۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۲
کد خبر: ۲۴۶۵۴۲

ما و الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت

خبرگزاری رسا ـ دین در خوانش میانه، عقلانیت را به رسمیت می‌شناسد، از تجربه آدمیان بی‌هیچ هراسی مدد می‌جوید، افق و غایات کار را پیش رو می‌نهد و دست خرد جمعی را در ترفیع بنای آبادان حیات مادی به گرمی می‌فشرد.
الگوي پيشرفت اسلامي ايراني

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، برخی در تحلیل رویکردها و دستاوردهای انقلاب‌ها، تأکید می‌کنند اگر چه در ذهن پیشوایان آنها، برنامه براندازی، مدون و برجسته بوده است، اما آنان هیچ طرح از پیش تعیین شده‌ای برای عصر بازسازی در اختیار ندارند. از همین رو در دوران پس از پیروزی، این «بخشنامه» است که حکم می‌کند و نه «برنامه» که از درون آن «روزمرگی» می‌زاید و به مثابه «اسکان موقت» می‌نماید.

 

در اسکان موقت همه چیز خلق‌الساعه پیش می‌رود، افق آینده نامعلوم است، تغییرات تزئینی و ویترنی است و روح حاکم بر آن، بوی سلیقه می‌دهد و ممکن است «منطق منفعت» یا «منطق مصلحت» بر همه روش‌ها و منطق‌ها حاکم گردد و در این صورت البته نظم‌گریزی و قاعده‌شکنی، فرزندان نامبارک آن منطق ناخجسته‌رو خواهند بود.

 

در چنان وضعی است که نمی‌توان مساحت ماندگاری خویش را محاسبه کرد، و «توجیه» جا را بر «تحلیل» ضیق و ضایع می‌سازد و «نما» بر کرسی «مبنا» می‌نشیند و «اقناع» که جوهره خطابه است، جامه «استدلال» می‌پوشد و متصدیان اگر از تخصص بی‌بهره باشند به مدد خطابه، کاستی را ترمیم می‌کنند و ناراستی‌ها را پنهان می‌سازند و گاه فناورانه از دیوار کوتاه ایدئولوژی و مذهب کمک می‌گیرند و خواست‌های پاسخ نداده مردم را فرو می‌خوابانند. ممکن است در نهضت‌های دینی این مسئله پرنمودتر باشد؛ زیرا ریز و درشت همه امور تغییر می‌یابد و ارزش‌هایی چون سادگی، صبوری، خودبسندگی، تسریع در خدمت و ... گاه باعث می‌گردد علمانیت و عقلانیت به جای آنکه میزبان عیارشناس مجریان باشند، میهمان کم سخن و دور از هیاهوی انجمن محسوب شوند و در این گیر و دار، عالمان تدبیرگر ، گهگاه چون عقل منفصل والیان بر سفره‌ای مشترک بنشینند تا عدم وزانت حاکمان به زینت عقل تدبیری، چشم‌ها را خیره نسازد.

 

  از مذهب و دین سخن به میان آمد و سزاوارانه است که گفته شود در تحلیل نسبت بین مذهب و پیشرفت، غالباً مذهب مظلوم واقع می‌شود؛ زیرا تحلیل‌گران، اندیشه‌های مذهبی و انگاره‌های اهالی مذهب را با خود مذهب ـ که سنت شفاهی یا میراث مکتوب است ـ اشتباه می‌گیرند. در واقع اگر مذهب برای آدمی است و سعادت او را تمهید می‌کند و می‌خواهد که باورمندان به آن از سیطره مذهب‌ستیزان رهایی یابند، این چیزی جز مفهوم تعالی - یا در اصطلاحاتی فروتر چیزی جز مفهوم اقتدار - را در ذهن انعکاس نمی‌دهد؛ پس مذهب نمی‌تواند نسبت به انسداد فکری - فنی مذهبیان خنثی باشد یا برای گشایش حیات آنان، صرفاً نظاره‌گری و یا مانع‌تراشی کند.

 

بنابراین در نسبت‌خوانی بین دین و پیشرفت، باید بین مذهب و اندیشه‌های مذهبی تفکیک قائل شد. در تفصیل باید گفت «اندیشه افراط‌گرایانه» و «تقلیل‌گرایانه» دو نوع نگاه به دین است که البته با گوهر آن فاقد هر نوع نسبتی است. در نگاه تقلیل‌گرایان، دین نسبت به ساحت دنیا بیگانه و فلسفه تشریع آن، آبادانی دنیای نادیده است. این نگاه، مبتنی بر یک پیشفرض است و آن اینکه دنیا و آخرت ناسازگارند و دین نمی‌تواند توأمان به دو امر نقیض دعوت کند. پس دین مانند کالای لوکسی است که باید از نهاد اجتماع، نهان باشد و سودای سامان‌دهی جهان را از مخیله خویش بیرون کشد. البته با اتکا به این اندیشه، رفاه، رستگاری، تلقی نمی‌شود و جان آدمی،‌از نبود آرامش برتر رنجه می‌یابد و جهان با این فراخی وجدان بشر را مشعوف نمی‌سازد.

 

اما در نگاه افراط‌گرایان، دین ریز و درشت و رطب و یابس همه امور را از پیش سنجیده و دیگر به عقل بشر مکار، حاجتی نیست. تمامیت‌انگاران گمان می‌برند، برنامه و هر نگرش و نگارشی که به برنامه منتهی می‌شود، در متن دین نهفته است. با این نگاه، عالمان (با عنایت به معنای تجربی و فناورانه علم) در جامعه‌ای که دین حاکمیت می‌کند و حاکمان آن به این نگرش آراسته باشند، دستی در برنامه‌ریزی و سامان‌دهی امور نخواهند داشت؛ و علم در معنای عام و مطلق آن دوپاره می‌شود: پاره‌ای که به دین معطوف است، مقدس و هر علم غیر از آن نامقدس! و البته عالمان دانش نامقدس، همواره بر ردای قدسی که بر دوش عالمان رقیب افکنده شده است، خرده خواهند گرفت.

 

سوم. نگاه میانه و متعادل به دین - که جمهوری اسلامی ایران و رهبران فرهیخته‌اش هماره منادی و مبلغ آنند - این است که دین چنانکه نسبت به حیات باطنی و ساختن سرای جاودانه بی‌اعتنا نیست، نسبت به آبادانی زندگانی این جهانی نیز غفلت نورزیده است. دست کم، دین نمی‌خواهد، دین‌باوران در ویرانه‌ها دست و پا زنند، معیشت ضایع و تنگ را تجربه کنند، اندام حیات‌شان برهنه از جامه اقتصاد باشد و البته در عین حال، کتاب اعتقادشان از اندراس و پارگی زخم نبیند. چنین دینی اگر از غارنشینان دل می‌ربود، دیگر به کار انسان تحول یافته امروز نمی‌آید.

 

دین در خوانش میانه، عقلانیت را به رسمیت می‌شناسد، از تجربه آدمیان بی‌هیچ هراسی مدد می‌جوید، افق و غایات کار را پیش رو می‌نهد و دست خرد جمعی را در ترفیع بنای آبادان حیات مادی به گرمی می‌فشرد؛ و البته نمونک‌هایی را ارائه می‌دهد که عقل الگوگیر انسان می‌تواند با کالبد شکافی، فربهی و فراخی آن را رقم بزند، مشابه‌سازی کند و از یک‌سو به تناسب چارچوب‌ها و از دیگر سو به تناسب اقتضائات زمانی، راهی فراروی انسان دین‌مدار بگذارد که جهان خویش را صورت‌بندی و سامان‌دهی کند؛ چنانکه در این راه اتصال و ارتزاق از تجارب ابنای بشر را بر خود نبسته است. همگان این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) در یادها داریم که «اطلبوا العلم و لو بالصین».

 

می‌دانیم که چین مهد ادیان نبود،‌ چنانکه مهد عرفان نیز نبود؛ و تازه، ادیان و عرفانِ سر برآورده از آن سامان، ذائقه مؤمنان عصر پیامبر(ص) را حلاوت نمی‌داد. با این همه پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را به فراگیری دانش ـ حتی اگر در چین باشد ـ توصیه فرمودند و اگر امروز، مصداق آن دانش، دانش اقتصاد یا مدیریت باشد، ‌که با در اختیار داشتن ربع ساکنان جهان مهتری می‌کنند، به حکم حدیث نبوی، می‌توانیم از دانش مدیریت‌شان در سامان‌دهی اوضاع خویش بهره بریم، و این همان خوانش میانه و گویش متعادلانه دین است.

 

چهارم. انقلاب اسلامی ایران در سر دارد «دین و دانش» را پیوند زند و در کنار توسعه فرهنگی و بسترسازی مناسب برای بسط ارزش‌های دینی، به سامان‌دهی دنیای مردم بپردازد و توأمان رو بنا و زیر بنا را آراستگی بخشد و در این راه الگویی شایسته فراهم آورد که در عین لحاظ وجه دین‌مدارانه آن، از وجه بومی و وطنی غفلت نشود؛ یعنی «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت». برای جامعه دینداران افتخار آمیز است که بگوییم متولی و متصدی اصلی این طرح، فقیهی است انقلابی که می‌کوشد از درآمیختگی ولایت و درایت، تاریخی نو را برای سرزمین کهن ایران رقم زند . آری مقام معظم رهبری که درگیر و دار ریز و درشت مسائل اجرایی، نیاز به الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت را برای رهایی از بن‌بست‌ها و روزمرگی‌ها بیش و پیش از هر کس می‌تواند درک کرده باشد، منادی این طرح نوین است که اگر مخاطبان آن همت کنند و آن را در چنبره صرف همایش‌ها و ستایش‌ها به قربانگاه نبرند، می‌توان انتظار برد که تمدن کهن ایرانی، اینک با جان و جامه‌ای نوتر، دوباره قامت بیاراید و نگاه جهانیان را به قدرت تمدن‌سازانه دین و انقلاب دینی ما، معطوف دارد.

 

سخن از چرایی، چیستی و چگونگی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، مجال و مقتضای حال دیگری می‌طلبد و می‌توان پاسخ پاره‌ای از پرسش‌های آن را از لابه لای مقالات پیش رو که از مجله‌ای وزین به نام «گفتمان الگو» اقتباس، اختصار و به‌سامان شده است، جستجو کرد.

 

تنها بر این نکته تأکید می‌شود که پیشرفت، آیینه تغییرات بیرونی است و تا همگان از صدر تا ذیل، در درون خویش و نگاه و نگرش خود نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، تغییر ایجاد نکنیم، اعجازی رخ نخواهد داد. جامعه‌ای که همه اندیشه‌های خود را بی‌نیاز از نقد و بلکه مقدس بشمارد، البته مجال بازنگری در رفتار و روش‌های خود را نمی‌یابد، حتی اگر مدارا را بپذیرد آن را استراتژی می‌نامد، بهره‌مندی از تجارب دیگران را عار می‌شمارد، ابن‌الوقتی و صوفیانه تصمیم می‌گیرد، از همه داشته‌های خود بهره نمی‌جوید، خط‌کشی‌های غیر منطقی را معیار می‌خواند و در یک کلمه احساس نیاز به پیشرفت و تغییر و تحول را در خود نمی‌یابد، پس هرگز به سودای پیشرفت نمی‌رسد؛ که امیدواریم جامعه ما به دور از این کژی‌ها، راه به مطلوب و مقصود یابد./998/د101/ب6

 

منبع: ماهنامه معارف   

ارسال نظرات