۰۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۲
کد خبر: ۲۳۷۵۹۵
حجت الاسلام ایزدهی در گفت‌وگو با رسا:

مسائل روز را به مبانی فقهی عرضه کنیم تا موضوعات باز تولید اجتهادی شود

خبرگزاری رسا - باید در حل مباحث و تبیین موضوع، از مبنای فقهی استفاده کنیم و از دانش روز بهره بگیریم و مسائل روز را به مبانی فقهی عرضه کنیم تا موضوع و مسأله باز تولید شود، در غیر این‌صورت در جامعه‌ای قرار می‌گیریم که نه تنها حزب، انتخابات و تفکرات غربی است،بلکه قوه مجریه و مجلس هم غربی است.
استاد ايزدهي


گفتگو با جناب حجت الاسلام و المسلمین ایزدهی که در حال حاضر استادیار پژوهشگاه اندیشه و فرهنگ اسلامی و مدیر گروه سیاسی این نهاد علمی هستند و دروس حوزوی را تا خارج فقه ادامه داده‌اند، حول محور فقه حکومتی بود و در این بحث پردامنه که از سبقه تاریخی و صبغه تئوریک این موضوع آغاز شد و به تحلیل و بررسی روند فقه حکومتی در دوران پس از انقلاب اسلامی و زمان حال خاصه در منظومه حوزه های علمیه رسید، نکات قابل توجهی مطرح شد.


بحث درازدامن ما با ایشان که چند ساعتی به طول انجامید و با تواضع و مهربانی و همراهی ایشان همراه بود فرصت مغتنمی شد برای یک داد و ستد چالشی در یکی از خطیرترین و حساس‌ترین مواقف و مواضع فقهی دوران معاصر که همان فقه حکومتی و یا به عبارت درست‌تر و رساترش فقه حکومت باشد.


اینکه چرا در ادواری از تاریخ، موضوع فقه حکومت، در منابع و فضای حوزوی و میان علمای ما مفقود بوده و آیا این فقدان ناشی از بی‌اعتقادی به این سرفصل بوده یا نتیجه‌ای برآمده از مقتضیات و شرایط روز و نیز اینکه سیر تطور این موضوع خاصه با درنظر گرفتن نقطه عطفی همچون انقلاب اسلامی چگونه بوده و چه مراحلی را پشت سر گذاشته است. ضمن سپاس از این استاد گرانقدر، نظر شما را به مطالعه بخش دیگری از این گفتگو جلب می کنیم.


رسا – جناب استاد ایزدهی، در موضوع مهم تولید علم، بدیهی است که نمی‌توان در عرض یک یا دوسال تولید علم جدید کرد و این که تولید دانش فرایند زمان‌بر است مقوله مشخص و واضحی است و همان‌طور که تولید دانش و فلسفه غرب حدود 200 سال طول کشیده است باید توجه کنیم که تولید علم روندی دارد و این که در ابتدا در حد یک نظر است و نقد و بررسی می‌شود و بعد به یک پارادایم تبدیل و قابل صدور می‌شود.

 

بله دقیقا همین طور است. به طور طبیعی نباید انتظار داشت فقها فوری و ظرف مدتی محدود، نظریه قابل قبول ارائه کنند و این توهم، باطل است. بنابراین باید نظریات قابل قبول را طی فرایند طبیعی‌اش ارائه کنند ولی خب باید این موضوع شروع شود و حرف‌های جدید گفته شود و فضا برای بحث‌های جدید در فقه با اصول و مبنا و روش اجتهاد آغاز شود؛ ولی یادمان باشد که در این عرصه، حرف‌های بی‌مبنای و بی‌اساس جایی ندارد. این نکته همان آسیب شناسی اصلی است که در این خصوص نباید مورد غفلت واقع شود.

 

 

رسا – اینکه حضرت امام بحث اجتهاد پویا را مطرح کردند هم در راستای موضوع تحول در حوزه بود و توجه به مقضیات زمان و مکان.

 

بله. امام راحل فرمودند «اجتهاد جواهری» اما «پویا» در جامعه رواج پیدا کند؛ یعنی اگر در اجتهاد می‌خواهید به بالندگی و پویایی خود برسید باید همان روش اجتهادی و فقه جواهری ترویج پیدا کند ولی همان اصول و روش‌ها را متحول کنید و به اصطلاح، به روز و متناسب با مقضیات زمان و مکان، اما وفادار به اصالت و حقیقت اجتهاد.

 

رسا -  یکی از نکات مهمی که شاید بجا باشد در اینجا به آن اشاره کنیم بحث عقلانیت و علوم عقلی در حوزه های علمیه ماست. جایگاهی که به نظر می رسد آنطور که باید و شاید حداقل در دوران کنونی مورد توجه قرار نگرفته و نمی گیرد.

 

واقعیت آن است که اتفاقا عقلانیت حداکثری در فقه جایگاه پیدا کرده است، استفاده بنای عقلا در فقه رواج پیدا کرده است مثلا در کتاب علل الشریعه، نظام حکومت، زمان و مکان در فقه و بحث های عقلی دیگر جای پیدا کرده و به پایگاه غالب تبدیل شده و مثلا در موضوعاتی همچون فقه سیاسی در زمان‌هایی مثل مشروطه، مرحوم آخوند، نائینی، شیخ فضل‌الله نوری و فقعای از این دست متصدی کار بودند.

 

رسا -  بله همین طور است ولی وقتی همین دوران مشروطه را مطالعه می کنیم شاهدیم که حضور روحانیت و خصوصا فقها با چه مرارتها و تبعات و نتایج بعضا وخیمی هم همراه بوده - وقایعی مثل اعدام شیخ فضل الله نوری- و به خصوص طیف شبه روشنفکر و معاندین با اسلام و روحانیت از این وضعیت تا چه اندازه بر علیه روحانیت و حتی خود جریان مشروطه استفاده کردند و سرانجام آن قیام تاریخی را هم که به ناکجاآباد بردند.

 

بله؛ تحلیل شما قابل توجه است ولی ببینید؛ قبل از زمان مشروطه، بحثی از قانون اساسی، بحثی از آزادی به معنای مصطلح نداریم. بحث از انتخابات و پارلمان هم وجود ندارد. ولی بحث‌ها مفصلی هم ست که اتفاق افتاده است که نشانه‌ای از فقه در آن نیست.
آیا اگر این مسأله قبل از قرن دهم طرح می‌شد، فقه و فقها می‌توانستند به آن جواب دهند؟ به طور قطع جواب منفی است.

 

 

یعنی وقت مرحوم نائینی و آخوند به این مسأله فقه حکومتی می‌پردازند و مرحوم نائینی کتاب «تنبیه العقول» در بحث مشروطه مشروعه را می‌نویسد که در مرحله قبل مبنای روشی آن شکل گرفته است و مرحوم بهبهانی که اخباری‌گری را طرد می‌کند و منطق آن‌ها را از بین می‌برد و کاشف الغطا و شیخ جعفر، شیخ انصاری و مرحوم آخوند آن را گسترده می‌کنند و مواردی از این دست؛ ولی حقیقت این است که اگر دانش اصول به معنای دانش و روش اجتهادگر، در مرحله قبل متحول نشود، مرحوم نائینی نمی‌تواند چنین رساله‌ای را بنویسد.

 

رسا – دقیقا همین طور است که می فرمایید و من هم می خواهم عرض کنم این سیر تطور تاریخی که ما در بحث فقه و فقها شاهدیم و خاصه در مواقفی مثل مشرطه و بزنگاهای تاریخی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مان با آن روبرو می شویم گویای این نکته است که ما بیشتر مشکل روشی داریم تا متنی و محتوایی.

 

ببینید؛ نگارش این مسأله و طرح بحث‌های جدید که مبتنی بر روش‌های مدرن است و روش‌های سنتی در آن جواب نمی‌دهد امری است قابل قبول و توجه. فقه و اساسا دین، وقتی قادر به پاسخگویی خواهد بود که مسائل روشی جواب داده شده باشد و به طور قطع انتظار یک روزه و ده ساله نیست بلکه باید این فرایند آغاز شود و شکل بگیرد و قوام یابد و نهایتا هم جواب دهد.

 

انسان باید از خطا کردن نهراسد هرچند باید سعی کند خطا نکند و بر اساس منطق حرکت کند. کسانی بر بستر فقه قرار دارند و باید این مسایل را نقد کنند و اشتباهات را خاطر نشان ‌کنند؛ این فضا باید به وجود بیاید و فضای تخصصی شود و طبق اصول و روش روز آمد و در فضای عملیاتی قرار بگیرد تا در نتیجه بتوان گفت که اجتهاد روزآمد متناسب با زمان اتفاق افتاده است و عملیاتی شده است.

 

رسا – همین جا نکته ای که مطرح می شود این است که ما در این مسیر عملیاتی شدن روشهای روزآمد فقهی مبتنی بر شناخت زمان و مکان چقدر از تجربیات تاریخی‌مان بهره مند شده‌ایم و درس گرفته‌ایم.

 

دقیقا. به نکته مهمی اشاره کردید. به طور نمونه قبل از انقلاب بحثی به نام انتخابات نداشتیم و همه می‌گفتند که اصلاً انتخابات مقوله شیعی نیست؛ یعنی اگر بین صد نفر، شصت نفر همدیگر را بپذیرند که ملاک صدق و کذب نمی‌شود؛ قبول 60 نفر برایمان حجیت نمی‌آورد و مباحثی از این قبیل. بعد از انقلاب، انتخابات رکن اصلی حکومت شده است و مرحوم امام(ره) و رهبر معظم انقلاب و مراجع تقلید و فقها بر انتخابات تأکید می‌کنند و به مردم توصیه می‌کنند که حتماً در انتخابات شرکت کنند چرا که «حق» و «وظیفه» است.

 

رسا – و لابد سوالی که پیش می آید این است که مبنای فقهی این رویکرد چیست؟

 

احسنت. مبنای امروز فقهی ما در این حوزه کجاست؟ آیا مبنای فقهی ما اجازه این انتخابات را می‌دهد؟ آیا انتخاباتی که برگزار می‌شود همان دموکراسی غربی است که چهره اسلامی به آن داده شده است؟ یا این که ما بر مبنای شریعت و فقه و ... انتخابات را از مبنای شورا اخذ کرده ایم و به نوعی، انتخابات، بازخوانی بیعت شده است؟

 

 

رسا -  البته باید گفت که بسیاری از مقدمات و زمینه‌های این بازخوانی و بیرون کشیدن انتخابات از مبانی فقهی و شریعتی آن را فراهم شده است.

 

بله. مقدمات و زمینه‌های این بازخوانی فراهم شده است. اگر جدای از امکانات، امنیت روانی، روشمندی، پردازش اطلاعات و مواردی از این دست، تأمین شود، باید ساختار اطلاعات و دانش‌پژوهی نیز نو شود و اگر حوزه متناسب با نیازهای امروز جامعه نو نشود، به طور طبیعی نوع دانش‌پژوهان و پژوهشگران در بستر فقه قدیم قرار خواهند گرفت و نیابد انتظار فقه قوی و جدیدی متناسب با شرایط زمان و مکان از آن‌ها داشته باشیم.

 

رسا – نکته اجرایی این حوزه این است که همین اجتهاد و تفقه پویا چقدر در میدان عمل و حوزه اجرا مورد توجه حکومت و مسئولان قرا می گیرد.

 

بله. یکی از نکات مهم همین است. متأسفانه برخلاف داعیه ایجاد تمدن اسلامی که داریم و می‌خواهیم کشور را طبق نگاه حداکثری و غایی به تمدن اسلامی برسانیم؛ ولی امروزه که فقها متصدی بحث فقاهت و اجتهاد هستند، عملاً در قم اجتهاد می‌کنند ولی حکومت و تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها در دست نهادی به نام مجلس شورای اسلامی است که اگر قوانینی که تصویب می کند می‌خواهد شرعی شود، نهایتا شورای نگهبان فقط عدم مخالفت با شرع را اثبات می‌کند و موافقت این قوانین با فقه حداکثری و ایجاد تمدن اسلامی مبتنی با آموزه‌های دینی را اثبات نمی‌کند. بنابراین باید تعاملات اضافه شود، رفت و آمدها بیشتر شود و پرسش‌ها و پاسخ‌ها به طور صریح عرضه شود.

 

رسا – یکی از نکات مهم در این خصوص، موضوع شناسی است که به نظر می رسد از آن غفلت کرده ایم.

 

بله. باید موضوع شناسی دقیق شود؛ اگر قدیم گفته می‌شد موضوع شناسی در دست متخصص است و فقیه مطابق موضوع موجود پاسخ می‌گوید، در این زمان دیگر از فقیه پذیرفته نیست که در امر موضوع شناسی تغافل کند و آن را در نظر نگیرد. یا این که موضوعی تولید و باز تولید کند که سئله روز و مبتلابه نیست.

 

مثلا در بحث مرگ مغزی که این نکته مطرح می‌شود که آیا مرگ تابع از بین رفتن حرکت قلب است یا از بین رفتن هوش مغز؟ در مرگ مغزی، عملاً مغز، کارآیی ندارد ولی قلب کار می‌کند. پزشکان قدیمی می‌گفتند مرگ، ایستادن قلب است ولی امروزه می‌گویند که حیات، حرکت مغز است و اگر مغز حرکت نداشته باشد، هرچند قلب حرکت داشته باشد این انسان زنده نیست.

 

 

خب؛ باید این موضوع را به مبانی فقهی عرضه کنیم و آیا مبنای فقهی حرکت قلب را حیات می‌داند یا فعالیت مغز را نشانه زنده بودن می‌داند؟ بحث جدی است و به صرف این‌که پزشکان گفته‌اند و باید فقها به آن اطمینان کنند، ایا رف درستی است یا بحث مرگ مغزی را باید به مبنای فقهی عرضه کرد؟

 

رسا – این بحث در حوزه های مختلف جامعه مطرح است؛ مثلا در حوزه اقتصاد.

 

بله. مثلا ماهیت پول چیست؟ آیا هرآن چه که می‌گویند «پول»، دارای ماهیت پول است یا این که باید به مبنای فقهی عرضه شود؟ آیا اسکناس پول است یا منظور سکه‌های مسکوک قدیمی است؟ باید در حل این مباحث و تنقیح مناط و تبیین موضوع، از مبنای فقهی استفاده کنیم و از دانش روز کمک گرفته شود و مسائل روز را به مبانی فقهی عرضه کنیم و موضوع و مسأله باز تولید شود.

 

و اگر باز تولید نکنیم در جامعه‌ای قرار می‌گیریم که حزب غربی، انتخابات غربی و تفکرات غربی، قوه مجریه و مجلس هم غربی است. آیا مبانی فقهی می‌تواند مسأله‌ای به نام مجلس داشته باشد که اگر داشته باشد با مجلس شورای ملی که درکشورهای دیگر است چه تفاوتی دارد؟

 

منظور از حزب در ایران همان حزبی است که در غرب وجود دارد به جهت دستیابی به قدرت و آموزش و نقد؟ آیا در فقه اسلامی چنین چیزی وجود دارد؟ یا امری دیگری است؟ و موضوعاتی همچون مردم سالاری، حزب، انتخابات، مجلس و مرزهای ملی را باید با توجه به تجربه متخصصان، به فقه عرضه کنیم ولی به تجربه آن‌ها نباید بسنده شود و تجربه آن‌ها باید به مبنای فقهی عرضه شود و بر این اساس، یک موضوع بومی مطابق فقه خودمان ارائه کنیم و آن را بستر فعالیت‌های علمی قرار دهیم.

 

 

رسا - اگر این اتفاق بیفتد بنابراین تمدنی خواهیم داشت که مبنا، مؤلفه‌ها و روند عرصه‌های مختلف جامعه از جمله اقتصاد، با توجه هویت بومی، نظام سیاسی و با توجه به هویت خودش معلوم و مشخص است.

 

و به طور طبیعی این فقه با اقران خودش جایگاهش مشخص می‌شود و تمایزات و تفاوتها و اشتراکات معلوم می‌شود. اگر این روند جاری باشد نباید از تعبد به ولایت‌فقیه و مردم سالاری دینی در جامعه احساس تضاد و تناقض شود؛ مردم سالاری دینی، مردم سالاری و دموکراسی به عنوان شکل و دین به عنوان محتوا، این دو کنار هم راهکاری برای اداره می‌شود.

 

 

در حالی که رهبر معظم انقلاب با منطق صحیح گفته‌اند و بسیار تأکید دارند که گرچه انتخابات ما بر اساس تجربیات و الگو برداری غربی مورد استفاده است ولی مردم سالاری ما مطابق مبنای فقهی اسلامی است یعنی برآمده از مبنای عقلانی، بیعت، شورا، مشورت اسلامی است و پیامبر اسلام (ص) با مشورت دیگران برآمده و رویکرد حضرت امیرالمؤمنین(ع) هم همین است و ایشان در ابتدای حکومت و در فرآیند ادامه حکومت، رأی و نظر مردم را به عنوان مشورت و نظارت کمکی، می‌گرفتند.

 

 

 

این نوع مرم سالاری اقتضائات خاص خود را دارد و به طور طبیعی در آن جا هر کسی نمی‌تواند متصدی شود و باید ویژگی‌ها خاصی برای حاکم وجود داشته باشد. خلاصه اینکه در این بحث مهم اجتهاد پویا و تفقه مبتنی بر مقتضیات زمان و مکان و نیز بحث اجرایی شدن این نکات، نتیجه تابع اخص مقدمات است. یعنی تلاش‌هایی صورت می‌گیرد ولی آنطرف کار گیر دارد و یک بخشی از زنجیره پاره می شود و در نتیجه کل زنجیر پاره شده است. ممکن است بقیه حلقه‌های زنجیر کار خودشان را درست و اصولی بکنند ولی یک حلقه کار خودش را درست انجام ندهد و زنجیره پاره شود و به نتیه مطلوب نرسیم.

 

در بحث ارتباط میان حوزه تفقه دینی و حکومت و مدیریت اجرایی هم همین نکته مطرح است و باید رد جهت اصلاح و ایجاد این حلقه رابط میان حوزه و جامعه اجرایی اندیشید و تدبیر کرد.

 

ادامه دارد...

 

/830/401/م

ارسال نظرات