۱۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۳:۰۵
کد خبر: ۲۲۰۲۷۹

بررسی 5 تجربه‌ از عملکرد باند نیویورکی‌ها + فیلم‌های مستند

خبرگزاری رسا ـ در بررسی سابقه تاریخی تیم دیپلماسی دولت دیده می‌شود که همانطور که منتقدین توافقنامه ژنو بارها تاکید کرده‌اند باند نیویورکی‌ها هیچگاه نتوانسته‌اند بدیهیات عرصه دیپلماسی را رعایت کنند و منافع اقتصادی و مادی مورد نظر خود را تامین کنند.
مذاکره
به گزارش خبرگزاری رسا، رئیس جمهور در همایش روسای نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور، سخنان مهمی ایراد کرد که در سایه جنجال رسانه‌ای حملات تند و خارج از عرف ایشان به منتقدین، کمتر دیده شد. وی درباره تیم دیپلماسی دولت یازدهم گفت (+):

ما در منطق کم نمی آوریم، دیپلماتهای مجربی داریم. امروز در راس وزارت خارجه افرادی هستند که نه تنها در منطقه که در جهان جزوبرترین دیپلمات‌ها هستند. بروید صورت مذاکرات سالیان دراز گذشته را بخوانید من اینقدر دیدم بعضی ها هراسان زندگی می کنند و چون خود اعتماد به نفس ندارند گفت کافر همه را به کیش خود پندارد دیگران را هم این چنین می بینند ناچار شدم چند مورد مذاکرات خودم را با دیپلماتهای هسته ای بیاورم با اینکه عرفش این نبود این کار را من کار کردم تا بخوانند و ببینند

در ادامه به گوشه‌ای از سابقه باند نیویورکی‌ها (تیم دیپلماسی فعلی دولت)، اشاره می‌شود تا نشان داده شود که عقب‌نشینی و وادادگی مقابل مستکبرین، علاوه بر هزینه‌هایی برای عزت و آبروی ملت حتی باعث وصول به منافع مادی هم نمی‌شود.

 1- کمک به آزادگی گروگان های آمریکایی و نقض «حسن نیت»

در سال 1991 (هنگام ریاست‌جمهوری آقای هاشمی) حزب الله لبنان چند سرباز آمریکایی را اسیر گرفته بود. آمریکایی‌ها از طریق کانال معاون دبیر کل سازمان ملل از ایران درخواست کمک کردند. آقای هاشمی به همراه آقایان «ظریف» و «موسویان» بر خلاف برخی نظرات داخلی، فشار شدیدی بر حزب الله لبنان وارد آورد. اسیران آمریکایی یکی یکی آزاد شدند. آمریکا به زیر میز توافقات فی‌ما‌بین تهران ــ واشنگتن می‌زند. آنان به‌بهانه انجام حرکت‌های تروریستی از جمله ترور مخالفان حکومت و همچنین فتوای چند سال گذشته امام خمینی(ره) درخصوص ارتداد سلمان رشدی، بهبود روابط را بسیار بسیار سخت ‌دانستند و مدعی شدند که تهران عملاً به وعده‌هایی که پیشتر مبنی بر «حسن‌نیت» داده بود، عمل نکرده است. آمریکایی‌ها به قول‌هایی که به آقای هاشمی داده بودند علی‌رغم پیگیری زیاد از طرف وی، عمل نکردند (توضیحات مفصل ماجرا).

  کمک به آزادگی گروگان های آمریکایی از دست حزب الله لبنان! 

 

2- نامه به آمریکا و معامله بر سر گروه‌های مقاومت

در اوایل سال 2003 (اواخر سال 1381) ، پس از حمله‌ی آمریکا به افغانستان، از سوی دستگاه دیپلماسی دولت خاتمی طرحی جهت اصلاح روابط ایران و آمریکا، به واسطه سفارت سویس به وزارت خارجه آمریکا فرستاده می‌شود. به موجب این طرح پیشنهاد می‌شود آمریکا دست از تغییر حکومت ایران بر دارد و موافقت شود ایران به wto بپیوندد و همه تحریم‌ها علیه ایران -که آن موقع نسبت خیلی گسترده نبود- متوقف شود، در مقابل ایران نیز حزب الله لبنان را «خلع سلاح» و به یک گروه سیاسی تبدیل می کرد و اسراییل را به رسمیت می شناخت!
محمدجواد ظریف در توصیف طرح مذکور می گوید: «مولفه های مهمی برای ایران در آن طرح وجود داشت، یعنی مولفه ی احترام متقابل». وی ادامه می دهد: «آمریکایی‌ها در پاسخ به طرحی که تلاش هوشمندانه جهت رفع تمام موارد نگرانی دوجانبه بود، آن را به سادگی نادیده گرفتند».
آمریکایی ها طرف های ایرانی را با پاسخ سرد خود مواجه کردند. اما انتشار نیمه رسمی وجود چنین نامه‌ای باعث ایجاد یاس و نگرانی در گروه‌های مقاومت در لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان و… و نسبت آنها با ایران شد.

  طرح اصلاح روابط ایران و آمریکا 

  طرح اصلاح روابط ایران و آمریکا 

 

3- مذاکرات سعدآباد: تعلیق با یک تشر!

اکتبر سال 2003 (مهر 82) وزاری خارجه‌ی سه کشور اروپایی وارد ایران می‌شوند تا برای اولین بار پیرامون حق غنی سازی جهموری اسلامی مذاکره کنند. هدف اولیه‌ی هیات اروپایی آن طور که خود گفته اند، توقف غنی سازی و تعلیق می‌اشد. رییس تیم مذاکره‌کننده‌ی ایرانی، جناب آقای روحانی، در جریان این مذاکرات عدم تزریق مواد رادیواکتیو به سانتریفیوژها را می‌ذیرد که به گفته‌ی محمدجواد ظریف، معنای آن این بود که ایران غنی سازی را انجام نخواهد داد. اما زیاده‌خواهی غربی‌ها به این جا ختم نمی شود، آن ها می‌گویند تمام فعالیت های غنی سازی باید معلق شود.

با اتمام زمان پیش بینی شده برای مذاکرات، آقای روحانی اعلام می کند که زمان رفتن پیش رییس جهمور و ارائه‌ی گزارش مذاکرات فرا رسیده است. وزیر خارجه‌ی آلمان با کوبیدن مشت بر روی میز، هیات ایرانی را تهدید می کند که اگر قبل از جلسه با رییس جمهور به توافق نرسیم، سوار بر هواپیما شده و به کشورهایمان باز می گردیم! هیات ایرانی نیز برای راضی کردن آن‌ها، تفسیر تعلیق را به البرادعی و آژانس واگذار می‌نماید و در عین خوش خیالیِ تیم ایرانی، البرادعی بر خلاف تفسیری که روز گذشته از معنای تعلیق به مقامات ایرانی گفته بود، تعریف هیات اروپایی را می‌پذیرد. اشتباهی که بعدها آقای خاتمی نیز به آن اذعان می‌کند. ایران انتظار داشت ضمن توافقی که با اروپایی ها داشته است، امتیازات اقتصادی به دست آورد، ولی هیچ امتیازی دریافت نشد و مجبور به تعلیق کل صنعت هسته‌ای شدند.

پذیرش تعلیق و پروتکل الحاقی، راسا توسط تیم مذاکره‌کننده به دلیل آنچه به آن «اعتمادسازی» می‌گفتند و بدون مصوبه‌ی مجلس پذیرفته شده بود. و گمان می‌رفت وجود واژه “داوطلبانه” مشکلی پیش نخواهد آمد. اما با طراحی دقیق تیم اروپایی، روند ماجرا به گونه‌ای دیگر رقم خورد. جک استراو ماجرای حیله‌ی اروپایی‌ها به ایران برای پذیرش خواست غربی‌ها را در کتابش شرح می‌دهد (+). وی می‌گوید که چطور با یک تهدید به عدم ملاقات با رئیس‌جمهور تیم مذاکره کننده خواست آنها را می‌پذیرد.

  مذاکرات سعدآباد 

  مذاکرات سعدآباد 

 

4- مذاکره ظریف و البرادعی: خواهش حزبی!

تیم مذاکره کننده‌ی ایرانی برای جبران مافات و برای اینکه نشان دهد می تواند از اروپاییان امتیاز تجاری بگیرد، محمدجواد ظریف را نزد مدیر آژانس می فرستند. آنچه که در این دیدار ظریف به آقای البرادعی می گوید به غایت مکدر کننده می باشد؛ در این دیدار ظریف برای جلوگیری شکست جناح سیاسی اش در داخل، متوسل به خارجی‌ها می شود و به البرادعی می گوید:

بسیاری از کاندیداها از شکست مذاکرات ما سود می‌برند، آن‌ها موفقیت جذابی در این گفت وگوها نمی‌دیدند. از سویی آن ها آدم‌های پر نفوذی هم بودند. هم برای اروپایی‌ها و هم مذاکره‌کنندگان اعتبار ایران از دست رفته بود. این تنها مشکل اعتماد به آن‌ها نبود، این مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود، اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه.

متاسفانه آقای ظریف در پیام ویدئویی قبل از سفر به وین 6 دوباره همین رویکرد جناحی و اولویت داشتن منافع گروهی را بعد از حدود ده سال اما این بار علنی و در رسانه‌ها تکرار می‌کند (+).

  مذاکره ظریف و البرادعی 

  مذاکره ظریف و البرادعی 

 

5- مذاکرات پاریس: در دستشویی نمی‌شود!

صحبت‌های بعدی بین ایران و سه کشور اروپایی در پاریس برگزار شد، در نتیجه‌ی این مذاکرات، ایرانی ها با تعلیق کامل به مدت سه ماه موافقت می کنند. خیلی زود ایرانی‌ها از نتیجه‌ی این مذاکرات پشیمان می شوند. وزیر امور خارجه ی وقت ایران با وزیر خارجه ی انگلیس که سوار بر قطار بود، تماس فوری می گیرد و از او می خواهد که معامله ی صورت گرفته در پاریس را اصلاح کنند؛ وی درخواست می‌کند 30 سانتریفیوژ برای تحقیقات باقی بماند. وزیر خارجه‌ی انگلیس که برای پاسخ به تماس تلفنی مجبور شده بود به دستشویی برود، با لحنی تمسخر آمیز در پاسخ می‌گوید که بعدا باید با او تماس بگیرد، چون مذاکره در موردی به این مهمی در دستشویی یک قطار ممکن نیست! بعد از چند وقت دوباره با وزیر خارجه ایران تماس می‌گیرد و می‌گوید: «قرارداد، قرارداد است. می‌دانید که.»

  مذاکرات پاریس 

  مذاکرات پاریس 

گذری کوتاه در تاریخ روشن می کند که، برترین دیپلمات‌های جهان چگونه هر بار با رفتارهای حقارت آمیز آمریکا مواجهه می شوند و علاوه بر هزینه‌هایی که به کشور تحمیل می‌کنند (به عنوان نمونه +)، چگونه مجبور به انفعال و عقب‌نشینی بیشتری می‌شوند. و این شیوه رفتار چطور بزرگواری و عظمت ملت ایران را انکار می‌کند و فرهنگِ تحقیر، خودباختگی و وابسته به غرب بودن را در میان ملت تبلیغ می‌کند. این خسارت‌های فرهنگی از همه خسارت‌های اقتصادی و صنعتی به کشور سنگین‌تر و مهم‌تر است. همانطور که رهبر عزیز انقلاب اسلامی در دیدار هیئت دولت فرمودند (+):‌ «خطاها و اشتباهات فرهنگی به‌راحتی قابل جبران نیست».

هر انسان عاقلی با تکرار اتفاق‌های ناخوشایند بعد از اقدامات خود، طبیعی است که به این نتیجه برسد که رویه خود را تغییر دهد یا لااقل نسبت به آن دچار تردید شود. اما سوال اساسی این است که چگونه این «برترین دیپلمات‌های جهان» به قول رئیس جمهور، بعد از این هم امتیازدادن و تحمیل خسارات فراوان به کشور و تلاش برای “اعتمادسازی”، با اینکه هر بار پاسخی جز بی‌وفایی، بدعهدی، توهین و تحقیر نمی‌شوند، باز بر همان رویه خود اصرار می‌کنند؟

رهبر عزیز انقلاب در دیدار سفرا و مسئولان وزارت خارجه دولت یازدهم با دعوت به عبرت گرفتن از این رویه‌ی تکرار شده توسط مردم و سیاسیون -از جنا‌ح‌های مختلف کشور-، فرمودند (+):

رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟ … عده‌ای اینجور وانمود می‌کردند که اگر با آمریکایی‌ها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل می‌شود، البته ما می‌دانستیم اینجور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد.

آیا شیفتگی تیم دیپلماسی دولت نسبت به غرب یا عدم واقع‌بینی آنها نسبت به اوضاع جهان یا عدم آشنایی با اصول اولیه دیپلماسی، باعث تکرار چنین فرآیندی شده است؟ شخص رئیس جمهور چرا به این تجربه‌های نه چندان موفقیت آمیز ارجاع می‌دهد؟ آیا ایشان حافظه‌ی تاریخی ملت را اینقدر ضعیف می‌دانند که همه چیز را فراموش کرده‌اند؟ هر چند شنیدن چنین سخنانی از فردی که «تعلیق» هسته‌ای را به راحتی، «تکمیل» صنعت هسته‌ای می‌خواند، عجیب نیست.

در بررسی همین چند مورد از سابقه تاریخی تیم دیپلماسی دولت نیز به خوبی دیده می‌شود که همانطور که منتقدین توافقنامه ژنو بارها تاکید کرده‌اند باند نیویورکی‌ها هیچگاه نتوانسته‌اند بدیهیات عرصه دیپلماسی را رعایت کنند و منافع اقتصادی و مادی مورد نظر خود را تامین کنند. از همین روست که دلسوزان کشور همواره به تیم مذاکره‌کننده توصیه کرده‌اند: «اگر انقلابی نیستید، لااقل دیپلمات باشید»./916/د102/ع

 

منبع: سایت یک بیست

ارسال نظرات