چند قاب چند کلمه - ۲
روایت تصویری از دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا و ایثارگران
خبرگزاری رسا ـ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب، حاشیه ها تصویری و توصیفی از دیدار خانواده های شهدا و ایثارگران استان خراسان شمالی با ایشان منتشر کرده است.
به گزارش خبرگزاری رسا، دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا و ایثارگران در سفرهای استانی دیداری خاص است. این جلسه، جلسه عزیزدادههاست و میزبان و مهمانش معلوم نیست! راستش انتظار این همه استقبال و اشتیاق را از شرکتکنندگان در این جلسه نمیکشیدم. خانوادههای شهدا و ایثارگران تا آخر برنامه به هر بهانهای شعار دادند و منطق و احساسشان را به رهبرشان نشان دادند.
خیلی از پدر و مادرها با عکس عزیزانشان آمده بودند در این جلسه. لابد میخواستند آنها هم فیض این مهمانی را از دست ندهند.
برعکس تمام جلسات سفر، تنها جلسهای که تعداد مسنها و پیرها بیشتر است، همین جلسه است. به خاطر همین هم هست که آقا صحبتهایشان را در این جلسه طولانی نمی کنند.
صفوف اول صف فرماندهها و جانباران بود! آنهایی هم که دست و پایشان در کمیت و کیفیت کامل بود، بی چشم و گوش بودند.
وقتی آقا آمد روی جایگاه، مردم جلو آمدند و شعار دادند. دو تا پسر نوجوان از نرده های سکوی خبرنگارها که ما رویش نشسته بودیم بالا آمدند تا آقا را ببینند. یکی به دیگری گفت: سبحان! رهبر را دیدی؟... چهقدر قشنگه!
اول جلسه خانم صدیقه بهاری متنی خواند و در آن اشاره کرد به حرف شهید باکری که بازماندگان جنگ سه دسته میشوند؛ اول پشیمانها، دوم بی تفاوتها و سوم کسانی که پایبند آرمانها میمانند و مجبورند از غصه دق کنند. رهبر انقلاب در صحبتهایشان به این حرف دختر شهید بهاری اشاره کردند و گفتند: من جمله آخر آن حرف (حرف شهید باکری) را قبول ندارم، آنهایی که پایبند آرمانها و ارزشها میمانند شاهد به ثمر نشستن و تناور شدن این نهال خواهند بود.
این پیرمرد از وقتی آقا آمد تا آخر جلسه داشت گریه میکرد، گاهی هم بلند میشد و چیزهایی میگفت که نمی شنیدیم. خواستم بعد از جلسه بروم ببینم حرفش چه بوده ولی پیدایش نکردم. همه خبرنگارها بالای سکو محو حال او بودند.
وقت رفتن، رهبر انقلاب به خواست یکی از همان صف اولیها دست به گردن بردند و چفیهشان را درآوردند تا بدهند به او. بین راه کس دیگری چفیه را گرفت. آقا روی جایگاه ماندند و با دست اشاره کردند تا چفیه برسد به آنکه زودتر درخواست کرده./924/د102/ج
خیلی از پدر و مادرها با عکس عزیزانشان آمده بودند در این جلسه. لابد میخواستند آنها هم فیض این مهمانی را از دست ندهند.
برعکس تمام جلسات سفر، تنها جلسهای که تعداد مسنها و پیرها بیشتر است، همین جلسه است. به خاطر همین هم هست که آقا صحبتهایشان را در این جلسه طولانی نمی کنند.
صفوف اول صف فرماندهها و جانباران بود! آنهایی هم که دست و پایشان در کمیت و کیفیت کامل بود، بی چشم و گوش بودند.
وقتی آقا آمد روی جایگاه، مردم جلو آمدند و شعار دادند. دو تا پسر نوجوان از نرده های سکوی خبرنگارها که ما رویش نشسته بودیم بالا آمدند تا آقا را ببینند. یکی به دیگری گفت: سبحان! رهبر را دیدی؟... چهقدر قشنگه!
اول جلسه خانم صدیقه بهاری متنی خواند و در آن اشاره کرد به حرف شهید باکری که بازماندگان جنگ سه دسته میشوند؛ اول پشیمانها، دوم بی تفاوتها و سوم کسانی که پایبند آرمانها میمانند و مجبورند از غصه دق کنند. رهبر انقلاب در صحبتهایشان به این حرف دختر شهید بهاری اشاره کردند و گفتند: من جمله آخر آن حرف (حرف شهید باکری) را قبول ندارم، آنهایی که پایبند آرمانها و ارزشها میمانند شاهد به ثمر نشستن و تناور شدن این نهال خواهند بود.
این پیرمرد از وقتی آقا آمد تا آخر جلسه داشت گریه میکرد، گاهی هم بلند میشد و چیزهایی میگفت که نمی شنیدیم. خواستم بعد از جلسه بروم ببینم حرفش چه بوده ولی پیدایش نکردم. همه خبرنگارها بالای سکو محو حال او بودند.
وقت رفتن، رهبر انقلاب به خواست یکی از همان صف اولیها دست به گردن بردند و چفیهشان را درآوردند تا بدهند به او. بین راه کس دیگری چفیه را گرفت. آقا روی جایگاه ماندند و با دست اشاره کردند تا چفیه برسد به آنکه زودتر درخواست کرده./924/د102/ج
ارسال نظرات