به مناسبت سالروز ولادت حضرت مهدی؛
ویژه نامه اینترنتی «المهدی طاووس اهلالجنه» منتشر شد
خبرگزاری رسا ـ ویژهنامه اینترنتی «المهدی طاووس اهلالجنه» به مناسبت سالروز ولادت حضرت مهدی(عج) در پایگاه اطلاعرسانی شهید آوینی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه اینترنتی «المهدی طاووس اهلالجنه» شامل بخشهایی همچون مقالات، کلیپها و قطعه فیلمهایی با موضوع ولادت حضرت مهدی(عج)، مداحی و مولودی ولادت قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج)، نالههای فراق یار غایب از نظر، کتابخانه، یادگاری، کاغذ دیواری و اسکرین سیور در پایگاه اینترنتی شهید آوینی منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژهنامه میتوان به گفتارى از زندگى پر فیض امام مهدى(عج)، پیرامون ولادت و زندگانی، شناخت مختصرى از زندگانى امام مهدى(عج)، فرمایشات امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب، ظهور و علائم آن، شرایط ظهور امام زمان(ع)، وقایع پیش از ظهور، عصر طلایی، منجی و جهان پس از ظهور، مهدى منتظر در نهج البلاغه و مهدویت در قرآن و احادیث اشاره کرد.
شناخت مختصرى از زندگانى امام مهدى(عج)
در این مقاله از ویژهنامه المهدی طاووی اهلالجنه آمده است: دوازدهمین پیشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان عجل الله تعالى فرجه در نیمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامرأ» دیده به جهان گشود، او همنام پیامبر اسلام(م ح م د) و همکنیه آن حضرت(ابوالقاسم) است، ولى پیشوایان معصوم از ذکر نام اصلى او نهى فرمودهاند.
از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحبالزمان و بقیة الله است و مشهورترین آنها «مهدى» است.
پدرش، پیشواى یازدهم حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام و مادرش، بانوى گرامى «نرجس»است که بنام «ریحانه»، «سوسن» و «صقیل» نیز از او یاد شده است، میزان فضیلت و معنویت نرجس خاتون تا آن حد، والا بود که «حکیمه» خواهر امام هادى علیه السلام که خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خویش و خود را خدمتگزار او مىنامید.
حضرت مهدى دو دوره غیبت داشت، یکى کوتاه مدت(غیبت صغرى) و دیگرى دراز مدت(غیبت کبرى)، اولى، از هنگام تولد تا پایان دوران نیابت خاصه ادامه داشته و دومى، با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد کشید.
تولد حضرت مهدى(ع) از دیدگاه علماى اهل سنت
اعتقاد به موضوع مهدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانى که از پیامبر اکرم (ص) رسیده، علماى اهل سنت نیز این موضوع را قبول دارند، منتها آنان نوعاً تولد حضرت مهدى را انکار مىکنند و مىگویند: شخصیتى که پیامبر اسلام از قیام او(پس از غیبت) خبر داده، هنوز متولد نشده است و در آینده تولد خواهد یافت.
با این حال تعداد قابل توجهى از مورخان و محدثان اهل سنت، تولد آن حضرت را در کتب خود ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانستهاند، بعضى از پژوهشگران بیش از صد نفر از آنان را معرفى کردهاند.
دیدار حضرت مهدى(ع)
چنانکه در سیره امام حسن عسکرى علیهالسلام به تفصیل نگاشتیم، از آنجا که حکومت ستمگر عباسى، به منظور دستابى به فرزند آن حضرت و کشتن او، خانه امام را سخت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى علیه السلام بر اساس طرح دقیق و منظمى که پیشاپیش، از سوى امام در این مورد ریخته شده بود، کاملاً به صورت مخفى و دور از چشم مردم و حتى شیعیان صورت گرفت.
مستندترین گزارش در این زمینه، از طرف «حکیمه» عمه حضرت عسکرى علیه السلام رسیده که از نزدیک شاهد تولد حضرت مهدى علیه السلام بوده است، اما باید توجه داشت که این پنهانکارى به آن معنا نیست که بعدها یعنى در مدت پنج یا شش سال آغاز عمر او، که امام یازدهم در حال حیات بود، کسى آن بزرگوار را ندیده بود، بلکه چنانکه یک نمونه از آن را در زندگانى حضرت عسکرى نوشتیم، افراد خاصى از شیعیان در فرصتهاى مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل مىشدند تا به تولد و وجود وى یقین حاصل کنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش کردهاند، ولى شاید مهمترین آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام عسکرى علیه السلام با آن حضرت باشد که تفصیل آن بدین قرار بوده است.
«حسن بن ایوب بن نوح» مىگوید: ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسکرى علیهالسلام رفتیم، در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند، عثمان بن سعید(یکى از وکلاى بعدى امام زمان) بپا خاست و عرض کرد مىخواهم از موضوعى سؤال کنم که درباره آن از من داناترى.
امام فرمود: بنشین، عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود، حضرت فرمود: «هیچ کس از مجلس بیرون نرود، کسى بیرون نرفت و مدتى گذشت، در این هنگام، امام، عثمان را صدا کرد، او بپا خاست، حضرت فرمود: «مىخواهید به شما بگویم که براى چه به اینجا آمدهاید»، همه گفتند: بفرمایید، فرمود: «براى این به اینجا آمدهاید که از حجت و امام پس از من بپرسید»، گفتند: بلى. در این هنگام پسرى نورانى همچون پاره ماه که شبیهترین مردم به امام عسکرى علیه السلام بود، وارد مجلس شد، حضرت با اشاره به او فرمود: «این، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است، فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید که در این صورت هلاک مىشوید و دینتان تباه مىگردد».
کرامت عجیب
در مقاله دیگری از این ویژه نامه میخوانیم: علامه مجلسى رضوان الله علیه در بحار فرموده: بعضى از افاضل موثق به من جریانى از بحرین نقل کرد و گفت که آنرا از شخصى موثق و قابل اعتماد نقل مىکند و آن این که، روزگارى که بحرین تحت ولایت افرنج«ظاهراً استعمار انگلیس» بود، یک نفر ناصبى و دشمن اهل بیت را به حکومت آنجا گذاشته بودند، او وزیرى داشت ناصبىتر از خود و از اهل بحرین هر که در مذهب شیعه بود بشدت دشمن مىداشت و در کشتن و ضرر زدن به آنها کوتاهى نمىکرد.
آن وزیر روزى به کاخ والى آمد، انارى را به والى نشان داد که در پوست آن بطور طبیعى نوشته شده بود: لا اله الاالله، محمد رسول الله، ابوبکر و عمر و عثمان، على خلفا رسول الله، والى دید که این کار بشر نیست و به صورت طبیعى در انار روییده است گویى در سنگى حکاکى کردهاند، خطوط گود رفته کاملا مشخص بود .
والى به وزیر گفت: این بهترین دلیل و قویترین حجت بر بطلان مذهب رافضیهاست، نظرت در این باره چیست، گفت: اصلحک الله، اینها مردمان متعصبى هستند که براهین را قبول ندارند، بهتر است که بزرگان آنها را احضار کرده و این انار را به آنها نشان دهى، اگر قبول کرده به مذهب ما برگشتند ثواب آن مال شما خواهد بود وگرنه میان سه چیز مخیرشان کن یا مانند یهود و نصارى جزیه بدهند و در مذهب خود بمانند و یا جوابى براى این دلیل پیدا کنند، یا مردانشان را بکش، زنان و فرزندانشان را اسیر کن و اموالشان را به عنوان غنیمت ضبط فرما.
والى این رأى را پسندید، دستور داد علما و افاضل و برزگان شیعه را احضار کردند، پس از حضور، انار را به آنها نشان داد و گفت: اگر جواب کافى از این کار خدایى که دست بشر در آن کار نکرده است، بیاورید هیچ وگرنه همچون کفار جزیه خواهید داد و یا خودتان مقتول، زنان و اطفالتان اسیر و اموالتان به غنیمت گرفته خواهد شد.
آنها از این جریان غرق در حیرت شده و جوابى نداشتند، قیافههایشان متغیر و بدنشان به لرزه افتاد، بزرگانشان گفتند: ایها الامیر، سه روز به ما مهلت دهید، شاید بتوانیم جواب کافى پیدا کنیم که راضى بشوید و گرنه اختیار در دست شماست، حاکم سه روز به آنها مهلت داد.
آنها ترسان و لرزان از حضور حاکم بیرون آمدند، در مجلس مشورتى که ترتیب دادند رأیشان بر آن شد که از میان خود ده نفر از صلحا و زهاد انتخاب کردند، آنها نیز از میان خویش سه نفر را برگزیدند که هر یک در یک شب به صحرا رفته و عبادت کند و گریه و زارى کند و به امام زمان صلوات الله علیه استغاثه کرده و دواى درد را از او بخواهد، شاید آن حضرت از این پیشامد وحشتناک نجاتشان بدهد.
شب اول یکى از آنها تا به صبح نالید، استغاثه و عبادت و گریه کرد، امام نتیجهاى عاید نشد، صبح دست خالى به نزد آنها برگشت، شب دوم، که نوبت دومى بود باز خبرى نشد و این بر اضطراب و نگرانى آنها افزود.
شب سوم نوبت یک نفر متقى و فاضل بود به نام محمد بن عیسى، او پای پیاده، سر باز به صحرا رفت، شبى بود ظلمانى، دعا کرد، گریه و زارى کرد، به خداوند در خلاص شدن آن مؤمنان توسل کرد و کشف آن بلا را خواست و به صاحب الزمان صلوات الله علیه استغاثه کرد.
در آخر شب مردى را دید که خطاب به او فرمود: یا محمد بن عیسى، چرا تو را در این حال پریشان مىبینم، چرا به این بیابان آمدهاى، گفت: اى مرد، مرا به خود واگذار، من براى پیشامد بزرگى به این صحرا آمدهام، آن را جز به امام خود نخواهم گفت و شکایت نخواهم کرد مگر بر کسى که قدرت رفع گرفتاریم را داشته باشد.
آن شخص گفت: یا محمد بن عیسى، من صاحبالامر هستم، حاجتت را بگو، گفت: «اگر امام زمان باشى، احتیاج به شرح حاجت نیست، خودت مىدانى، فرمود: «آرى، آمدهاى تا براى آن انار و آنچه در روى آن نوشته شده و درباره تهدید امیر چارهاى پیدا کنى».
محمد بن عیسى گوید: چون این را شنیدم به طرف آن بزرگوار رفتم و گفتم: آرى، مولاى من، مصیبت ما را مىدانى، تو امام ما، پناه ما، و قادر بر چاره بلاى مایى، امام صلوات الله علیه فرمود: «یا محمد بن عیسى، وزیر لعنه الله در خانهاش درخت انارى دارد چون انار بار داد قالبى بشکل انار از گل فراهم آورد و آن را نصف کرد و در درون هر یک مقدارى از آن نوشته را بشکل برجستهاى نوشت، و آن رابر روى انار گذاشت و بست، با بزرگ شدن انار این خطوط در آن اثر کرد و به این صورت درآمد.
فردا چون پیش والى رفتید، بگو، جواب آوردهام ولى در خانه وزیر خواهیم گفت، چون به خانه وزیر رفتید به طرف راست نگاه کن، غرفهاى خواهى دید، به والى بگو، جواب را در غرفه خواهم گفت. خواهى دید که وزیر از این کار امتناع مىکند، ولى تو اصرار کن که حتما جواب در آن جا خواهد بود، چون وزیر بالا رفت تو هم با او بالا برو و نگذار او به تنهایى برود و چون داخل غرفه شدى تاقچهاى خواهى دید که در آن کیسه سفیدى هست، آن را بگیر و خواهى دید که قالب انار درآن است.
آن را پیش والى بگذار و انار را در آن جاى بده تا حقیقت روشن شود و نیز اى محمد بن عیسى، به والى بگو: ما معجزه دیگرى داریم و آن این که این انار در درون آن جز خاکستر و دود نیست، اگر مىخواهى بدانى به وزیر بگو: «آن را بشکند، چون بشکند خاکستر و دود، صورت و ریش او را خواهد گرفت.
محمد بن عیسى با شنیدن این خبر شاد شد، دستهاى مبارک امام صلوات الله علیه را بوسید و با شادى و بشارت برگشت، چون صبح شد پیش والى رفتند، فرمودههاى امام را مو به مو عمل کرد، جریان همان طور شد که آن حضرت فرموده بود، والى گفت: اینها را از کجا دانستهاى، گفت: امام زمان ما به من خبر داد که حجت خدا بر ماست، گفت: امام شما کدام است، او همه امامان را بر شمرد تا به امام عصر(ع) رسید، والى گفت: دستت را براى بیعت باز کن، «فَأَنَا اشهد ان لاالهالاالله و ان محمداً عبده و رسوله و ان الخلیفة بعده بلافصل امیرالمؤمنین على(ع) آنگاه به همه امامان اقرار کرد و ایمانش خوب شد و فرمود وزیر را بکشتند و از اهل بحرین اعتذار کرد و با آنها خوبى کرد، ناقل قضیه گفت: «این قصه نزد اهل بحرین مشهور و قبر محمد بن عیسى نزد آنها معروف است».
ویژهنامه اینترنتی «المهدی طاووس اهلالجنه» به مناسبت سالروز ولادت حضرت مهدی(عج) در پایگاه اطلاعرسانی شهید آوینی منتشر شده است و علاقهمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی http://www.aviny.com/ مراجعه کنند./907/ت302/پ
ارسال نظرات