، برای کوبیدن آنان، از این ادبیات که معمولا در زبان قدرتمندان تاریخ وجود داشته، استفاده میکنند.
ما مردم را از منظر امام و دین نگاه میکنیم. همیشه بار نظام را همین گروه ها به دوش کشیدهاند و امام افتخار میکرد که طرفدار همین اقشار باشد و اسلام پابرهنگان را در مقابل اسلام آمریکایی مطرح کردند.
با تشکر از این که در گفت و گوی ما شرکت کردید.
/916/گ401/ر
ارسال نظرات