۱۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۲
کد خبر: ۲۳۴۰۲۸
آیت‌الله جوادی آملی:

گریه شیعه بر سیدالشهدا عارفانه، عاشقانه و شجاعانه است

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت‌الله جوادی آملی با اشاره به این‌که گریه کردن شیعیان در عزای أباعبدالله الحسین(ع) تنها عاطفی محض نیست، گفت: گریه کردن شیعیان عارفانه و عاشقانه و شجاعانه است، عاطفی محض در خود کربلا اتفاق افتاد.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حضرت آیت‌الله عبدالله جوادی آملی پیش از ظهر چهارشنبه در درس خارج تفسیر خود که در مسجد اعظم برگزار می‌شود، در ادامه تفسیر سوره مبارکه زمر در ابتدای جلسه در پاسخ به این پرسش که آیا گریه کردن در عزاداری‌های شیعیان تنها از روی عاطفه است؟ گفت: شعار این‌ها هنگامی که از عزاداری‌ها بازمی‌گردند «هیهات منّا الذلة» است، در عزاداری‌های ما شیعیان این طور نیست که فردی عاطفی محض گریه کند، بلکه گریه کردن شیعیان عارفانه و عاشقانه و شجاعانه است، عاطفی محض در کربلا اتفاق افتاد که وقتی وجود مبارک امام حسین(ع) را با آن وضعیت دیدند به گونه‌ای عاطفی محض بود، خود عمر سعد نیز برای امام حسین(ع) گریه کرد.

وی با قرائت آیه «إِنَّآ أَنزَلْنَا عَلَیْکَ ٱلْکِتَـٰبَ لِلنَّاسِ بِٱلْحَقِّ ۖ فَمَنِ ٱهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِۦ ۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَآ أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ»، گفت: فرمود این کتاب را بر توی نازل کردیم، در بخش‌های دیگر داریم که این کتاب را به سوی تو نازل کردیم، آن جا که می‌گوید به سوی تو یعنی این‌که سمت و سوی این قرآن تو بودی اما در آیه محل بحث که می‌فرماید «عَلَیْکَ» منظور سلطه و اشراف قرآن کریم بر پیامبر(ص) است، ما از آن جهت که جزو مردم هستیم بنا بر ظاهر و اظهر، نص و عام و خاص مطلق و قواعد عربی باید قرآن را فهم کنیم اما در هنگام تفسیر نباید بگوییم قرآن همه‌اش همین است، بلکه قرآن بالاتر از آن چیزهایی است که مردم می‌فهمند.

مفسر برجسته قرآن کریم با بیان این‌که معانی و ادبیاتی که در قرآن کریم است به وسیله خود قرآن یاد مردم داده شده است، اظهار کرد: اوج ادبیات عرب سبعه معلقه است که آن را از شرم و خجالت پایین آوردند، برای شتر شیردادن و خوابیدن شتر واژه دارند اما درباره وحی، لوح و قلم و کرسی و مانند آن چیزی ندارند و قرآن این را به مردم یاد داد، قرآن هم با این‌ها کار دارد، فرمودند «إنما یعرف القرآن من خوطب به»، در معانی الاخبار شیخ صدوق روایت‌هایی که اهل‌بیت(ع) اسرار آیات را نشان می‌دهند یا راز و رمز القاب معصومان(ع) و روایت‌های آنان را بیان می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: در همین معانی‌الاخبار درباره ابوالقاسم که کنیه پیامبر(ص) است که فرمودند پیامبر(ص) مگر به امام علی(ع) چیزی یاد نداد، مگر استاد در حکم پدر نیست،‌ مگر امام علی(ع) قسیم النار و الجنه نیست، پس پیامبر(ص) می‌شود ابوالقاسم، این فهم کجا است و از کجا پیدا می‌شود،‌ این‌ها کلید دادن و کد دادن است، فرمود من قرآن را «بالحق» نازل کردم،‌  شما اگر با مغنی پیش بروید نمی‌تواند «ب» را مشکلش را حل کنید، سبب فاعلی که نیست چون فاعل ذکر شده است، «ب» وسیله نیست چون وسیله‌ای هم در کار نیست، خداوند هم که با ابزار کار نمی‌کند، سبب فاعلی که خودش است، این «ب» به گوهر شیء اسناد داده شده است.

قواعد صرف و نحو به برکت وجود قرآن تدوین شد

حضرت آیت‌الله جوادی آملی با اشاره به آیه «وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ»، ابراز کرد: یعنی نازل شدن قرآن نیز یعنی مسیرش حق است، یعنی غیر از حقیقت چیز دیگری نیست،‌ هفتاد هزار ملک و فرشته سوره مبارکه انعام را نازل کردند، فرودگاه و مهبط این وحی قلب مبارک پیامبر اسلام(ص) بود، این قرآن این گونه نازل شد، در دعای ختم قرآن صحیفه سجادیه که از وجود مبارک امام سجاد(ع) است، به ذات اقدس اله عرض می‌کنند که شما قرآن را نازل کردی و علوم قرآن را در درجه اول به پیامبر(ص) فهماندی سپس به ما فهماندی،‌ بنابراین «إِنَّآ أَنزَلْنَا عَلَیْکَ» را باید یک جور معنا کنیم و «لِلنَّاسِ» را هم باید یک طور معنا بکنیم، اما نباید بگوییم که قرآن یک کتاب عربی است،‌ عرب یک قواعد صرفی بدون کم و کاست نداشت، بلکه بعد از اسلام این قواعد درآمد، یا این‌که قرآن تابع قواعد صرف و نحو عربی است، از قرآن یاری گرفتند و گرنه نویسنده و قاعده‌ای در حجاز نبود.

وی اظهار کرد: این مدهوشی که هنگام نزول وحی بر پیامبر(ص) عارض می‌شد را در معانی الاخبار، امام صادق(ع) تبیین کرده‌اند، فرمودند گاه آیات را فرشته‌‌ها می‌آوردند و گاه خود ذات اقدس اله بر پیامبر(ص) تجلی می‌کرد و ایشان دچار مدهوشی می‌شد، امام صادق(ع) نیز هنگامی که این مطلب را می‌گفتند خودشان دچار این حالت شدند، این مطلب را که نمی‌توان با عربی مبین حل کرد، خداوند عالم را با حق خلق کرد، انسان که نمی‌تواند با عالم بازی کند چون گوهر ذات عالم حق است، همین «ب» در نازل کردن قرآن نیز هست،‌ یعنی گوهر ذات عالم و قرآن حقیقت است و با آن نمی‌توان درافتاد.

وی با اشاره به آیه «ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَٱلَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ ٱلَّتِى قَضَىٰ عَلَیْهَا ٱلْمَوْتَ وَیُرْسِلُ ٱلْأُخْرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّى ۚ إِنَّ فِى ذَ‌ٰلِکَ لَءَایَـٰتٍۢ لِّقَوْمٍۢ یَتَفَکَّرُونَ»، خاطرنشان کرد: مهمترین چیزی که مردم از آن غافل هستند جریان مرگ است، مرگ به معنای فرسودگی بدن همه ازش غافل هستند، خداوند فرمود شما در جریان مرگ بدن شما و حتی شهادت شهید یک حادثه‌ای اتفاق افتاده است که شما از آن غافل هستید، فرمود شما در هنگام مرگ حادثه‌ای شگفت رخ داده که شخص روحی داشته که مجرد بود و آن روح مدبر بدن بود و ذات اقدس اله آن روح را به این بدن داده بوده و اکنون ذات اقدس اله این روح را به خودش جلب کرده است، شما این را نمی‌بینید بلکه فقط می‌بینید که مرده است، در دو آیه سوره مبارکه بقره و آل عمران اظهار کرد شما به شهیدان نگویید که مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و در نزد خداوند روزی می‌خورند.

وحی معنای مرگ را برای ما مشخص کرده است

مؤلف کتاب مفاتیح‌الحیاة ابراز کرد: خداوند نفس‌ها را در هنگام مرگ می‌گیرد اما آن‌هایی که در خواب نمرده‌اند دو قسم هستند یک عده را در خواب نگاه می‌دارد و برنمی‌گرداند، اما آن‌هایی که در خواب نمی‌میرند را برمی‌گرداند تا اجل معین زنده باشند، وقتی انسان می‌میرد یک حادثه محسوس و یک حادثه نامحسوس اتفاق می‌افتاد، حادثه محسوس همان مردن است و حادثه نامحسوس همان است که خداوند روح او را می‌گیرد.

وی ادامه داد: اگر شهید است خوشحال است، ابن‌طاووس در اقبال می‌گوید که ما یک وظیفه دینی داریم از شهادت امام حسین(ع) و قلبمان هم جریحه‌دار است اما خود حضرت «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» است، شهدا مرتب از ذات اقدس اله بشارت می‌خواهند، این‌ها شهید نشدند که تنها شهید بشوند بلکه شهید شدند که جامعه را راه بیندازند، به خدا می‌گویند خیلی از دوستان ما هم هم نظر و هم فکر ما بودند، آن‌ها وضع‌شان چگونه است؟ چون آنان راه افتادند اما نرسیدند.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی ابراز کرد: در حین مرگ آن که فرمود «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی» در هنگام مرگ قبض روح می‌شود، این روح ابزار است که دست صاحب ابزار بود که خداوند توفّی کرده یعنی آن را کاملا جمع کرده است، آن‌هایی که اهل تفکر هستند می‌دانند که انسان برای پوسیدن خلق نشده است بلکه برای از پوست به در آمدن خلق شده است، عرب لغتی نداشت که مرگ را معنا کند، این قرآن آمده به جای فوت، وفات را معنا کرده است، مرگ به معنای از چاله درآمدن است، انسان مرگ را می‌میراند این پدیده تنها به وسیله وحی گفته می‌شود، اکنون هم کسانی که از وحی خبر ندارند گمان می‌کنند که مرگ پایان راه است اما انسان مرگ را می‌میراند و در صحنه مبارزه پیروز می‌شود تنها خداوند می‌تواند بفهمد، انسان مرتب زنده است،‌ انسان مرگ را می‌میراند و اگر مؤمن باشد در جنت پا می‌گذارد یا اگر کافر باشد جای او در جهنم است./914/پ201/ج

ارسال نظرات