نقش منافقان در اختلافات امت اسلامی از نظر علامه طباطبایی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از ایسکا، حجت الاسلام میرعرب، عضو هیأت علمی مرکز فرهنگ و معارف قرآن در یادداشتی به بررسی نقش منافقان در اختلاف افکنی در جامعه اسلامی و لزوم مقابله با آنها پرداخته است.
در جامعه اسلامی کسانی زندگی میکنند که ظاهرشان با مسلمین است و باطنشان با دشمنان آنان. در ظاهر در پی صلاح و اصلاحند و در واقع تمام تلاششان برای فساد و نابودی دین و انسانیت است. قرآن این گروه را منافق نامیده است. اینان از جمله کسانی هستند که مانند یهود در پی تفرقه افکنی بین مسلمانان هستند. اینان همانهایی هستند که خدا پرده از نیاتشان برداشته و دسیسه آنان در ساخت مسجد را افشا کرده است: «...وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ...».(التوبة/107).
علامه طباطبایی ذیل آیه نوشته است: «خداوند در این آیه غرض منافقان را از ساختن مسجد بیان کرده که مقصودشان از این عمل این بوده که به دیگران ضرر بزنند و کفر را ترویج نموده، میان مؤمنین تفرقه بیندازند و پایگاهى داشته باشند، تا در آنجا علیه خدا و رسولش کمین گرفته، از هر راهى که ممکن شود دشمنى کنند».
سپس علامه با کمک سبب نزول مورد خاص را توضیح دادهاند؛ هر چند که اصل مدلول عام است: «جماعتى از بنى عمرو بن عوف مسجد قبا را ساخته، از رسول خدا (ص) خواستند تا در آنجا نماز بخواند. رسول خدا(ص) هم مسجد را افتتاح نموده، در آنجا به نماز ایستاد. بعد از این جریان، عدهاى از منافقین بنى غنم بن عوف حسد برده در کنار مسجد قبا مسجد دیگرى ساختند تا براى نقشهچینى علیه مسلمین پایگاهى داشته باشند، و مؤمنین را از مسجد قبا متفرق سازند و نیز در آنجا متشکل شده، در انتظار ابى عامر راهب که قول داده بود با لشکرى از روم به سوى آنها بیاید بنشینند، و رسول خدا(ص) را از مدینه بیرون کنند.
پس از آنکه مسجد را بنا کردند نزد رسول خدا (ص) آمده، درخواست کردند که آن جناب به آن مسجد آمده و آن را با خواندن نماز افتتاح فرماید و آنها را به خیر و برکت دعا کند، رسول خدا (ص) که در آن روز عازم جنگ تبوک بود وعده داد که پس از مراجعت به مدینه به آن مسجد خواهد آمد، پس این آیات نازل گردید».
یعنی ممکن است منافق مسجد بسازد، ولی مؤمنان باید هشیار باشند که قصد خیر ندارد و به قصد ایجاد تفرقه ساختهاند. به همین دلیل خداى تعالى افشاگری کرد و به پیامبرش خبر داد که گول قسم آنها را نخورند.
البته، شناخت چهرههای نفاق مشکل است، مگر از طریق عملکرد آنان، که مؤمنان با بصیرت باید به اعمال افراد دقت کنند و چهرههای نفاق را به مردمی که از توطئههای این افراد خطرناک غافلند، بشناسانند.
علامه در بیانی دیگر، ریشه بعضی از اختلافات خطرناک را توطئههای شوم منافقان میداند. اختلافاتی که باعث پاره پاره شدن امت اسلامی و تشکیل فرقههای متعددی شد و شکوه و عظمت مسلمانان را نابود کرد و میکند. ایشان فرموده: «و آنچه که تجزیه و تحلیل بحث نشان میدهد، این است که همه این اختلافهایى که در اسلام پدید آمد به منافقین منتهى مىگردد، همان منافقینى که قرآن کریم خشنترین و کوبندهترین بیان را در باره آنان دارد و مکر و توطئه آنان را بزرگ مىشمارد. اگر خواننده عزیز بیاناتى را که قرآن کریم در سوره بقره و توبه و احزاب و منافقین و سایر سورهها در باره منافقین دارد، به دقت مورد مطالعه قرار دهد لحنى عجیب خواهد دید. تازه این لحن در مورد منافقانی است که در عهد رسول خدا(ص) بودند و هنوز وحى قطع نشده بود. (و اگر در درون خانههایشان توطئهاى مىچیدند، خدا رسوایشان میکرد) آن وقت چطور شد که بعد از درگذشت رسول خدا(ص) دیگر هیچ سخنى از منافقین به میان نیامد و ناگهان سر و صدایشان خوابید (گویا با رفتن پیامبر منافقان تمام شدند!). به هر حال بعد از رحلت آن جناب بسیار زود مردم دچار تفرقه شدند و مذاهب گوناگون بین آنها جدایى انداخت و از هم دور شدند. حکومتها مردم را در بند تحکم و استبداد خود کشیدند و سعادت حیاتشان را به شقاوت، و هدایتشان را به گمراهی و کج روی تبدیل نمودند».
علامه به نقش منافقان در تفرقه و شکستن وفاق و اتحاد مسلمانان، در جای جای تفسیرشان پرداختهاند. ایشان به ویژه به مسأله حاکمان منافق که نقش بسیار مخربی در شکستن بنیان مرصوص اسلامی داشتهاند، توجه خاص دارند.
این مفسر حکیم ذیل آیات «وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسَادَ» (بقره/204 - 205)، نوشته است: «مراد از فساد، فساد تکوینى و آنچه در گردش زمان فاسد مىشود، نیست؛ زیرا پارهاى از فسادها هست که دست کسى در آن دخالت ندارد... بلکه مقصود از این فساد، فسادهاى تشریعى است، یعنى آن فسادى که دست بشر پدید مىآورد، آرى خداى عزّ و جلّ دین را که تشریع کرد به منظور اصلاح اعمال بندگان بود، تا با عمل صالح روزمره و تمرین مستمر، ملکات فاضله را در نفوس آنان پدید آورد، و اختلافشان را اصلاح کند، و در نتیجه حال انسانیت و جامعه بشریت حالى معتدل شود. با چنین اتفاقی، زندگی بشر هم در دنیا و هم در آخرت عین سعادت مىشود... ولی (یک خطر در کمین است، و او) آن کسى است که در آیه اول فرمود: ظاهر قولش با باطن قلبش مخالف است. او وقتى در زمین فساد مىکند، به نحوى انجام نمىدهد که ظاهر آن فساد باشد، بلکه به شکلى انجام مىدهد که ظاهرش صلاح است، یعنى کلمات را از جاى خود تحریف مىکند، و حکم خدا را تغییر مىدهد، و در تعالیم دینى دخل و تصرف مىکند، تصرفى که منجر به فساد اخلاق و اختلاف کلمه شود، و معلوم است که در فساد اخلاق و اختلاف کلمه مرگ دین و فناى انسانیت است که در این صورت فساد دنیا حتمى است.»
آنچه که در این آیات آمده، مورد تصدیق تاریخ قرار گرفته، چون مردانى در امت اسلام آمدند، و بر دوش این امت سوار شده، در امر دین و دنیا تصرفاتى کردند که نتیجه مستقیمش وبال براى دین، و انحطاط براى مسلمین، و اختلاف در امت بود و کار دین را به جایى کشانید که بازیچه دست هر بازیگر شد، و انسانیت امت لقمه هر چپاولگر گردید، و نتیجه این سعى و خودکامگیها فساد زمین شد، به خاطر نابود شدن دین، وهلاک انسانیت و بهمین جهت است که مىبینیم در بعضى از روایات هلاکت حرث و نسل به هلاکت دین و انسانیت تفسیر شده است»./907/د102/ی