پژوهشگر حوزه علمیه:
پذیرش شبهه توسل به معنای مشرک بودن همه مسلمانان است
خبرگزاری رسا ـ اگر نظرات وهابیان را در باب توسل بپذیریم باید همه مسلمانان را از صدر اسلام تا به امروز، مشرک به شرک اکبر بدانیم و تنها وهابىهاى نجد، موحّد و خداشناس باشند.
با مروری گذرا به آیات قرآن کریم، روایات شیعه و اهل سنت، عمل صحابه و سیره مسلمانان در طول تاریخ به خوبی میتوان دریافت که توسل به انبیاء، ائمه و صالحان نه تنها امری جایز بوده و در میان تمامی مسلمانان رواج داشته، بلکه نشان دهنده نوعی فرهنگ عمومی میان همه فرق مسلمانان می باشد.
اما وهابیان که فلسفه وجودیشان چیزی جز ایجاد تفرقه میان مسلمانان نیست با برداشت های غلط و انحرافی از مفاهیم توحید و شرک به تکفیر همه مسلمانان پرداخته و به همین بهانه دستور قتل و ترور مسلمانان را صادر می کنند.
وهابیان، مسلمانان جهان به خصوص شیعیان را به بهانه توسل به پیامبران الهى، ائمه و صالحان، به شرک متهم کرده و آنان را تکفیر نموده و خون و مال آنان را هدر مىدانند، ابنتیمیّه حنبلى حرانى رفتن به کنار قبور پیامبران، صالحان، مطرح کردن حاجات و خواستهها، متوسل شدن به آنان و درخواست کمک و یارى از آنان را از مصادیق بارز و آشکار شرک دانسته و معتقد است کسى که مرتکب چنین گناهى شود، مسلمانان باید اورا توبه دهند و اگر توبه نکرد، وظیفه دارند او را به قتل برسانند، ابنتیمیّه معتقد است کسانى که با استناد به نزدیک بودن پیامبران و صالحان به خداوند، به پیامبران و صالحان متوسل مىشوند، گمراه و مشرک هستند.[1]
محمد بن عبدالوهاب نیز با پیروى از تفکرات ابنتیمیّه مىنویسد: کسانى که به ملائکه، پیامبران و اولیاى خدا متوسل مىشوند و آنان را واسطه قرار داده و به وسیله آنان به خداوند تقرب مىجویند، مرتد و کافر هستند و جان و مالشان ارزش واحترام ندارد؛ وى واسطه قرار دادن پیامبران و صالحان را سوء ظن نسبت به خداوند دانسته و مىنویسد: پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) بین بتپرستان و کسانى که صالحان را واسطه قرار مىدادند، فرقى قائل نشده است و هر دو گروه را کافر دانسته و با هر دو گروه به جنگ پرداخته است.
در این باره محمد بن عبدالوهاب توسل به پیامبران و صالحان را منافى و معارض با توحید دانسته و پذیرش اسلام را منوط به برائت از کسانى که به پیامبران و صالحان متوسل مىشوند، دانسته است.[2]
"بنباز" در پاسخ به سؤالى که حکم توسل را از وى پرسیده است مىنویسد: توسل و واسطه قرار دادن جایگاه و مقام پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) یا ذات و اوصاف آن حضرت جایز نیست، زیرا دلیلى بر جواز چنین توسلى نداریم و اینگونه توسل جستن از وسائل شرک است و موجب غلو در حق پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) مىشود وی میگوید صحابه پیامبر نیز چنین توسلى را انجام ندادهاند زیرا اگر اینگونه توسل جایز بود، صحابه بر ما پیشى مىگرفتند.
توسل و واسطه قرار دادن مقام و جایگاه و ذات و اوصاف پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) با ادله شرعى سازگار نیست، زیرا خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «وَ لِلَّهِ الأَسمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا».[3]
وهابىها ازدواج دختران اهل سنت با پسران شیعه را نیز به خاطر متوسل شدن شیعیان به اهل بیت(علیهمالسلام) جایز ندانسته و حتّى در صورت وقوع ازدواج، آن را باطل اعلام کردهاند.
هیئت دائم اِفتاى سعودى در پاسخ به استفتایى در مورد ازدواج با شیعیان مىنویسد: ازدواج دختران اهل سنت با پسران شیعه جایز نیست و اگر چنین ازدواجى واقع شده باشد، باطل است زیرا شیعیان به اهلبیت(علیهمالسلام) متوسل مىشوند و از آنان کمک مىخواهند و متوسل شدن به اهل بیت و کمک خواستن از آنان از مصادیق شرک است.[4]
این هیئت در پاسخ به استفتایى دیگر در همین مورد مىنویسد: اگر آنچه در سؤال ذکر شده است درست باشد، آنان که به حضرت على و امام حسن و امام حسین(علیهمالسلام) متوسل مىشوند و هنگام بلند شدن از زمین «یا على»، «یا حسن» و «یا حسین» مىگویند، مشرک بوده و از دایره مسلمین خارج مىباشند و ازدواج دختران و زنان اهل سنت با مردان آنان جایز نیست و مردان اهل سنت نیز نباید با دختران و زنان آنان ازدواج کنند. خوردن ذبیحه آنان نیز حرام است.[5]
هیئت دائم اِفتاى سعودى در پاسخ به استفتاى دیگرى در همین مورد، حضرت على، امام حسن و امام حسین(علیهمالسلام) را از بزرگان و سادات شیعیان دانسته و پیروان ائمه(علیهمالسلام) را به جرم توسل به اهل بیت(علیهمالسلام) مشرک و مرتد مىدانند و خوردن ذبیحه آنان را نیز جایز نمىدانند.[6]
جاى بسیار تعجب و تأسف است که اعضاى همین هیئت، ازدواج با یهود و نصارا را که خداوند در قرآن کریم چهرهاى شرکآلود از آنان ترسیم نموده است و مىفرماید«وَ قَالَتِ الیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قَالَتِ النَّصَـرَى المَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَـهِـٔونَ قَولَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَبْلُ قَـتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ»[7]، جایز مىدانند اما ازدواج با شیعیان را که به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) اقرار نموده و به سوى کعبه نماز مىخوانند و سایر تکالیف اسلامى را به جاى مىآورند، جایز نمىدانند.
یادآورى مىشود که اختلاف وهابیت با مسلمانان، توسل به پیامبران و صالحان، بعد از رحلت آنان مىباشد. وهابیان معتقدند بعد از رحلت پیامبران الهى و صالحان، ارتباط آنان با این عالم قطع مىشود و قادر بر انجام کارى نیستند و توسل به شخص عاجز و ناتوان، عقلا باطل و موجب شرک مىباشد.
آلوسى درباره توسل به انبیا و صالحان مىنویسد: استغاثه و توسل به شخص زنده هیچ اشکالى ندارد اما استغاثه و متوسل شدن به شخصى که از دنیا رفته است و یا غایب است، بدعت بوده و جایز نیست.[8]
معناى لغوى و اصطلاحى توسل
در اینجا لازم است قبل از هر چیزی معنای لغوی و اصطلاحی توسل مورد بررسی قرار بگیرد؛ توسل در لغت به معناى تقرّب و نزدیکى است[9] و در اصطلاح عبارت است از، واسطه قرار دادن پیامبران، امامان و صالحان به درگاه خداوند متعال برای تقرب به خداوند، به خاطر احترام و آبرویى که نزد خداوند دارند.
ادله مشروعیت توسل
درقدم بعدی ادله ای که وهابیت چشم خود را نسبت به دیدن آنها بسته است را برای تنبه آنها ارائه میدهیم؛ مشروعیّت توسل را مىتوان از منظر آیات قرآن، روایات و احادیث پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) بررسى کرد.
الف) آیات قرآن کریم
متوسل شدن به انبیا و پیامبران الهى و واسطه قرار دادن آنان بین خود و خدا، در دوران حیات و زندگى انبیا و پیامبران، مسألهاى است قرآنى و تمامى مسلمانان آن را پذیرفتهاند، علما با استناد به همین آیات و با کمک گرفتن از روایاتِ دالِّ بر حیات انبیا پس از مرگ، جواز توسل به انبیا و صالحان را پس از مرگ آنان نیز اثبات کردهاند.
آیه اول
خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا»[10]، و اگر آنان که به خود ستم کرده بودند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پیامبر نیز براى آنان طلب آمرزش مىکرد، قطعا خدا را توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
نحوه استدلال به آیه شریفه
آیه شریفه به گناهکاران دستور مىدهد تا براى بخشش گناهان خود، رسول گرامى اسلام(صلىاللهعلیهوآله) را واسطه و شفیع خود قرار دهند.
با توجه به مفاد این آیه، توسل و واسطه قرار دادن پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) مختص و مقید به حیات آن حضرت نیست، بلکه اطلاق داشته و شامل دوران پس از رحلت آن حضرت نیز مىشود و مسلمانان در تمامى زمانها تا روز قیامت مىتوانند به آن حضرت متوسل شوند و ایشان را واسطه قرار دهند.
"محمود سعید ممدوح" یکى از علماى اردن مىنویسد: هرگاه فعلى بعد از حروف شرط قرار گیرد، معناى عموم را مىرساند و از بهترین حالات فهم کلى و عموم از یک عبارت است، وى با استناد به همین مطلب و با توجه به آیه کریمه، توسل به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) پس از رحلت ایشان را جایز دانسته و کسانى را که توسل به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) را مقیّد به حیات آن حضرت کرده و مخصوص دوران زنده بودن ایشان مىدانند، گمراه معرفى مىکند.[11]
استدلال مالک به آیه شریفه براى جواز توسل
"مالک بن انس" پیشواى فقهى مالکىها احترام و حرمت پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) را پس از رحلت، همانند دوران حیات آن حضرت دانسته و با استناد به آیاتى از قرآن کریم، آداب زیارت قبر شریف آن حضرت را به منصور دوانیقى یکى از خلفاى عباسى، تعلیم داده و مىگوید: در مسجد پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) با صداى بلند حرف نزن زیرا خداوند نحوه صحبت کردن با آن حضرت را به عدهاى یاد داده و فرمودند: «لاَتَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ»[12] و کسانى را که با صداى آرام و محترمانه با آن حضرت سخن مىگفتند، مدح و ستایش کرده و فرمودند: «إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَـئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ»[13]و عدهاى دیگر را مذمت و سرزنش کرده و مىفرماید: «إنّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَآءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لاَیَعْقِلُونَ».[14]
هنگامى که منصور دوانیقى از مالک پرسید: رو به قبله بایستم و دعا کنم؟ یا رو به قبر شریف پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله)؟ مالک با استناد به آیه «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» پاسخ داد: چرا از قبر شریف پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) رو گردانده و به سمت قبله بایستى؟ پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در روز قیامت بین حضرت آدم(علیهالسلام)و خدا واسطه خواهد شد، بین تو و خدا نیز وساطت خواهد کرد، رو به قبر شریف پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) کن و با واسطه قرار دادن ایشان از خداوند بخواه تا تو را ببخشد، خداوند نیز وساطت آن حضرت را خواهد پذیرفت.[15]
آیه دوم
خداوند در سوره مائده مىفرماید: «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَـهِدُوا فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[16]، اى کسانى که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و براى تقرّب به او وسیلهاى بجویید و در راه خدا تلاش کنید، شاید رستگار شوید.
مطابق آیه شریفه، مسلمانان در تمامى دورانها حتى پس از رحلت پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) نیز، براى تقرب به پیشگاه خداوند متعال مامور به یافتن وسیله و تمسّک به آن شدهاند.
پیامبر گرامى اسلام(صلىاللهعلیهوآله) با پیشگویى، درگیرى خوارج با حضرت علىعلیهالسلام، آن حضرت را نزدیکترین وسیله به خداوند معرفى کرده و درباره خوارج فرمودند: خوارج بدترین افراد و مخلوقات هستند، بهترین فرد از میان انسانها که نزدیکترین وسیله به خداوند است، آنان را خواهد کشت.[17]
حضرت زهرا(علیهاالسلام) دخت گرامى پیامبر خدا(صلىاللهعلیهوآله) تمامى ملائکه و انسانها را در جستجوى واسطه براى تقرب و نزدیکى به خداوند مىداند و معتقد است خود و اهل بیت(علیهمالسلام) واسطه بندگان خدا با خداوند هستند. حضرت فاطمه(علیهاالسلام) همگان را به استفاده از این واسطه دعوت کرده و مىفرماید: آن چه در آسمانها و زمین هستند، براى تقرّب به خدا در پى وسیلهاند و ما وسیله و واسطه بندگان خدا، با خداوند هستیم.[18]
در فرمایشات پیامبر گرامى اسلام(صلىاللهعلیهوآله) و فاطمه زهرا(علیهاالسلام) هیچ نشانه و قرینهاى بر اختصاص توسل به زمان حیات پیامبر و اهل بیت(علیهمالسلام) نیست، بلکه سفارش مسلمانان به توسل به عنوان یک آموزه دینى همیشگى، مطرح مىباشد.
آیه سوم
در ماجراى حضرت یوسف(علیهالسلام ) و برادرانش، هنگامى که حضرت یعقوب(علیهالسلام ) پس از سالها، ماجراى توطئه فرزندان خود علیه حضرت یوسف(علیهالسلام ) را فهمید، برادران حضرت یوسف نزد پدر شرمنده شدند و از کار خود اظهار پشیمانى و ندامت کردند و عرض کردند: «یَـأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَـطِئِینَ»[19] اى پدر! از خداوند بخواه تا گناهان ما را ببخشد، همانا ما خطا کردیم، حضرت یعقوب(علیهالسلام ) نیز درخواست فرزندانش را پذیرفت و فرمود«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[20]به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىخواهم، به راستى که او آمرزنده و مهربان است.
در این آیه شریفه نیز برادران حضرت یوسف براى بخشش گناهان خود به پدر خود متوسل شدند و او را واسطه قرار دادند و از او خواستند تا از خداوند درخواست بخشش گناهانشان را نماید، حضرت یعقوب(علیهالسلام )نیز بدون هیچگونه اعتراضى، درخواست فرزندانش را پذیرفت.
اگر توسل به انبیاء و صالحان، خواستن از غیر خداوند محسوب شده و شرک باشد، برادران حضرت یوسف(علیهالسلام ) نیز با این درخواستشان مرتکب شرک شدهاند؛ زیرا در این صورت فرقى بین توسل در زمان حیات و توسل پس از مرگ نیست و در هر دو صورت شرک خواهد بود.
ب) احادیث و روایات
با توجه به روایات متعدد در مورد متوسل شدن پیامبران گذشته به رسول گرامى اسلام(صلىاللهعلیهوآله) قبل از به دنیا آمدن آن حضرت، توسل خلفا، صحابه و تابعین به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت و تصحیح و تأیید این روایات توسط علماى جرح و تعدیل، هیچ شک و تردیدى در جواز توسل باقى نمانده و بطلان نظریه وهابیان مبنى بر حرمت هرگونه توسل به پیامبران و صالحان پس از مرگ آنان، بر همگان ثابت مىشود.
با توجه به گستره توسل و در نظر گرفتن این مطلب که وهابیان توسل به انبیا و صالحان در زمان حیات آنان را پذیرفتهاند و اختلاف مسلمانان با وهابیان در این بحث مربوط به توسل به انبیا و صالحان پس از رحلتشان است، ما نیز به یک مورد از توسل مسلمانان به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) که تمامی بافته های وهابیان را زیر سوال می برد اشاره کرده و مراجعه و مطالعه تفصیلی سایر روایات را که نشانگر جواز این نوع توسل می باشد به خوانندگان گرامی واگذار می کنیم .
طبرانى مىنویسد: شخصى براى رفع گرفتارى خود نزد خلیفه سوم رفت و آمد مىکرد اما عثمان بن عفان به وى توجه نمىکرد، آن شخص به خاطر بی توجهى خلیفه سوم، نزد عثمان بن حنیف یکى از صحابه پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) رفت و گلایه کرد، عثمان بن حنیف به وى فرمود: ابتدا وضو بگیر سپس به مسجد برو و دو رکعت نماز بخوان و بعد از خواندن نماز، این دعا و جملات را بگو: «اللهمّ إنّی أسألک و أتوجّه إلیک بنبیّنا محمد نبیّ الرحمة، یا محمد! إنّی أتوجّه بک إلى ربّی، فتقضی لی حاجتی» سپس حاجتت را بیان کن، شخص گرفتار به دستورالعملى که عثمان بن حنیف داده بود، عمل کرد و سپس به طرف منزل عثمان بن عفان به راه افتاد، هنوز به درِ خانه عثمان بن عفان نرسیده بود که با دربانِ خلیفه مواجه شد، دربان دست او را گرفت و نزد عثمان بن عفان برد و در کنار خلیفه بر روى تشک نشاند، عثمان بن عفان مشکل وى را جویا شد و آن را برطرف کرد و به وى گفت: همین امروز به یاد مشکل تو افتادم، از این به بعد هم هر مشکلى داشتى به من بگو، شخص گرفتار که مشکلش حل شده بود، از منزل عثمان بن عفان خارج شد و در میان راه با عثمان بن حنیف برخورد نمود و از وى تشکر نموده و عرض کرد: اگر شما با عثمان بن عفان صحبت نمىکردى و سفارش ما را نمىکردى، خلیفه به مشکل ما رسیدگى نمىکرد. عثمان بن حنیف فرمود: به خدا قسم! من با خلیفه درباره مشکل شما سخنى نگفتهام، بلکه مشکل شما به خاطر توسل به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) حل شد، خودم شاهد بودم که در زمان رسول خدا(صلىاللهعلیهوآله) شخص نابینایى نزد حضرت آمد و از نابینایى خود شکایت کرد، پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) همین جملات را به وی یاد داد و او با گفتن همین جملات بینایى خود را به دست آورد.[21]
توسل حضرت آدم(علیهالسلام )به پیامبر گرامی اسلام(صلىاللهعلیهوآله)[22]، توسل پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) به انبیاء گذشته[23]، توسل حضرت علی(علیهالسلام )به پیامبر گرامی اسلام(صلىاللهعلیهوآله)[24]، توسل ابوبکر به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله)[25]، توسل صحابه به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در جنگ با مسیلمه کذاب[26]، توسل عرب بادیه نشین به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در حضور صحابه[27]، توسل شخص گرفتار به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) با راهنمایی عثمان بن حنیف[28]، توسل اهالی مدینه به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در سال 53 هجری[29]، توسل به دانیال نبی در دوران عمربنخطاب[30]، توسل امام سجاد(علیهالسلام ) به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در سال 63 هجری[31]، توسل اهالی بصره به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در سال 81 هجری[32]، توسل اسرای مسلمان به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در زمان هشام بن عبدالملک[33]، توسل ابوخیره متوفای 135 هجری به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله)[34]، توسل اسرای مسلمان به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در سال 137 هجری[35]، توسل سه برادر جنگجو به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) در سال 170 هجرى[36]، توسل ابوعلی خلال به امام کاظمعلیهالسلام[37]، توسل شافعی به ابوحنیفه،[38] توسل محمد بن علی بن سهل ماسرجسی به امام رضاعلیهالسلام[39]، توسل حاکم نیشابوری شافعی به امام رضاعلیهالسلام[40]، توسل زید فارسی به امام رضاعلیهالسلام[41]، توسل ابونضر نیشابوری به امام رضاعلیهالسلام[42]، توسل امیر خراسان به امام رضاعلیهالسلام[43]، توسل ابوالقاسم واسطی به پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله)[44]، توسل به عبدالرحمنبنابیربیعه[45]، توسل به ابوایوب انصاری[46]، توسل به مسروق بن اجدع[47]، توسل به محمد بن اسماعیل بخاری[48] و توسل به ابوالولید نیشابوری[49]تنها نمونههایی از روایات توسل به انبیاء، ائمه، اولیاء و صالحان در منابع روایی و تاریخی اهل سنت است که نه تنها نشان دهنده جواز این نوع توسل می باشد بلکه بیانگر یک نوع فرهنگ عمومی و فراگیر میان مسلمانان است.
حال باید از وهابیان پرسید: آیا همه صحابه و کسانی که در جنگ یمامه با شعار وامحمداه به جنگ با مسیلمه کذاب پرداختند، مشرک و کافر بودند؟ آیا عثمان بن حنیف صحابی مسلمانان را به شرک دعوت می کند؟ آیا تمامی کسانی که در کنار قبر محمد بن اسماعیل بخاری جمع شده و به او متوسل شده اند، کافر و مشرک بودند؟
نکته بسیار مهم در بحث توسل این که انسانها گاهى مواقع مستقیما به خداوند متوسل مىشوند و فضل و رحمت او را واسطه قرار مىدهند و گاهى از اوقات به انبیا و صالحان متوسل مىشوند و آنان را واسطه قرار مىدهند و برخى مواقع به اعمال صالح خود متوسل مىشوند.
ماجراى گرفتار شدن سه نفر در درون غار و متوسل شدنشان به بهترین و خالصترین عملى که براى خداوند انجام داده بودند و کنار رفتن سنگ و باز شدن درِ غار، در تعدادى از منابع اهل سنت نیز ذکر شده است.[50]
مطابق برخى روایات نقل شده از پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) گاهى مواقع انسانهاى مریض و ضعیف و حیوانات واسطه رحمت الهى مىشوند.روایت «هل تنصرون و ترزقون إلاّ بضعفائکم»[51] و ماجراى حضرت سلیمان و مورچه[52]، نمونههایى از این موارد است.
اگر وجدانی داشته باشند
با مرورى بر آیات، روایات و سیره صحابه، تابعین، علما و تمامى مسلمانان در طول تاریخ بویژه قرون اولیه اسلام و مقایسه آن با بافتههاى وهابیت، به راحتى مىتوان به بطلان اندیشههاى وهابیان پى برد. اگر نظرات وهابیان را در این باب بپذیریم باید همه مسلمانان را از صدر اسلام تا به امروز، مشرک به شرک اکبر بدانیم و تنها وهابىهاى نجد قرن الشیطان موحّد و خداشناس باشند. فراتر این که مطابق دیدگاه وهابىها، همه تعالیم و آموزههاى اسلام از آیات شریفه و احادیث نبوى و رفتار و منش صحابه، مردم را به شرک اکبر فرا مىخوانند! و تنها منادى توحید همان پیامبران جدید و رسولان نوین یعنى ابنتیمیّه و محمد بن عبدالوهّاب هستند و بهشت دربست در احتکار و اختیار این فرستاده انگلیس و پیروان او همان اعراب أشدّ کفراً و نفاقاً مىباشد!
نکته پایانی
در پایان بحث توسل سفارش نبى مکرم اسلام(صلىاللهعلیهوآله) به مسلمانان درباره توسل به اهل بیت(علیهمالسلام) را ذکر مىکنیم.
ابوهریره مىگوید: پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآله) درباره حضرت آدم(علیهالسلام )و توسّل او چنین فرمود: خداوند متعال به حضرت آدم(علیهالسلام )خطاب فرمود: اى آدم! اینان (اهل بیت پیامبرعلیهمالسلام) برگزیدگان من هستند... هر وقت حاجتى داشتى اینها را واسطه قرار بده، پیامبر خدا(صلىاللهعلیهوآله) در ادامه فرمودند: ما کشتى نجات هستیم هر کس سوار این کشتى شود نجات خواهد یافت و هر کس سرپیچى نماید هلاک خواهد شد، هر کس حاجتى داردف ما اهل بیت را واسطه قرار دهد.[53]
رسول گرامى اسلام تمامى مسلمانان را به پیروى از اهل بیت(علیهمالسلام) و واسطه قرار دادن آنان، دعوت نموده و این امور را مقیّد به حیات اهل بیت(علیهمالسلام) و یا مختصّ مسلمانان زمان اهل بیت(علیهمالسلام) قرار نداده است، بلکه تمامى مسلمانان در تمامى قرنها به پیروى از اهل بیت(علیهمالسلام) و واسطه قرار دادن آنان، سفارش شدهاند.
حجت الاسلام حسن بلقان آبادی، پژوهشگر و محقق حوزوی
/925/م12/ر
[1] . زیارة القبور و الإستنجاد بالمقبور: ص 17 و 21، حکم من یأتی إلى قبر نبی أو صالح و یسأله و یستنجد به.
[2] . مجموع مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب: ج 6، ص 115، رسالة کشف الشبهات و ج 5، ص 241 و ج 6، ص 146، 147، 213، 227، 232 و 242.
[5] . فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الافتاء: ج 2، ص 373، حکم أکل ذبائح من یدعون الحسن و الحسین و علیّاً عند الشدائد، السؤال الأوّل من الفتوى رقم 3008.
[8] . روح المعانی فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی: ج 6، ص 402 ـ 403، ذیل تفسیر آیه 35 سوره مائده.
[21] . المعجم الکبیر: ج 9، ص 30 ـ 31، شرح حال و روایات عثمان بن حنیف، ح 8311 و مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 2، ص 279، کتاب الصلاة، باب صلاة سیدنا رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله.
[22] . المستدرک على الصحیحین: ج 2، ص 672، کتاب تواریخ المتقدمین من الأنبیاء و المرسلین، ح 4228/238 والدر المنثور فی التفسیر بالمأثور: ج 1، ص 60 ذیلآیه 37 سوره بقره.
[23] . المعجم الکبیر: ج 24، ص 351 ـ 352، شرح حال و روایات فاطمه بنت اسد، ح 871 و المعجم الأوسط: ج 1، ص 68 ـ 69، ح 189.
[26] . تاریخ الأمم و الملوک: ج 2، ص 281، حوادث 11 هجرى قمرى، ذکر بقیة خبر مسیلمة الکذاب و قومه من أهل الیمامة؛ البدایة و النهایة: ج 6، ص 329، حوادث 11 هجرى قمرى، مقتل مسیلمة الکذاب و الکامل فی التاریخ: ج 2، ص 37، حوادث 11 هجرى قمرى، ذکر مسیلمة و أهل الیمامة.
[27] . الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور: ج 1، ص 238، ذیل آیه 203 سوره بقرهو تفسیر القرآن العظیم: ج 1، ص 532، ذیل آیه 64 سوره نساء.
[28] . المعجم الکبیر: ج 9، ص 30 ـ 31، شرح حال و روایات عثمان بن حنیف، ح 8311 و مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 2، ص 279، کتاب الصلاة، باب صلاة سیدنا رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله.
[32] . تاریخ الأمم و الملوک: ج 3، ص 648، حوادث 83 هجرى قمرى، ذکر الأحداث التی کانت فیها و الکامل فی التاریخ: ج 3، ص 146، حوادث 81 هجرى قمرى، ذکر خلاف عبدالرحمن بن محمد بن الاشعث على الحجاج.
[34] . تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج 8، ص 525، شرح حال محب بن حذلم، وفیات 135 هجرى قمرى.
[39] . فرائد السمطین فی فضائل المرتضى و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم علیهمالسلام: ج 2، ص 165 ـ 166، سمط دوم، باب 42، حدیث 483 و 484.
[44] . تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج 26، ص 259، حوادث 364 هجرى قمرى و تاریخ دمشق الکبیر: ج 71، ص 103، شرح حال ابوالقاسم واسطى، ش 9100.
[46] . الطبقات الکبرى: ج 3، ص 484 ـ 485، شرح حال ابوایوب انصارى؛ المستدرک على الصحیحین: ج 3، ص 518، کتاب معرفة الصحابة، ذکر مناقب أبی أیوب الأنصاری، ح 5929/1527؛ سیر أعلام النبلاء: ج 2، ص 402 ـ 412، شرح حال ابوایوب انصارى، ش 83 و الوافی بالوفیات: ج 13، ص 251، شرح حال ابوایوب انصارى، ش 307.
[48] . سیر أعلام النبلاء: ج 12، ص 469، شرح حال بخارى، ش 171 و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج 19، ص 273 ـ 274، حوادث و وفیات 251 ـ 260 هجرى قمرى، شرح حال بخارى، ش 401 و سبکى شافعى، طبقات الشافعیة الکبرى: ج 2، ص 234، شرح حال بخارى، ش 54.
[50] . المسند: ج 2، ص 116، مسند عبداللّه بن عمر؛ سنن ابىداود: ج 3، ص 256، کتاب البیوع، باب فی الرجل یتجر فی مال الرجل بغیر إذنه، ح 3387 و المعجم الکبیر: ج 12، ص 235، شرح حال و روایات عبداللّه بن عمر، ح 13188.
[53] . فرائد السمطین فی فضائل المرتضى و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم علیهمالسلام: ج 1، ص 49، باب اول، حدیث 1.
ارسال نظرات