۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۸
کد خبر: ۲۲۹۴۴۲
گزارشی تحلیلی از آنچه گذشت؛

نگاهی دیگر به جنایت اسیدپاشی و ساحت پاک امر به معروف

خبرگزاری رسا ـ در حوادث اسیدپاشی اخیر که شماری آن را به فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر گره زدند، برخی دوستان ناآگاه از کنه مسأله و انگیزه اسیدپاشان، آن چنان این ارتباط احتمالی را تکذیب کردند که گویی بر فرض صحت این احتمال، اصل قرآنی امر به معروف و نهی از منکر زیر سؤال می‌رود.
امر به معروف

اگر چه هنوز عامل یا عاملان اسیدپاشی های اخیر در اصفهان دستگیر نشده اند، اما با ورود جدی دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی به این مسأله، زنجیره اسیدپاشی ها در یکی از مهم ترین شهرهای کشور منقطع و با فروکش شدن نسبی تب و ترس اسیدپاشی، آرامش نیز تا حدودی به شهر بازگشته است.

متأسفانه باید بپذیریم که در سایه اهمال و خودداری افراط گونه رسانه های داخلی از پرداختن درست به چنین موضوعاتی در بداهه امر، اسیدپاشی های اصفهان محملی شد برای یکه تازی رسانه های خارجی و کاربران بعضا ناآگاه شبکه های اجتماعی که وقایع مزبور را از منظر نگاه و شنیده های خود بازنشر کرده و برای آن علت و عامل تعریف کردند. 

چه بخواهیم چه نخواهیم، اسیدپاشی های اخیر به موضوع امر به معروف و نهی از منکر مرتبط شدند؛ همزمانی این اقدامات با بررسی طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر در مجلس شورای اسلامی، نحوه انجام این جنایات و نوع قربانیان، ادعای یکی از قربانیان اسیدپاشی مبنی بر این که پیش تر تهدید شده که اگر حجاب خود را اصلاح نکند به او اسیدپاشی می شود، اظهارات ناسنجیده برخی متولیان فرهنگی، فضاسازی رسانه های خارجی و چند عامل دیگر، سبب شد تا بسیاری این اسیدپاشی ها را به آمران به معروف و ناهیان از منکر و یا حداقل به افرادی دارای انگیزه های مذهبی نسبت دهند.

 

 

جنایت اسید پاشی فرصتی برای دشمنان دین یا تهدیدی برای انحراف آئین!

اگر چه تاکنون عامل یا عاملان اسیدپاشی ها دستگیر نشده و مشخص نیست انگیزه این افراد مذهبی بوده یا خیر، اما در هر صورت باید گفت جفای بزرگی در حق فریضه الهی و رحمانی امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفت؛ چه از جانب مخالفان امر به معروف و چه از سوی مدافعان دلسوز و دلواپس این فریضه. گروهی این حوادث را فرصت ذی قیمتی برای تاختن به واجب فراموش شده امر به معروف و نهی از منکر دیدند و گروهی نیز در مقابل، به زعم خود به دفاع از این فریضه برآمده و هر گونه ارتباط اسیدپاشی ها با آن را مردود اعلام کردند؛ در حالی که هر دو گروه نیز تقریبا بدون داشتن دلیل و مدرک قانع کننده ای به اتهام زنی و دفاع می پرداختند.

پاسخ به اظهارات و موضع گیری های طیفی که فریضه امر به معروف و نهی از منکر را بر نمی تابند و در حوادث اخیر نیز حسابی عقده گشایی کردند، هدف این وجیزه نیست؛ اگر چه معتقدم الزما می بایست با تحلیل و تأمل در نظرات این گروه از جامعه نیز علت حاکم شدن این تفکر غربی و اومانیستی بر بخش هایی از مردم را فهمید و برای اصلاح آن اقدام کرد. اما به هر روی، اکنون روی سخنم با بزرگان و دلسوزانی است که در مواجهه با هجمه عظیم رسانه ای و روانی علیه امر به معروف و نهی از منکر، آنها نیز در دامی مشابه افتادند و به زعم خود برای دفاع از این فریضه الهی، هر چه می توانستند گفتند و مقابله به مثل کردند؛ بی توجه به آن که آنها نیز هنوز از کنه مسأله و انگیزه اسیدپاشان اطلاعی ندارند و نمی بایست همانند طیف مقابل، بدون دلیل رأی صادر کنند.

 

 

رد انگیزه‌های مذهبی، تلاشی خیرخواهانه یا غفلتی از اصل موضوع

بزرگانی در همان ابتدا، در دفاع از امر به معروف و نهی از منکر اسیدپاشی های اخیر را کاملا بر خلاف این فریضه و عملی غیرانسانی و غیراسلامی دانستند و بر مجازات عامل یا عاملان هم تأکید کردند که موضع گیری بسیار پسنیده ای بود؛ اما برخی از مدافعان دلواپس، گام را از این هم فراتر نهاده و هر گونه ارتباط این اقدامات ناپسند با افرادی دارای انگیزه های مذهبی را رد کردند. از همین طیف، شماری اسیدپاشی ها را سناریوی دشمنان دانستند و تعدادی نیز آن را به جناح مخالف خود نسبت دادند؛ یعنی دقیقا گام در راه تاریکی نهادند که گروه مقابل پیش تر آن را رفته بود.

در نیت خیر این مدافعان دلسوز هیچ شکی نیست؛ اما پذیرفتنی نیست بی اطلاع از کم و کیف موضوع و ناآگاه از عاملان و انگیزه آنها، هر گونه ارتباط اسیدپاشی ها با دغدغه های دینی را تکذیب کنیم. گویی بر فرض صحت این احتمال، اصل قرآنی امر به معروف و نهی از منکر زیر سؤال می رود.

مردم ما در گذشته نیز شاهد تندرویی هایی با انگیزه های مذهبی بوده اند؛ سال ها پیش برخی افراد ناآگاه در آشفتگی ابتدای انقلاب، به زعم خود برای ریشه کنی بی حجابی دست به اعمال خجلت آوری زدند؛ در دهه 80 هم سعید حنایی، قاتل زنان خیابانی مشهد، برای یک دوجین آدم کشی خود، انگیزه های مذهبی و اصلاح جامعه مطرح می کرد! اصلا چرا به گذشته برویم؟ همین الان در اطراف کشور ما، گروه هایی با انگیزه های مذهبی به چه جنایت ها و وحشی گری هایی که دست نمی زنند.

 

داعش و توحش موروثی تروریسم دست پرورده استکبار

نمونه بارز انجام اقدامات وحشیانه تحت نام و لوای اسلام، توحش همین گروه تروریستی داعش است که هر جنایتی را حداقل در ظاهر به انگیزه های مذهبی و دستورات دینی مرتبط می کند و خود را نیز دولت اسلامی نامیده است؛ حال با این جنایت های داعش، آیا اسلام زیر سؤال می رود؟

روشن است که دین رحمانی اسلام، اندک قرابتی با این گونه جنایت های لجام گسیخته ندارد؛ هر چند که در طول تاریخ، گروه ها و یا افرادی با استناد نادرست به دستورات اسلامی، دست به اقداماتی شنیع زده و سعی کرده اند عمل خود را دستوری اسلامی و منطبق با آموزه های دینی جلوه دهند که البته همواره این جنایت ها از سوی اسلام شناسان واقعی و آنها که پیام و فلسفه دین اسلام را درک کرده اند، مردود و محکوم شده است.

 

 

بر فرض محال، حتی اگر انگیزه مذهبی هم باشد، دین و متدین زیر سوال نمی رود...!

به هر روی در حوادث اسیدپاشی اخیر، حتی اگر اتهام داشتن انگیزه های مذهبی از سوی عاملان این جنایت نیز مشخص شود، باز هم دین و فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر زیر سؤال نمی رود؛ چرا که هر عقل سلیمی می پذیرد، فردی یا افرادی با درک نادرست از این فریضه، مرتکب این جرم ها شده اند و می باید مجازات شوند؛ البته از طرف دیگر، نباید علل و زمینه های این تندروی های احتمالی را نیز از نظر دور داشت و به آنها نپرداخت.

هر چند تمامی بزرگانی که از حوزه ارزشی داوری کرده اند، هر گونه ارتباط این جنایت ها با انگیزه های مذهبی و منتسبان به گروه های دینی را رد کردند؛ در عین حال بر مجازات و برخورد با عاملان اسیدپاشی ها نیز تأکید داشتند؛ اما سؤال این است اگر اسیدپاشان دستگیر شده و روشن شد عاملان این جنایات با درک اشتباه خود از دین و امر به معروف، دست به چنین اقداماتی زده اند، چه باید کرد؟ باید ناراستی و تکذیب پیشه کرد و اسیدپاشان را به گروه های مخالف و دشمنان خارجی منتسب کرد؟ یا آن که پذیرفت و تبعات سنگین آن را به جان خرید؟ تبعاتی که اگر از همان ابتدا موضع گیری و عکس العمل مناسبی در قبال این حوادث می شد، نه آن قدر سنگین بود و نه از جانب عموم مردم غیرقابل پذیرش می شد.

البته روشن است که تقریبا تمامی این موضع گیری های غیرمستند از سوی مدافعان دلسوز، از اتهام زنی های باز هم غیرمستند طیف مخالف نشأت گرفته است؛ اما فراموش نکنیم قرار نیست ما نیز همانند بسیاری از دل چرکینان نسبت به نظام و اسلام، بدون چراغ گام در مسیری تاریک بگذاریم که عاقبت آن مشخص نیست به کجا ختم می شود.

 

 

پویایی جامعه اسلامی ما بر بستر آموزه های دینی و قوانین اجتماعی

نباید فراموش کنیم برای پویایی جامعه اسلامی ما بر بستر آموزه های دینی و قوانین اجتماعی، لازم است مسؤلان و متولیان، تنها بر رفتار و عمل افراد داوری کنند، نه نیت و انگیزه های آنها. وقتی این نگاه حاکم شده و تنها قانون ملاک عمل باشد، دیگر مهم نیست اسیدپاشی ها از سوی چه افرادی و با چه انگیزه هایی صورت گرفته باشد؛ مهم این است که عمل مجرمانه ای بوده و می بایست با مرتکبان آن بر اساس قانون برخورد شود.

در حادثه اسیدپاشی های اخیر، این ادبیات قانون مدارانه بعد از چند روز از سوی مسؤلان ارشد کشور، جایگزین ادبیات ارزش مدارانه شد؛ اما لازم است این نگاه به مدیران سطوح میانی و محلی کشور نیز تسری یابد که همواره در مورد تمام افراد با تمام نیات، تنها قانون ملاک عمل باشد.

همچنین باید توجه داشت که یکی از دلایل فراگیری شایعات و اتهام زنی ها در حادثه اخیر، اهمال و خودداری وسواس گونه رسانه های داخلی بود. در عصری که رسانه ها و ابزارهای خبری و اطلاع رسانی مختلفی در اختیار افراد قرار دارد، نباید انتظار داشت جامعه عطش کسب اطلاع، خود را تنها به امید رسانه ای خاص محدود کند.

 

 

وقتی شبکه‌های اجتماعی تبدیل به مزدوران بی‌جیره و مواجب عمال استکبار شدند

متأسفانه در اسیدپاشی های اخیر، شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای اطلاع رسانی مجازی، نخستین رسانه های مردم شده و پس از آن نیز شبکه های رادیویی و تلویزیونی معاند خارجی وارد گود شدند. تازه آن گاه بود که رسانه های داخلی کج دار و مریز سراغ موضوع رفته و خواستند آب رفته را به جوی بازگردانند.

در هر صورت، امید می رود با تلاش نیروهای اطلاعاتی و انتظامی، عامل یا عاملان اسیدپاشی های اخیر در اصفهان هر چه زودتر دستگیر شده و جوانب مختلف این رویداد ناراحت کننده روشن شود؛ اما عاملان هر که باشند و انگیزه آنها هر چه باشد، متأسفانه درد اسیدپاشی به چهره چند بانوی مسلمان و تعدی به ساحت پاک امر به معروف و نهی از منکر، به این زودی ها التیام نمی یابد.

9314/703/ر

هادی رحیمی کوهستان

ارسال نظرات