در اجتهاد پویا نباید دچار زمانزدگی و کارهای بیمایه شویم
گفتوگو با جناب حجت الاسلام و المسلمین ایزدهی که در حال حاضر استادیار پژوهشگاه اندیشه و فرهنگ اسلامی و مدیر گروه سیاسی این نهاد علمی هستند و دروس حوزوی را تا خارج فقه ادامه دادهاند، حول محور فقه حکومتی بود و در این بحث پردامنه که از سبقه تاریخی و صبغه تئوریک این موضوع آغاز شد و به تحلیل و بررسی روند فقه حکومتی در دوران پس از انقلاب اسلامی و زمان حال، خاصه در منظومه حوزههای علمیه رسید، نکات قابل توجهی مطرح شد.
بحث درازدامن ما با ایشان که چند ساعتی به طول انجامید و با تواضع، مهربانی و همراهی ایشان همراه بود، فرصت مغتنمی شد برای یک داد و ستد چالشی در یکی از خطیرترین و حساسترین مواقف و مواضع فقهی دوران معاصر که همان فقه حکومتی و یا به عبارت درستتر و رساترش، فقه حکومت باشد.
اینکه چرا در ادواری از تاریخ، موضوع فقه حکومت، در منابع و فضای حوزوی و میان علمای ما مفقود بوده و آیا این فقدان ناشی از بیاعتقادی به این سرفصل بوده یا نتیجهای برآمده از مقتضیات و شرایط روز و نیز اینکه سیر تطور این موضوع، خاصه با در نظر گرفتن نقطه عطفی همچون انقلاب اسلامی چگونه بوده و چه مراحلی را پشت سر گذاشته است. ضمن سپاس از این استاد گرانقدر، نظر شما را به مطالعه بخش دوم این گفتوگو جلب میکنیم.
رسا – جناب استاد ایزدهی! اشاراتی داشتید به سیر تطور تاریخی بحث تحول در سیستم فقه کاربردی و توجه و رویکردی که فقهای بزرگوار در طول تاریخ در حوزه فقه و اجتماع از خود بروز دادهاند. این موضوع را قدری بیشتر تبیین بفرمایید.
فی الواقع فقها متناسب با منطق مقتضیات و شرایط زمانی و مکانی، در هر زمان که از یک اقتدار اجتماعی برای نفوذ بر مردم و برای تأثیرگذاری برخوردار بودند، رنگ و بوی بحثهای فقها، سیاسی و حکومتی میشد و آنها که اهل بحثهای سیاسی و حکومتی بودند، این بابها را باز میکردند و هنگامی که در تقیه شدید قرار داشتند، بحثهای فقهی به رویکردهای فردی تبدیل میشد و رویکرد حکومتی تضعیف میشد.
مقام معظم رهبری فرمودهاند که فقها در بحث فقه حکومتی، به مقتضیات و عرصههای اجتماعی توجه کنند. زمانی عرصه جامعه، دست فقهای شیعه نبوده است. جامعه شیعه در اتوبوسی قرار گرفته است که مسیر حرکت این اتوبوس در دست شیعیان نبوده، بلکه حاکمان آن را اداره میکردند و شیعیان را به سمتی که میخواستند میبردند؛ ولی شیعیان میتوانستند در این فضا، بر اطرافیان خود تأثیرگذار باشند.
فقها در این حد سعی کردند که در فضای اطرافشان تأثیرگذار باشند و جمعیت حداقلی خودشان را به حداکثری تبدیل کنند و مبانیشان را ترویج و توسعه دهند و با تأثیرگذاری بر روی اقشار مختلف و حاکمان، جمعیت حداقلی شیعه را به جمعیت حداکثری تبدیل کنند.
عدم طرح بحث فقه حکومتی در زمانهای گذشته به خاطر تقصیر و قصور فقها نیست؛ بلکه معلول شرایطی است که توسعه بیش از این را اجازه نمیداد. از قرن دهم به بعد که مذهب شیعه کم کم به طور رسمی شکل میگیرد و صفویه و قاجاریه روی کار میآیند و اقتدار سیاسی و اجتماعی فقها زیاد شده است، بحث همکاری و همراهی کردن فقها با حاکمان جهت توسعه مذهب شیعه و رویکردهای فقه حکومتی اضافه میشود.
در این زمینه میتوان به کتاب جامع المقاصد محقق کرکی اشاره کرد که در زمان حکومت شاه طهماسب نوشته شده است و رویکرد فقه حکومتی دارد که چگونه میتوان حکومت و جامعه را به صورت مطلوب اداره کرد.
در آن زمان، فقه حکومتی مطرح میشود و هر چقدر زمان صفوی پیش میرود و به حکومت اسلامی نزدیک میشود و اقتدار اجتماعی و سیاسی فقها اضافه میشود، متناسب با آن درصد فقه حکومتی هم اضافه میگردد.
رسا - بعد از انقلاب، انتظار میرفت که حوزه در شئون مختلف اداره جامعه و نیز مسئله مهم تولید علم، ورود پیدا کند؛ ولی این اتفاق نیفتاده است. بعد از گذشت 35 سال از انقلاب، اتفاق خاصی در خصوص این موارد در حکومت اسلامی ما نیفتاده است؛ مثلا اقتصاد ایران اقتصادی غیر اسلامی، یا سیستم اداره جامعه گاه با رویکردهایی غیر اسلامی است و یا سیستم آموزشی ما در بخشهای مختلف ناقص است. به راستی چرا این اتفاق نیفتاده است؟
اولاً که من باور ندارم عملاً کاری صورت نگرفته است. خیر، اتفاقا کارهای خوب زیادی هم رخ داده و شاید مهمترینش هم این باشد که نوع نگاه نسبت به فقه عوض شده است و با تعبیری که رهبر معظم انقلاب داشتند، حکومت، فلسفه عملی فقه است و این اتفاق صورت گرفته است و فقه به صورت عملی وارد حکومت شده است.
در گذشته نوع نگاه رایج به فقه، نگاه انتزاعی بود و فقه را به صورت احکام شرعی فرضیه و تفضیلیه بیان میکرد و به عبارت دیگر، نگاه درون دینی به فقه داشت؛ اما امام خمینی(ره) این نگاه را عوض کرد و دین را به عنوان فلسفه حکومت مطرح کرد. با همین رویکرد هم بود که نگاه به مباحث فقه را با رویکردی منطقی مطرح کردند و در حد یک ایده و نظر در جامعه علمی حوزه طرح بحث شد.
برای این که یک منطقی شکل بگیرید، باید اموری لحاظ شود؛ نکته اول این است که آیا فقها قصور کردند؟ اگر در زمانهای گذشته، فقه شیعی فرزند زمانه خویش بوده است و کتاب مبسوط شیخ طوسی، قواعد علامه، کتابهای شهید اول، ثانی، محقق کرکی، جامع المقاصد، کتاب جواهر الکلام را بررسی میکنیم، در مییابیم که مطالب فقهی به مرور زمان، گستردهتر میشود و نوع مطالب اضافه میشود و کثرت مطالب و روشهای استنتاج، افزایش یافته است؛ یعنی در عرصه فقه دچار گسست نبوده و نیستیم که در مسألهای فقه جامانده باشد. مباحثی مانند کلام، فلسفه، تفسیر، عرفان در یک سری زمانها بودند و در یک سری زمانها نبودند؛ ولی فقه همیشگی بوده و همیشه جوابگوی مسائل اجتماعی و شخصی بوده است.
در زمانهای گذشته، تولید علوم و دانش، هر 700 سال یکبار، دو برابر میشود؛ اما مشاهده میکنیم در دوران حاضر و سده اخیر، حجم تولید علوم به حدی میرسد که طی 30 سال، حجم تولید علم دو برابر میشود.
یعنی فقها مواجه میشوند با ظرفیت خاص خودشان، که عرض سی سال حجم مسائل دو برابر شده است. قبل از انقلاب حجم مسائل و رشد و توسعه علم هر 700 سال یکبار اتفاق میافتد و بعد از انقلاب هر 30 سال حجم مسائل علمی دو برابر میشود.
قبل از انقلاب، فقها با حجم گسترده مسائل شخصی مردم روبهرو بودند و بعد از انقلاب، تمام مسائل حکومت با همه شئونش بر عهده فقها قرار گرفتند؛ یعنی حجم مسائل مورد نیاز پاسخگویی بالای هزار برابر و بلکه یک میلیون برابر شد.
در زمانهای گذشته، افراد خاصی از فقها سؤال میکردند؛ امروزه نهادها و ادارات، سؤالات و مسائل خود را از فقها میپرسند و در این صورت، اگر افراد سؤال میکنند، نیاز به استدلال علمی دارند. اگر در گذشته، در یک بخش خاص فقهی، مباحثی در جامعه مطرح بود، در این زمان، بحثهای مختلفی مطرح میشود؛ مانند بانک، تحریم، سود، نقدینگی، بورس، بیمه، قرارداد و... بحث میشود؛ بنابراین در یک بخشی مثل اقتصاد، فقیه با حجم وسیعی از مسائل روبهرو میگردد.
رسا - حال باید فقها به این مسائل به ما هو مسأله جواب بدهند یا باید یک مرحله قبل، مبانی طراحی کنند که طبق آن مبانی، سؤالات را جواب دهند؟
به طور طبیعی فقه شیعی بعد از انقلاب و در دوران معاصر، تحولات گستردهای پیدا کرده است؛ اما حجم مسائل در عصر حاضر، دچار جهش شده و این تحول، در فقه، خودش را به جهش تولید علم نرسانده است.
در تولید و ایجاد مسأله در جامعه، دچار جهش شدیم و در حد زیادی مسأله تولید شده که در گذشته وجود نداشته است و نیز مسائل حکومتی مختلفی پیش آمده است و فقها در این بستر قرار گرفتهاند و باید پاسخگو باشند.
رسا - آیا ظرفیت اینکه فقها بیایند و پاسخگوی این مسائل باشند وجود دارد؟ آیا تعداد فقیهی که بتوانند به این مسائل به صورت تخصصی جواب دهند وجود دارد؟ آیا نظام، متصدی اسلامی شدن علوم است و باید امکانات و تجهیزات در اختیار فقها و پژوهشگران بگذارد؟ پشتیبانی از این منطق که باید حکومت اسلامی را مطابق فقه اسلامی ارائه و اداره کنیم و تسهیلات مادی و معنوی در اختیار این امر قرار داده شود، با کیست و کجا؟
تولید علم در تمدنها، جزء در بستر یک توسعه اقتصادی محقق نمیشود. یعنی این که تا توسعه اقتصادی محقق نشود، توسعه علم هم محقق نمیشود. در قرون 6 و 7، اقتصاد اسلامی قوی شد؛ بنابراین تمدنهای اسلامی و علوم اسلامی گسترده شد. علوم و متون غربی ترجمه و باز تولید و علوم اسلامی جدید تولید شد. در کشورهای غربی هم چنین است؛ وقتی تمدن تشکیل شده است که کشورهای شرقی را استعمار و استثمار کرده و سرمایههای مادی آنها را به دست آوردند و کشورهای غربی این سرمایهها را به سرمایه علمی و ذهنی تبدیل کرده و تولید علم کردهاند و آن را به تمدن مبدل نمودهاند. بنابراین اگر قرار باشد تولید علم با مبنای اسلام و به شکل بومی داشته باشیم و علوم غربی را بازخوانی و بازتولید کنیم، باید در ابتدا، بسترها و زمینههای این کار آماده شود.
رسا - آیا طلاب با توجه به دغدغههایی که در جامعه وجود دارد، میتوانند به صورت فردی متصدی این امر شوند و تولید علم کنند؟ آیا نظام وظیفهای ندارد و نباید برای بومی کردن علوم کاری انجام دهد؟ یا باید برای تولید علم بسترها و زمینههای سخت افزاری و نرم افزاری آن را آماده کند و در اختیار پژوهشگران قرار دهد؟
نتیجه تابع اخص مقدمات است و اگر مقدمات مهیا و فراهم نشود، فقها، علما و اندیشمندان حوزه باید به تناسب وقت بیشتری را اختصاص دهند. ببینید در دانشگاههای فنی ما، دانشجویان مهندسی 6 الی 7 ساله، به نتیجه میرسند؛ ولی حوزویان باید اندازه سی سال زحمت بکشند که جبران عقب ماندگیهای فکری و اندیشگی ما بشود.
تعداد اندیشمندان، متناسب با انتظارات جامعه نیست. انتظارات صد در صدی و تعداد پاسخگویان 20 درصدی است؛ یعنی باید این افراد موجود که در این حوزه فعالند، 5 برابر فعالیت کنند. وقت محدود است؛ بنابراین اگر پاسخی هم در این امور گرفته شود، این پاسخگویی عمیق نخواهد بود. ضمن اینکه بحث بودجه، عده و عُده هم عملاً اتفاق نیفتاده است... .
نکته دوم، بحث روشمندی است. یعنی اگر بخواهیم فقه حکومتی برای جامعه محقق شود، باید سیستم پردازشگری که این مسائل را جذب میکند و پاسخ میدهد، به وجود بیاوریم. آن سیستم پردازشگری، اجتهاد است و اجتهاد هم متناسب با شرایط زمانی روی میدهد و همواره در اجتهاد، تحول داشتهایم و وقتی اجتهاد متحول و اضافه میشود که مسائل اضافه شده است و حقیقت این است که برای رسیدن به نتیجه درست، باید در مرحله قبل از پاسخگویی، نظام پردازش آن جواب دهد.
شما فرض کنید یک کامپیوتری، هارد و ظرفیت آن 20 گیگابایت بود و با پردازشگر محدود، جواب امور را میداد؛ ولی وقتی این حجم ورودی از 20 گیگابایت به 2 ترابایت اضافه شود، قطعاً آن پردازشگر قادر نخواهد بود این حجم اطلاعات را پاسخ دهد و هنگ خواهد کرد؛ بنابراین یک پردازشگر متناسب با این حجم اطلاعات نیاز است.
امام خمینی(ره) سعی و تلاش وافری در زمینه فقه حکومتی کردند و روشهایی از خودشان باقی گذاشتهاند؛ مانند بحث مصلحت، بحث زمان و مکان، فقه حکومتی، حکم حکومتی، درک صحیح از شرایط زمانه که در موارد مختلفی مورد توجه و تأکید امام راحل بوده است.
رهبر معظم انقلاب فرمودند که بحث زمان و مکان را که امام(ره) مطرح کردند، اگر خوب طرح بشود، این بابی است که از همین باب، هزاران باب و مسأله فقهی دیگر بیرون میآید و روشها متحول میشود. نکته دیگر اینکه، تخصصی شدن هم بحثی جدی است؛ یعنی در مبحثهای مختلف، اندیشکدههای مختلف و هر مسئله هم متخصص خاص خودش را داشته باشد و رشتههای بین رشتهای ایجاد شود؛ مثلاً بین اقتصاد و سیاست؛ وقتی از اقتصاد نفت صحبت میشود، یعنی باید اقتصاد، سیاست و ارتباط بین آنها دانسته شود.
باید دانش واقعی با این مقدمات مذکور فراهم شود و نیز امکانات سرمایهای و بحث امنیت ذهنی هم برای محققان فراهم شود تا بتوانند روش متناسب را باز تولید کنند و تحلیل مسأله را با شرایط امروز به وجود بیاورند.
رسا - این سؤال به وجود میآید که آیا میتوان در عرض یک یا دو سال، تولید علم جدید کرد؟ یا این که تولید دانش فرآیند زمانبری است؟ همانطور که تولید دانش و فلسفه غرب حدود 200 سال طول کشیده است، یعنی این که در ابتدا در حد یک نظر است و نقد و بررسی میشود و بعد به یک پارادایم تبدیل و قابل صدور میشود.
بله دقیقا همین طور است. به طور طبیعی نباید انتظار داشت فقها فوری و ظرف مدتی محدود، نظریه قابل قبول ارائه کنند و این توهم، باطل است. بنابراین باید نظریات قابل قبول را طی فرایند طبیعیاش ارائه کنند؛ ولی خب، باید این موضوع شروع شود و حرفهای جدید گفته شود و فضا برای بحثهای جدید در فقه با اصول و مبنا و روش اجتهاد آغاز شود؛ ولی یادمان باشد که در این عرصه، حرفهای بیمبنا و بیاساس جایی ندارد. این نکته همان آسیب شناسی اصلی است که در این خصوص نباید مورد غفلت واقع شود.
ادامه دارد...
/830/401/ر