۱۷ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۵
کد خبر: ۱۸۳۴۳۶

کلید بهشت به هاشمی نرسید

خبرگزاری رسا ـ‌ انتخاب قالیباف با وجود لابی ها و فشارهای گسترده اصلاح طلبان از سوی اعضای چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار پایتخت، نشان داد اگر اصولگرایان بر مشی امام و رهبری همدلانه پای بفشارند، دور نیست که در انتخابات 96 با حمایت عظیم مردم، شگفتی بیافرینند.
محمد باقر قاليباف شهردار تهران بزرگ

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، امروز صبح، اهالی سیاست و رسانه، منتظر شنیدن یک خبر بودند. خبری کوتاه و چندکلمه ای. خبری که به این سؤال پاسخ می داد: شهردار پایتخت کیست؟


اکنون چندماهی است اعضای اصلاح طلب راه یافته به شورای شهر تهران، کوشیده اند تا اولا خود را از اقلیتی ضعیف به قوی و سپس به اکثریتی نسبی برسانند و ثانیا با انتخاب فردی اصلاح طلب، سناریوی فتح پله به پله قدرت (و بالتبع انزوای اصولگرایان) را دنبال کنند.


پیگیری این سناریو چنان مهم و امیدآفرین بود که در چند روز گذشته یکی از عناصر فعال در فتنه 88 و نیز جمعی از یاران او، آقای مهرعلیزاده را واداشتند تا مانند عارف از کورس رقابت کنار برود و راه را برای انتخاب آقای محسن هاشمی فراهم کند.


همه چیز طبق برنامه جلو رفت. از جمله انتخاب آقای مسجدجامعی و کنارگذاشتن چمران از ریاست شورا (پله ای دیگر هم فتح شد!) طعم شیرین این روند اما امروز با شنیدن یک خبر در دهان افراطیون (همین اعتدال جویان امروز) به گس مبدل شد: قالیباف، شهردار تهران شد.


خبر کوتاه بود. مانند کوتاهی خبر «روحانی رئیس جمهور شد». یادتان هست در پس این خبر کوتاه، چقدر تحلیل به سوی افکار عمومی روان شد که باید پیام مردم را شنید و باید همه چیز را از نو شروع کرد و باید به سال 84 بازگشت و هزار باید دیگر.


اما خوب است سری به دنیای آمار بزنیم. 16 رأی به قالیباف (البته طبق گفته آقای مسجدجامعی 17 رأی. فارس) از مجموع سی و یک رأی، یعنی چند درصد آراء؟ پاسخ این است: 61/51 درصد آراء. یعنی اصولگرایان با کسب 61/51 درصد آراء در انتخاب مهم ترین شهردار کشور (که در رقابت با محسن هاشمی رفسنجانی، رنگ و بویی کاملا سیاسی گرفته بود) به پیروزی رسیدند. یعنی 9/0 درصد بیش از آرائی که روحانی را رئیس جمهور کرد! (آراء دکتر روحانی 71/50 درصد بود. به نقل از تابناک) تأمل در این اتفاقات و نتایج آن می تواند مجموعه ای از تحلیل ها را برای اصولگرایان و ناقوس اضطراب را برای افراطیون عدالت نام! به همراه داشته باشد:


اول: اصولگرایان در زیر باران شدیدی از لابی و فشارها و در یک کلام «آمپاس» شدید از سوی اصلاح طلبان و چتر حمایت پدرخوانده ها از هاشمی به پیروزی رسیدند. رمز این پیروزی، وحدت و اتفاق نظر اصولگرایان بر روی کاندیدای واحد بود. دیگر نه اسمی از مرزبندی جبهه پایداری بود و نه حرفی از ائتلاف های پراز اختلاف 2+1 و.... اصولگرایان زود از خواب تفرقه و چندپهلوگویی بیدار شدند. کافی است تا به رفتار سیاسی مجموعه چندگانه اصولگرایی خصوصا در یک هفته اخیر نگاهی بیندازید و مواضع آنها را جستجو کنید تا با ما هم نظر شوید. پس باز تأکید می کنیم که اصولگرایان با هوشیاری، در موضعی ثابت ایستادند و نردبان فتح گام به گام را از زیر پای اصلاح طلبان کشیدند.


دوم: معتدل های افراطی! قائل بودند که مانند همه کلیدها، کلید بهشت هم نزد آنهاست و ایشان مأموریت دارند تا این کلید را به اهلش، یعنی محسن هاشمی رفسنجانی برسانند. اصلاح طلبان معتقد بودند اگر بتوانند در این ماراتن امدادی، کلید را به دست هاشمی برسانند، می توانند آن را در انتخابات مجلس آینده و ریاست جمهوری دوازدهم و ... میان خودشان دست به دست کنند.


این فرضیه وقتی خوب نتیجه می داد که رقیب آنها یعنی اصولگرایان درگیر اختلافات و تسویه حساب درونی باقی بمانند (نقشه ای که متأسفانه تا حدودی هم به بار نشسته بود.) اما هوشیاری و بازآفرینی سریع اصولگرایان باعث شد تا دونده افراطیون نتواند از رخنه ایجاد شده بگذرد و به دیوار وحدت اصولگرایان بخورد.


سوم: ضربه امروز برای افراطیون سهمگین بوده است(چه بپذیرند و چه نپذیرند). آنها خواهند کوشید تا این اتفاق را یک رویداد بنامند و به حامیانشان بباورانند که روند پیروزی ما قطاری است بر ریلِ همیشگی! و نه قطاری با ایستگاهی متروک. آنها از امروز قدری محتاطانه تر حرف خواهند زد و می کوشند تا در انتصاب ها و سپردن مسئولیت ها، قدری حریم نگه داشته و عناصر تابلودار فتنه 88 را کمی از خودشان دور کنند. باید دید آیا دامنه این تحلیل به معرفی هر سه وزیر پیش رو هم خواهد رسید؟


چهارم: وحدت امروز اصولگرایان باید ثمره اش را در مجلس و همدلی و همرازی قوای سه گانه و خصوصا ویرایش و پیرایش دولت یازدهم که خط شکن عرصه تلاش و مقاومت خواهد بود نشان بدهد. اصولگرایان اگر بر مشی امام و رهبری همدلانه پای بفشارند، دور نیست که در انتخابات 96 با حمایت عظیم مردم، شگفتی بیافرینند.


و اما یک سؤال پایانی: بسیار گفتند و بسیارتر فریاد زدند که علت پیروزی دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، حمایت آقایان هاشمی و خاتمی از او بود و لاغیر. اکنون یک سؤال مهم باقی می ماند و آن این که مگر همین آقایان هاشمی و خاتمی برای شهردار شدن محسن هاشمی، شخصا به میدان رایزنی و مذاکره و تشویق و توجیه نیامدند؟ پس چرا محسن هاشمی شهردار نشد؟ آیا تبلیغ این گزاره که «رأی به روحانی، رأی به هاشمی و خاتمی بود» از نوع دروغ سیزده نیست؟/1440/ی702/ج

ارسال نظرات