۱۴ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۱
کد خبر: ۱۵۸۹۶۳
پژوهشگر حوزوی مطرح کرد؛

ضرورت بررسی تحول در سبک زندگی

خبرگزاری رسا ـ پژوهشگر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی گفت: تحول در سبک زندگی بسیار سخت است، حتی تحولات کوچک در شیوه زندگی نیز به سادگی اتفاق نمی‌افتد، اما حتی تحول‌های بزرگ شدنی و ممکن است.
عالم زاده نوري
خبرگزاری رسا ـ پژوهشگر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی گفت: تحول در سبک زندگی بسیار سخت است، حتی تحولات کوچک در شیوه زندگی نیز به سادگی اتفاق نمی‌افتد، اما حتی تحول‌های بزرگ شدنی و ممکن است.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این بخش از گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محمد عالم‌زاده نوری، از پژوهشگران مرکز اخلاق و تربیت اسلامی، دربارۀ «سبک زندگی اسلامی»، به بررسی تحول در سبک زندگی پرداخته و توجه فرهیختگان محترم را به آن جلب می‌کنیم.
اگر امکان دارد بفرمایید ضرورت تحول در سبک زندگی چیست؟
هر کسی با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می‌بخشد. شاید برای ما دشوار باشد بپذیریم کسی فینال جام جهانی را بدون عذر تماشا نکند. برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی‌رود بی‌معناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می‌بخشد. بخش غیر قابل حذف زندگی برای ما، همان معنای زندگی ماست. گرفتن چه چیزی برای ما هراسناک‌ترین کابوس است و به دست آوردن کدام خواسته در کام ما شیرین‌ترین کامیابی است؟ اینها مهم‌ترین عناصر سبک زندگی است.
تردیدی نداریم که صورت زندگی کنونی ما تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست. برخی از بخش‌هایی که ما آن را جزء ضروریات می‌دانیم در گذشته‌ای نه چندان دور اصلا وجود نداشته است. بی‌گمان اشکالاتی در صورت زندگی کنونی ما هست که با برطرف کردنش معضلات فراوانی حل خواهد شد و نیز جای برخی بخش‌ها در زندگی ما خالی است که بودنش زندگی ما را بسیار بهتر می‌کند. بودن و نبودن یک بخش در زندگی ما، به عالمی برمی‌گردد که برای خود ساخته‌ایم، پاسخ‌های بنیادی ما به تعریف سعادت و انسان، و تلقی ما از مبدا و مقصد، و تصمیم‌های اجتماعی بشر در این دوره از حیات، مجموعه‌ای از امکان‌ها و عدم امکان‌ها ایجاد کرده که به ما اجازه نمی‌دهد به راحتی به هر انتخابی دست بزنیم.
شاید تجربه‌ای واقعی برای ما بسیار آموزنده باشد تا قضاوت بهتری نسبت به جزئیات زندگی خویش داشته باشیم: از امروز تصمیم بگیریم بخش بسیار کوچکی از فعالیت روزانه خود را حذف کنیم؛ مثلا یکی از برنامه‌های تلویزیون را تماشا نکنیم و به جای آن کاری از جنسی دیگر، هم‌چون دقایقی تماشای آسمان با فراغت بال را قرار دهیم. میزان دشواری این تغییر، اهمیت سبک زندگی را برای ما نمایان می‌سازد. اگر به این تغییر موفق شدیم، تاثیر شگفت‌آور سبک زندگی را در زندگی خود می‌یابیم؛ زیرا این دو نوع تماشا، هر یک به عالمی تعلق دارد و آثار متفاوتی برجای می‌گذارد. ماجرا در ابعاد اجتماعی شگفت‌تر است.
اگر به آرمان تحقق شیوه‌ای از زندگی که هماهنگ با نظام هستی باشد مشتاق هستیم دست‌کم باید در خصوص آن بیندیشیم:
در پس هر یک از اجزای شیوه زندگی ما چه اندیشه‌ای نهان است؟ بر اساس اندیشه‌ای که رو به جانب حق دارد، سبک زندگی چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ سبک زندگی را چه عواملی شکل می‌دهند؟ آیا می‌توان به شکل دیگری زندگی کرد؟ آیا زندگی کنونی ما نیازمند تغییر است؟ آیا برگزیدن سبکی خاص در زندگی، بر فرهنگ و اخلاق و اندیشه جامعه موثر است؟ اگر سبک زندگی تجلی فرهنگ و اندیشه است، آیا می‌توان گفت تا اندیشه‌ای نو در جان مردمان ظهور نکند، تغییر در شیوه زندگی ناممکن یا بی‌فایده است؟ آیا می‌توان مصادیق روشنی برای نشان دادن تفاوت زندگی دینی با زندگی غربی یافت؟
ما در طول شبانه روز خواسته یا ناخواسته با موضوعاتی مواجه هستیم و به برخی می‌اندیشیم. چه موضوعاتی باید جزو موضوعات روزانه ما باشد و نیست؟ و مشغولیت به کدام موضوعات نباید باشد و هست؟ اساسا این باید و نبایدها از چه مبنایی اخذ می‌شود؟ اگر بر اساس هدف خلقت زندگی را سامان دهیم، خرید کردن و غذاخوردن ما چه شکلی به خود خواهد گرفت؟ آیا می‌توانیم ساختمان‌هایمان را به شکل دیگری بسازیم. ساعات خوابمان را تغییر دهیم، به موضوعاتی فکر نکنیم، مهمانی‌هایمان را به شکل دیگری برگزار کنیم.
ما چرا این سبک‌ها را برای زندگی برگزیده‌ایم؟ آیا این نمونه‌‌ها را بهترین سبک‌‌ها یافته‌ایم؟ مگر قبل از انتخاب هر یک از موارد فوق، گونه‌‌های مختلف آن را بررسی کرده‌ایم تا ادعا کنیم که نمونه‌‌های رایج برترین‌‌ها هستند؟ اگر چنین نیست آیا ما در این زمینه دارای اختیار و تکلیف نیستیم؟
شاید کسی بگوید اصولا چه اهمیتی دارد که ما برای تامین نیاز‌ها و گذران زندگی خود از چه سبکی استفاده کنیم؟ مگر نه این است که بشر در هر دوره‌ای متناسب با داشته‌‌ها و دانسته‌‌ها و امکانات خود به گونه‌ای، رفع نیاز می‌کرده است؟... اما آیا در انواع گونه‌های زندگی، قوانین الهی و اصول اخلاقی به یک میزان رعایت می‌شوند؟
برخی معتقدند تغییر در سبک زندگی، تغییر در ظاهر حیات است و تغییر در ظواهر زندگی بدون تغییر در بواطن آن، راه به مقصود نمی‌برد. بنابراین به جای پرداختن به سبک زندگی باید به سراغ جان انسان (اخلاق و افکار او) رفت و آن را آباد کرد؛ اگر چنین شد، سبک زندگی نیز آباد خواهد شد.
در این سوال یک تقابل عینی میان ظاهر و باطن و نیز اعطای سهم تاثیرها به یکی و متأثر دانستن دیگری به تنهایی مشهود است.
اما باید بدانیم هیچ‌گاه ظاهر زندگی جدا از باطن آن نیست، این‌ همه سفارش به عمل صالح (که جلوه ظاهری حیات مومن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن چیزی جز معنای یگانگی این دو ندارد. ظاهر و باطن در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و هم از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی، تحول دیگری است.
توقع تحول رحمانی در جان کسی که زندگی روزمره‌اش در گرو تعلقات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده‌اند، اما این تعبد نفس، با عمل آغاز شده است.
بنابراین تحول سبک زندگی انسان، نتیجه‌اش تغییر نسبت‌های نفسانی او است و البته اگر جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد.
برای تحول در سبک زندگی باید چه راهکارهایی را اندیشید؟
برای تحول در سبک زندگی در بین کوچه پس کوچه‌های بی‌شمار آن باید بتوانیم گذرگاه‌های اصلی و گلوگاه‌ها را تشخیص دهیم. وقتی می‌پرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین می‌کنند شاید بهتر باشد که از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم. درمیان هزاران نیرویی که در جهت‌های مختلف بر یک نقطه وارد می‌شود چند نیروی محوری وجود دارد که برایندشان جهت اصلی را تعیین می‌کند و رفته رفته نیروهای دیگر را با خود هم جهت می‌سازد.
تحول در سبک زندگی بسیار سخت است. حتی تحولات کوچک در شیوه زندگی نیز به سادگی اتفاق نمی‌افتد اما حتی تحول‌های بزرگ شدنی و ممکن است.
باید فهم دقیق و کلانی از آن چه هستیم داشته باشیم. مقصود از فهم کلان آن است که نوعی جمع بندی از منظری غیرمستغرق در کثرات حاصل شود. گاه در خیابان‌های شهری بزرگ می‌چرخیم و گاه بر نقشه شهر اشراف می‌یابیم. در موضوع سبک زندگی نیز کثرت عوامل مؤثر و دخیل آنقدر زیاد است که اگر عمری در بررسی آن صرف کنیم باز عواملی از قلم خواهد افتاد. برای آشنایی با شهر چرخیدن در خیابان‌ها تا حدی لازم و مفید است اما کسی که سودای تغییر در نقشه شهر دارد نمی‌تواند عمر خود را صرف خیابان‌گردی کند. او به داشتن نقشه‌ای از بالا و فهم طرحی کلان از شهر محتاج است.
تحول در سبک زندگی حرکت به سمت مهندسی زندگی و ویرایش در لایه ظاهر آن است که نخست به صورت فعال‌سازی برخی حوزه‌ها و غیرفعال‌سازی برخی دیگر انجام می‌گیرد. مثلا در برنامه یک انسان مؤمن برخی برنامه‌های عبادی مانند تلاوت روزانه قرآن کریم فعال، و اموری مانند لغو و سرگرمی‌های بیهوده غیرفعال می‌شود. ویرایش دیگر تغییر آرایش برخی فعالیت‌ها است. مثلا در سبک زندگی مؤمنانه خواب اول شب و استفاده از فرصت زرین سحر جایگزین شب‌نشینی می‌گردد. ویرایش سوم تنظیم نسبت‌ها و تغییر ضریب فعالیت‌ها است. مثلا تحصیل دانش خصوصا معرفت دینی در برنامه زندگی مؤمنان جایگاه والاتری می‌یابد و از حیث کمی و کیفی بر تلاش‌های دنیوی مقدم می‌گردد.
ویرایش چهارم تغییر اولویت برخی از فعالیت‌ها در مقاطع خاص است. مثلا عبادت در ماه مبارک رمضان، رسیدگی به خانواده در فرصت فارغ تابستان و تحرک سیاسی بیشتر هر چهار سال یک بار مثلا مقارن با انتخابات ریاست جمهوری اولویت ویژه خواهد یافت.
اگر ممکن است از کلام معصومان(ع) دربارۀ تحول در سبک زندگی بیاناتی را اشاره بفرمایید.
در پایان و به عنوان نمونه دستور برخی از ویرایش‌ها در فعالیت‌های جاری مؤمنانه را از کلام بزرگان دین بیان می‌داریم:
امام صادق (ع) فرمودند:
لَیْتَ السِّیَاطُ عَلَى رُءُوسِ أَصْحَابِی حَتَّى‏ یَتَفَقَّهُوا فِی الْحَلالِ وَ الْحَرَام‏
کاش تازیانه بر سر اصحاب من می‌بود که در فهم عمیق حلال و حرام می‌کوشیدند.
رسول خدا (ص)‏ نیز فرمودند:
أُفٍّ لِکُلِّ مُسْلِمٍ لایَجْعَلُ فِی‏ کُلِ‏ جُمْعَةٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ فِیهِ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِهِ
وای بر مسلمانی که در هر هفته (دست کم) یک روز را برای فهم امور دینی و پرسش از آن نکوشد.
از سفارش‌های امیر مؤمنان علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع):
یَا بُنَیَّ، لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ: سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ، وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ، وَ لَیْسَ‏ لِلْمُؤْمِنِ‏ بُدٌّ مِنْ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً فِی ثَلَاثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَةٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ
فرزندم! مؤمن در فعالیت‌های خود باید سه زمان را قرار دهد؛ زمانی که در آن با خدا مناجات کند،‌ زمانی که در آن به حساب‌کشی از نفس پردازد و زمانی که آن را برای لذت‌های حلال و آراستگی خود خالی سازد. و مؤمن را گریزی نیست که در سه کار حضور داشته باشد؛ اصلاح امور معاش، گام‌برداشتن برای آخرت یا لذت‌های حلال.
امام خمینی نیز در تنظیم برنامه عبادی چنین فرموده‌اند:
و آنچه باعث حضور قلب شود دو امر است: یکی فراغت وقت و قلب، و دیگر فهماندن به قلب اهمیت عبادت را؛ و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزی برای عبادت خود وقتی را معین کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت، و اشتغال دیگری را برای خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد که عبادت یکی از امور مهمه‏ای است که از کارهای دیگر اهمیتش بیشتر بلکه طرف نسبت با آنها نیست، البته اوقات آن را حفظ می‏کند و برای آن وقتی‏ موظف می‏کند. و ما پس از این به قدر مقدور شمه‏ای از آن را بیان می‏کنیم.
در هر حال، انسان متعبد باید اوقات عبادتش موظف باشد. البته اوقات نماز را، که مهمترین عبادات است، باید حفظ کند و آنها را در اوقات فضیلت به جا آورد، و در آن اوقات برای خود شغل دیگری قرار ندهد. و همان طور که برای کسب مال و منال و برای مباحثه و مطالعه، وقت موظف قرار می‏دهد، برای این عبادات نیز قرار دهد که در آن وقت فارغ از امور دیگر باشد تا حضور قلب، که مغز و لبّ عبادات است، برای او میسور باشد.
ادامه دارد.../9191/د101/پ
ارسال نظرات