اقتصاد مقاومتی در سیره رسول خدا (1)؛
موقعیت جغرافیایی و معیشتی جزیرةالعرب
خبرگزاری رسا ـ مدیر پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع) گفت: گزارشهای تاریخی حاکی از این است که وضعیت تغذیه و معاش در زمان تحریم اقتصادی برای مسلمانان جزیرةالعرب بسیار سخت بوده است. بچه ها گرسنگی میکشیدند، بزرگها از گرسنگی مریض میشدند.

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، رهبر معظم انقلاب درباره اقتصاد مقاومتی فرمودند: «معنای اقتصاد مقاومتى این است که ما یک اقتصادى داشته باشیم که هم روند رو به رشد اقتصادى در کشور محفوظ بماند، هم آسیبپذیرىاش کاهش پیدا کند». در سیره رسول خدا(ص)؛ چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت، چه در زمانی که قدرت اسلام به لحاظ سیاسی و اقتصادی محدود بود و چه در زمانی که اسلام قدرتمند شد، مواردی از اقتصاد مقاومتی قابل بررسی است.
به این منظور در گفتو گو با محمد الله اکبری، مدیر پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع)، به بررسی موقعیت جغرافیایی و معیشتی جزیرةالعرب پرداختهایم، متن آن بدین شرح است:
در آغاز لطفا موقعیت جغرافیایی جزیرةالعرب و شرایط معیشتی مردم آن را در زمان بعثت رسول خدا(ص) بیان بفرمایید.
حضرت رسول خدا(ص) در سرزمینی به پیغمبری مبعوث شد که نسبتا خشک، کم آب، کم جمعیت و دارای زمینهای حاصلخیز بسیار کم بود. در شهر مکه، اندکی از مردم شهر، ثروتمند و اکثریت، در حالت متوسط و حتی فقیر به سر میبردند. شهری که در آن بردهداری هم رایج بود.
اما این شهر، دو ویژگی داشت:
یکی این بود که کعبه و بیت الله در آن قرار داشت و به این جهت، هر سال مردم زیادی از اطراف و اکناف، به قصد زیارت و انجام مناسک حج به این شهر میآمدند. بنابراین یک شهر عبادی تلقی میشد.
از طرف دیگر، این شهر در مسیر تجارت شرق و غرب قرار داشت و کالاهای شرقی و غربی که باید مبادله میشد، از این مسیر میگذشت. به این صورت که کالاها از یمن به شام و از شام به یمن منتقل میشد تا مبادله تجاری بین شرق و غرب انجام بگیرد و شهر مکه در این مسیر قرار داشت؛ بنابراین این شهر، از اهمیت تجاری بالایی برخوردار بود.
به خاطر این دو ویژگی، وضع معیشتی مردمش، هرچند که جمعیتش کم بود، نسبتا بد نبود؛ ولی اقلیت مردم ثروتمند و اکثریت، متوسط و فقیر بودند.
اما شهر مدینه، بیشتر وضعیت کشاورزی ـ دامداری داشت. البته در مدینه تجارت و صنایع دستی هم بود، ولی در مقایسه با مکه اکثر مردمش، کشاورز و دامدار بودند و اندکی تاجر. فاصله طبقاتی در مدینه کمتر از مکه بود؛ چون امکان تأمین معاش، در مدینه بیشتر بود؛ هرچند در مدینه هم اقلیت مردم، ثروتمند بودند، ولی فاصله بین فقیر و غنی در آن، نسبت به مکه کمتر بود. البته مدینه بر سر راه تجارت نیز قرار داشت و میتوانست به یک مرکز تجاری هم تبدیل شود.
مردم دو منطقه به لحاظ فرهنگ و تمدن، به لحاظ صنعت و سواد و دانش و علم و تجربه، در سطح پایینی قرار داشتند. در مدینه یهود هم زندگی میکردند که کتاب مقدس داشتند و مقداری صنایع دستی بلد بودند.
بالنسبه در مکه افرادی بودند که چون تاجر بودند و به یمن و شام و حبشه و ایران رفت و آمد میکردند، نسبت به مدینه، مردمی آگاه تر، باتجربه تر، جهان دیده تر بودند. با ادیان مختلف سر و کار داشتند و مردم مختلف و صنایع و هنرهای مختلف را دیده بودند و با شاهان مختلف دیدار کرده بودند؛ بنابراین به لحاظ فکری، فضای مکه بازتر از مدینه بودند؛ با این که مردم هر دو شهر اکثرا مشرک و بت پرستند و با ادیان آسمانی و زمینی نسبتا آشنا هستند.
تدابیر اقتصادی پیامبر(ص) بیشتر در چه مقطعی ظهور پیدا میکند؟
در مکه، خانواده پیامبر یک خانواده تاجری بودند که داد و ستد میکردند و به این واسطه بین مردم نفوذ داشتند. پیامبر هم در این محیط مبعوث شد و چند سالی تحریم همه جانبه شد. یعنی پیامبر در مکه نه تنها شخص خودش، بلکه قبیله اش تحریم شد.
تحریم هم فقط تحریم اقتصادی نیست؛ بلکه یک تحریمی است که همه ابعاد را دربرمیگیرد. بزرگان قریش دور هم نشستند و پیمانی را امضا کردند تا هر گونه رابطه با بنی هاشم و بنی مطلب، ممنوع و تحریم شود. این مقاطعه، چنان شدید و سنگین است که سایر قبایل حتی در حد سلام و احوال پرسی با آنان، هم منع شده اند. ازدواج، داد و ستد، رفت و آمد و هر گونه رابطه با اینها قطع شده است. یکی از این مشکلات، مشکلات اقتصادی است که به خاطر قطع رابطه، اینها نمیتوانند داد و ستد کنند. مردم مکه به اینها چیزی نمیفروشند و از آنها چیزی نمیخرند. حتی با مردم غیرمکه هم نمیتوانند داد و ستد داشته باشند. یعنی اگر کسی از بیرون مکه میخواست چیزی به اینها بفروشد، قریش مانع میشد.
معروف است که پیامبر مقداری ثروت داشت، مقداری ابوطالب ثروت داشت و مقداری حضرت خدیجه. در این سه سالی که در وضعیت تحریم به سر میبردند، معیشت و تغذیه اینها از این راه تأمین میشد. البته خویشاوندان حضرت خدیجه غذایی هم میفرستادند.
گزارشهای تاریخی حاکی از این بود که وضعیت تغذیه و معاش بسیار سخت بوده است. بچه ها گرسنگی میکشیدند، بزرگ ها از گرسنگی مریض میشدند. اگر پولی هم بود، تبدیل آن به غذا کار سختی بود. وضعیت معیشتی هم برای بزرگسالان و هم برای کودکان سخت بود؛ به طوری که کودکان میمرند.
دو قبیله بنی هاشم و بنیمطلّب تحریم شدند؛ مشرک و مسلمانشان نیز تحریم شدند. این طور نبود که فقط مسلمان ها تحریم شوند. علت تحریم این بود که چون قبیله پشتیبان شخص پیغمبر بود، کل قبیله تحریم شد.
اگر بخواهیم تشبیهی انجام دهیم، به عنوان مثال، امروز مسئولین کشور ما در سخن و عملشان در مقابل غرب میایستند و چون مردم پشتیبان مسئولین و انقلاب هستند، ترحیم ها طوری وضع میشود که فشارش به مردم منتقل میشود؛ یعنی کل مردم در سختی قرار میگیرند تا خسته شوند و پشتیبانیشان را از نظام و مردم بردارند.
در آن روزگار هم تحریم به گونه ای وضع میشود که کل دو قبیله بنی هاشم و بنی مطلب تحریم میشوند؛ چون این دو قبیله به لحاظ خونی و نژادی پشتیبان پیامبرند. آنان که مسلمانند، دو انگیزه برای پشتیبانی دارند؛ هم انگیزه خونی دارند و هم انگیزه ایمانی دارند و آنان که مسلمان نشده اند، فقط انگیزه خونی دارند.
تدابیر پیامبر به لحاظ اقتصادی، اگر بخواهد کاری را آگاهانه و با اختیار انجام دهد، بیشتر در مدینه جلوه پیدا میکند. پیامبر در مدینه میتواند فعال عمل کند؛ یعنی مشکل را میبیند، راه حلی میاندیشد و مقابله میکند.
در آغاز ورود پیامبر به مدینه، علاوه بر این که مشکلاتی از قبل وجود دارد، مشکلات تازه ای هم به وجود میآید. یک مشکل، مشکل مهاجرینی است که در مکه ثروت داشتند و مسلمان شدند و الان هجرت کردند به مدینه. این هجرت، پنهان از چشم قریش رخ داده است. یعنی یک مسلمان مکی نمیتوانسته در روز روشن هر چه که میخواسته از مکه بردارد و بار شتر کند و به مدینه بیاورد؛ بلکه باید شبانه فرار میکرد.
معمولا مردها میرفتند و زن و بچه ها در مکه میماندند. کم پیش میآمد که مردی با خانوادهاش از مکه به مدینه هجرت کند. حرکت به این شکل، طبیعی است که با اقل اثاث و امکانات همراه است. خانه را باید میگذاشت، اگر باغ و مغازه و کالایی داشت، باید می گذاشت و میرفت. این تعداد، وقتی که به مدینه میروند، عملا به لحاظ مالی و مادی هیچ چیزی ندارند؛ حتی جایی برای سکونت ندارند.
از طرفی پیامبر یک حکمی صادر کرد مبنی بر این که هرکسی در هر جایی که مسلمان میشود، واجب است به مدینه بیاید. یعنی پیامبر تدبیری اندیشیدند که با تمرکز جمعیت مسلمان در مدینه، برای اسلام اقتدار ایجاد کند و جامعه کوچک مسلمانان قدرتمند شوند. با این حکم، از اطراف و اکناف مدینه، به تدریج به مدینه هجرت کردند و بر این اساس مدینه یک شهر مهاجرپذیر شد؛ بدون این که بسترش به لحاظ سکونتی و معیشتی فراهم باشد.
از طرف دیگر، وقتی پدیده تازه ای رخ میدهد و ایدهای در جامعه مطرح میشود، معمولا توده مستضعف و میانه حال، زودتر به آن ایده پاسخ میدهند تا افراد ثروتمند و دارای جایگاه اجتماعی. یعنی کسانی هم که در مدینه مسلمان میشوند، اغلب توده مستضعف و متوسطند. نمیگوییم از ثروتمندان کسی مسلمان نشده است. اما به نسبت، اولا عدد ثروتمندان کم است، همهشان هم که مسلمان شوند عدد زیادی نیستند. ثانیا ثروتمندان اهل حساب و کتابند و دیرتر به پدیده ها پاسخ میدهند. یعنی در هر جامعه ای که پدیده ای رخ می دهد، معمولا طبقه اشراف و صاحب نفوذ، خواهان حفظ موجودند، نه خواهان تغییر وضع موجود. به همین جهت است که دیرتر به پدیده ها واکنش نشان می دهند و معمولا در مقابلش می ایستند؛ چنان که در مکه، قریش و بزرگان مکه در مقابل اسلام ایستادند.
پیامبر در مدینه، دو گروه پیرو دارد: یک گروه که از مکه مهاجرت کردند و به مدینه آمدند؛ هر چند قبلا ثروتمند بودند و در حال حاضر فقیرند. گروه دیگر اهالی مدینه هستند که تازه مسلمان شده اند و وضع مادی خوبی ندارند. پیامبر باید برای اینها تدبیری بیاندیشد.
ادامه دارد.../9191/د101/ن
ارسال نظرات