نماینده مرجع، کارگر بقیع!
پیش از این در مقاله نخست از مهاجرت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ر1315ش) از عراق عجم (اراک) به قم و ثمره آن که تاسیس حوزه علمیه قم بود سخن گفتیم. در مقاله دوم به مهاجرت مرحوم آیت الله العظمی سید حسین بروجردی (ر1340ش) پرداختیم که در دوره زعامت وی، حوزه به استقرار و قوام بیشتری رسید علی رغم همه مشکلات و مصائبی که رژیم منحوس پهلوی برای حوزه علمیه ایجاد میکرد. یکی از ابتکارات آن مرحوم، اعزام فضلای معظم حوزه به اقصی نقاط کشور و گاه خارج کشور بود. در ترسیم سپهر تبلیغی این دوره، ابتدا به قلمرو خارج از کشور پرداخته و در مقاله سوم حیات تبلیغی مرحوم صدر بلاغی(ر1373ش) را به تصویر کشیدیم. پس از آن در مقاله چهارم، به شیخ محمد محققی (ر1348ش) و تبلیغ او در هامبورگ آلمان پرداختیم. یکی دیگر از اقلیمهای تبلیغی زعیم جهان تشیع آیت الله بروجردی، شیعیان حجاز و ساکنان نخاوله مدینه النبی بوده که در نخستین گام، مرحوم سید محمد تقی طالقانی را بدان دیار گسیل داشتند. در این مقاله به شرح این رجعت و رحلت مینشینیم: سید محمد تقی آل احمد طالقانی فرزند سید احمد و نوه سید محمد تقی طالقانی است که در سال (1319ق / 1280ش / 1901م) در محله قدیمی نصرالدین تهران به دنیا آمد. وی برادر شمس و جلال آل احمد نویسنده مشهور و پسر عموی آیت الله سید محمود طالقانی [فرزند ابوالحسن علایی طالقانی (1278 ـ 1350ق)] است. (گرچه نسبت عموزادگی ممکن است به طبقه بالاتر مربوط باشد) نسب این طائفه سادات طالقانی به روایتی به امام باقر علیهالسلام میرسد. مادر سید محمد تقی (و همسر سید احمد)، خانم امینه بیگم اسلامبولچی خواهرزاده شیخ آقابزرگ تهرانی (صاحب الذریعه) بود. آسیداحمد طالقانی از روحانیون محله پاچنار و امام جماعت مسجد این محل و محله لباسچی بود که تحصیلات خود را در حوزه مروی تهران به سرانجام میرساند و در ۲۲سالگی پس از رحلت پدرش جانشین او در اداره مسجد پاچنار میگردد. آیت الله سید محمود طالقانی با ذکر خویشاوندی از وی به نیکی یاد میکند و میگوید: « ایشان از پیشنمازان خوش بیان و متعبد بود. اهل دعا بود و در محله های جنوبی تهران مینشستند.» پدربزرگ سید محمدتقی طالقانی که به همین نام بود و پدر سید احمد، در ۱۴سالگی روستای اورازان طالقان را به قصد تحصیل به قم ترک میکند و پس از چندی رهسپار نجف اشرف میگردد و پس از سالها تحصیل و اقامت و کسب درجه اجتهاد به تهران بازمی گردد. خود سید محمد تقی آل احمد طالقانی نیز، پس از طی مقدمات و سطوح اولیه در مدرسه مروی و نزد استاد پدرش ( حجت الاسلام سید هادی طالقانی) در اوایل تشکیل حوزه علمیه به قم رفت و داماد آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی مام جماعت مسجد مجد و استاد بزرگ اخلاق شد که ثمرش فرزندی به نام سید محمد علی شد. وی پس از پایان سطوح به رسم پدر و جدش برای تکمیل تحصیلات، رهسپار نجف اشرف شد و از حوزه درس و بحث آیات شیخ مرتضی طالقانی، سید ابوالحسن اصفهانی و عراقی استفاده کرد. سید محمد تقی طالقانی در چهل سالگی از افراد مبرز در حوزه نجف و از شاگردان نخبه آسید ابوالحسن اصفهانی به شمار میرفته به گونهای که با ارتحال عالم عامل، مرحوم آیت الله قاضی در 1366 ق ، پیکر مطهرش توسط سید محمد تقی طالقانی غسل داده میشود و بزرگان به انتظار مینشینند تا وی از راه رسیده و به این امر ویژه مبادرت نماید. در آن زمان، زعامت شیعه بر عهده آیت الله بروجردی بود و با نگاهی که به جهان اسلام و تشیع داشت، حوزه علمیه قم نسبت به شیعیان جهان احساس مسئولیت بیشتری میکند و از آن جا که شیعیان حجاز که در اقلیت بودند و با به قدرت رسیدن وهابیان، بیشتر از گذشته تحت فشار قرار گرفته بودند، حاج سید محمد تقی طالقانی، از سوی آیت الله بروجردی برای اداره و سرپرستی شیعیان مدینه در سال (1370ق/1330ش / 1951م ) منصوب میگردد. از طرف دیگر در سال 1371ق / 1330ش /1951م ، کنگره اسلامی (مؤتمر عالم الاسلام) در کراچی تشکیل میشود. حجت الاسلام شریعتزاده اصفهانی نماینده آیت الله بروجردی در پاکستان، مسئله ساختمان بقیع را مطرح میسازد و علمای شیعه نیز در این باره اظهار نظر میکنند تا سرانجام دولت سعودی پس از گفت و گوهای طولانی، موافقت خود را برای تعمیر بقاع منوره بقیع اعلام میکند. بدین ترتیب، آیت الله کاشف الغطاء و حاجی سید امین الدین الحسینی مفتی اعظم فلسطین و سید العراقین طهرانی که از اعضاء موثر کنگره بودند مأموریت مییابند با دولت وقت حجاز مذاکره کنند و به آرزوی میلیونها شیعه جهان که ساخت بنا بر روی قبور شریف ائمه بقیع بود، جامه عمل بپوشانند. این سه شخصیت ممتاز به سوی حجاز حرکت کردند و همراه با نماینده آیت الله بروجردی، حجت الاسلام حاج سید محمد تقی طالقانی، پس از مذاکرات مفصل با وزیر خارجه ایران و وزیر نجد و حجاز، دولت وهابی را مجاب کردند یک مسجد بر مقابر بقیع بسازند و قبور را تعمیر کنند و مزار ائمه علیهم السلام را نیز مسقف سازند. تا این که برای این منظور امیر فیصل، نایبالسلطنه وقت حجاز، همراه با مظفر اعلم، وزیر مختار (سفیر) ایران در کشور سعودی وارد مدینه شدند و با حضور والی مدینه در مراسم آغاز تجدید بنای بقیع، در روز میلاد فرخنده امیرالمؤمنین علیهالسلام (13رجب 1371/19فروردین 1331/8آوریل 1952) شرکت کردند. نماینده آیت الله بروجردی، حاج سید محمد تقی طالقانی به عنوان افتخار و تجلیل، خود، سطل گِل را بر دوش گرفت و چند نفر از شخصیتهای برجسته شیعیان حجاز نیز داوطلبانه در ردیف کارگران مشغول بنائی شدند. گویا تصویری هم از این عملیات گرفته شده است. گرچه کلنگ این اقدام بر زمین زده شد و قرار شد قبور زوجات و پسران پیغمبر یعنی قاسم و ابراهیم و نیز عباس عموی پیغمبر و برخی از صحابه را نیز تعمیر کرده و آثار علائم مشخصی بر آنها بگذارند اما اقدام عملی صورت نپذیرفت و در حد سنگ چینی دور قبور ائمه علیهم السلام باقی ماند. چرا که با همه این کوششها، سخنان نابجای برخی در عراق که: « بله ما (شیعیان) میخواهیم با ساخت این مکان در مدینه چنین و چنان کنیم!» بهانه به دست سعودیها داد و آنان هم مانع کار شدند و تاکنون این آرزو بر دلها مانده است. از فعالیت حاج سید محمد تقی طالقانی دو سالی نگذشته بود که ناگهان در خانهای که در نخاوله و نزدیکی باغهای مدینه میزیست، (12شعبان 1372/ 7 اردیبهشت 1332/ 27 آوریل 1953) از دنیا رفت. برادرش شمسالدین آل احمد معتقد بود که به دست عمال ملک فیصل، مسموم و به شهادت رسیده است چه این که همسر و فرزندش گفتهاند ساعت 3 عصر میهمان ملک سعودی در کاخ البیضاء بوده و قهوهای نوشیده بود و پس از دو ساعت ناگهان در خانه دچار سرگیجه و تهوع و استفراغ خون میشود. اما دیگران به ویژه مرحوم عَمری که بعدها سرپرستی شیعیان مدینه را عهدهدار شد، بر این عقیده نیستند. جلال آل احمد هم در «خسی در میقات» با آن که اشارهای به برادر بزرگتر دارد اما در باره قتل او سخنی نیاورده است گرچه خود هم به طرز مشکوکی از دنیا رفت! پیکر مرحوم سید محمد تقی آل احمد طالقانی، نخستین نماینده آیت الله بروجردی در حجاز، در سال 1372ق / 1320ش / 1953م در قبرستان بقیع در جوار ائمه چهارگانه مدینه و در سایه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خاک سپرده میشود تا مظلومیت بقیع را با تن و جان خویش دریابد و بینشانی مزار را به درازای تاریخ عسرتبار وهابیت، تجربه کند. فرزندش حجت الاسلام سید محمد علی آل احمد طالقانی با نوه آیت الله حایری ازدواج میکند و سالها بعد نوه او سید محسن آل احمد طالقانی در یکم آذر 1362 طی عملیات والفجر ۴ در خاک عراق در پنجوین به شهادت میرسد. او در وصیتنامهاش نوشته است: «...انسان که شرایطش آماده باشد و از تمام وابستگیها و تعلقات دل بکند، دیگر به سوی دوست رفتن معطلی ندارد. بحث و استدلال و منطق و فلسفه ندارد. سبک و سنگین کردن ندارد. او دیگر عاشق است و عاشق، رسیدن به کوی دوست را میخواهد و بس... کدامین راه از این بهتر و نزدیکتر و صحیحتر و سعادتمندتر؟ کدامین فرصت از این هنگامه بهتر؟! مادر و پدر! فرد تکاملیافته به فردی میگویند که وارسته از محکومیت محیط درونی و برونی باشد، بلکه برخاسته از ایمان و عقیده و توحید باشد...» /903/ی704/ن