جنگ نرم و فرهنگی؛ عرصه مبارزه امروز
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، رحلت امام خمینی(ره) مصیبت بسیار بزرگی برای جامعه اسلامی بوده و هست؛ ولی خدای متعال همانطور که در شهادت سیدالشهدا (ع)برکاتی قرار داد که چهبسا جز از آن راه میسر نمیشد، برای رحلت امام و شهادت شهیدان عزیز ما نیز چنین برکاتی قرار داده است که چهبسا جز از همین راه نصیب جامعه ما نمیشد.
انسان فارغ از امور روزمره خود،باید به 25سال قبل و سالهای قبل از آن و نیز هشت سال دفاع مقدس که بهترین عزیزان ما جانشان را فدا کردند، توجه کند و با مرور تاریخ آن دوران، از آن عبرت گیرد.
بهطور معمول، زندگی روزمره مجال نمیدهد که درباره این مسائل درست فکر کنیم؛ اینکه چرا انقلاب شد؟ در میان همه عالمانی که از صدر اسلام تا کنون بودهاند، امام چه ویژگیای داشت که توانست این کار را انجام دهد؟ خداوند چه برکتی به این مرد داد، در نفس او چه اعجازی آفرید، در قدمها، رفتارها، نگاهها، نوشتهها و سخنرانیهای او چه چیزی بود که در دیگران وجود نداشت؟ پس اولاً چرا امام قیام کرد؟ ثانیاً ایشان چه ویژگیای داشت که دیگران از آن بیبهره بودند؟ ثالثاً وظیفة ما نسبت به این نعمت بزرگ الهی چیست؟
ما باید دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس را شناسایی کنیم و برای حفظ آنها بکوشیم و نیز آسیبهای آن را بشناسیم و به میزان توانمان پیشگیری کنیم و اگر خدای ناکرده آسیبی اتفاقی افتاد، با تمام وجود با آن مقابله کنیم.
نمونهای از کژاندیشیها دربارة حرکت سیدالشهدا(ع)
بهترین نمونه موجود در تاریخ انسانیت، حرکت سیدالشهدا (ع) است که بهوسیله همین عزاداریها و توسلات زنده ماند؛ اگر نمیبود این عزاداریهایی که با اشاره، دستور و تشویق خود آن بزرگواران انجام میگرفت، معلوم نبود امروز چیزی از حقیقت اسلام باقی بماند، آن هم در شرایطی که بسیاری از مسلمانان ـ که البته همهشان هم دشمن نیستند، بلکه جاهلند ـ میپندارند امام حسین(ع) حرکتی کرد، اما چه بسا اشتباه بود؛ اگر ایشان این کار را انجام نمیداد شاید به نفع مسلمانها بود؛ برخی چنین نگرشهایی دارند؛ میگویند امام حسین(ع) کسی بود که در دامن پیغمبر تربیت شده بود و اگر یک مقداری با این دشمنان مدارا میکرد و پست و مقامی میگرفت ـ البته آنها هم بدشان نمیآمد که بگویند نوه پیغمبر با ما همکاری میکند؛ لااقل حاضر بودند فرمانداری مدینه را به او بدهند! ـ و از این فرصت از طریق درس دادن و کتاب نوشتن برای هدایت مردم استفاده میکرد، موجب میشد که بعدها پیروزیهای بیشتری نصیب اسلام شود؛ چرا این کار را نکرد و با عجله به کربلا رفت و طی چند روز خودش و همه یارانش کشته شدند. برخی از برادران اهل تسنن برای سیدالشهدا(ع) استغفار میکنند و میگویند خیلی انسان بزرگی بود، پیغمبر هم خیلی او را دوست میداشت و ما هم دوستش میداریم؛ اما ای کاش این کار را انجام نداده بود و اگر بیشتر میماند، برای مردم استفاده بیشتری داشت.
نگرشهای غلط درباره نهضت امام خمینی
شبیه این سخنها را درباره نهضت امام خمینی نیز بیان میکردند؛ حتی برخی روحانیان درباره دولت شاهنشاهی میگفتند این دولت شیعه است و در عالم یک پادشاه شیعه داریم و باید آن را نگه دارید تا بتوانید از شعارهای شیعه استفاده کنید؛ درباره خدماتش نیز اندکی کوتاه بیایید؛ بالاخره هر کسی عیبهایی دارد و باید با این عیبها بسازید تا سلطنت شیعه در عالم محفوظ بماند. بعدها که جنگ تحمیلی نیز شروع شد، برخی از روی نادانی و بدون غرض ـ البته شاید برخی از آنها غرض نیز داشتند ـ میگفتند صلح، و کار را تمام کنید؛ مگر قرآن نمیگوید صلح بهتر است؟! حیف نیست با اینهمه خونریزی، چنین جوانهای پاکی را از دست بدهیم؟! یک یا دو سال جنگیدید، کفایت میکند؛ اینهمه شهرهای ما خراب شد، اقتصادمان از بین رفت، جوانهایمان از دست رفتند، زنهایمان بیوه و بیسرپرست شدند، دیگر بس است!
این نوع افکار از صدر اسلام تا کنون وجود داشته است. در همین دوران نیز چنین افرادی در گروههای مختلفی وجود دارند. داشتن چنین نگرشی وابسته به هیچ لباس، شرایط سنی و پست و مقام خاصی نیز نیست.
برای نمونه، هنگامی که امام در پاریس بودند، چند نفر، از جمله مهندس بازرگان از ایران خدمت ایشان رسیدند. بازرگان در آن ایام بهمنزله یک شخصیت اسلامی و محترم مطرح بود؛ وی چند کتاب درباره اسلام نوشته بود و در زندان نیز به مثابه یک شخصیت اسلامی شناخته میشد.
در بین گروههای سیاسی آن زمان، نهضت آزادی و جبهه ملی، بهمنزله گروههای دیندار شناخته میشدند و به مرحوم آقای طالقانی احترام میگذاشتند و ایشان را از خودشان میدانستند. اینها خدمت امام در پاریس رفتند و گفتند شما اینقدر به شاه حمله نکنید؛ اگر او برود، مملکت به هم میریزد و دیگر نمیتوان آن را جمع کرد و وضع از این که هست، بدتر میشود؛ شما بگونهای با او کنار آئید و او نیز بخشی از خواستههای انقلابیون و مسلمانها را عملی کند تا کار به درگیری نینجامد؛ زیرا معلوم نیست نتیجه آن چه شود و چهبسا کودتایی رخ دهد و به ضرر همه تمام شود.
بازرگان این سخنان را بهخاطر دلسوزی میگفت و دشمن اسلام و ایران نبود ـ البته خود ایشان میگفت برای من ایران اصل است؛ من اسلام را بهخاطر ایران دوست دارم. وی در جایی دیگر نیز گفته بود فرق من با امام این است که من اسلام را برای ایران میخواهم؛ اما امام ایران را برای اسلام میخواهد؛ این از کلمات قصار مهندس بازرگان است ـ به هر حال، وقتی این نصیحتها و خیراندیشیها تمام شد، امام فرمود شاه رفتنی است؛ ارتش برادران ما هستند و وقتی شاه رفت، آنها به ما خواهند پیوست؛ شما بروید و جمهوری اسلامی را ترویج کنید؛ یعنی این مقدمهچینیها و بحثها هیچ تأثیری در اراده امام نگذاشت.
همچنین گروه دیگری گفتند: شاه را قانع کنیم که از سلطنت استعفا بدهد و برای او نایبالسلطنه تعیین شود؛ در قانون اساسی پیشین آمده بود که اگر برای شاه مشکلی پیش آمد، افرادی مانند شهبانو، رئیس مجلس و بعضی از افراد خاص، گروهی را تشکیل دهند و نایبالسلطنه را تعیین کنند. امام در پاسخ این افراد نیز همان سخنان را بیان کردند.
بنابراین، از همان روز که هنوز امام در پاریس بود، کسانی از روی خیراندیشی ـ اگر نیتهای دیگری هم داشتند، ما آنها را نادیده میگیریم ـ به ایشان میگفتند اینقدر تند با شاه برخورد نکنید، بگذارید او باشد و فقط سلطنت کند؛ حکومت در دست ملت قرار گیرد و طرفداران شما هم به فرد مورد تأئیدتان رأی میدهند و مقاصدتان اجرا میشود؛ اما اگر شاه برود، معلوم نیست چه اتفاقی در مملکت رخ دهد و چهبسا کودتا شود.
البته این بهترین تفسیرهایی است که میتوان برای این حرکت بیان کرد؛ شاید میپنداشتند ایران نیز مثل مصر کنونی دچار کودتای نظامی شود و همان آزادیهای مدنی موجود برای سخنرانی و تشکیل جلسات نیز از بین برود. این بهترین تفسیری بود که برای این نصیحتها و خیراندیشیهای امام شد؛ ولی اصولاً اینها روحیه برخورد نداشتند و میخواستند با مسالمت، آرامش ایجاد شود؛ اینها با شعار، اجتماع و اعتصاب مخالف نبودند؛ اما اگر مسئله جان دادن مطرح میشد، مرد میدانش نبودند و میگفتند صلاح نیست؛ یعنی مسئله فراتر از این بود که مصلحت نمیدیدند؛ بلکه مرد میدانش نبودند.
جوانان امروز، انقلابیتر از گذشتگان
اگر در آن زمان از کسانی که آمادگی شهادت در راه برقراری نظام مورد نظر امام داشتند، آماری گرفته شود، درمییابید که تعدادشان با کسانی که امروز حاضرند برای بقای اسلام و حمایت از رهبر معظم انقلاب و نگهداری از ارزشهای اسلامی جان خود را بدهند، قابل مقایسه نیست.
در آن زمان چون قیمت نفت از بشکهای شش و هفت دلار به 85 دلار رسیده و پول در اختیار مردم هم فراوان بود، عدهای به خوشگذرانی و راحتطلبی عادت کرده بودند؛ اما در همان زمان نیز خداوند جوانهایی را ذخیره کرده بود که در مقابل کماندوهای شاه سینه سپر میکردند و میگفتند بزنید که ما به شهادت افتخار میکنیم.
امروز به برکت تعلیمات امام خمینی که از طریق سخنرانیها و نوشتههای ایشان به نسل جوان رسیده و نیز تربیت شاگردان و بعد هم با جانشینی کسی که نسخه بدل امام است و خداوند او را برای ما ذخیره کرد، آمادگی برای حمایت از اسلام و ارزشهای اسلامی بهمراتب بیشتر از زمان اوایل نهضت است.
منبع: روزنامه کیهان